به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، ۸ خرداد امسال خانواده دختر ۲۸ سالهای در شهرستان سقز راهی اداره پلیس شدند و خبر از ناپدید شدن عجیب دخترشان دادند. آنها گفتند: دخترمان مدتی قبل با جوانی که از آشنایان دورمان است، عقد کرد. آنها در این مدت به دنبال فرصتی مناسب برای برگزاری مراسم عروسیشان بودند و هیچ مشکل و اختلافی با هم نداشتند، اما از روز گذشته که برای انجام کاری با هم بیرون رفتند، دیگر خبری از آنها نشد. وقتی دخترمان به خانه برنگشت با تلفن همراهش تماس گرفتیم، اما خاموش بود. با دامادمان که تماس گرفتیم، جواب درست و حسابی به ما نداد و هیچیک از آشنایان و اقوام هم از سرنوشت دخترمان خبر نداشتند و احتمال میدهیم که حادثه شومی برایش رخ داده باشد.
با این اظهارات پروندهای تشکیل و تیمی از کارآگاهان اداره آگاهی شهرستان سقز تحقیقات برای کشف راز ناپدید شدن دختر جوان را آغاز کردند. تنها کسی که از سرنوشت دخترگمشده باخبر بود، همسر او بود، اما کسی از این جوان ۳۰ ساله خبر نداشت و خانوادهاش نیز میگفتند که وی در این مدت به خانه مراجعه نکرده و نگرانش هستند.
سرنخی در شمال
کارآگاهان که احتمال میدادند تازه داماد جوان بلایی بر سر همسرش آورده است، جستوجو برای دستگیری او را آغاز کردند. بررسیهای اولیه از این حکایت داشت که وی آخرین بار سوار بر خودروی سواریاش راهی خانه پدر همسرش شده و او را سوار ماشین کرده و هر دو راهی خیابان شدهاند، اما پس از آن دیگر کسی داماد جوان و همسرش را ندیده بود.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به سرنخهایی دست یافتند که نشان میداد متهم تحت تعقیب از استان کردستان خارج شده و به یکی از استانهای شمالی کشور گریخته است. با این حال کسی از مخفیگاه او خبر نداشت و این مسئله تحقیقات پلیس را با مشکل روبهرو میکرد.
در حالی که هیچ ردی از متهم تحت تعقیب نبود، کارآگاهان آگاهی با بررسیهای تخصصی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد مرد جوان در شهرستان آستارا در استان گیلان حضور دارد. تیمی از کارآگاهان با دریافت نیابت قضایی راهی این شهر شدند و با همکاری پلیس آستارا موفق شدند مخفیگاه مرد جوان را در خانهای در این شهر شناسایی و دوشنبه گذشته، او را دستگیر کنند. مرد جوان که در ابتدا مدعی بود از سرنوشت همسرش خبر ندارد، پس از انتقال به اداره آگاهی سقز به قتل او اعتراف کرد و مدعی شد که ناخواسته باعث مرگ وی شده است. او گفت: من و همسرم عقد کرده بودیم، اما هنوز زیر یک سقف نرفته بودیم. در این مدت همه تلاشم این بود که شرایط را برای برگزاری مراسم عروسی مهیا کنم و در این میان با همسرم دچار اختلافهایی شدیم که ممکن است در زندگی هر کسی پیش بیاید. پشیمانم!
متهم ادامه داد: روز حادثه به مقابل خانه همسرم رفتم و برای انجام کارهایی که داشتیم، او سوار ماشینم شد و به راه افتادیم. در بین راه پای همان اختلافات جزئی به میان کشیده و بحثمان شد. در یک لحظه آنقدر عصبانی شدم که کنترلم را از دست دادم و با مشت ضربه محکمی به سر همسرم زدم. او بیحال شد اما حتی تصورش را هم نمی کردم که جانش را از دست داده باشد. کمی بعد هر چه صدایش زدم جوابی نداد و متوجه شدم بدنش کاملا سرد شده و نفس نمیکشد. وحشت کرده بودم و نمیدانستم چه کنم. من قصد کشتن او را نداشتم و از کاری که کرده بودم، پشیمان بودم. پس از آن به سمت بیابانهای اطراف شهر رفتم و در جایی خلوت جسد همسرم را از ماشین بیرون کشیدم و در گودالی دفن کردم. میترسیدم حقیقت را به کسی بگویم و برای همین تصمیم گرفتم فرار کنم. به سمت شمال کشور رفتم و در این مدت در استان گیلان سرگردان بودم و هیچ هدفی نداشتم تا اینکه دستگیر شدم.
با اعترافات هولناک مرد جوان، ماموران به همراه وی راهی بیابانهای اطراف شهر شدند و جسد مقتول را از دل خاک بیرون کشیده و به پزشکی قانونی منتقل کردند. در ادامه برای متهم قرار بازداشت صادر شد و وی برای انجام تحقیقات تکمیلی راهی بازداشتگاه شد.
نظر شما