۵ فرزند آقا مصطفی و بهجت خانم پزشک و دندانپزشک هستند و ۲ فرزند دیگرشان هم تحصیلات عالی دارند. آنها در جنوب شهر قد کشیده اند. گزارش زیر نقل گوشه ای از زندگی پر فراز و نشیب «بهجت سوری» و شهید «مصطفی سوری» است.

رابعه تیموری

همشهری آنلاین – رابعه تیموری: آقا مصطفی سوری کارمند یکی از بانک های پایتخت بود و شرایط شغلی مناسبی داشت، اما پدر و مادر پیرش که در تویسرکان زندگی می کردند، دیگر تاب تنها ماندن و قوه کار کردن بر روی زمین های کشاورزی را نداشتند. آقا مصطفی با توافق همسرش بهجت خانم محل کار و زندگیش را به شهرستان کوچک تویسرکان منتقل کرد تا کمک حال پدر و مادر باشد. آن موقع محسن و مسلم خردسال بودند، اما خوب می‌فهمیدند چرا بار و بندیل سفر بسته اند و به شهر آبا و اجدادیشان رفته‌اند. در خانه آقا مصطفی همه چیز مال همه اعضای خانواده بود غیر از کلید کشوها و دفتر و دستکی که بابا از محل کارش به خانه می آورد. آقا مصطفی آنقدر به این وسایل حساس بود که با وجود مهربانی و محبتی که میان او و بهجت خانم وجود داشت، حتی به او اجازه نمی داد این امانت‌های پرمسئولیت را وارسی کند. همین روحیه مصطفی سوری سبب شده بود که همکارانش با اصرار از او بخواهند عضویت در هیئت امنای محل کارش را قبول کند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

آقا مصطفی در کودکی تا ششم ابتدایی درس خوانده بود، اما با وجود مشکلات زندگی شبانه ادامه تحصیل می داد تا بچه ها عشق و تلاش برای تحصیل را از او بیاموزند. بهجت خانم  هم شب های امتحان تا صبح کنارش می نشست تا از خستگی روی کتاب خوابش نبرد. آقا مصطفی دیپلم گرفت و در کنکور دانشگاه هم شرکت کرد. او از بهجت خانم هم می‌خواست درس خواندن را دوباره شروع کند، ولی امتحان‌های بزرگ‌تری که تقدیر پیش روی بهجت خانم گذاشت، حال و هوای ادامه تحصیل را از سرش انداخت.

این مادر دست‌تنها ۵ فرزند پزشک و دندانپزشک تحویل جامعه داده است

پله‌های ناهموار ترقی

دوران جنگ تحمیلی اوضاع خانواده سوری را مثل بسیاری از خانواده های غیرتمند ایرانی تحت تأثیر قرار داد و آقا مصطفی با همه عشق و تعلقش به همسر و فرزندانش، برای دفاع از دین و کشورش عازم جبهه شد. چندان نگذشت که خبر شهادت آقا مصطفی به خانواده‌اش رسید و یکباره رنگ زندگی برای آنها تغییر کرد. تا آن زمان بچه‌ها مادر را همسر محبوب بابا می دیدند که تاب دشواری کشیدن او را ندارد و هر روز پس از برگشت از محل کارش دور او می چرخد و در نصب بخاری و تعمیر آبگرمکن تا رفت و روب و بشور و بساب خانه کمکش می کند.

اما با شهادت آقا مصطفی، بهجت خانم که در سنین جوانی قرار داشت و انتظار تولد هفتمین فرزندش را می کشید، چادر به کمر بست و برای زندگی خود و فرزندانش که بزرگترینشان محسن ۱۱ ساله بود، تصمیمی بزرگ گرفت: «بچه ها باید در پایتخت درس بخوانند تا امکانات تحصیلی مناسب تری داشته باشند.»

پیشرفت تحصیلی بچه ها آرزوی آقا مصطفی بود و بهجت خانم می خواست مشکلات زندگی در تهران بزرگ را به جان بخرد تا به آرزوی همسرش جامه عمل بپوشاند. او خانه زندگیش درشهرستان را رها کرد و با دوندگی بسیار شرایط سکونت خود و فرزندانش را در تهران به وجود آورد.

این مادر دست‌تنها ۵ فرزند پزشک و دندانپزشک تحویل جامعه داده است

امتحانات سخت

آن زمان باریکه حقوق کارمندی شهید سوری تنها محل درآمد خانواده اش بود و تأمین مخارج زندگی و تحصیل بچه ها بر شانه‌های کم قوت بهجت خانم بسیارسنگینی می کرد، ولی شخصیت محسن که در زیر سایه پدر خوب رشد کرده بود، الگوی خواهران و برادرانش بود و خط و مشی آنها را تعیین می کرد: «می توانیم از هزینه های غیرضروری بگذریم تا عزت نفسمان پیش دوست و دشمن حفظ شود.»

بهجت خانم می گوید: «ما در محله مقدم (منطقه ۱۷) زندگی می کردیم که در حاشیه ریل راه‌آهن قرار داشت و بسیار محروم بود. من برای این که فرزندانم را از فضای ناامن این محل دور نگه دارم خانه را برای درس خواندن بچه ها آرام نگه می داشتم و از مسائل مختلف مانند میهمانی رفتن چشمپوشی می کردم تا آنها با آرامش به تحصیلشان بپردازند. فضای آرام و صمیمی خانه باعث شد فرزندانم اوقات فراغت خود را در محیط خانواده پر کنند.»

فرزندان شهید سوری بارها در مسیر آزمون هایی سخت قرار گرفته اند. دکتر محسن با آن که در دوران جوانی و نوجوانی تلاش می کرد به جای گشت و گذارهای رفاقتی وقتش را در کنار اعضای خانواده و با تحصیل پر کند، در خوابگاه دانشجویی دوستانی در مسیرش قرار گرفتند که همنشینی با آنها خطرات و لغزش هایی غیر قابل جبران را برایش به همراه داشت. اما او به قیمت پرداخت شهریه ای بالاتر در مکان دیگری ساکن شد تا ارتباط با دوستان ناباب آموخته هایی را که در زیر سایه .پدر و مادر تمرین کرده بود، به باد ندهد.

این مادر دست‌تنها ۵ فرزند پزشک و دندانپزشک تحویل جامعه داده است

ثمرات پرافتخار

 اکنون دکترمحسن سوری، فرزند ارشد شهید سوری جراح و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است و مسلم، سمیه و سمانه دندانپزشک هستند. فاطمه با رتبه سوم کشوری در مقطع دکترای رشته رادیولوژی فارغ التحصیل شده و حسین و مرضیه در دو شعبه از بانک های تهران مشغول به کارند. بهجت خانم این روزها  وقتش را به بزرگ کردن نوه های دوست داشتنیش می‌گذراند و شکرگزار خداوندی است که او را در امتحان زندگی سربلند کرده است. بهجت خانم اعتقاد دارد مقید بودن شهید سوری در پاک بودن رزق و روزی خانواده، باعث موفقیت فرزندانشان شده است.

کد خبر 687301

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 2
  • نیکنام IR ۱۴:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
    2 1
    گزارش بسیار جالب و خواندنی بود ممنون از نویسنده
  • قاسمی IR ۱۴:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
    3 1
    خدا به همه پدران و مادران شهدا و همچنین همسران ایثارگران و شهدا عمر با عزت عنایت فرماید
  • IR ۱۵:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
    1 1
    احسنت داره اين مادر. دست مريزاد
  • M.E.M IR ۱۵:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
    0 3
    آفرین برهمت بلندتان