بهارک ‌طالب‌لو*: عقل دانش مدار انسان را می‌‌بایست با توجه به تحولات پرشتاب عصر فرامدرن با روح آرام بخش تلفیق کرد

لازمه ماندگاری و بقاء، حرکت کردن هم جهت و همسو با این تحولات است.

با توجه به شرایط پیچیده زندگی والدین به جهت نداشتن فرصت کافی برای تربیت و آموزش فرزندان خود تربیت و آموزش آنها را به نهادهای آموزشی سپرده‌اند تا علاوه بر آموزش مهارتهای تحصیلی، آموزش مهارتهای زندگی راهم ییاموزند.

آیا می‌توان گفت دانش آموزی که صرفاَ در فعالیت‌های تحصیلی موفق است از نظر روانی، سلامت کاملی را دارا می‌باشد؟

آیا می‌توان نقش خانواده را در سلامت روان این فرزندان که خود سرمایه‌های این مرز و بوم هستند، نادیده گرفت.

سرمایه‌هایی که در صورت برخورداری از سلامت کامل می‌توانند منجر به نوآوری و اندیشه کار درجامعه شوند.

باید بتوان نسلی خود آغازگر، خود مشاهده‌گر، خود قضاوت کننده، خود راهبر مدیر و خود تغییر دهنده تربیت کرد و آنها را قادر ساخت تا ظرفیت‌های جدیدی در خود بوجود آورند و آگاهانه، مستمرانه و سریع  تغییرات ایجاد نموده و پاسخگوی سریع در جامعه در حال یادگیری باشند.

این زمانی مؤثر است که این سرمایه‌ها در سلامت کامل روانی باشند.

خانواده به عنوان اولین، مؤثرترین، مهمترین کانون رشد و تربیت ومنبع کسب اطلاع در شکل‌گیری و ایجاد سلامت روانی نقش ارزنده‌ای را دارد و هیج جامعه‌ای نمی‌تواند ادعای سلامت کند مگر این‌که از خانواده‌های سالمی برخوردار باشد، خانواده‌ای که بتواند خود را با تغییرات اجتماعی وسیعی که ناشی از گذر سنت به مدرنیزه است تطبیق دهد و در این راستا به تربیت فرزندانی توجه داشته باشد که بتوانند برای خود و جامعه‌شان مفید واقع شوند.

سازمان جهانی بهداشت (WTO)، سلامت روانی را توانایی کامل برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمانی تعریف کرده است که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد.

این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب‌ماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می‌شد.

سلامت روانی همان سلامت فکر کردن و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است نه تنها جسم، بلکه روح نیز احتیاج به مراقبت دارد و این دو جدای از هم نیستند. [تئوریهای رشد کودک و سلامت روان]

ایجاد سلامت روانی، هدف سازگاری فرد با محیط اطراف خود است در صورتی که بتواند خود را با محیط تطبیق دهد، قابلیت‌های خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، در این صورت می‌توان گفت، از سلامت روانی برخوردار است.

 ویژگیهای فردی که دارای سلامت روانی است

  • نسبت به خود، خانواده و جامعه بی‌تفاوت نیست.
  • با دیگران سازگاری دارد.
  • به خود و دیگران احترام می‌گذارد.
  • شاد و مثبت اندیش است.
  • به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهی دارد.
  • در برابر ناکامی‌ها تسلیم نمی‌شود و خود را نمی‌بازد.
  • در برابر موقعیت‌ها و شرایط، انعطاف پذیر است.
  • از توانایی‌های خود شناخت دارد و به دنبال رشد استعدادهایش است.
  • دنیا را گذرگاهی برای رسیدن به آخرت می‌داند.
  • نیازهایش را به گونه‌پاببای برآورده می‌کند که با ارزش‌های جامعه منافات نداشته باشد.
  • صداقت و درستکاری در رفتار و گفتارش دارد.
  • امید و شوق به زندگی دارد.
  • فردی خود کنترل در تمام شرایط زندگی است.
  • مسئولیت‌پذیر ومتعهد است.
  • از اعتماد به نفس و عزت نفس در زندگی برخوردار است.

 نحوه رفتار والدین

1- والدینی که سلامت روانی فرزندان خود را به خطر می‌اندازند.

در فضای خانه انظباط و مقررات خشک برقراراست، به فرزندان اختیار، آزادی عمل و قدرت تصمیم‌گیری داده نمی‌شود، به نیازها و خواسته‌های فرزندان توجهی نمی‌شود و فقط آمال و آرزوهای خود را در فرزندان پیاده می‌کنند و در برخی مواقع توقعات آنها بالاتر از حد توانیهای فرزندان است.
در مقابل رفتار نامطلوب، تنبیه شدید بدنی صورت می‌گیرد ‌و ناتوانی‌های آنها مدام یادآوری می‌شود و به مقایسه فرزندان با دیگران می‌پردازند جلوی جمع مدام آنها را تحقیر می‌کنند.

جو عاطفی در محیط خانه برقرار نیست و به محبت و نوازش فرزندان خود نمی‌پردازند. دادن پند و اندرز از طرف والدین بسیار است. برای صحبت با فرزندان خود زمانی اختصاص نمی‌دهند.
جو حاکم بر خانواده جوی صمیمی نیست و در مواقعی هم، اعضاء خانواده برای یکدیگر احترام قائل نیستند. به تغییرات جسمانی دوران بلوغ توجهی نمی‌شود. اضطراب و افسردگی در این خانواده‌ها دیده می‌شود.

2- والدین بی‌بندبار

والدین‌ به فرزندان خود آزادی بیش از اندازه داده‌اند و از عملکرد و فعالیت‌های آنها اطلاعی ندارند. فرزندان در این خانواده‌ها خود تصمیم گیرنده هستند و شیوه مشورتی در آنها دیده نمی‌شود. اغلب خانواده‌ها از هم جدا زندگی می‌کنند یا هر کدام شیوه زندگی خود را دارند. توجهی به فرزندان نمی‌شود و شرایط عاطفی جایگاهی ندارد.

3- والدینی که در جهت ایجاد سلامت روانی فرزندان خود تلاش می‌کنند.

سلامت جسمانی، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی مورد توجه است و دارای یک بصیرت و تصویر ذهنی از اهداف خود هستند و در راه رسیدن به آن تلاش می‌کنند. آزادی فرزندان متناسب با سن و نیاز در چارچوب اخلاقی است و در تصمیم گیری‌ها آن‌ها را دخالت داده و به نظراتشان توجه نشان داده می‌شود و مورد پذیرش است. به فرزندان کمک می‌شود تا توانایی‌ها و استعدادهای خود را بشناسند.
تفاوت‌های فردی در نظر گرفته می‌شود و بر اساس توانایی‌ها از فرزندان خود انتظار دارند. فرزندان بدون هیچ‌گونه ترسی مسائل و مشکلات خود را بیان می‌کنند. تبادل نظر در بین افراد خانواده دیده می‌شود. تنبیه و تشویق آن‌ها متناسب با عملکردشان است و مورد سرزنش قرار نمی‌گیرند.

تفاهم و همدلی وجود دارد در این صورت پند واندرز از طرف والدین به راحتی پذیرفته می شود. اگر با اشتباهی روبرو شدند یا با حرف زدن در مورد آن ‌به برطرف کردن می‌پردازند یا به طور غیر مستقیم آن‌ها را از اعمال نادرستشان آگاه می‌کنند. مخالفت با تصمیم‌های فرزندان همراه با دلیل و مدرک بیان می‌شود. فرزندان خود را خود کنترل بار می‌آورند، بدین‌منظور خوبی‌ها و بدی‌ها را نشان می‌دهند به گونه‌ای که درونی شود تا درموقعیت‌هایی که والدین حضورندارند، خود به کنترل رفتارشان بپردازند.
با شرایط روحی وجسمانی دوران بلوغ آگاهی دارند و درمورد آن با نوجوان صحبت می‌شود و او را مطمئن می‌کنند که تغییرات ایجاد شده طبیعی است. نقاط قوت فرزندان را گوشزد می‌کنند و اعتماد به نفس را در آنها افزایش می‌دهند. به آن‌ها در حد توانایی‌هایشان مسؤلیت داده می‌شود. معاشرت بین افراد در این خانواده‌ها دیده می‌شود و برای تفریح و سرگرمی فرزندان وقت گذاشته می‌‌شود و به تغذیه آن‌ها توجه نشان می‌دهند.

 رفتار والدین و سلامت روانی فرزندان

رفتار و گفتار والدین می‌بایست الگویی برای فرزندان باشد. رفتار دانش‌آموزان همانند آیینه ایست که والدین رفتار خود را در آن می‌توانند مشاهده کنند. فرزندان از والدین خود تقلید می‌پذیرند و همانندسازی می‌کنند. بی‌قراری و آشفتگی پایدار پدر ومادر بر سلامت عاطفی و رشد مهارت‌های شناختی کودکان تأثیر منفی دارد، بنابراین در ابتدا نیاز به سلامت روانی والدین است که در صورت دارا بودن می‌توانند در جهت ایجاد سلامت روانی فرزندان خود تلاش کنند.

با توجه به ویژگی‌های بیان شده در خانواده‌های سالم می‌بایست با فراهم آوردن شرایط محیطی مناسب و رفتار اثربخش با فرزندان تجارب با معنا و با ارزش را به آن‌ها داد که نتایج حلاوت آن درونی شده و به عنوان سوخت جاودانه از آن بهره جست.
فرصت‌هایی را برای شکوفایی استعدادها، توانایی‌ها و کنار آمدن با خود و دیگران از اهداف مهم و اساسی سلامت روانی است. افراد باید بتوانند در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات روزمره بر اساس ویژگی‌های روانی خود برخورد نمایند. هر چقدر از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشند به یقین آسیب‌پذیری کمتر خواهد بود.

 راهکارهای عملی در تأمین سلامت روانی فرزندان

  • لازمه قبول دستورات والدین و عدم سرکشی فرزندان برقراری ارتباط دو طرفه و صمیمانه می‌باشد و می‌بایست نظرات آن‌هارا نسبت به مسائل ومشکلات پرسید.
  • پند و نصیحت غیرمستقیم گفته شود و تاحدودی آزادی عمل داده شود و باید رفتار والدین الگویی برای آن‌ها باشد.
  • برای فرزندان زمانی را اختصاص داد تا ازمشکلات ومسائلی که برایشان پیش می‌آید آزادانه بدون هیچ‌گونه ترس صحبت کنند و باید به عقایدشان احترام گذاشت.
  • در زمینه بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی هر ‌اندازه آگاهی فرزندان بیشتر باشد بهتر با این شرایط کنار می‌آیند. عدم ارائه اطلاعات از سوی والدین ممکن است دسترسی به منابعی که منجر به انحراف آن‌ها می‌شود اضطراب را در نوجوان افزایش دهد. به او گفته شود که این تغییرات طبیعی هستند و آغاز جدیدی در دوران زندگی اوست.
  • باید با فرزندان دوست بود، نسبت به نقاط ضعف وناتوانایی‌هایشان شناخت داشت و اجازه داد تا عقاید خود را آزادانه بیان نمایند و اعتماد به نفس رادرآن‌هاافزایش داد.
  • فرزندان تمایل به حس استقلال طلبی به خصوص در نوجوانی دارند. برخورد باید به گونه‌ای باشد که این حس به وجود نیاید که برای او تصمیم‌گیری می‌شود و آزادی او گرفته می‌شود.
  • به احساسات فرزندان توجه کرد و فرصت مناسب برای بروز احساست به آنها داده شود.
  • باید اطللاعات کافی از نیاز فرزندان به امنیت، آرامش، شکوفایی، محبت و نیازهای عاطفی و دوران بلوغ داشت.
  • به قضاوت و ارزشیابی سریع مشکلات نباید پرداخت و از تحقیر و سرزنش کردن فرزندان خوداری نمود.
  • محیطی امن همرا با محبت کافی، توجه کافی به فرزندان فراهم کرد و در هنگام مواجه شدن با ناراحتی‌ها با حوصله با آن‌ها حرف زده شود.
  • فرزندان را به انجام فعالیت‌های گروهی تشویق کرد.
  • با پرورش ابعاد روحی، معنوی و مذهبی شخصیت خود وفرزندان به سلامت روانی دست پیدا کرد.
  • آموزش مهارت‌های زندگی برای افزایش توانایی‌های روانی و اجتماعی تا بتوانند با کشمکش‌های زندگی روبرو شوند.
  • بحث و گفتگو با فرزندا‌ن در خصوص مسائل مختلف تا به تفکر نقادانه دست پیدا کنند.
  • همدلی و کمک کردن به دیگران و ایجاد این حس آنها.
  • با بررسی راه حل‌های گوناگون در حل مسائل تفکر خلاق را در آن‌ها درونی کرد.

با توجه به بررسی‌های انجام شده می‌توان گفت فرزندی که در یک خانواده سالم بزرگ می‌شود ویژگی‌های زیر را می‌تواند داشته باشد در این صورت می‌توان گفت از سلامت روان برخوردار است. ایجاد مهارت‌های زیر در ایجاد سلامت روان مؤثر است.
درنتیجه می‌توان گفت والدین مسؤل تغییر واصلاح رفتارهای ناسازگارانه و تأمین بلوغ عاطفی وسلامت روانی فرزندان خود هستند. آنها با‌ید چگونگی برقراری روابط درست عاطفی، سازگاری با دیگران و مسؤلیت‌پذیری را آموزش دهند و راه‌های مبارزه با کینه توزی، دیگر آزاری و حسادت را یاد دهند. اگر والدین می‌خواهند فرزندانی مستقل، مسؤلیت‌پذیر، دارای اعتماد به نفس داشته باشند باید در ارتباط با آنان گرم، صمیمی و پذیرنده باشند. حمایت والدین در ایجاد رفتارسازگار و بهنجار فرزندان و داشتن سلامت‌روان امری ضروری است.

درنتیجه رفتار اثربخش والدین می‌توان امید داشت فرزندانی همراه با سلامت روانی داشت تا بتوانند نیروهای کارآمد و ارزنده‌ای در تمام عرصه‌های زندگی، کاری، تحصیلی و... باشند.

*کارشناس ارشد برنامه‌ریزی آموزشی

کد خبر 70692

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز