اما گاهی شنا کردن خلاف جهت آب لازم است. اساسا همه که نباید به ساحل برسند. این نوشته بیشتر از آنکه در نقد این مربی باشد، در نقد انتخاب اوست و شاید نقدی بر فرآیند انتخاب مربیان تیمهای ملی در ردههای مختلف که با آرزوی موفقیت برای پیروانی نوشته میشود.
یکم: این شاید از خوششانسی غلام پیروانی بود که در اولین برنامه نود بعد از مشاجره لفظی فردوسی پور و آخوندی، میهمان برنامه بود و موج حمایت از برنامه که عادل به کنایه آن را مرتبط با حجم شرکتکنندگان میدانست به حمایت فوقالعاده مردم از پیروانی منجر شد. آسانگیری عادل به پیروانی و مهربانی بیش از حد او هم در نتیجه این نظرسنجی بیتاثیر نبود چه مردم از جملات و حرکات او، به اندازه کافی تاثیر میپذیرند. اما سئوال اینجاست که حمایت 94 درصدی از انتخاب پیروانی معیار مناسبی برای تایید این انتخاب است؟ و اینکه فارغ از تصوراتی که نسبت به پیروانی داریم؛ بد یا خوب، آیا انتخاب او برای تیم امید انتخاب درستی است؟ و البته سئوال تکمیلی اینکه؛ این انتخاب براساس کدام ایده صورت گرفته؟
اگر ایده انتخاب در فدراسیون فوتبال وجود داشته باشد، آن گاه با پاسخ به یک سئوال مقدماتی میتوان پاسخی برای سئوالات فوق پیدا کرد اما آیا ایدهای برای انتخاب مربیان تیمهای ملی وجود دارد؟
تکراریترین پاسخی که به این سئوال داده میشود ارجاع این انتخابها به کمیته فنی فدراسیون فوتبال است و اضافهترین توضیح در این مورد به برنامههای مربی انتخاب شده برای هدایت تیم مربوط میشود. در هر دو مورد اوضاع چندان روبهراه نیست. نه کمیته فنی چنان قدرتی دارد که از مرحله بررسی و ارزیابی تا انتخاب نهایی برگزینهای اصرار ورزد - همه ما به یاد داریم که افشین قطبی گزینه کمیته فنی و فدراسیون فوتبال برای
تیم ملی بزرگسالان بود ولی در نهایت علی دایی سرمربی این تیم شد - و نه تاکنون کسی پیدا شده که از جزئیات برنامه یک مربی قبل از انتخاب آگاه شده باشد. چه فرقی است میان علی دایی و غلامحسین پیروانی در دادن این برنامه مجهول وقتی کسی از اصل برنامه با خبر نباشد؟
موضوع مربوط به این فدراسیون هم نیست. به عقبتر برگردیم نمونههای مشابهی را در انتخاب برانکو، قلعهنویی - برای تیم ملی بزرگسالان- و بگوویچ – برای تیم امید - پیدا میکنیم. گرچه گاهی این انتخابها چندان نادرست هم نبودهاند مثل برانکو که مربوط به فرد انتخاب کننده بوده و نه مکانیسم انتخاب مربی در فدراسیون.
خلاصه اینکه، انگار نباید دنبال ایدهای برای انتخاب مربیان تیمهای ملی بگردیم. نه در انتخاب علی دایی و نه در انتخاب غلام پیروانی چه در راه انتخاب این دو نفر اکثر مربیان ایرانی، گزینه بودند. اما اگر روزی قرار باشد، مربی تیم امید با ایده و فلسفه خاص انتخاب شود میتوان برای مربی تیم امید چند خصلت عمده را شمرد مثل؛ توان برنامهریزی بلند مدت، توان طراحی مکانیسم استعدادیابی، تسلط به فوتبال روز دنیا و آگاهی از سیستمهای نوین، اعتقاد داشتن به فوتبال زیبا و گرم و دوری از ضد فوتبال، داشتن شخصیت بینالمللی و البته در نهایت صعود به المپیک. دریافتن اینکه انتخاب پیروانی تا چه حد به این معیارها نزدیک است، نیاز به مروری گذرا بر شیوه مربیگری پیروانی دارد.
دوم: پیروانی قبل از اینکه حدود 10سال در فجر سپاسی مربیگری کند، مدتی هم سرمربی برق شیراز بود، اما دلیل اصلی شهرت او مربوط به کارنامهاش در فجر میشود.
دو خصلت مهم در مربیگری او وجود دارد؛
1 – نگه داشتن فجر سپاسی در لیگ دسته اول و لیگ برتر طی مدت مربیگری.
2 – پرورش برخی از ستارههای لیگ برتر.
و البته دور از ذهن نیست که این دو خصلت مثبت دلایل اصلی انتخاب او به این سمت شدند. در کنار این دو، شخصیت صادق، راستگو، ساده و منصف پیروانی و کمحاشیه بودن او هم از مهمترین دلایل علاقه مردم به اوست. در این میان اما اشکالاتی هم وجود دارد، فوتبال فجر سپاسی در سالهای اخیر چندان دلنواز و زیبا نبود و مبتنی بر پرس تیم حریف، کم کردن فضا، دوندگی بیش از حد و بازی مستقیم بوده. در تیم او کمتر تنوع در حمله دیده میشود و فوتبال تیم او مثل تیم میثاقیان بر مبنای فیزیک و دوندگی طراحی شده. غیر از این، او یک مربی مدرن نیست. هرچند خود میگوید که فیلمهای آموزشی میبیند اما مربی تیمی را که ده سال است 2-5-3 بازی میکند، چگونه میتوان مدرن دانست؟
علاوه بر اینها، فجر به دلیل اینکه تیمی نظامی است، محل گذر برای استعدادهایی است که مایلند هم دوران سربازی را بگذرانند و هم فوتبال بازی کنند. پیروانی در چنین جایی ایستاده است؛ در شیراز شهری پر از استعداد و در مقاومت سپاسی، تیمی که فرصت استفاده از بازیکنان سرباز را دارد. گرچه این دلیلی بر نکوهش پیروانی نیست اما اگر پیروانی میتوانست در این 01 سال حداقل 4 سال این تیم را در نبرد قهرمانی قرار دهد، آنگاه انتخاب فدراسیون، قابل دفاع به نظر میرسید.
فراموش نکنیم که پیروانی مربی یک تیم متوسط بوده؛ تیمی که برای مقابله با تیم های بزرگ مجبور به استفاده از شیوههای دفاعی بوده و متکی به بازی مستقیم و البته مهاجمان کناری سرعتی. البته او بیش از 01 سال است که در شیراز مربیگری کرده. به نظر شما اکنون غلامحسین پیروانی با ویژگیهایش و تیم امید با تمام جاذبه و دافعهاش آماده پذیرفتن یکدیگر هستند؟
سوم: تا اینجای کار در پاسخ به سئوالات ابتدایی، تا حدودی به این نتیجه رسیدیم که ایدهای برای انتخاب مربیان ملی وجود ندارد و انتخاب پیروانی هم با فاکتورهایی که برای انتخاب مربی تیم امید در دنیا وجود دارد، چندان سازگار نیست. میماند پاسخ به یک سئوال دیگر؛ آیا انتخاب پیروانی برای تیم امید انتخاب درستی است؟
گرچه تا حدودی به این سئوال پاسخ داده شد اما در جمعبندی میتوان چند دلیل برای پاسخ منفی به این سئوال را برشمرد؛
1 – پیروانی در بهترین حالت یک مربی استعدادیاب و مناسب برای تیمهای متوسط لیگ است و استانداردهای لازم برای تیم امید را ندارد. اگر او فقط برای استعدادیابی در فدراسیون انتخاب میشد عیب چندانی نداشت.
2 – اگر تخصص پیروانی در استعدادیابی باشد بازیکنان تیم امید استعدادهای
یافته شدهای هستند که میخواهند خوب فوتبال بازی کردن را یاد بگیرند و این ربطی به تخصص پیروانی ندارد.
3 – فلسفه فوتبال پیروانی، فوتبال گرم و زیبا نیست و نمیتوان توقع فوتبال زیبا از تیم او داشت.
4 – «باید بگردم و در اینترنت نام یک دستیار خارجی را پیدا کنم.» چنین جملهای از مربی تیم امید معنایی به غیر از فاصله او با علم روز فوتبال دارد؟
5 – این اولین تجربه مربیگری پیروانی بیرون از شهر شیراز است. پس این انتخاب ریسک بزرگی است.
چهارم: احتمالا تصدیق میکنید که حجم 94درصدی موافقان مربیگری پیروانی در تیم امید، به صداقت و سادگی او رای دادهاند وگرنه در برنامه نود او برای اداره تیم امید نه برنامهای ارائه داد و نه از ایدههایش حرف زد. فقط گفت که حاضر است سیستم سنتی 3 دفاعهاش را به 4 دفاع تبدیل کند. این عقبنشینی او هم صادقانه بود. اما کاش برای مربیگری تیم امید فقط صداقت کافی بود.