پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۴
۰ نفر

زری نعیمی: دختران، تمام مجموعه‌ رمان‌های «انید بلایتون» را به اشغال خود درآورده‌اند.

هیچ خبری از پسرها نیست؛ نه اسم‌شان نه رسم‌شان. حتماً دختران با استفاده از طلسم‌های مخصوص به خودشان، به لایه‌های زیرین و رویین کتاب های انید بلایتون هجوم برده‌اند و هیچ جای خالی باقی نگذاشته‌اند. این‌ رمان‌ها، کتاب‌های ناز و نازنین و پاکیزه‌ای هستند و پر از مسائل خوب که بر هر کسی واضح و مبرهن و بدیهی است که باید این درس‌ها را در زندگی به کار ببرد تا آدم موفق و نازنینی از کار دربیاید تا هم به درد خودش بخورد و هم به درد جامعه. این بود موضوع انشاء این دفعة ما . پس ما از این جمله‌های بالا و جمله‌هایی که پس از آن می‌آید، نتیجه می‌گیریم که حتماً در اسرع وقت، بدون کوچک‌ترین تردیدی، این هفت رمان را از هر کجا که شده، تهیه بفرماییم و بخوانیم. بَه بَه! چه جمله‌های نازی نوشتم! سال‌ها بود سراغ این جمله‌ها نرفته بودم. بد نیست بعضی وقت‌ها آدم این جوری بنویسد یا فکر کند ها!. بله دیگر،‌ این از تأثیرات مثبت، مفید و ضروری این هفت جلد رمان انید بلایتون است. شما هم در هر سن و سالی که باشید، وقتی هفت رمان 200 صفحه‌ای بخوانید و مدام بلایتون هفتاد و چند ساله‌ چهل سال پیش در گوش‌تان قصه بگوید، متوجه‌ این تأثیرات شگفت‌انگیز تربیتی خواهید شد. این از تأثیرات مثبت کتاب بر ذهن ما.
 اصلاً در فکر این نباشید که خواندن یک جلد از این رمان‌ها، که هر کدام مستقل‌اند، با داستان‌هایی جدا از هم، شما را از این رو به آن رو می‌کند. حتی اگر با رمان اول از این رو به آن رو شدید باز هم بخوانید. هر هفت رمان را بخوانید تا زیر و رویتان اساسی جابه‌جا شود. خصوصیت های اخلاقی نادرست آدمیزاد، مثل هیولاها هستند، از هر در و پنجره‌ای که بیرونش کنید، یک راه دیگر، یک پنجره‌ دیگر، برای خودشان باز می‌کنند. مثل افسانه نمکی خودمان می‌شود که هفت در و بستی نمکی، یک در و نبستی نمکی، و آقای دیو، یا همان هیولا جان عزیز، از در نبسته وارد می‌شود و دوباره ما را زیر و رو می‌کند. پس درس آخرم را فراموش نکنید، هفت درِ رمان انید بلایتون را باز کنید، بخوانید و بعد ببندید. مطمئن باشید دیگر هیولایی در وجودتان باقی نمی‌ماند. همه ریشه‌کن می‌شوند و شما می‌مانید و یک دنیای نازنین و مامانی.

می‌خواستم بنویسم که بهتر است پسرها اول این رمان را بخوانند. بلایتون آنها را نامریی می‌کندو به قلب دو مدرسه‌ دخترانه می‌برد. البته قبل از این که دست پسران نامریی شده، به این هفت رمان برسد، بهتر است دختر جان‌ها آن را بخوانند، زیرا بر هر دختر خوب و وظیفه‌شناس و هر دختر بدجنسی مثل من واجب است خواندن این هفت گانه‌ بلایتون تا هم سری به قصر پادشاهی بزنند و دختر شاه پریان بشوند و هم درس‌های خوب خوب یاد بگیرند. در مدرسه‌ مالوری، دختران باید بالای 21 سال باشند. مدرسه‌ شبانه‌روزی است. یعنی فقط مکان درس و مشق نیست، یک جور زندگی کردن است. در کنار هم درس خواندن، بازی کردن، غذا خوردن و ورزش‌های گوناگون کردن و اتاق‌های مخصوص به خود داشتن. یک زندگی صد در صد دخترانه. جای مفیدی است برای سرک کشیدن، گوش ایستادن و تماشا کردن.

بگذارید اول اختیارِ کلمه هایم را از درس‌های مفید انید بلایتون بیرون بکشم، تا یک ذره شرارت هم بکنم. آخر من دو نژاده هستم؛ یک نژادم می‌رسد به هیولاها، یک نژادم به انسانِ ناز و نازنین. حالا این هیولایم دارد برایم دندان تیز می‌کند و می‌گوید از من هم بگو. از من هیولایم می‌گوید: انید بلایتون یک خانم معلم به اضافه‌ یک مادربزرگ است؛ آن هم از نوع ناب و خالص‌اش؛ اما خانم معلمی که خیلی خوب کارش را بلد است. داستان‌نویسی را از مادربزرگ‌ها به ارث برده و آن را ترکیب کرده با شخصیت معلمی‌اش، و معجونی
هفت گانه از کار درآورده و در عین حال زیبا. زیبایی محض. صبر کنید. هولم نکنید. الان می‌نویسم. من از وقتی کتاب‌های انید بلایتون را خوانده‌ام، بزرگ‌ترین آرزویم شده است ثبت‌نام در یکی از مدرسه هایی که بلایتون آنها را ساخته و پرداخته. مدرسه که نیست‌، «قصر» است. هر دانش‌آموزی که آن را می‌بیند همین حس را دارد. فکر نمی‌کنم در تمام دنیا مدرسه‌ای مثل سنت کلر، یا مدرسه لوری داشته باشیم. اگر چنین مدرسه‌هایی باشند، مطمئن‌ هستم که دانش‌آموزانش، خوشبخت‌ترین دانش‌آموزان جهان‌ هستند. دیگر اسمش مدرسه نیست «قصر» است و هر دانش‌آموزی یک شاهزاده. منهای دردسرهای شاهزادگی و مسئولیت‌ها و آداب و رسوم‌اش:

دارل پیش خود فکر کرد: یعنی آنجا چه جور جایی است؟ کلی قصه درباره‌ مدرسه‌ها خوانده‌ام، ولی فکر نمی‌کنم مدرسه‌ مالوری مثل آنها باشد. ساختمانی بزرگ و چهارگوش که بالای تپه قرار داشت. تپه پرتگاهی بود که پله پله به دریا منتهی می‌شد. در هر چهار طرف آن ساختمان باشکوه، یک برج گرد ساخته شده بود. چهار برج. مدرسه شبیه قصری قدیمی بود.

دارل گفت: درست مثل در ورودی قصر است.

گویندلین گفت: بله! وقتی از آن پله‌ها بالا بروم احساس می‌کنم شاهزاده خانم سرزمین پریان هستم.

هر چه بخواهید از هر نوعش در این مدرسه‌ها وجود دارد. نه؛ مدرسه‌ «هاگوارتز» نیست. آنجا که پر از اضطراب و کابوس و ماجرا و جنگ بود. این جا در قصرهایی که بلایتون به اسم مدرسه می‌سازد، همه چیز وجود دارد، آن هم زیباترین‌هایش. از استخرهای بزرگ شنا تا کلاس‌های موسیقی و تئاتر و سینما. تا زمین‌های بزرگ تنیس و اتاق‌ خواب‌های زیبای رو به دریا و جنگل. با خوشمزه‌ترین غذاها و عصرانه و شکلات. حتی یک بیمارستان مجهز و شیک با تمیزترین و شیک‌ترین پرستاران و امکانات مدرن. و دانش‌آموزان متنوع با تمام شیطنت‌ها و خرابکاری‌ها و نظم و ترتیب‌هایشان. معلوم است که در این بهشت یا قصر هم باز دانش‌آموز، دانش‌آموز است و معلم معلم. یعنی دانش‌آموز ها دائم در حال نقشه کشیدن و توطئه کردن برای به بازی گرفتن و دست انداختن معلم‌ها.

حالا لابد می‌پرسید چرا هر هفت رمان را با هم و یک جا معرفی می‌کنم. چون همه‌ اجزای رمان‌ها عین هم هستند. من می‌گویم بلایتون مثل دانش‌آموزان تنبل تقلب کرده و از روی دست خودش مدام کپی کرده است. یک نسخه‌ اولیه و اصلی نوشته، بعد اسم‌ها را تغییر داده و ماجراها را یک مقدار عوض کرده اما اصل آن یکی است که به هفت صورت نوشته شده. با همه این‌ها، آن قدر فضاها جاندار، زیبا و شیرین است که می‌توان هرهفت رمان را خواند و از حضور در قصری به نام مدرسه با تمام زیبایی‌هایش کیف کرد. این مجموعه‌ها جان می‌دهند، ببخشید، ساخته‌ شده‌اند برای «مدرسه ها». هیچ مویی لای درزشان نمی‌رود. همه‌ نکته های موجود در کتاب مفید و آموزشی هستند. هم قابل توجه والدین محترم و هم اولیا و مربیان آموزشی. پس بخرید این کتاب‌ها را و تکثیر کنید تا بچه‌ها دسته‌جمعی «متحول» شوند.

مجموعه رمان‌های انید بلایتون:

سال اول در مدرسه مالوری/سال دوم در مدرسه مالوری/سال سوم در مدرسه مالوری/
سال چهارم در مدرسه مالوری/سال پنجم در مدرسه مالوری.../
مترجم: میرعلی غروی
و دو رمانِ ترم تابستانی در سنت کلر/ششمی‌ها در سنت کلر
مترجم: ایلونا جودمردی
ناشر: کیمیا

کد خبر 73388

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز