محمود معتقدی در آستانه ۷۵ سالگی یادداشتی به مناسبت فرارسیدن نوروز نوشت که در اختیار همشهری آنلاین قرار داد.

محمود معتقدی

همشهری آنلاین: محمود معتقدی، شاعر و منتقدی است که از سال ها پیش در عرصه شعر و نقد ادبی حضور فعال داشته و هر از چند سال یکبار کتاب شعر خود را به مخاطبانش عرضه کرده است. شعر او طرفداران خاص خودش را دارد. نگاه معتقدی صدالبته نگاهی سراسر انسانی و پر شفقت است. یادداشتی که در پی می­آید، نوشته ای است معتقدی برای همشهری آنلاین ارسال کرده است.

سالی که به پایانش رسیده ایم، در گذر از چشم انداز دیروزش، بویی از رنگ ها، نفس ها، شادی ها، رنج های بزرگ و کوچک در من در تو در ما حضوری جدی داشت. حضوری به گستردگی انسان و طبیعت و تاریخ این سرزمین. به ویژه در قلمرو فرهنگ و هنر که هر جا که «پیکره ای از نیک و بد» روزگار در آن جاری است، فرصتی برای تأملات را به خود می طلبید. شکی نیست، که سیاهه و انگیزه نوآوری ها به موازات خلاقیت ها (درس های ادب و هنر) پیوسته اهل هنر و ادب را به سمت آفرینش و بازآفرینی رفتارها، کردارها و پدیده هایی از جنس پدیده های انسانی فرامی خواند همواره با دویدن ها و مکث ها همراه بوده اند.

در این چشم انداز جامعه فرهنگی به فضاهای «گفتمان» ها همواره میل به هوایی تازه پا می گشود. گاه در اینجا و آنجا نگاه و آفرینش های فرهنگی به بوی خاکستری و ابری آمیخته می شد و سرنوشت انسان و اینجا و اکنون در سایه روشن ناموزونی ها و حیرت رنگ می باخت و گمان بر این می بود که همه چیز به قاعده ای آرام و رام می نمایاند. به خاستگاه مدنی صاحبان خرد، دانش و دین در این سو و آن سو محل پرسش قرار می گرفت و دنیای مه آلود «سیاست» بعضاً بر همه چیزی سیطره می یافت و گاه نگاه ها و فضاها را غافلگیر خودش می کرد.

به عبارت دیگر برای اهالی فرهنگ آرامش حضور و نقش آفرینی همواره زمان و فضیلتی دشوار را در پی داشت. چرا که افسون قاعده مندی و انسان مداری در دو سوی این فرصت ها پیوسته اثری معنا پذیر را به دنبال می داشت. سالی که گذشت از «گفتن» تا «نشان دادن» نقش آفرینی و دل سپردن به دوست داشتن، هر کدام سطرهای نوشته و نانوشته ای بودند در آشوبه ذهن و زبان اهالی اندیشه و نظر. در این سال کار قلم و فرهنگ و کارنامه زیستن با کاستی ها و باید ها و نبایدهایی هم گره می خورد که صاحبان اندیشه و قلم را به بند می کشید.

در این میانه فصل های جوششی و کوششی در فضاهای چند صدایی با هزینه های چند صدایی همراه بود و چشم انداز روشنگری در عرصه های داوری و آفرینش همواره با آسیب پذیری هایی درگیر بوده است. بی گمان جامعه فرهنگی (به ویژه در عرصه های کتاب و مطبوعات) با بی قراری هایی، فراوانی هراس از دغدغه های نان و آزاد اندیشی را پیوسته تجربه کرده و می کند. اینک به وقت «نو کردن ما» ایستاده ایم به فصل نو شدن سنت نوزایی و آینده ای روشن تر و پربارتر از امروز اما چشم انداز آفرینش های فرهنگی و هنری و دیگر فرایندها و جاذبه های اجتماعی حکایت از آن دارد که سالی که گذشت کارنامه چندان به سامانی نبود و منحنی ها در عرصه های فرهنگ و هنر در افقی موزون و مطلوب نبود و نیست چرا که مشق عدالت خواهی و تمرین آرمان طلبی گاه با مکث و دشواری های فراوانی روبه رو بوده است.

در حالی که سبزینه های بهاری در راه دستمایه های عمیق تر و سزاوارتری را می طلبد. ایمان و نوشدن انسان و طبیعت در کنار هم دیده و شنیده می شود. زمستان خاکستری چندان حرکتی در پی نداشت چرا که تنها قافله بهار است که به تولدی دیگر و زاده شدن همه چیزها گواهی می دهد. بنابراین در این عرصه برای همنوایی با نوزایی طبیعت و تاریخ باید دلی به وسعت دریا داشت. و به باورمندی عشق و عدالت و آزادی ایمان آورد. زیرا برای عبور از فرصت ها و نگاه های مشوش و ناآرام باید به آگاهی و نیک خواهی پناه برد و با ترازوی عقلانیت و اقتدار فرهنگی موقعیت دل و روان را «به دشواری وظیفه پیوند زد». انسان اسفند گویی تا دقایقی دیگر جایش را به انسان فروردین می دهد و روان آدمی به رنگ و بویی تازه گُرده عوض می کند.

پس بنیاد فرهنگ غنی و تمدن شکوهمند این سرزمین هم در این گذرگاه به «انسان نو، اندیشه نو و خرد ورزی نو، هستی و صدای نو» نیازمند است و کردار و رفتار نو را می ستاید. این همه در گرو شرایط تازه از خواستن و خاستن به دست می آید و حاصل می گردد. روزگار سپری شده دیروز به حکم هستی و زمان به بایگانی تاریخ می رود و عرصه های تازه ای از زیستن و حیات بهروزی و خویش کاری را به ما نوید می دهد و می آموزد. بنابراین در قلمرو آفرینش و گسترده اندیشه و خیال ما نیازمند همه صداها و نگاه ها خواهیم بود.

در این چشم انداز جامعه دوست دارد در رستاخیز بهار، نو شدن همه چیز را بشنود و تجربه کند. چرا که دریچه های نو شدن و دیدن همواره سکوی فرصتی است برای پرسش و پاسخ آدمی. منزلی برای تماشای جان و جهان و جلوه آرزومندی های  بزرگ انسانی. در اینجا و اکنون بر آستانه بهاری دیگر به پای دلی ایستاده ایم. دلواپس آینه ای برابر آینه ات. برای عبور از دریاهای دور و نزدیک، علاوه بر صدای رنگین کمان قایقی نیز باید ساخت در اندازه های نگاه و روان انسان معاصر. بی گمان بهار ۱۴۰۱ فصل بزرگ رویاهای من و تو و آن دیگری خواهد بود. آسان نباید بر زمینش پا نهاد چرا که «کلام از نگاه تو شکل می بندد».   

کد خبر 665735

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha