دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۳
۰ نفر

چشم‌هایش نمی‌بیند اما چشم دلش چرا. خیلی بهتر و زیباتر از ما که از نعمت بینایی برخورداریم دنیا را نظاره می‌کند.

مرتضوی

همشهری آنلاین- مژگان مهرابی: وقتی خیلی جوان بود چشم‌هایش را از دست داد؛ درست زمان جنگ و در عملیات والفجر یک. آن موقع طلبه بود و برای تبلیغ و جهاد به جبهه رفته بود. وقتی نابینا شد نه پشت پا به دنیا زد و نه زانوی غم بغل کرد. اتفاق تلخی که برایش رخ داده بود نتوانست کوچک‌ترین تأثیر نامطلوبی در روحیه مقاوم او بگذارد. با همان شرایط جسمی درسش را ادامه داد و در کنار یادگیری علوم حوزوی وارد دانشگاه شد.

دکتری خود را در رشته روانشناسی گرفت. مرکز مشاوره‌ای ایجاد کرد و در جبهه حفظ نهاد خانواده و رفع مشکلات زوجین قدم برداشت. با اینکه در جامعه روانشناسی کشور چهره سرشناسی بود اما این مسئولیت به تنهایی اغنایش نمی‌کرد. پی تحصیل در رشته فقه و حقوق رفت. هدفش این بود که بتواند خدمت بیشتری به مردم کند.

دکتری علم حقوق را هم اخذ کرد. او با پشتکار زیاد توانست علوم حوزوی را تا سطح۴(دکتری) ادامه دهد. اگر بخواهیم او را معرفی کنیم تنها عنوانی که شایسته اوست، دکتر آیت‌الله علی اکبر مرتضوی کیاسری، روحانی‌ای که ۳مدرک دکتری دارد. البته مسئولیت‌های دکتر مرتضوی زیاد است و نوشتنش فهرست بلند بالایی می‌طلبد. ریاست انجمن مراکز خدمات مشاوره و روانشناسی ایرانیان، ریاست سازمان اتحادیه مشاوران و روانشناسان ایثارگر انقلاب اسلامی (سامرا)، ریاست مجمع جانبازان و ایثارگران انقلاب اسلامی ایران و ریاست میز احزاب ایران ازجمله مواردی است که می‌توان اشاره کرد. هنرنمایی او در برنامه پربینده صندلی داغ به مجری‌گری احمد نجفی که مجری برنامه را مبهوت کرد از خاطرات به‌یادمانی در اذهان مردم است. شنیدن داستان زندگی او خالی از لطف نیست. پای صحبتش می‌نشینیم.

کلام قاطعش از پشت خط تلفن این حس را القا می‌کند که فرد مورد نظر مردی است خشک و رسمی با یک دیسیپلین خاص که برای گفت‌وگو با او خیلی راحت نیستی. اما وقتی او را در اتاق مشاوره و پشت میز می‌بینی با لباس روحانیت گویی همه ذهنیت‌های اشتباه به‌هم می‌ریزد. لحن صدایش شاید محکم باشد اما وقتی سر حرف را باز می‌کند گویی صمیمی‌ترین عضو خانواده پیش‌رویت نشسته و با او درددل می‌کنی. عینک سیاه دکتر مرتضوی، نشان جانبازی اوست. شاید مثل مایی که قادر به دیدن هستیم نباشد اما خیلی خوب آدم‌ها را روانکاوی می‌کند. سر حرف را باز می‌کند به گذشته‌اش برمی‌گردد.

از زمانی که وارد حوزه علمیه شد؛ «۱۲ساله بودم که پی درس طلبگی رفتم. باعثش هم روضه‌های ۱۰روزه ماه محرم پدربزرگم بود. با اینکه بچه بودم و از حرف روحانیونی که سخنرانی می‌کردند چیز خاصی دستگیرم نمی‌شد اما از لباس روحانیت و عمامه‌ای که بر سرش داشت خوشم آمد. برای همین وقتی معلم کلاس سوم ابتدایی از دانش‌آموزان پرسید دوست دارید در آینده چه کاره شوید من گفتم شیخ. او هم تا آخر سال تحصیلی هنگام حضور و غیاب من را شیخ صدا می‌زد.»  علی اکبر، تنها پسر خانواده بود. ۱۶سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد. سال ۱۳۵۶بود.

 بعد از فوت پدر، شد نان‌آور خانه. مادرش جوان بود و خواهرانش همه از او کوچک‌تر بودند. او باید نقش تکیه‌گاه و پدر را برای آنها ایفا می‌کرد. می‌گوید: «۱۷ساله بودم که وارد آموزش و پرورش شدم. هم درس می‌خواندم و هم درس می‌دادم. چند سالی گذشت و ۲۱ساله بودم که مادرم به فکر سروسامان دادن من افتاد. با دخترخانمی از یک خانواده اصیل عقد کردم.»

زیر باند، خبری از چشم نیست

او هنوز زندگی با نوعروسش زیریک سقف را شروع نکرده بود که راهی جبهه شد. با اینکه مسئولیت سنگینی برعهده داشت اما بی‌خیال همه تعلقاتش شد؛ مادر و خواهرانش، همسر جوانش و همه دانش‌آموزانی که پای درس او بودند. همراه با تعدادی از دانش‌آموزان مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌کرد، عازم مناطق جنگی شد. باقی ماجرا را از زبان خودش می‌شنویم؛ «هر کاری کردم نتوانستم خودم را برای نرفتن به جبهه راضی کنم. جوان‌های هم‌سن و سال من دسته‌دسته راهی می‌شدند. داوطلبانه راهی شدم اول از همه من را به دوکوهه فرستادند. در گردان خیبر برای تبلیغ رفته بودم. دوکوهه جای عجیبی بود. هر کس پا به آنجا می‌گذاشت سرشار از عشق به خدا می‌شد.

یک سالی در جبهه بودم تا اینکه در عملیات والفجر یک به فکه رفتم.» شب عملیات از زمین و آسمان توپ و خمپاره می‌بارید. لحظه‌ای صدا قطع نمی‌شد. رزمنده‌ها در تک وتاب برای دفاع از کشور، جان به‌دست گرفته بودند. خودش می‌دید دوستانش یکی یکی روی زمین می‌افتند. اسلحه به‌دست مشغول جنگ بود که ناگهان صدای انفجار آمد. دود همه جا را فرا گرفت. حس کرد دست راستش حرکت نمی‌کند. چشم‌هایش بدجور می‌سوخت. درد امانش را بریده بود و دیگر هیچ نفهمید.

دکتر به آن رزوها برمی‌گردد؛ «در یک شب ۷بار مجروح شدم. کتف، کمر، فک و ... من را به بیمارستان منتقل کردند. چشم‌هایم را از دست داده بودم. دست راستم فلج شده بود. مادرم سعی می‌کرد خوددار باشد اما از صدای لرزانش می‌شد فهمید چه حالی دارد.» او تنها مرد خانواده بود که حالا روی تخت بیمارستان افتاده بود. علی اکبر همان موقع فهمید هیچ وقت قادر به دیدن نخواهد بود. از این‌رو به همسر ۱۶ساله‌اش گفت: «زیر باند، خبری از چشم نیست.

شما در تصمیم‌گیری آزاد هستید. می‌توانید راه خود را انتخاب کنید.» در واقع به او فهماند که از این پس سختی زندگی با یک جانباز نابینا را دارد. دکتر را برای درمان به آلمان فرستادند. با توجه به اینکه چند عمل جراحی روی او انجام شد اما معالجه چشمش بی‌نتیجه ماند. بعد از چند ماه درمان، دکتر مرتضوی به ایران برگشت و دوباره به همسرش گفت که عاقلانه برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد. اما او عاشقانه ماند و شد رفیق راهش.

زندگی براساس الگوی فکری امام ره

شرایط جسمی دکتر مرتضوی رو به بهبودی گذاشت. روزبه‌روز حالش بهتر می‌شد. با خود تصمیم گرفت ادامه تحصیل دهد. گفتنش خیلی راحت نیست. کسی که تا چند ماه پیش خودش سکان‌دار زندگی بوده و یک لحظه آرام و قرار نداشته حالا باید عینک سیاه بزند و با عصای سفید راه برود. اما این چیزها موضوعی نبود که بتواند او را از رسیدن به هدف والایی که داشت منصرف کند.

دکتر در کنار درس حوزوی در آزمون دانشگاه شرکت کرد و رشته روانشناسی قبول شد با این هدف که بتواند قدمی برای روان آسیب‌دیده جانبازان بردارد. خودش می‌گوید: «بعد از اخذ مدرک کارشناسی، ادامه تحصیل دادم و الان دکتری مشاوره و روانشناسی دارم. حال خوبی پیدا می‌کنم وقتی می‌بینم می‌توانم افکار پریشان کسی را آرام کنم. آدم‌ها، خلیفه خدا روی زمین هستند.

کمک به آنها یعنی یاری‌کردن خدا.» او بیشتر از همه به اختلافات زوج‌ها رسیدگی می‌کند. همه تلاش‌اش بر این است که بین آنها صلح برقرار کند. به‌گفته خودش تاکنون ۷۵هزار مشاوره انجام داده است: «من چه در زندگی خودم و چه مشاوره زوج‌ها سعی کرده‌ام الگوی فکری امام‌خمینی(ره) را اجرا کنم. ایشان وقتی خطبه عقد بین عروس و دامادها جاری می‌کرد می‌گفت: «بروید با هم بسازید». در این جمله هزاران نکته ظریف نهفته است؛ یعنی اینکه از خطاهای هم بگذرید. به‌خاطر هم فداکاری کنید. گذشت کنید.»

اشعار زیادی برای همسرم سروده‌ام

دکتر بسیار قدردان همسرش است و موفقیت امروز خود را مدیون اوست. همیشه خانم را با عنوان گلی‌خانم یا نازنین صدا می‌کند. خودش می‌گوید: «حاج‌خانم ملکه زندگی من است. با همه سختی‌ها کنار آمده و همیشه یاورم بوده است. اداره امور خانه با اوست. حتی خرید را هم خودش انجام می‌دهد. زندگی‌مان را براساس گذشت بنا کرده‌ایم؛ بی‌هیچ ادعایی.

متأسفانه زوج‌های زیادی به من مراجعه می‌کنند که بر سر بی‌اهمیت‌ترین مسائل باهم درگیر هستند. حالا از ما بپرسید. حاج‌خانم حتی نمی‌داند من چه غذایی را دوست دارم. بعضی اوقات می‌پرسد شام چه بپزم؟ من هم می‌گویم سلام بر تخم‌مرغ. دوست دارم سفیدبخت شوم. بعد هم کلی می‌خندیم. به پاس زحمات حاج‌خانم اشعار زیادی برای او سروده‌ام.»

آیت‌اللهی با ۳مدرک دکتری

دکتر مرتضوی چهره بارز جامعه روانشناسی، در چند سال اخیر توانسته مدرک دکتری فقه و حقوق خود را بگیرد. با این هدف که در کنار مشاوره، مشکلات حقوقی مراجعه‌کنندگان را هم برطرف کند. او تحصیلات حوزی را تا سطح ۴ادامه داده و از سوی آیت‌الله مکارم شیرازی بارها تلاش علمی‌اش مورد تأیید در درس خارج فقه مسجد اعظم قم قرار گرفته است. می‌گوید: «در مرکز مشاوره راهگشا، ۱۰وکیل دادگستری برای رسیدگی به معضلات حقوقی مردم حضور دارند.» دکتر طبع شعر هم دارد و سعی کرده برای بیان فرهنگ ایثار و جبهه و جنگ از زبان شعر کمک بگیرد. می‌گوید: «تا الان ۶هزار بیت سرودم. ۵۴دعای صحیفه سجادیه را به نظم سرودم. «واژه پاک، نهال پاک» کتاب دیگر من است. کتاب «چشمان بابا» برای رده سنی کودکان درنظر گرفته شده است. چندین کتاب دیگر هم هست که هنوز چاپ نشده‌اند.» او در برنامه‌های تلویزیونی هم حضور پررنگی دارد. کوله‌پشتی، صندلی داغ، ۴۷برنامه متولی درباره خانواده، برنامه پرسمان و... ازجمله مواردی است که به آن اشاره می‌کند.

۷۵هزار مشاوره خانواده با چشمان بسته
آیت الله مرتضوی

خاطره

درخواست امام ره از دکتر

خطبه‌هایتان را از جبهه‌ها دریغ نکنید

سال۱۳۶۲، یک سالی از مجروح‌شدن دکتر می‌گذشت. در مدرسه آیت‌الله مجتهدی درس می‌خواند. قرار بود همراه با تعدادی از طلاب به دیدار امام‌خمینی(ره) بروند. اما آن روز شرایط جسمی امام(ره) مساعد نبود و نمی‌توانست سخنرانی کند. آیت‌الله مجتهدی از دکتر مرتضوی خواست که دقایقی سخنرانی کند. باقی ماجرا را از زبان خودش می‌شنویم: «من سخنرانی کردم و امام(ره) گوش می‌داد. در آخر به ایشان گفتم شما وارد صحنه شدید همه دلشان پر می‌زد برای شنیدن صحبت‌های شما.

اگر من از اینجا بروم چه بگویم؟ بگویم امام(ره) صحبت نکرد؟ حتی چند دقیقه هم شده برای ما حرف بزنید. امام(ره) گریه کرد و بلندگو را برای او آوردند. گفت از خدا می‌خواهم بصیرت شما را افزون کند.» زمان دیدار با امام(ره) به پایان رسید و طلاب یکی یکی از در بیرون رفتند. ناگهان کسی دکتر مرتضوی را صدا زد گفت امام(ره) با شما کار دارد. ملاقاتی خصوصی بین آنها برگزار شد. امام(ره) گفت: «در شما نفوذ کلام می‌بینیم خطبه‌هایتان را از جبهه‌ها دریغ نکنید.» همین جمله باعث شد دکتر مرتضوی بیش از پیش در جبهه‌ها حضور پیدا کند. او ادامه می‌دهد: «در عملیات مرصاد حضور داشتم. در عملیات آزادسازی فاو شیمیایی شدم اما جبهه را رها نکردم.»

مکث

کارنامه درخشان آقای دکتر

دکتر مرتضوی، ساعتی از خودش و روزهای سختی که پشت سر گذاشته است گفت. نوبت به بازگوکردن فعالیت‌های اجتماعی او می‌رسد. او در تاسیس تشکل‌های مردم‌نهاد اقدامات ارزنده‌ای انجام داده است. یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های دکتر مرتضوی تشکل‌ها، انجمن مراکز خدمات مشاوره و روانشناسی ایرانیان است که در سراسر کشور شعبه دارد. از ۲۴سال پیش تاکنون ریاست این تشکل را خودش برعهده دارد. خودش می‌گوید: «این تشکل تنها اتحادیه مربوط به مراکز مشاوره می‌شود.»

اقدام دیگر او راه‌اندازی سازمان اتحادیه مشاوران و روانشناسان ایثارگر انقلاب اسلامی با عنوان مخفف «سامرا» است. اعضای آن که از ایثارگران هستند و در حدود هزار نفر می‌شوند. این افراد در زمان وقوع بحران مثل سیل و زلزله و دیگر حوادث که عوارض روانی در پی دارد دست به‌کار می‌شوند و مشاوره می‌دهند. البته از آسیب‌دیدگان هم هزینه‌ای دریافت نمی‌کنند. یکی از اعضای این انجمن دکتر مریم صیاد شیرازی، دختر شهید صیاد شیرازی است.

تشکل دیگری که دکتر مرتضوی ایجاد کرده، مجمع «جانبازان و ایثارگران انقلاب اسلامی ایران» است. کار این مجمع خدمت به خانواده شهدا، جانبازان و آزاده‌ها است و در سراسر کشور فعالیت می‌کند. دکتر مرتضوی درباره عملکرد آن توضیح می‌دهد: «تشکل جانبازان و ایثارگران در واقع همه توانش را برای دفاع از ارزش‌های فرهنگی مردم و منافع ملی آنها به‌کار گرفته است. نشر فرهنگ ایثار و دفاع از حریم ولایت و رهبری از مهم‌ترین اهداف آن است.» دکتر مرتضوی ریاست سازمان اتحاد مشاوران و روانشناسان ایثارگر، مشاور عالی رئیس سازمان روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، عضو شورای رهبری خانه احزاب ایران، دبیر کل مجمع جانبازان و ایثارگران انقلاب اسلامی، مؤسس و مدیر مرکز مشاوره رهگشا ویژه ازدواج و تعالی خانواده و مرکز مشاوره روانشناسی ایثار ایرانیان را بر عهده دارد.

کد خبر 706858
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha