علی اصغر محمدی: انگیزه‌های مختلفی در کارآفرین شدن مؤثر هستند.

نیاز به موفقیت، کسب درآمد و ثروت، داشتن شهرت و احساس مفید بودن و استقلال‌طلبی از انگیزه‌های مؤثر در کار آفرینی هستند. افراد از ویژگی‌های شخصیتی خاص و گوناگونی برخوردارند و طبیعی است که برخی از ویژگی‌های کارآفرینان متمایز و برجسته از سایر افراد است. داشتن خلاقیت و نوآوری، دارا بودن قدرت تحمل، اعتماد به نفس و عزت نفس، آینده‌نگر و عملگرا بودن و فرصت‌شناس بودن، از آن جمله‌ هستند. البته شیوه‌های پرورش این ویژگی‌ها نیز متفاوتند.  

 شرایط خاص اقتصادی و فرهنگی کشور ما در چند ساله اخیر و نرخ  بالای بیکاران به‌ویژه فارغ‌التحصیلان جویای کار،  موجب شد که کارآفرینی جزو طرح‌های ملی تلقی شود.  براساس برنامه سوم توسعه، طرحی تحت عنوان طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه‌های کشور که اختصاراً «کاراد» نامیده می‌شود، تدوین و در اواخر سال ۱۳۷۹ مسئولیت پیگیری و اجرای آن به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار شد.

با ابلاغ آیین‌نامه تشکیل مراکز کارآفرینی به دانشگاه‌های بزرگ کشور، مراکز کارآفرینی این دانشگاه‌ها یکی پس از دیگری فعالیت خود را آغاز کردند. مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران نیز در نیم سال اول 82-81 تشکیل شد. جمعی از استادان و دانشجویان در این مرکز مشغول فعالیت هستند.

در این زمینه گفت‌و‌گویی با دکتر سید محمد مقیمی، رئیس مرکز کارآفرینی پردیس قم دانشگاه تهران و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در باره کارآفرینی در دانشگاه‌ها انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

کارآفرینی چه کارکردهایی دارد؟

امروزه کارآفرینی به‌عنوان موتور رشد و توسعه سازمان‌ها و جوامع شناخته می‌شود. از این رو، دانشگاه‌های بزرگ جهان آموزش و توسعه تفکر کارآفرینی را در دستور کار قرار داده‌اند. 
 کارآفرینی از 2 بعد کارکرد فردی و سازمانی قابل توجه و تحلیل است. کارآفرینی فردی، راه ورود نیروهای تازه و فکر و اندیشه نو به بازار است. کارآفرینی سازمانی نیز راهی برای بازآفرینی قابلیت‌های سازمانی به شمار می‌آید.

اخیراً کارآفرینی سازمانی به‌دلیل نقشی که در تقویت موقعیت رقابتی سازمان‌ها ایفا می‌کند، توجه مدیران و صاحب‌نظران بسیاری را در عرصه مدیریت به‌خود جلب کرده است و سازمان‌های موفق بسیاری نیز آن را به‌عنوان ابزار مؤثری برای رقابت به کار گرفته‌اند.
در باره واژه Entrepreneurship که در فارسی به کارآفرینی ترجمه شده است، توضیح دهید.

واژه Entrepreneurship در فارسی به کارآفرینی ترجمه شده است و اولین بار توسط اقتصاددانان به‌عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی مورد استفاده قرار گرفت. سپس روانشناسان(ویژگی‌های شخصیتی کارآفرینان)، دانشمندان مدیریت(اداره مربوط به کسب و کارهای کارآفرینانه) و جامعه‌شناسان(کارآفرینی به‌عنوان پدیده اجتماعی) به تبیین و بسط تئوریک آن پرداختند. البته برخی معتقدند باید واژه مناسبی جایگزین آن شود(واژه ارزش آفرینی)، اما آنچه مسلم است اینکه مفهوم کارآفرینی با آنچه در جامعه ما جا افتاده مغایر است. در جامعه ما برداشت از کارآفرینی ایجاد شغل و کار است، در حالی که ایجاد شغل یکی از پیامدهای کارآفرینی است که موجب رشد اقتصادی می‌شود.

مفهوم کارآفرینی دارای جنبه‌های مختلفی است. از آنجا که در جامعه فعالیت‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، کارآفرینی هم برای هر یک جداگانه مطرح می‌شود. به‌طور کلی نکات مربوط به تعاریف کارآفرینی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

ـ بهره‌‌‌برداری از فرصت‌های شناخته نشده
ـ توانایی خلق و ایجاد چیزی از هیچ
ـ پیگیری فرصت‌ها بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ها
ـ ایجاد ترکیبات جدید تولیدی
ـ استفاده از حداکثر ظرفیت‌های افراد

در کشور ما افراد کارآفرین زیادی فعالند که تحصیلات دانشگاهی ندارند و ذاتا به موفقیت رسیده‌اند. ولی ما افرادی را پرورش نداده‌ایم تا نتیجه فعالیت‌شان را در محیط کار بررسی کنیم. اگر افراد موفقی که فقط از وجهه هنری کارآفرینی برخوردارند، آموزش ببینند کارایی شان 10 برابر بیشتر می‌شود. ولی به هر حال کسی که فقط آموزش ببیند، نمی‌تواند کارآفرین شود.

  • نقش نیروی انسانی در سازمان چیست؟

وقتی صحبت از نیروی انسانی می‌شود یعنی نیرویی که بتواند خلاقیت‌هایی از خودش بروز دهد. البته باید بسترهای آن نیز آماده شود که در جوامع پیشرفته بسترسازی آن آغاز شده‌است. برای مثال در کشوری مثل کره جنوبی وقتی می‌خواهند تسهیلاتی در زمینه‌های مختلف بدهند، ضوابط را طوری تعریف و تنظیم می‌کنند که فقط به کارآفرینان تسهیلات تعلق می‌گیرد.

  • لطفاً در این باره بیشتر توضیح دهید.

ابتدا کارآفرینان شناسایی می‌شوند و در مرحله بعدی طی فرآیندی آموزش می‌بینند. سپس امکانات لازم در اختیارشان قرار می‌گیرد و حمایت می‌شوند. در هند فقط در زمینه آموزش کارآفرینی حدود۵۰۰ دانشگاه و دانشکده وجود دارد که به‌صورت تخصصی آموزش کارآفرینی می‌دهند. در آمریکا نیز بیش از 2 هزار و 500 دانشگاه و دانشکده در این زمینه فعالند. کشورهای سنگاپور، استرالیا، آلمان و انگلیس که جزو پیشگامان کارآفرینی هستند، سعی می‌کنند بسترسازی را از دوره آموزش عمومی و حتی دوره دبستان شروع کنند.

  • بسترسازی در چه زمینه‌هایی؟

در زمینه فرهنگی، کارآفرینی باید ارزش تلقی شود. کشورهای پیشگام، بسترسازی فرهنگی را از طریق رسانه‌های ملی و از درون خانواده شروع می‌کنند. علاوه بر آن سعی می‌کنند بسترهای اقتصادی لازم فراهم شود و شرایط حاکم بر اقتصاد جامعه طوری باشد که تولیدکننده سود ببرد نه اینکه مشاغل کاذب و واسطه‌گرها ثروت آفرینی کنند.

موانع فرهنگی نگرش مثبت به کسب و کار در ایران متعددند. علاقه به ثروت‌های بادآورده، استقبــال اکـثـریت نیروی کار از تعطیلات، بهره‌وری پایین نیروی کار و کم‌کاری، تمایل به مشاغل واسطه‌گری، دلالی و خدماتی در مقابل مشاغل تولیدی، برخی از این موانع هستند. با توجه به این موانع باید با انجام اقدامات فرهنگی، فرهنگ کارآفرینانه را در کشور ایجاد کرد.

یکی دیگر از بسترها، بستر قانونی است. قوانین وضع شده باید فعالیت‌های کارآفرینی را تسریع کند. در حالی که تحقیقات انجام شده در کشور ما نشان می‌دهد که قوانین و مقررات دولتی مانع عمده کارآفرینی‌‌اند که موضوع مهم و قابل توجهی است. دولتی که باید در خدمت کارآفرینی و توسعه باشد به یک مانع عمده تبدیل شده است. بنابراین باید دولت به کارآفرین تبدیل شود. زمانی که دولت کارآفرین نیست و حتی مانع هم ایجاد می‌کند چگونه توقع داریم کارآفرینی کند. البته در برنامه سوم توسعه به امر کارآفرینی پرداخته شده که عملاً نتیجه‌ای به‌دنبال نداشته است.

به‌طور کلی می‌توان گفت کارآفرینی علم دانستن مسائل و هنر به کار بستن آن دانسته‌هاست. به همین دلیل صرف یادگیری تئوری‌ها بدون داشتن هنر استفاده از آنها کسی را کارآفرین نمی‌کند. دولت به‌عنوان مهم‌ترین رکن می‌تواند نقش بسزایی در بستر‌سازی‌ فرآیند کارآفرینی در کشور ایفا کند. نهادهای آموزشی همانند وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، علوم و دانشگاه‌ها می‌توانند در زمینه بستر‌سازی‌ و تبیین مبانی نظری و عملی تاثیرگذار باشند. همچنین نهادهای اجرایی همچون وزارتخانه‌های کار، تعاون، صنایع و معادن، نیز باید به تحقق کارآفرینی در عرصه عمل کمک کنند.

  •  بخش غیردولتی در زمینه کارآفرینی در نهادهای جامعه مدنی چه جایگاهی دارد؟

در دیدگاه جدید از مدیریت دولتی تحت عنوان مدیریت گرایی یاد می‌شود که واگذاری تصدی‌های دولتی، کانون این نظریه را تشکیل می‌دهد.باید فعالیت‌های اقتصادی و سودده در قالب کارآفرینی به بخش خصوصی محول شود.ولی فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را باید در قالب فعال کردن بخش سوم یا همان جامعه مدنی که مهم‌ترین ابزار آن سازمان‌های غیردولتی هستند، واگذار کرد.

در کشور ما بخش خصوصی نسبتاً در حال فعال شدن است، هر چند هنوز به بلوغ لازم نرسیده ولی در حال رشد است.  نهادهای بخش سوم(سازمان‌های مردم نهاد) که باید متولی این تصدی اجتماعی شوند، هنوز از توانمندی لازم برخوردار نیستند. عمدتاً مفهوم جامعه مدنی در کشور ما دچار انحراف اساسی شده‌است و صرفاً در حوزه مسائل سیاسی مطرح می‌شود. در حالی که یک موضوع کاملاً علمی است و همانطور که در برنامه چهارم توسعه نیز بیان شده است باید به‌عنوان بازوی دولت در فعالیت‌های اجرایی در کارهای فرهنگی به خدمت گرفته شوند. مهم‌ترین مشخصه سازمان‌های مردم نهاد، وابسته نبودن به حکومت و دولت و داشتن ویژگی‌های کارآفرینانه است. متأسفانه این نهادها از توانمندی لازم برخوردار نیستند، دولت هم در شرایط حاضر برای واگذاری کارها دچار شک و تردید است.

باید مؤلفه‌ها و نشانه‌های کارآفرینی در درون این نهادها دمیده شود و سازمانی کارآفرینانه در آنها ایجاد کنیم تا ضمن توجه به ماهیت اصلی خودشان که همانا حفظ و توسعه منافع عمومی است بتوانند در کنار آن با فعالیت‌های کارآفرینانه‌ای که انجام می‌دهند درآمدزایی کنند، درآمد را در خدمت منافع عمومی هزینه کنند و از جنبه مالی به دولت وابسته نباشندتا با عارضه اتکای مالی به دولت که اکنون دامنگیر آنها است روبه‌رو نشوند.

کد خبر 66738

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز