به تازگی کتاب «واقعه عاشورا؛ تحلیلی ساختارگرایانه از «درام کربلا» به گزارش طبری» نوشته تورستن هیلن با ترجمه احسان موسوی خلخالی از سوی نشر کرگدن منتشر شده است.

کتاب عاشورا

 به گزارش همشهری آنلاین، این کتاب تحلیل اسطوره‌شناختی واقعه کربلا بر مبنای ساختارگرایی کلود لوی‌استروس به قلم نویسنده‌ای غربی است که تحت‌تأثیر اهمیت این واقعه قرار گرفته است. همانطور که در یادداشت مترجم آمده، تورستن هیلن، دانشیار رشته دین‌پژوهی در دانشگاه دالارنا در کشور سوئد است. او در سال ۲۰۰۷با ارائه پژوهش حاضر به دانشگاه اُپسالای سوئد مدرک دکتری دریافت کرده است. هیلن محقق تاریخ اسلام معاصر است و نوشتارها و مقالات متعددی در باب روایت‌شناسی، اسطوره و رابطه آیین و اسطوره به رشته تحریر درآورده است.

جز تحلیل ساختارگرایانه‌ای که هیلن ارائه می‌دهد، آنچه در این کتاب جذاب است، نحوه آشنایی وی با واقعه کربلاست. هیلن در هند با ماجرای کربلا آشنا می‌شود. در ورودی میدانگاهی در محله‌ای در شهر آگرای هند، هیلن می‌بیند که ایستگاه نذری راه انداخته شده است. از دوستش نعمان می‌پرسد چرا او و خانواده‌اش که همگی سُنی هستند، دکه‌ای برای خیرات شربت در مراسمی اساسا شیعی برپا کرده است.

هیلن می‌نویسد نعمان اینطور جواب او را داده: «او در پاسخ، داستان امام حسین(ع)، نوه پیامبر اسلام، را برایم گفت که در صحرای کربلای عراق، نیروهای یزید، خلیفه اموی، به محاصره‌اش درآورده و به او تاخته بودند. کسی به آنان آب نداده بود. «سنت»، رسم مقدس، این است که آن گناه را با آب دادن به کسانی که برای بزرگداشت حسین(ع) و یارانش گرد آمده‌اند جبران کنند. بعدها، به‌خصوص در جنوب آسیا، فهمیدم که حسین(ع) میان اهل سنت نیز مقامی ارجمند دارد.» (صص. ۷و۸) هیلن چند صفحه جلوتر درباره اهمیت واقعه کربلا می‌نویسد: «مشاهدات شخصی من از اهمیت درام کربلا را مطالعات علمی گوناگون نیز تأیید می‌کند.

این مطالعات نشان می‌دهد این واقعه صرفا داستان مرگ و زندگی در دنیا نیست و ابعادی کیهانی دارد. ورنون شوبل، که در ۱۹۸۳در کراچی پژوهشی میدانی در این‌باره انجام داده است، می‌نویسد: «در جهان تشیع این حادثه یکی از حوادث تعیین‌کننده تاریخ بشر دانسته می‌شود.» (صص ۱۲و۱۳) چندی پیش، احسان موسوی خلخالی، مترجم کتاب و مسعود صادقی، استاد تاریخ دانشگاه تهران، مترجم و پژوهشگر در نشست هفتگی شهر کتاب درباره این کتاب صحبت کردند که خلاصه‌ای از گفته‌های آنها را در ادامه می‌خوانید.

عاشورا به مثابه اسطوره

احسان موسوی‌خلخالی، مترجم کتاب «واقعه عاشورا»، در صحبت‌های خود درباره این کتاب گفت: تورستن هیلن، استاد دانشگاه دالارنای سوئد است. تحقیقات او در حوزه مطالعات متقدم شیعی است و توجه ویژه‌ای به موضوع ساختارگرایی و بررسی سابقه تشیع یا تاریخ تشیع از منظر اسطوره‌شناختی در معنایی خاص دارد.

کتابی که درباره آن سخن می‌گوییم، در واقع پایان‌نامه دکتری هیلن است که مطابق با توضیحات خود او در ابتدای کتاب دو هدف را دنبال می‌کند: یکی ارائه فهمی عمیق‌تر از آنچه درباره واقعه عاشورا مطرح شده و نتایج این واقعه؛ و دیگری ارائه مطالعه‌ای موردی از اجرای شیوه تحلیل لوی‌استروسی بر روایت‌های دینی اسلامی. همچنین، تأکید می‌کند که این کار تا پیش از آن کمتر انجام شده است. به‌طور خاص، هیلن در این کتاب پاره‌ای از روایت طبری از واقعه عاشورا ـ یعنی دقیقا از ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا و مواجه شدن او با لشکر حربن‌ریاحی تا آنجا که خبر کشته‌شدن مسلم‌بن عقیل به او می‌رسد ـ را به‌عنوان یک مطالعه موردی موضوع بحث خودش قرار داده و روش‌ تحلیل اسطوره‌شناختی لوی‌استروس را در این پاره اجرا کرده است. طبعاً چنین بحثی نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد که در فصل‌های مقدماتی این کتاب ارائه شده است. قبل از اشاره اجمالی به مقصود او از ساختارگرایی، باید بگویم که اسطوره در تعریف مختار نویسنده، هیلن، «روایتی است که برای جهان‌بینی یا هویت یک گروه مشخص حالت زیربنایی دارد.»

اگر این تعریف را درنظر داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم واقعه عاشورا را مجموع وقایعی درنظر بگیریم که در فاصله میان مرگ معاویه تا شهادت  امام حسین(ع) در ۱۰ محرم ۶۱ قمری در کربلا (شامل اجبار امام حسین به بیعت با یزید، خروج آن حضرت از سکونت‌گاه اصلی خود در مدینه، شهادت در سرزمین کربلا) بر امام حسین(ع) رفته‌ است و این واقعه را یک اسطوره بنامیم. همه این اتفاقات در زمانی کمتر از یک‌ماه رخ داده است، اما برای تشیع ابعاد هویتی و بسیار مهم دارد. این کتمان‌کردنی نیست و حتی منجر به شکل‌گیری آیین‌های مذهبی یا از سرگیری آیین‌هایی به پاسداشت‌شان این اسطوره و امر هویتی شده است.

بدین‌ترتیب ما می‌توانیم واقعه عاشورا را یک امر هویتی و امر اسطوره‌ای بدانیم. اسطوره‌ها با روش‌های مختلفی تحلیل می‌شوند و یکی از مهم‌ترین و مطرح‌ترین‌ها تحلیل‌گران اسطوره در جهان لوی استروس است. تحلیل‌های اسطوره‌شناختی لوی استروس ابعاد مردم‌شناختی دارد و او سعی می‌کند ارکان/ اجزا/ ساختارهای اسطوره‌ها را با یکدیگر مقایسه کند و نشان بدهد که اسطوره‌ها همه ساختار واحدی دارند و براساس مکانیسم یا معادله واحدی عمل می‌کنند که او آن را معادله اصلی می‌نامد و حتی در قالب ریاضی بیانش می‌کند. بنابراین، محور اصلی و تلاش نویسنده در این کتاب بر این است که واقعه عاشورا را در قالب این معادله استروسی بیان کند.

تحلیل ساختارگرایانه واقعه کربلا

عاشورا؛ روایت اسطوره‌ای و هویت‌ساز
موسوی خلخالی

موسوی خلخالی در ادامه به بحث ساختارگرایی پرداخت و گفت: موضوع دیگر، بحث ساختار است یا ساخت یا همان Structuralism. حرف در ساختارگرایی این است که جهان از اجزا تشکیل شده است؛ یعنی آنچه ما در جهان فرهنگی و جهان اجتماعی می‌بینیم مجموعه‌ای از اجزاست که به‌خودی‌خود معنایی ندارند و مانند حروف الفبا هستند، ولی در ترکیب با یکدیگر معناساز می‌شوند و انسان‌ها با مغز و ذهن خودشان به اینها معنا می‌بخشند.

ساختارگرایی می‌خواهد جهان را همچون زبان توصیف بکند. پس می‌گوید همانطور که حروف در کنار هم زبان را می‌سازند، اجزای جهان هم در کنار هم کلی را می‌سازند که معنابخش است. این عملیات در ذهن انسان‌ها رخ می‌دهد. پس، ساختارگرایی هم می‌خواهد رابطه بین این اجزا با هم را بررسی بکند و روند معنادارشدن آنها را نشان بدهد؛ یعنی بگوید ما چطور جهان را ساختارمند یا طبقه‌بندی می‌کنیم و نظم می‌بخشیم. درنظر لوی استروس، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در این روند ساختارمند کردن و نظم بخشیدن به کمک انسان می‌آید و شکاف‌های بزرگ میان واقعیت‌ها را در ذهن ما پر می‌کند، اسطوره است.

کتاب با این تعاریف شروع می‌شود. در مرحله بعد مبادی و اصطلاحات اصلی در تحلیل اسطوره‌ای لوی استروس مانند میانجی، میانه، مانند قطب، رمز یا نماد را تک‌به‌تک توضیح می‌دهد. بعد در مقام اجرا سراغ متنی می‌رود و سعی می‌کند آن فرمول و آن ساختارها و آن اصطلاحات لوی‌استروس را در مورد آن به‌کار بگیرد. نتیجه این کار و کل روند آن، با آنچه تاکنون شنیده‌ایم متفاوت است، بدون اینکه لزوماً بحث‌برانگیز باشد. چراکه این کتاب تاریخی نیست و نمی‌خواهد به‌خود اجزای روایت بپردازد. بلکه هیلن فقط می‌خواهد نحوه ارتباط میان اجزا را بررسی و تحلیل بکند.

موسوی‌خلخالی در پایان ضمن تأکید بر اینکه این کتاب بیشتر به حوزه اسطوره‌شناسی، نقد ادبی و امثال آن مربوط می‌شود، نه به حوزه تاریخ یا مطالعات اسلامی، گفت: به‌نظرم این بسیار مهم است که ما با نگاهی متفاوت به متونی بپردازیم که ارکان دین و عقیده ما هستند. برای من جالب بود که در این تحلیل هم آن اشخاص در همان جایگاهی هستند که مطابق تصور ماست.

همچنان امام حسین(ع) قهرمان است و کسانی که با او دشمنی یا قطع پیمان کردند منفی و ضدقهرمان. اما باید توجه داشته باشیم که این صرفاً بدین معناست: در روش طبری یا روایت طبری از واقعه چنین برداشتی و تحلیلی را مجاز می‌کند و این کتاب اساساً قرار نیست و حتی خودش را در این جایگاه نمی‌بیند که تحلیل تاریخی بکند، بلکه می‌خواهد آن روایتی را که تا حد زیادی رسمیت‌یافته یا هنجار و معیار شده است بررسی و تحلیل کند. به‌نظر من تحلیل جالب و خواندنی‌ای است، بدون اینکه لزوماً باعث تغییر تصورات ما شود و این چیزی است که ما نیاز داریم ادامه دهیم و در مورد روایت‌های دیگر هم اجرا کنیم.

بازتاب زیست و زمانه طبری در گزارش او

عاشورا؛ روایت اسطوره‌ای و هویت‌ساز
مسعود صادقی

همچنین، در این نشست مسعود صادقی به بیان چرایی، اهمیت و فایده تحلیل ساختارگرایانه رویدادی همچون واقعه کربلا پرداخت. او در بخشی از سخنان خود گفت: برای روشن‌کردن جهان‌بینی و ذهنیت نویسنده یا ناقلان یا راویان معمولاً دو رویکرد در پیش گرفته می‌شود: رویکرد بافتاری و رویکرد متنی. رویکرد بافتاری به زمینه و بافت تاریخی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نویسنده توجه دارد و می‌کوشد با توجه به این بافتار به شناخت ذهنیت او نزدیک شود.

رویکرد دوم؛ یعنی متنی، متن را به مثابه متن ادبی می‌نگرد و از همان شیوه‌ها و ابزارها و نظریه‌هایی استفاده می‌کند که در تحلیل متون ادبی استفاده می‌شود. نویسنده این کتاب، هیلن، هر دوی این رویکردها را در پیش گرفته است. او واقعه کربلا را یک واقعه تاریخی نمی‌بیند، بلکه آن را مبنای فهم ذهنیت طبری یا راویان و مخبران قرار می‌دهد و به‌دنبال این است که بافت و زمینه زیست طبری را برای ما ترسیم بکند که بخشی از آن سنت فکری، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و تاریخ نگاری اسلامی است.

همچنین به این پرسش پاسخ بدهد که چرا مورخان اسلامی شروع کردند به نوشتن گزارش‌های تاریخی. در واقع، چه مسئله و نیازی وجود داشت که آنها را به تاریخ نگاری اسلامی، به نگارش تاریخ وقایع اسلامی سوق داد. در اینجا نویسنده به بسیاری از آرا و دیدگاه‌ها درباره چرایی و انگیزه‌های شکل‌گیری تاریخ‌نگاری اسلامی تکیه می‌کند. بعد از آن به سراغ ترسیم بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می‌رود و به شکاف میان اقتدار سیاسی و اقتدای دینی در دوره زیست طبری و آگاهی او از این امر اشاره می‌کند.

این پژوهشگر تاریخ در ادامه تصریح کرد: هیلن در تحلیل متنی گزارش طبری اشاره می‌کند که این واقعه تاریخی برای جامعه اسلامی صرفاً یک واقعه تاریخی نبوده است، بلکه در جامعه اسلامی کارکرد و نقش دیگری هم ایفا می‌کرده است و با آیین و مراسم عاشورا و محرم در جهان اسلام پیوند یافته است. بر این مبنا هیلن می‌گوید، پس ما با روایتی هویت‌ساز مواجهیم. این واقعه ساختاری روایی دارد، اما در میان جامعه اسلامی، به‌ویژه شیعیان، چنان اهمیتی دارد که الگویی برای رفتار و کردار مسلمانان و شیعیان شده و با مراسم و آیینی خاص پیوند یافته است.

عاشورا؛ روایت اسطوره‌ای و هویت‌ساز
کتاب واقع عاشورا

او با این استدلال از تعبیر اسطوره برای واقعه کربلا استفاده می‌کند. البته نه اسطوره به منزله امری در تقابل با حقیقت تاریخی، بلکه در مقام روایت یا داستانی با پیش‌زمینه تاریخی که فراتر از آن رفته و کارکردهای دیگری در جامعه اسلامی یافته است. او از اینجا به سراغ تحلیل اسطوره‌شناختی و ساختارگرایانه می‌رود تا پژوهش متنی خودش را برای کشف ذهنیت طبری و ذهنیت گزارشگران و راویان چنین واقعه‌ای به انجام رساند.

صادقی در ادامه گفت: در فصلی از این کتاب هیلن به توضیح معنای اسطوره، معنای تحلیل ساختار و تحلیل ساختارگرایانه می‌پردازد ولی در عمل تلاش می‌کند مؤلفه‌های گزارش محوری منتخب خود از طبری را استخراج کند و با مقوله‌بندی این مؤلفه‌ها رابطه آنها را تحلیل کند. او اشاره می‌کند که در این گزارش از یک طرف امام حسین(ع) و یارانش قرار دارند و از یک طرف کوفیان. اینها در مکان‌های مختلف در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند و نوعی رمز مکانی در این گزارش وجود دارد.

امام حسین(ع) به کوفیان و مَرکب‌هایشان آب می‌دهد و کوفیان آن آب را از آنها دریغ می‌دارند؛ تقابلی بین آب دادن و ندادن اتفاق می‌افتد. امام حسین(ع) از شروع جنگ و ریختن خون خودداری می‌کند، درصورتی که کوفیان آغازگر جنگ‌اند و خون امام حسین(ع) و یارانش را به ناحق می‌ریزند؛ بین خون ریختن و اجتناب از خونریزی تا حد ممکن تقابلی وجود دارد. تورستن هیلن این عناصر و دیگر عناصر موجود در روایت را تحلیل می‌کند و تقابل‌ها و گذرها را نشان می‌دهد و براساس این گزارش به ما نشان می‌دهد که ذهنیت طبری یا راوی و مخبران طبری هنگام تنظیم و چینش این گزارش دقیقاً چه بوده است. از این‌رو است که در کنار آن رویکرد بافت و زمینه‌محور این رویکرد متنی را هم استفاده می‌کند تا به ما بگوید که ذهنیت طبری یا ذهنیت راویان و ناقلان این گزارش هنگام تنظیم، چینش و گزینش این گزارش چه بوده است.

کد خبر 705175
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha