کار کودک قصه تلخی که هر روز در عرصه شهر به چشم می بینیم و پایانی ندارد. سال ۲۰۲۱ از طرف سازمان ملل متحد، به عنوان سال «حذف کار کودک» نامگذاری و برنامه‌ریزی شده که تا سال ۲۰۲۵ کار کودک در تمامی اشکال آن حذف شود.

ترک تحصیل - کودک کار - دانش‌آموز

فاطمه عسگری نیا/ همشهری آنلاین: کار کودک قصه تلخی که هر روز  در عرصه شهر به چشم می بینیم و پایانی ندارد. سال ۲۰۲۱ از طرف سازمان ملل متحد، به عنوان سال «حذف کار کودک» نامگذاری و برنامه‌ریزی شده که تا سال ۲۰۲۵ کار کودک در تمامی اشکال آن حذف شود. اتفاقی که با توجه به رشد روز افزون این پدیده­ اجتماعی، بیشتر یک شعار و حرکت نمایشی به نظر می‌رسد. انجمن حمایت از کودکان کار، یکی از تشکل‌های مردم نهاد فعال در زمینه‌ی حقوق کودکان است که در طول دو دهه‌ی اخیر توانسته به بیش از ۱۲ هزار کودک کار، کودک آسیب‌دیده و در معرض آسیب، خدمات آموزشی و حمایتی ارائه کند و در حال حاضر ۱۱۱۴ کودک را در چهار مرکز خود در تهران و یک مرکز در شهرستان بم، زیر پوشش حمایتی قرار داده است. «قاسم حسنی» مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، یکی از چهره‌های قدیمی و فعال در زمینه‌ی حقوق کودکان است و از اواسط دهه‌ی هفتاد تا امروز تلاش زیادی برای کمک به کودکان کار و آسیب‌دیده انجام داده است. با این فعال اجتماعی در خصوص نامگذاری امسال سازمان ملل و آینده کودکان کار که روز به روز به تعدادشان افزوده می‌شودهمچنین امیدواری‌ها به لغو کامل کار کودک، گفت‌وگو کردیم.

«دنیایی که در آن همه­ کودکان از حق آموزش، حمایت و سلامت برخوردار باشند.» این چشم‌انداز انجمن حمایت از کودکان کار است، چقدر امید دارید که این اتفاق بیفتد؟

ما یک موقع از امید صحبت می‌کنیم، یک موقع از واقعیت. وقتی از امید صحبت می‌کنیم، به اجبار، وظیفه‌مان این است که چشم‌انداز بلند را ببینیم. واقعیت تلخ است، آن چیزی که در دنیا در حال رخ دادن است و ایران هم بخشی از آن کلیت جهانی است، این است که شرایط روز به روز برای گروه‌های اجتماعی فرودست جامعه سخت‌تر می‌شود. این تنها معطوف به ایران نیست و کشور ما بخشی از این جهان نابرابر است. به­ طور مثال اگر میانگین عزیزان پناهنده­ افغانستانی به ایران را در طول این چهار دهه سه میلیون نفر در نظر بگیریم، از این میزان حداقل یک میلیون نفر کودک هستند، یعنی یک میلیون کودک آسیب دیده از مهاجرت، بازمانده از تحصیل و در شرایط دشوار. این شِمایی از چیزی است که در دنیا می‌گذرد. ما می‌دانیم که اتفاقات امروز افغانستان، حاصل معادلات بین‌المللی است که شرایط آن کشور را دستکاری می‌کند، وگرنه کشورهای بسیار فقیرتری از افغانستان وجود دارد که سرنوشتی مثل افغانستان ندارند، اما این کشور به دلیل موقعیت استراتژیکی که دارد، میدان حضور نیابتی و مداخلات و جنگ‌های زیرپوستی شده است. جریاناتی که سال‌هاست توسط قدرت‌ها در این کشور سازمان داده می‌شوند، تجهیز می­ شوند و مداخله می‌کنند. حاصل این سیاست‌ها هم این است که کشور ما در این چهار دهه، میزبان سه میلیون افغانستانی بوده که حداقل یک سوم آن‌ها کودکان هستند و ما هیچ‌وقت صدایمان در نیامده و مجامع بین‌المللی هم هیچ‌وقت واکنش درستی به این ماجرا نداشتند. انگار نه انگار که این ماجرا به نوعی نقض حقوق بشر است.

* سازمان ملل سال ۲۰۲۱ را سال مبارزه با کار کودک اعلام کرده. به­ طور کلی سازمان‌های بین‌المللی در سال‌های اخیر کار خاصی در این زمینه کرده اند - به جز این نامگذاری‌ها که بیشتر جنبه­ نمایشی دارد؟

اگر من بخواهم خیلی صریح صحبت کنم، ما دو رویکرد داریم، یکی نجات کودکان در چرخه­ کار و نگاه دوم پیشگیری از سوق دادن کودکان به چرخه­ کار. در اینجا معادلات بین‌المللی، سبب سوق دادن کودکان به چرخه­ کار شده است، حالا ممکن است یونیسف به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های سازمان ملل که در ایران حضور داشته، پیشنهاداتی داده و پروژه‌های مشترکی داشته، پروژه‌هایی که به طور معمول با اداره­ اتباع هماهنگ شده و برای حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل پناهنده و مهاجر بوده، اما این کار هم در حوزه­ معلول است و کار در حوزه­ علت شکل نگرفته. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، نسخه‌های از پیش آماده شده‌ای برای دولت‌ها دارند که وقتی دولت‌ها می‌خواهند تسهیلاتی بگیرند، آن‌ها را ملزم می‌کنند که این پیش شرط‌ها را انجام دهند و در گام بعدی متناسب با اینکه کشورها در کجای جغرافیای سیاسی جهان قرار گرفته‌اند، به آن‌ها جهت­گیری‌هایی می‌دهند. یعنی وام دادن، روشی برای پیشبرد جهت‌گیری‌ها و سوق دادن کشورها به سمت سیاست‌های حاکم بر جهان است. چون وجوه مالی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، توسط اعضای قدرتمند مالی تامین می‌شود و این دو نهاد ابزاری برای اعمال سیاست‌های آن قدرت‌هاست. این سیاست‌ها، در راستای تنش‌زدایی در جهان نیست، چون بخش عمده‌ای از درآمدشان از طریق فروش اسلحه به دست می‌آید و آن‌ها می‌خواهند سایه­ جنگ و ناآرامی در همه جا وجود داشته باشد تا کشورها در صف خرید اسلحه بایستند. به­ طور طبیعی زمانی که آن نگاه به اقتصاد و حضور سیاسی در جهان حاکم است، آن قدرت با تامین نهادی مثل صندوق بین‌المللی پول، آنجا را وادار می‌کند که در راستای سیاست‌هایش حرکت کند.

* یعنی این قدرت‌ها در همه جا اعمال نفوذ دارند؟

بله آن‌ها می‌گویند شما حق دارید که از آزادی و حقوق انسان‌ها صحبت کنید، اما تا جایی که من می‌گویم، چون نباید خط قرمز ما را رد کنید. سازمان ملل امسال را به عنوان سال مبارزه با کار کودک اعلام کرده و امید دارد که تا سال ۲۰۲۵ کار کودک به پایان برسد. درحالی که خودش به عنوان یک سازمان بین‌المللی هیچ وظیفه‌ای را نپذیرفته است. به­ طور مثال انتظار می‌رفت بانک جهانی بگوید من بدهی‌های تسهیلاتی کشورهای بدهکار را می‌بخشم یا نرخ بهره را کم می‌کنم و به آن‌ها مهلت می‌دهم، چون می‌داند کشورهایی درگیر کار کودکند که درگیر بدهی‌های خارجی هم هستند.

* درخصوص همان کودکان افغانستانی که مثال زدید، سازمان‌های بین‌المللی چه کاری انجام داده‌اند؟

پیش‌تر هم گفتم که در حال حاضر دست کم ما با حضور یک میلیون کودک افغانستانی در ایران مواجهیم. درست است که پدران‌شان به عنوان یک مهاجر غیرقانونی و نیروی کار ارزان قیمت کار می‌کنند، اما حضور این کودکان در ایران، بار هزینه­ آموزشی، هزینه‌های دیگر، مخاطرات و افزایش آسیب‌ها را به دوش کشور ما تحمیل کرده است. بخش قابل توجهی از این کودکان افغان، از سن پایین مجبورند کار کنند، در اینجا نهاد بین‌المللی که شعار لغو کار کودک می‌دهد، باید بگوید سهم من بابت اینکه این بچه‌ها را از چرخه­ کار دور کنیم چقدر است؟ این می‌شود یک رفتار صادقانه و یک اراده­ جدی. اما وقتی فقط یک شعار عنوان می‌کنند، شکل نمایش و شوآف دارد. اگرچه ما به عنوان فعالان حوزه مبارزه با کار کودک، این شعار سالانه را نیز ارزشمند می‌دانیم، چون فرصتی فراهم می‌کند که ما مطالبه کنیم، گفت‌وگو کنیم و از دولت‌ها بخواهیم با همفکری به یک نتیجه برسیم تا ببینیم که چه کار مثبتی می‌توان برای حذف کار کودک انجام داد. پس طرح این شعار به خودی خود برای ما یک قدم است، اما اینکه این شعار چقدر واقع‌بینانه است و یا نشانه‌های عزم و اراده جدی را در کنار این شعار نمی‌بینیم، یعنی این قبیل نامگذاری‌ها کاری است برای کاری نکردن.

* شما به عنوان فعال حقوق کودکان با بیش از دو دهه سابقه، عملکرد سازمان‌های بین‌المللی مرتبط با حقوق کودکان در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

این سازمان‌ها اگر در کشوری بودند که در زمینه­ کار کودک، هیچ کاری انجام نشده بود، شاید کسی هم انتظاری از آن‌ها نداشت، اما به طور مشخص در ایران، تشکل‌های غیردولتی بیست سال است که متمرکز و متعهدانه برای مبارزه با کار کودک تلاش کرده‌اند. در چنین شرایطی این سازمان‌ها می‌توانستند از یک ظرفیت انسانی ویژه استفاده کنند که به طور کامل مردمی بود، اما از این ظرفیت استفاده نکردند. در این فرآیند بیست سال است که جمع‌های عظیمی در ایران تلاش می‌کنند و کادرهای اجتماعی، فکری، بومی و ریشه‌دار خیلی خوبی تربیت شده است. این یک ویژگی بی­نظیر است و نهادهای حامی حقوق کودکان باید برای نقش­ آفرینی در منطقه از این ظرفیت بهره بگیرند. به­ طور مثال بچه‌های پاکستان به مراتب شرایط بدتری از بچه‌های افغانستان دارند، اما هیچ حرکت یا کنشی در این خصوص نمی‌بینیم. در واقع تغییر در جامعه فقط با طرح شعار عملی نیست و موضوع حذف کار کودک مستلزم تغییر زیرساخت‌ها، معادلات بین‌المللی و روابط در سطوح پایینی جامعه است، اگر این اتفاقات نیفتد همه چیز در حد شعار می‌ماند و به لایه‌های زیرین جامعه سرایت نمی‌کند.

* رویکرد انجمن حمایت از کودکان کار برای سال جدید چیست؟

رویکرد راهبردی ما برای سال ۱۴۰۰ «حمایت از کودکان و مبارزه با کار کودک» است. این رویکرد چیز متفاوتی نسبت به کاری که تا الان انجام دادیم نبوده، چرا که عملی است که در این نوزده سال انجام داده ایم و برآمده از واقعیات و نیازهای کف جامعه بوده. منتها تجربیات این سال‌ها باعث برجسته شدن این ضرورت است. سال ۱۳۸۱ که ما کارمان را شروع کردیم به این دلیل که آگاهی در خصوص رویکرد اصلی انجمن وجود نداشت، چنین حساسیت و سوالی هم مطرح نمی‌شد، اما امروز که سطح آگاهی و شناخت فعالان اجتماعی و مردم بالا رفته این سوال مطرح شده که آیا با حمایت صرف از کودکان کار، می‌توان کار کودک را پایان داد؟ جواب ما منفی است. با این روش ممکن است بتوان گروهی، عده‌ای یا تعدادی خاص از کودکان را از چرخه­ کار خارج کرد، اما پدیده­ کار کودک را نمی‌توان پایان داد. ما از همان روز اول برای محو کار کودک تلاش کردیم و این مسئله به عنوان یک هدف پیش‌بینی شده در اساسنامه‌ی انجمن وجود دارد، به همین خاطر به این باور رسیدیم که لازم است که به موازات این حمایت از کودکان کار، اقدامات تکمیلی و ریشه‌ای دیگری هم انجام دهیم، به همین دلیل نگاه راهبردی انجمن را «حمایت از کودکان و مبارزه با کار کودک» قرار دادیم. به این معنا که هرجا ما با کودک به عنوان شخص حقیقی مواجهیم، هیچ گریزی نداریم که به او کمک کنیم تا از این شرایطی که به آن گرفتار شده است بیرون بیاید، اما این نباید نهایت خواسته و اهداف ما باشد. به­ طور مثال در سال تحصیلی اخیر، ۱۱۱۴ کودک را تحت برنامه‌های آموزشی و حمایتی قرار دادیم، اما می‌دانیم که در یک سال گذشته هزاران کودک به این چرخه اضافه شده اند و اگر ما همه‌ی هدف نهایی‌مان را تنها بر روی حمایت از این کودکان بگذاریم، پس نمی‌توانیم به جهانی عاری از کار کودک امید داشته باشیم. به همین دلیل ما امسال آن رویکرد دوم را که مبارزه با ریشه‌های کار کودک است نیز به طور جدی در دستور کار قرار دادیم.

* یعنی به نوعی با ریشه­ تولید فقر کار دارید؟

بله، البته که دستمان خیلی جاها به ریشه نمی‌رسد، اما تاکید بر این مسئله که پایان بخشیدن به کار کودکان مستلزم تلاش بی وقفه برای استقرار عدالت اجتماعی و توازن بخشی بین لایه‌های فرادست و فرودست جامعه است و این خواسته‌ی اجتماعی امری اجتناب ناپذیر است. بدون تلاش برای استقرار عدالت اجتماعی هیچ اقدامی منتج به نتیجه‌ی نهایی و مطلوب نخواهد شد. تا زمانی که جامعه با تولید فقر، شکاف اجتماعی ایجاد می‌کند، کار کودک بازتولید می‌شود. حتی اگر ما در یک مقطعی کار کودک را از بین ببریم، آن اقدام پایدار نیست. ما باید به محو پایدار کار کودک فکر کنیم و مطمئن باشیم که باز هم با پدیده‌ی کار کودک مواجه نخواهیم شد.  

* ممکن است روزی به این اتفاق برسیم؟ کشورهای توسعه یافته توانسته‌اند لغو پایدار کار کودک را عملی کنند؟

ببینید، ما یک توسعه‌یافتگی داریم و یک توسعه‌ی پایدار، کشوری مثل امریکا کشور توسعه یافته‌ای است اما این توسعه پایدار نیست چون جمعیت فقیر زیادی در آنجا زندگی می‌کنند. توسعه پایدار یعنی رشد همه جانبه در کل جامعه. کشورهایی مثل سوئد و آلمان، کشورهایی با توسعه پایدار هستند و توانسته اند این پدیده را از بین ببرند و در این کشورها هیچ کودک کاری وجود ندارد. پس توسعه‌یافتگی صرف هم ملاک نیست و باتوجه به اینکه برخی کشورها توانسته اند به محو پایدار کار کودک برسند، ما نیز باید به دنبال محو پایدار این پدیده باشیم، یعنی شرایط و سازوکار اجتماعی ایجاد کنیم که کار کودک دیگر بازنگردد. حتی اگر دولتی در هشت سال تمام تلاشش را معطوف کند که کار کودک را با بودجه‌گذاری، حمایت و برنامه‌ریزی به صفر برساند، اما فاکتورهای تعادل‌بخش گروه‌های اجتماعی را ایجاد نکند، ما محو پایدار نداریم و صددرصد این پدیده بازمی‌گردد.

* این مسیر را باید از چه راهی آغاز کرد؟

ما باید دستمان به جاهایی که تا پیش از این نمی‌رسید هم برسد و ببینیم آنجا چه اقداماتی صورت بگیرد تا این مقوله خشکیده شود. باید از خودمان بپرسیم چرا کودک به جای مدرسه به محل کار یا خیابان می‌رود؟ در مورد کودکان کار غیرایرانی هم از سازمان بین‌المللی کار و یونیسف جهانی بپرسیم که چرا مثلا یک میلیون کودک افغانستانی طی چهار دهه­ گذشته از کشورشان آواره شده اند، به اینجا آمده اند و به کاری همچون زباله‌گردی تن می‌دهند؟ در این مورد خاص یک مطالبه­ ملی هم وجود دارد، چون حتی دولت ما هم به این موضوع توجه نمی‌کند که در انظار بین‌المللی تاوان چیزی را می‌دهد که خودش در آن مقصر نیست. شاید ما در یک مطالبه بین‌المللی بتوانیم این کشورها را پای کار بکشانیم تا حداقل مسئولیت این بچه‌ها را بپذیرند. به­ طور مثال وزیر خارجه یا وزیر کار افغانستان بپذیرد که یک میلیون کودک افغانستانی در اینجا کار می‌کند. این یک میلیون کودک کار افغانستانی، حداقل تعداد کودکان کار افغان در کشور ماست، اما امثال این بچه‌ها در افغانستان و پاکستان چند نفرند؟

* آماری وجود ندارد؟

به هیچ وجه مشخص نیست. این حرف شاید به مذاق بعضی‌ها خوش نیاید اما جایی است که ما با یک مطالبه­ ملی کنار دولت، می‌توانیم نتیجه بگیریم. وقتی عکس یک کودک در خیابان ولیعصر تهران را منتشر می‌کنند که سرش در سطل زباله است و این عکس در سایت‌های مختلف و شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود، هیچ مخاطبی نمی‌گوید این کودک افغان است که حضورش در اینجا حاصل سیاست‌های جهانی اعمال شده در افغانستان است، می‌گویند او یک پسر ایرانی در خیابان ولیعصر تهران است. ما به عملکرد دولت در داخل نقد داریم، اما جایی باید از انصاف و اخلاق و مسائل ملی صحبت کنیم، واقعیت این است که ما می‌دانیم کودکی که سرش در زباله هست، منشا خارجی دارد و افغانستان منشا این است، اما همان افغانستان حاصل چیست؟ حاصل مناقشات بین‌المللی. به همین دلیل ما باید شجاعانه بخواهیم، مطالبه و رصد کنیم تا این ماجرا تعیین تکلیف شود. به طرف‌های افغانستانی بگوییم که اگر شهروند شما قرار است به ایران بیاید، کار کند و برایتان پول دربیاورد، کودکان نباید در این فرایند قربانی شوند. دولت موظف است هر کودکی که داخل مرزهای ایران است را بدون هیچ اغماضی تحت حمایت قرار دهد، در این مورد خاص هم ما با پایبندی به حقوق کودکان باید در کنار دولت بایستیم.

* اما خیلی از صاحبان مشاغل به علت پایین‌تر بودن حقوق و مزایای نیروی کار افغانستانی، حضور آن‌ها را بلامانع می‌دانند.

یک فرض که در مورد آن‌ها وجود دارد و فرض قوی هم هست، این است که نیروی کار غیرمجاز افغانستانی بیشتر و ارزان‌تر کار می‌کند و تعادل حقوق و دستمزد را پایین نگه می‌دارد. این روند از آن سو برای افغانستان درآمد ارزی بیشتر دارد. اینکه افغانستان یا ایران نمی‌خواهند بپذیرند، مسئله­ ما تشکل‌ها نیست، حرف ما این است که کودکان نباید هزینه­ این بی ­مسئولیتی را بدهند که افغانستان برای خودش فرصت ارزآوری ایجاد کند، باید سازوکاری وجود داشته باشد که بچه‌ها قربانی این فرآیند نباشند. حرف ما در این مطالبه ملی این است که مسئولان بخواهند تا مجامع بین‌المللی را پای میز مسئولیت‌پذیری بیاورند و حداقل دستاورد ماجرا این باشد که مسئولان امر در افغانستان بپذیرند که بار مسئولیت این کودکان را قبول کنند.

* این کودکان افغانستانی که در ایران مشغولند، بیشتر در چه حوزه‌ای کار می‌کنند؟

بخش قابل توجهی از کودکان افغانستانی، در مشاغلی مثل دستفروشی یا کارگری در کارگاه‌ها و خانه‌ها فعالیت می‌کنند. عده زیادی هم به کار زباله‌گردی مشغولند که یکی از مشاغل ممنوعه و بدترین اشکال کار کودک است. براساس پژوهشی که در سال ۹۸-۹۷ انجام شده، ۹۳ درصد نیروی کار کودک در چرخه­ زباله‌گردیِ تهران، بچه‌های افغانستانی هستند، درحالی که کار زباله، اصلا کار دست نیست و باید با تجهیزات مخصوص انجام شود، اما در این شرایط مسولان کنار کشیده اند و با این نیروی کار کودک افغان، اکوسیستم به­ طور کامل به هم ریخته است. براساس همان پژوهشی که اشاره کردم، مقدار گردش پولی غیرقانونی در زباله‌گردی در شهری مثل تهران سالانه ۴ هزار میلیارد تومان است، این پول هنگفتی است که گودهای غیرقانونی به دست آوردند، گودهایی که با ارتباط و زد و بند کارشان را انجام می‌دهند.

* کودکان افغان در چرخه زباله‌گردی چه جایگاهی دارند؟

بخش اعظم کودکان فعال در چرخه زباله‌گردی در استان تهران، کودکان افغانستانی هستند که از میان آن‌ها هم بخش قابل توجهی بدون هیچ بزرگتری به ایران می‌آید و مشغول به انجام یکی از بدترین اشکال کار کودک می‌شوند و در آنجا مورد تعدی‌های مختلف قرار می‌گیرند. در این گودها بچه‌های بزرگتر از ۷ سال که توانایی بلند کردن کیسه‌های سنگین داشته باشند را می‌آورند، صبح‌ها زباله‌هایی که از شب قبل آمده را تفکیک می‌کنند، ظهرها این بچه‌ها را با ماشین به سطح شهر می‌برند تا زباله جمع کنند و شب‌ها در بیابان، در اتاقک‌های کوچک، میان بیست تا سی آدم بزرگسال می‌خوابند. در چنین شرایطی برای از بین بردن این چرخه به هیچ عنوان گفت‌وگویی شکل نمی‌گیرد. منظور ما از مبارزه با کار کودک، به معنای سنگ پرتاب کردن و مرگ باد و زنده باد گفتن نیست، منظور ما مبارزه‌ای از جنس آگاهی‌رسانی و آگاهی‌بخشی، یادگیری و مطالبه ­گری است. از آن جنس کارهایی که باید برجسته شود تا آنجا که سیاست‌هایی که سبب تولید فقر شده و سیاست‌گذارانی که تصمیمات آن‌ها سبب بازتولید فقر و استمرار این چرخه می‌گردد، ناگزیر شوند به پای میز گفت‌وگو آمده و مسئولیت سوءمدیریت خود را بپذیرند و با اصلاح رویه و تغییر روش، شرایط مناسب برای لغو پایدار کار کودک را فراهم آورند. یعنی امیدوار باشیم که کار کودک به طور مداوم و برای همیشه از بین برود.

کد خبر 604706

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha