راضیه تجار از نویسندگان سرآمد پس از انقلاب اسلامی که هم تخریب ها و نوسازی های اوایل و پس از انقلاب را درک کرده است و هم به چشم خود عواقب جنگ هشت ساله را دیده و لمس کرده است. او معتقد است تا غبار حادثه ای فروننشیند نمی توان درباره آن حادثه داستان و رمان نوشت. حال می خواهد این حادثه جنگ باشد، پلاسکو یا متروپل آبادان.

راضیه تجار

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: راضیه تجار علاوه بر نوشتن داستان و رمان کلاس داستان نویسی هم دارد. او که شاگردان زیادی در عرصه ادبیات داستانی تربیت کرده، می گوید: «نویسنده درباره ماجرای متروپل آبادان نمی تواند از کلیشه ها سخن بگوید. نوشتن درباره متروپل و حوادثی نظیر آن مثل راه رفتن روی طناب است. یعنی برای عده ای ضروری به نظر می رسد و عده ای هم آن را برای افکار عمومی مضر می دانند. از این موضوع که بگذریم، عمق حادثه به حدی است که نمی­ توان شتابزده و دستوری سراغ این موضوع ها رفت. نوشتن درباره متروپل و حوادثی از این دست سفارشی  نیست. لازمه نوشتن درباره آوار این است که نویسنده با روح و جانش صدر تا ذیل منشاء حوادث و پشت و روی قضیه را به عنوان یک نویسنده حرفه ای درک کرده باشید.»

مردم ما به دلیل زلزله خیز بودن کشور با موضوع «آوار» آشنایی دارند. اگر این آوار بخواهد در ادبیات داستانی ما منعکس شود لازمه اش لحاظ شدن چه ملزوماتی است؟ اساساً چه محتوایی در این عرصه باید عرضه شود؟

هر نویسنده ای سوژه هایش را از محیط اطراف می گیرد و مسائل و مصائبی که در طول قرون در زادگاه نویسنده رخ داده، آن را در به نوعی در اثر ادبی منعکس می کند.

مثلا «کلیدر» دولت آبادی در روستا و اقلیمی در خراسان می گذرد.

دقبقاً. و موفق هم از آب در آمده و مخاطبان خاص خودش را دارد. بنابراین پس لرزه ­های ماجرای متروپل را بعدها در ادبیات داستانی خواهیم دید. این قول را از هم اکنون به شما به عنوان یک نویسنده می دهم.

این آوار نگاری چه دشواری هایی برای نویسنده دارد؟

روح و روان او را تحت الشعاع قرار می­ دهد و گاه ممکن است برای او به اصطلاح شاعران عرق ریزی روح داشته باشد. اما اینکه می گویید چگونه می تواند بروز یابد، این نکته را می خواهم بگویم که تا سوژه ای با روح و روان یک نویسنده آمیخته نشود و ذهن و زبان او را درگیر نکند، در حقیقت آن اتفاق در اثر هنری خودش را با تمام ظرفیت نشان نمی­‌دهد.

این تجلی و زایش در عرصه هنری باید چگونه باشد؟

هم طرح و مجموع عناصر داستانی باید در آن لحاظ شود و هم سبک نگارشی باید به گونه ای باشد که مورد قبول خواننده قرار بگیرد. بدیهی است که محتوایی که در اثر وجود دارد، باید کاملاً منطبق بر ساختار و صناعت داستان باشد، نه یک بار اضافی و تحمیلی به قصه داستان. ساختار و محتوا باید نوعی هم پوشانی با یکدیگر داشته باشند. اگر حس و حقیقت مانندی و تسلط به فنون نگارشی در هم بیامیزند، همچنین آن اعتقاد درونی، باعث می­ شود که یک اثر هنری بر قلب و روح مخاطب بنشیند.

آیا این کارها دستور بردار هست؟

اگر دستوری شود باز لاجرم شعارزده و کلیشه ای خواهد شد. همان طور که پیش تر پاسخ دادم خیر. بهتر است مسئولان اجازه دهند تا نویسندگان کارشان را انجام دهند.

چند سال پیش فیلمی درباره حادثه پلاسکو ساخته شد اما در مجموع موفق نبود. چرا هنرمندان ما در این عرصه موفق نیستند؟

اساساً چنین فرایند شتابزده ای را قبول ندارم. اینکه اندیشیده شده و از پیش مشخص شده برویم تا فیلم و داستان بسازیم و به مردم به قول معروف غالب کنیم. سوژه باید در ذهن و زبان مخاطب حل شود و طبعاً این کار مستلزم گذشت زمان است. گاهی در زمان جنگ، در دهه ۶۰ صحبت از این بود که داستان هایی در این عرصه و درباره جنگ نوشته نمی شود و به واقع یکی از دغدغه های عمده مسئولان فرهنگی کشور همین موضوع بود. می گفتند جنگ اگر تمام شد همه غائله پایان یافته و دیگر نویسنده ای سراغی از جنگ تحمیلی نمی گیرد. در حالی که بهترین داستان های جنگی ما پس از جنگ نوشته شد. همین موضوع به خودی خود نمونه و مصداقی روشن از نوشتن درباره حوادثی نظیر پلاسکو و متروپل است. اگر این فاصله گیری ها لحاظ شود و تب و تاب ها فروکش کند ادبیات داستانی هم در این زمینه خلق خواهد شد.

البته شعر به خودی خود حتی در بحبوحه حادثه هم سروده می شود. به زبان رساتر شعر در حین فرو ریختن ساختمان پلاسکو و متروپل سروده می شود اما داستان زمان خودش را برای تولد می طلبد. چنین هم نیست که این اتفاقات به عنوان سوژه داستان فراموش شود و دیگر از یادها بروند. خیر... یادم است که چند سال پس از زلزله رودبار داستان هایی در این زمینه نوشته شد. خودم داستانی با عنوان «وقتی که لحظه ها سُم می کوبند» نوشتم و خوب به خاطر دارم که آقای ابراهیم حسن بیگی، نویسنده برنده ۲۰ سال ادبیات داستانی در ایران، رمان درخشان «نینا» را در همین باره نوشتند. دیگران هم به مرور وارد این عرصه شدند و طبع آزمایی کردند. در لابه لای مجموعه داستان هایی که در بازار موجود است شاید چندین و چند داستان و رمان درخشان هم با موضوع آوار نوشته شده باشد که فی الحال ما از آن بی خبر باشیم.

پس چرا این داستان ها دیده نمی شود؟

حجم عناوین کتاب ها به قدری زیاد است که شاید مغفول بماند.

راه حل پرداختن به موضوع حوادث طبیعی و غیرطبیعی چیست؟

باید نهادی تأسیس شود. منظورم نهاد دولتی نیست. متأسفانه کسانی که پیشکسوتند یا صاحب چندین و چند کتاب ارزشمند در عرصه ادبیات داستانی هستند و در این کار استخوان ترکانده اند، معمولاً وارد این عرصه نمی شوند اما جوان ها و کم سن و سال تر معمولا بدون ترس و واهمه وارد این عرصه می شوند و معتقدم که اتفاقا داستان های کوتاه درخشانی می نویسند. اینجاست که نورافکنی روی موضوع انداخته می شود و به موضوع می پردازند.

سخن شما به عنوان یک نویسنده ایرانی حایز اهمیت است. اگر نویسنده بخواهد وارد این فضا شود بهتر است از فضای رئال به سورئال حرکت کند یا برعکس؟

فرقی ندارد. بستگی دارد که آن اثر چگونه نوشته می شود و چگونه از آب در آمده باشد. چه رئال یا سورئال باشد باید به بیان هنری نزدیک شود. مهم این است که داستان با ساختار و صناعتی که ما امروز می شناسیم، داستان به معنای واقعی کلمه باشد. یعنی به فرق فضاسازی در آن به درستی ترسیم شده باشد. شخصیت پردازی، دیالوگ، لحن و دست کم ساختن تیپ کاری باشد که نویسنده بتواند به راحتی از عهده آن برآید.

در متن حادثه انسان هایی را می بینیم که درگیر چنین حوادثی مانند متروپل آبادان می شوند. اگر به این موضوع فکر شود، نه تنها در ادبیات داستانی بلکه در شاخه های دیگر هنری هم می توان اثری در این باره خلق کرد.

نمونه های خارجی درباره آوار نوشته شده است؟ منظورم کشورهایی است که سنت ادبیات داستانی دارند؟ روسیه، فرانسه، انگلستان و...

 مصداقی در ذهن ندارم اما مطمئنم که درباره برج های دوقلو و حادثه ۱۱ سپتامبر بسیاری داستان ها و رمان ها نوشته شده است.

حتی شهریار مندنی پور، نویسنده ایرانی هم کتابی با عنوان «آبی ماورای بحار» دارد که به ماجرای برج های دوقلو می پردازد.

این کتاب را هم خوب به خاطر دارم و خوانده ام. مندنی پور در این مجموعه بیشتر اسیر صناعت کار شده و اصل موضوع به گوشه ای رفته است. اتفاقا این کتاب جزو آثار درخشان او نیست.

اما در میانه میدان روزنامه نگاران و فیلمسازان به گونه ای می توانند به این بعد حادثه و واقعیت، بپردازند تا بستر مناسب برای خلق معنای هنری را برای نویسندگان نسل های بعد هم فراهم شود و آنها هم ترغیب شوند که در این زمینه تتبع کنند و از عمق ماجرا بنویسند. ما نیازمند نویسندگانی هستیم که ابتدا درباره چنین حوادثی تحقیق کند و با کارشان ذهن ها را سمت و سوی واقعیت ها ببرند. عرض کردم که حال مهم نیست که نقطه عزیمت نویسنده از فضای سورئال به رئال باشد یا از رئال به سورئال. زمانی داستان هایی با موضوع شهر تهران نوشته شد و مسئولان عنوان کردند که راجع به تهران داستان بنویسیم.

معمولاً این قبیل امکانات متولی هم می خواهد و باز تأکید دارم که نه متولی دولتی و اگر هم لاجرم دولتی است در این زمینه قصد جهت دهی نداشته باشد.

هر نویسنده ای در خلوتش با توجه به دغدغه های ذهنی اش می تواند سوژه بگیرد و ذهنش را درگیر حادثه ای مانند متروپل کند و اثر هنری بیافریند. اما تأکید دارم که زمان می طلبد. در کارهای ژونالیستی سریع می توان چیزی نوشت و ارائه داد و به نتیجه ای مجمل دست یافت اما اثر هنری ای که مانا باشد، برای خلق و آفرینشش از ب بسم الله تا تاء تمت زمان خودش را می طلبد.

پس از این حوادث معمولاً کسانی کشته می شوند و تلخی به جای می ماند. طبعاً با ترسیم فضای نشاط نمی توان به استقبال آوار و ماجرایی مانند متروپل رفت. هنرمند واقعی وظیفه دارد که در همان فضای هنری نگاه خودش را چاشنی کار کند و قضاوتی در این باره داشته باشد. اما تا های و هوی و غبارها فروننشیند گاهی حرف های زرد مطرح می شود که چیزی به سود ادبیات نمی افزاید. این حرف های واقعیت را به طور مجموع و کامل منعکس نمی کند. به همین دلیل باید با تأمل و صبوری سراغ این سوژه ها رفت و همه جوانب را در نظر گرفت.

کد خبر 681335

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha