سه‌شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۵:۱۰
۰ نفر

ناهید پیشور: اگر فیلم‌هایی که هالیوود پس از جنگ‌جهانی دوم ساخت، بیشتر لحن حماسی داشتند و به ندرت به نقد شرایط و ویرانگری‌های این پدیده خانمان سوز می‌پرداختند

از دهه 70 و به صورت مشخص پس از جنگ ویتنام، کمتر سینماگر خوش قریحه‌ای بود که جنگ را دستمایه قرار دهد و به زیر سؤال بردن سیاست‌های جنگ افروزانه دولت آمریکا نپردازد. بهترین فیلم‌های جنگ ویتنام سال‌ها پس از پایان این جنگ ساخته شدند؛ چه هنگامی که کهنه سرباز عصیانگری چون الیور استون در فیلم‌هایی چون «جوخه» و «متولد ماه ژوئیه» میلیتاریسم آمریکایی را زیر‌سؤال برد و چه هنگامی که سینماگرانی چون مایکل چیمینو در «شکارچی گوزن» و فرانسیس فورد کاپولا در «و اینک آخرالزمان» مرثیه قربانی شدن انسان‌ها در هنگامه جنگ را  سردادند؛

اتفاقی که در مورد جنگ عراق هم رخ داد و جالب اینکه هرچه این زخم کهنه‌تر و به ظاهر از عمق بحران کاسته شد، سینماگران آمریکایی هم جسارت بیشتری برای پرداختن به این موضوع پیدا کردند. «برادران در جنگ» یکی از این فیلم‌هاست که دستاوردهای تازه‌ای را به نمایش می‌گذارد و چشم‌انداز متفاوتی را برای ارزیابی پیشنهاد می‌کند؛ فیلمی که فصلی تازه در سینمای جنگ گشوده و این مقوله را از منظری نو مورد بررسی قرار می‌دهد.

مستند «جک رادماچر» یک درام خانوادگی است که از تلاش کارگردان برای درک فاجعه‌ای که دورتر از سرزمینش در حال وقوع است، حکایت می‌کند. کارگردان با تصویر داستان واقعی زندگی خود و خانواده‌اش تباهی چند نسل را به تصویر می‌کشد. زبان او ساده است و صادقانه و بدون شک انعکاس کشمکش‌های درونی و سؤالات و سرخوردگی‌هایی است که همواره با خود داشته است!

جک رادماچر(کارگردان) از کودکی به خدمت در ارتش علاقه‌مند بوده اما به دلیل ضعف بینایی نتوانسته در مدرسه نظامی وست پوینت ادامه تحصیل بدهد و تصمیم‌ می‌گیرد شانس‌اش را در تئاتر شیکاگو بیازماید. آشنایی او با مدیر تولیدی به نام گری‌سینیس سرآغاز ورود او  به سینماست. رادماچر ترجیح می‌دهد در اولین تجربه‌اش به سراغ یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش برود. جنگ عراق به عنوان یکی از معضلات جدی جهانی و منشأ آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی مردم آمریکا می‌توانست بهترین سوژه برای فیلم مستند او باشد؛ جایی که به خواسته قلبی‌اش برای حضور در ارتش پاسخ می‌دهد و نیاز برای نزدیک‌تر کردن رابطه با 2برادرش – که در عراق خدمت می‌کنند- را مرتفع می‌سازد.

 به همین خاطر جک مصمم می‌شود با گروهی کم تعداد از همکارانش به عراق سفر کند تا به «قلب یک سرباز آمریکایی» دست یابد. او در موصل به برادرانش جو و ایزاک می‌پیوندد تا انگیزه، تجربه و اعمال آنها را درک کند. جک به خط مقدم می‌رود و همراه با گروه گشت مخفی در تورهای وظیفه، تن به ماجراجویی می‌دهد. او به قصد ماموریت در شنزارهای بی‌انتها، زیر باران بمب‌ها و گلوله‌های سرگردان و کرورکرور زخمیان عراقی عازم مرز سوریه می‌شود و به شدت تحت تاثیر فضا قرار می‌گیرد.

گرچه رادماچر در لحظاتی ریتم همگون و موثر را با خود محوری از کف می‌دهد اما در نهایت  موفق می‌شود با پیوند دادن واقعیت‌ها به هم، داستانی تاثیرگذار را از آنچه واقعا در جنگ جریان دارد به نمایش گذارد. او معتقد است جنگ پدیده‌ای ذهنی و غیر ملموس است که آن را تنها با عواقبش می‌شناسیم، با همان سایه سنگین و سیاه رعب و وحشت و احساس تنفر از سیاست‌گذارانی که برای دستیابی به اهدافشان انسان‌ها را قربانی می‌کنند. او لوکیشنی خطرناک را برای روایت داستانش انتخاب می‌کند و به این ترتیب تصویری ملموس و واقع‌بینانه از جنگ عراق را با صراحت و صداقتی تحسین‌برانگیز ارائه می‌دهد و با دوربینی که لحظه‌ای آرام ندارد در دل آتش و خون می‌کاود تا عمق فاصله‌ها را در هراس از داشتن و نداشتن و هستی و نیستی نمایان کند.

فیلم،  جنگ را به مثابه پدیده‌ای مخرب با نگاهی فراسوی آثار  این ژانر  بررسی می‌کند  و پیامدهای اجتماعی ناگوار وقوع این فاجعه و تاثیر آن بر نسل‌های بعدی را در قاب می‌گیرد. راد ماچر با دوربینی که بی‌واسطه در عمق فاجعه قرار می‌گیرد موفق می‌شود خلأهای احساسی و سرخوردگی‌های شخصیتی‌اش را در دل جنگ نمایان کند، بی‌آنکه ابایی از این خود افشاگری داشته باشد. نگاه بی‌طرفانه فیلمساز هم حاصل چنین رویکردی است، بی‌کوچکترین گرایشی به راست یا چپ یا نشانه‌ای که به مشروعیت یا حتی شناخت جنگ دلالت کند! «برادران در  جنگ» حتی منتقد جریانی  است که از نظر فیلمساز، رجزخوانی ضد جنگ لقب می‌گیرد.

دوربین بی‌قرار و سراسیمه رادماچر با زوایای بسته و نگاه به ظاهر بی‌هدفش به دنبال سوژه‌های واقعی می‌گردد. فیلم او آیینه تمام‌نمای اصول و قواعدی است که هالیوود پس از جنگ ویتنام رعایت آنها را الزامی‌دانسته است. قواعدی که بر مبنای آن، حقیقت جای حاشیه و استعاره‌پردازی را گرفته و قرار نیست با فریبکاری به ستایش میلیتاریسم پرداخت. در «برادران در جنگ» فیلمساز در قامت فردی غیرنظامی به خط مقدم می‌رود و به همین دلیل تصویرش از جنگ برای مخاطبان که عمدتا غیرنظامی هستند، کاملا ملموس و باورپذیر است.

از «نجات سرجوخه رایان» به این‌سو، تاکید بر مخرب بودن و خانمان‌سوزی جنگ، سکه رایج فیلم‌های جنگی هالیوود شده ولی رادماچر آگاهانه از صدور بیانیه‌های اسپیلبرگی طفره می‌رود. او به جای ارائه تصویر آخرالزمانی از جنگ، به تهییج احساسات می‌پردازد و با رویکردی نوستالژیک فیلمش را از دام تک‌بعدی‌گرایی نجات می‌دهد. نگاه رادماچر به جنگ یادآور دیدگاه ویلیام وایلر در «بهترین سال‌های زندگی ما» است؛ جایی که پرداختن به پیامدهای اجتماعی این فاجعه اسفناک را پراهمیت‌تر از بدیهیاتی چون ویرانگری، کشت و کشتار و خونریزی می‌داند.

به اعتقاد  رادماچر،  همه ملت‌ها درگیر قربانی جنگ هستند. اگر عراق گورستان مردم مظلومی است که به سرنوشت ویتنامی‌ها دچار شدند، مردم آمریکا هم قربانی نابسامانی‌های اجتماعی، اقتصادی و تشویش و پریشانی ناشی از فضای جنگ هستند؛ چه با کشته شدن عزیزان‌شان (در  فصل رفته اثر جیمزسی استروست) و چه پریشان از سرخوردگی آنها (در دره الاه، پل هاگیس) و چه هرگونه اجحاف در حقوق آنها که در انتقال تابوت غریبانه اجساد سربازان اوج می‌گیرد.

سربازان  رادماچر    را «هالیوود» صدا می‌زنند و او خود را فیلمساز تازه‌کاری می‌بیند که چشمان بسته‌اش را به لنز باز دوربینش چسبانده و در منطقه‌ای جنگی پرواز می‌کند و آنقدر با ظرافت و نامحسوس این کار را انجام می‌دهد که هیچ یک از سربازان در خصوص دوربین، خود آگاه عمل نمی‌کنند. او در پی آن است که ناب‌ترین لحظات جنگ را شکار کند و بگوید در جنگ نیز زندگی جریان دارد؛ گاهی به زیباترین شکل از تجلی ایثار و از خودگذشتگی و گاه به دردناک‌ترین شکل از تماشای مرگ نزدیک‌ترین دوستان و خویشاوندان.

فیلم رادماچر با دقت همه جزئیات را می‌پاید، از جزئی‌ترین و پیش‌پا افتاده‌ترین دیالوگ‌ها درباره خرید و دست‌انداختن همدیگر تا غربت‌زدگی و دلتنگی برای خانه! آنچه از زبان تصویر رادماچر می‌شنوید فلسفه خوش‌بینی، بالندگی و افتخار به صداقت در خدمت است. وقتی دوربین روی خود جک نیست فیلم به تعامل مهربانانه و گاها خصومت بار میان دوجبهه می‌رسد:  جنگ و خانواده! دو حریمی که حریم شخص است و وطن.

برادران در جنگ با زیر ذره‌بین بردن شکاف احساسی میان سربازان و خانواده‌شان، یکی از مخرب‌ترین و خطرناک‌ترین ویژگی جنگ را تهدید بنیان خانواده می‌داند. به این ترتیب موضوع اصلی فیلم که التیام زخم‌های روابط خانوادگی است موضوع جنگ را کاملا تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. «برادران در جنگ» تجسم سینمایی از گزارش زنده جنگ است؛ هم صحنه‌های آزادباش آن گرما وایجاز کاری‌های ارنی‌پیل را دارد و هم حاشیه رفتنش تاثیرگذاری جنگ آتشین اسلحه‌ها را!

برادران در جنگ عملا نقش یک آگهی صدوچند دقیقه‌ای تلویزیونی را بازی می‌کند و در نهایت با رعایت ترتیبی منطقی به یک درام روان‌شناسانه خانوادگی تبدیل می‌شود که در بسیاری از لحظات عجیب و نامأموس است! موسیقی بسیار قوی آن به طرز جنون‌‌آمیزی احساسات را نشانه می‌گیرد، صحنه‌هایی که در خانه گرفته شده‌اند به همان قوت صحنه‌های جنگی در عراق هستند، اما آنچنان که باید به همه موضوعات لازم پرداخته نشده مثلا به ناگاه با برادری مواجه می‌شویم که در یک ساعت اول‌فیلم، کوچک‌ترین اشاره‌ای به او نشده بود.

سربازان به خانه بازمی‌گردند و رادماچر که در تمام طول فیلم سعی در روان‌شناسی شخصیت‌هایش دارد؛ با نشان دادن واکنش افراد خانواده به بازگشت آنها و جدایی احساسی که از مهم‌ترین عواقب جنگ است اشاره می‌کند؛ والدینی که با غرور منتظر فرزندان هستند اما با دیدن این سربازان گستاخ آشفته شده‌اند، همسر و دختر تازه متولد ایزاک که با او غریبه و بیگانه‌اند. جک با پایان پذیرفتن فیلم همچنان به یک معما می‌ماند و موفق نمی‌شود نقاب را از احساساتش بردارد، هرچند تمام تلاشش را می‌کند تا بی‌نقاب به تاثیرات جنگ بپردازد...

کد خبر 81166

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز