یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۶:۲۵
۰ نفر

ندا انتظامی: با وارد شدن به سالن نمایش، مخاطب با قواعد جدیدی روبه‌رو می‌شود؛ ابتدا باید هدفون به گوش بگذارد و با هدفون به دیدن نمایش بنشیند و از یک پنجره که مرز میان او و بازیگران است، صحنه را ببیند.

 نمایش با صدای کارگردان شروع می‌شود و کارگردان در جایگاه کارگردان توضیحات را به تماشاگران می‌دهد. علیرضا نادری که برای اجرای این نمایش به‌شدت اصرار داشته است نشان می‌دهد که اصرارش بیهوده نبوده است. نمایش «کوکوی کبوتران حرم» که این روزها در سالن چهارسو اجرا می‌شود، با استقبال خوب تماشاگران روبه‌رو شده است؛ نمایشی که به دنیای زنان وارد شده و این برای تماشاگران چه مرد و چه زن جذاب است.

گفته بودید که برای اجرای این نمایشنامه مصر هستید؛ این مصر بودن به جایی رسید که 2پیشنهاد برای اجرای این کار دادید؛ اینکه هر اصلاحی را که مدنظر ممیزان بود اعمال کنید و حتی اگر نمایش را خیلی مسئله‌دار دانستند، آن را ویژه بانوان اجرا کنید. دلیل این همه اصرار برای یک نمایشنامه‌نویس چه بود؟

دلیل اصرار یک نویسنده بر اجرای اثرش چیزی نامربوط با خود اثر نیست. بله، همانطور که شما گفتید من برای اجرای کوکو... پافشاری و اصرار زیادی کردم؛ چیزی حدود 5 سال تلاش برای اجرای یک نمایشنامه شاید در هیچ کجای جهان مرسوم نباشد اما ما خوکرده‌ایم! من یک سال پیش به‌عنوان یک راه حل در برنامه‌ای این نمایشنامه را به همراه خانم‌ها نمایشنامه‌خوانی کردم و نوار آن نمایشنامه‌خوانی و حمایت مطبوعات کمک زیادی کرد.

همین جا از همگی شما سپاسگزاری می‌کنم. اما درباره اجرای ویژه بانوان هنوز هم اصرار دارم این نمایش به‌طور ویژه برای خانم‌ها اجرا شود. اگر بتوانم موافقت آنها را جلب کنم عالی خواهد شد! دست کم یک هفته اجرا ویژه خانم‌ها.

  • این اصرار به این دلیل نبوده که به دنیای زنان پرداختید؟ به عبارت دیگر این به این دلیل نبوده که نگران بودید این فضا ممکن است شبهه‌برانگیز باشد؟

ببینید این نمایشنامه مثل بقیه کارها، مدت‌ها طول کشید و نوشته شد و یکبار احتمالا خوانده و مردود اعلام شد! آغاز ماجرا همین‌جاست وقتی مردود شد بازار دروغ و شایعه درباره آن داغ شد! چه قصه‌ها که در‌باره‌اش گفته نشد! اصرار من برای نجات کوکو...از آن همه حرف‌های ناروا بود! و دیگر اینکه افسوس می‌خوردم که چرا کوکو... اجرا نمی‌شود!

  • چقدر از این تغییرات  اعمال شد؟

خیلی کم! آنچه به من اعلام شد حدودا صدو سی و چند تغییر است از جزئی تا حذف شخصیت! آقای پارسایی تلاش زیادی کرد تا اعضای شورا متقاعد بشوند! کوکو ثابت کرد- لااقل به‌خود من- که ممیزی و سانسور در مرکز هنرهای نمایشی بسیار بد و بی‌منطق عمل می‌کند! همه چیز برای آنها ممنوعه است، هر حرفی هر حرکت و عقیده‌ای و... . سانسور، هنر امروز ایران را به مرز نابودی می‌برد! امروز از اعضای شورای نظارت بپرسید دلایل شما چه بوده؟ و چرا این نمایشنامه باید پس از اینهمه اصرار به صحنه بیاید؟ پاسخ من این است که تئاتر اجتماعی با سختی و پافشاری اجرا می‌شود و انواع دیگر نمایش بی‌دردسر است.

  • برای اولین بار به دنیای زنان پرداختید؛ آن‌هم 12 زن. فضای اولیه کاملا شاد است اما به‌تدریج که داستان جلو می‌رود ما با زنانی روبه‌روهستیم که در عین سادگی بسیار پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی هستند. چگونه به این ساختار رسید؟

این طرز و روش در بقیه کارهای من هم هست! من داستان را با چند بزنگاه شاد و جذاب آغاز می‌کنم و بعد وارد مسائل اصلی می‌شوم! زندگی تقریبا همینطور است!

  • یکی از ویژگی کارهای شما، دیالوگ‌نویسی است که طبیعتا هم کار دشواری است. در این کار هر دیالوگ یک بخش از پازل شخصیتی زنان را لو می‌دهد. چه روندی را طی کردید که بتوانید در 2ساعت رازهای 12زن را بازگو کنید؟

چندان ریاضی نیست. منتقدی را دیدم که دست به کار جمع و تفریق شده بود تا حساب کند نویسنده برای هر شخصیت چند دقیقه وقت صرف کرده. تفکیک کاراکترها تنها با گفت‌وگوهای‌شان میسر نیست، عمل، طرز فکر، بیم و امید و گذشته هر کاراکتر ممیزه و مشخصه اوست، نه تنها دیالوگ او.

  • پرداخت به 12 زن که هرکدام یک گره و مشکلی دارند در 2ساعت زمان نمایش، فرصت اندکی است. به عبارت دیگر از 12 داستان به سرعت گذشته‌اید. چرا این تعداد را انتخاب کردید؟

12 داستان نیست، یک ماجراست! اما اینکه چرا دوازده تا؟ کمی محاسبات نشانه‌شناسی دارد، مثلا اینکه 12 اولین عدد بزرگ است! 12ماه یک سال کامل را تشکیل می‌دهد و...اینها 12خصلت، از مهم‌ترین خصلت‌های زنان ما هستند و...

  • شاید اگر این تعداد محدودتر می‌شد، ناگفته‌ها کمتر می‌شد.

نه به گمانم کم و زیاد کردنی نیست! انتخاب من 12 نفر است. به ده‌ها دلیل کمتر و بیشتر کردن آدم‌ها، نمایشنامه دیگری به‌وجود می‌آورد.

  • اول نمایش در جایگاه کارگردان با ما صحبت می‌کنید. از تنظیم هدفون می‌گویید و از اینکه ما به طبقه زائرسرای روبه‌رو نگاه می‌کنیم. هدفون هم کارکردی مشابه استراق سمع دارد و کوچکترین صدا به خوبی شنیده می‌شود. می‌خواستید با این تمهید مخاطب را وارد دنیای رئال کنید؟

این نحوه شنیدن اجرا نتیجه نوع طراحی صحنه است و طراحی صحنه به شکل خانه شیشه‌ای، الزام اجرا. در این نمایش تماشاگران هم بازیگرند.

  • قرار است که ما یک داستان رئالیست ببینم که برشی از زندگی زنانی است که یک سفر زیارتی آمده‌اند. از همان ابتدا وارد دنیای استعاره می‌شویم. زمانی که زنان از آرزوهایشان حرف می‌زنند، دری باز می‌شود که صحن از آن اتاق پیداست. گویی که این آرزوها قرار است برآورده شود. اما در نهایت آرزوی هیچ زنی برآورده نشده است. کارکرد این در چیست؟

آن در راه ارتباط زائران با گنبد و بارگاه امام رضاست! قرار نیست آرزوی این زن‌ها برآورده شود! مگر قراراست هر خطای ما را دیگری تاوان بدهد؟ این باور غلط بخشی از مسئله این نمایش است! درگیری نوشته با باور مخاطب. جبران کم کاری حکومت به‌عهده مذهب نیست! یا اگر زنی با شوهرش ناسازگاری دارد این به‌عهده امام نیست! آدم‌ها تاوان خطاهای خود را می‌دهند!

  • زری در آخر نمایش به دخترش می‌گوید: «صبر کن! مگر نفهمیدی بابات چقدر شنگول بود.» و از همان جا مشخص می‌شود که قرار نیست هیچ معجزه‌ای رخ بدهد. این تلخی را اضافه کنید به سرنوشت 2خواهری که ساکشان روی زمین می‌ماند. واقعا چرا این همه تلخ تمام کردید؟

شیرین به پایان رسیدن نمایش غیرواقعی است! با معجزه به پایان رساندن نمایش شاید عده‌ای را راضی می‌کرد، اتفاقا توصیه‌هایی هم در این‌باره داشتم اما به این طور ایمان‌ها که برخی مثل سکه تقلبی چپ و راست به خورد مخاطب می‌دهند ایمان ندارم! واقعیت هرچه دردناک، شیرین‌تر از دروغ سفید و شیرین است. پرداخت بدهی یک قمارباز که زنش را ویران کرده اصلا وظیفه خداوند و امام نیست! فقر فقرا را کسان دیگر باید برطرف کنند نه امام رضا و...

کد خبر 76752

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز