پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۱
۰ نفر

«ناموس کرد ناموس بچه‌شیعه است و گروهک‌های کومله یا دمکراتی که امروز لاشخوروار خود را دلسوز مهسا امینی می‌دانند و برای جامعه کرد نسخه قیام می‌پیچند، ۴۰سال پیش تعرض به این ناموس رفتار هر روز آنها بود و این بچه‌های جنگ بودند که خواهران کرد خود را از دهان این جرثومه‌های فساد نجات می‌دادند.»

حسن رشوند

یه گزارش همشهری آنلاین، حسن رشوند دبیر گروه سیاسی روزنامه همشهری در یادداشتی نوشت: 

رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته خود با پیشکسوتان و فرماندهان دفاع‌مقدس در رابطه با لزوم روایتگری درست از این دوران، فرمودند: «هنگامی می‌توانید از نتیجه‌ کار خود در روایتگری دفاع‌مقدس احساس رضایت کنید که نوجوان دبیرستانی و جوان دانشگاهی با همان چشمی که شما به دفاع‌مقدس نگاه می‌کنید، به مسائل آن بنگرد و همان برداشت را داشته باشد.»
با نگاه به اهمیت این موضوع و با توجه به اتفاقاتی که این روزها به‌دنبال مرگ یک دختر کرد افتاده ‌است این یادداشت کوتاه را به سیاق نگارش یک خاطره به رشته تحریر درآورده‌ام؛ به این امید که در دوران غربت و وارونه‌نمایی واقعیت‌ها مفید و مؤثر واقع شود.

بهار سال۱۳۶۴ بود که برای دومین‌بار به کردستان می‌رفتم که این‌بار به بانه اعزام شدم. آن سال‌ها، کردستان روزهای خوشی نداشت و ناآرام بود؛ البته نه به میزان سال‌های ۵۸ تا ۶۳.

سال پیش از آن سقز بودم و شاهد صحنه‌هایی که یادآوری آن با گذشت نزدیک به ۴۰سال هنوز برایم دردآور است؛ سقوط یک پایگاه در فاصله ۵۰۰متری محل استقرارمان و تیر خلاص و سربریدن بچه‌هایی که تنها جرم آنها حمایت از مردم مظلومی بود که هر لحظه خانه، کاشانه و ناموس آنها مورد تعرض گروهک‌هایی بود که بویی از انسانیت نبرده بودند.

شاید به‌خاطر همین‌خاطرات تلخ سال۶۳ بود و یا علقه‌ای که با بچه‌های جبهه جنوب پیدا کرده بودم چندان تمایلی به حضور در جبهه کردستان در سال۶۴ نداشتم. به هر تقدیر قرعه فال من در سال۶۴ هم به کردستان و این‌بار منطقه بانه افتاد.

شرایط من در بانه متفاوت بود؛ عضو گروه ویژه محمد رسول‌الله(ص) شدم؛ آن هم با فرمانده‌ای از اهل تسنن که هنوز که هنوز است یادآوری خاطرات او و سلوک رفتاری‌اش قوت قلبی برای عمل امروزم است. در گروه ۲۱نفره فقط من و یک برادر تهرانی که جانشین گروه بود شیعه و فارس‌زبان بودیم و همگی از برادران پیشمرگی بودند که به عشق در کنار «کاک مجید لطفی» بودن در آن مجموعه کوچک، اما باصفا و مؤثر جمع شده بودند.
کارکرد این گروه مشابه گردان «جندالله» اما در مقیاس کوچک‌تر و عملیاتی بود؛ گروهی که توان رزمی آنها در حد یک تویوتا، چند سلاح کلاشنیکوف و ۲قبضه سلاح قناسه بود، اما تا جایی تأثیرگذار بود که ضدانقلاب از هر ۲گروه دمکرات و کومله برای سر کاک‌ مجید جایزه سنگین تعیین کرده بود. شاید وسوسه همان جایزه بود که او را در روز شهادت شهدای هفتم تیر در سال۱۳۶۵ به شهادت رساندند. 

صبح یک روز که در سپاه بانه به همراه کاک مجید شاهد صحنه‌ای بودم که امروز وقتی می‌بینم برخی‌ها نیروی انتظامی را در نقطه مقابل هموطن کرد ما قرار می‌دهند از این وارونه‌نمایی واقعیت‌ها دلگیر می‌شوم. برادر کردی درحالی‌که شیون می‌کرد وارد سپاه شد و به فرمانده سپاه بانه، شهید بزرگوار نصراللهی، گفت دیشب کومله به خانه‌ام در روستای آلوت آمد و گاو و دخترم را به‌همراه خودش برد. صرف‌نظر از اینکه این برادر کرد نکته‌ای گفت که موجب عصبانیت شهید نصراللهی شد، اما ایشان به کاک‌ مجید ماموریت داد با یک ماشین و ۲دستگاه موتور و ۴نفر نیرو به منطقه رفته و تا فردا این دختر را آزاد کنید. ماموریت انجام شد و ساعت ۵عصر به‌همراه این دختر حدودا ۲۰ساله به بانه بازگشتیم.

 این خاطره از این باب نقل شد که بگوییم ناموس کرد ناموس بچه‌شیعه است و گروهک‌های کومله یا دمکراتی که امروز لاشخوروار خود را دلسوز مهسا امینی می‌دانند و برای جامعه کرد نسخه قیام می‌پیچند، ۴۰سال پیش تعرض به این ناموس رفتار هر روز آنها بود و این بچه‌های جنگ بودند که خواهران کرد خود را از دهان این جرثومه‌های فساد نجات می‌دادند؛ کاری که اگر امروز هم اتفاق بیفتد، باز تکرار خواهد شد و لحظه‌ای در حمایت از برادران و خواهران کرد خود تردید نخواهیم کرد. 

کد خبر 707757

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha