گوشه‌ای دنج در طبقه‌ای از یک مرکز خرید در تجریش شما را به یک قرن پیش پرت می‌کند؛ جایی که پر است از اشیای قدیمی که حالا حتی نام بسیاری از آنها در یادمان نیست.

سراي خاطره ها

همشهری آنلاین_شهره کیانوش‌راد:  کماجدان، فریمز، چراغ زنبوری، چراغ گردسوز، چرخ خیاطی و رادیوهای قدیمی، گیوه، تلمبه آب و... در فضایی چند متری کنار هم چیده شده‌اند. جمع شدن این همه وسیله قدیمی ابتکاری است که چند سال پیش به ذهن «سعید فربهی» خطور کرد. او که میان شمیرانی‌ها به «سعید عابدی» معروف است می‌گوید: «اینجا را برای بهتر شدن حال خودم و مردمی ساختم که برای خرید یا تهرانگردی به تجریش می‌آیند. دوست دارم با نشستن در این فضای آرام، روحشان جلا پیدا کند.» 

اینجا نه خبری از سرو صدا و بوق خودروهاست و نه خبری از شلوغی‌ تردد خریداران در آخرین ماه سال. تنها صدایی که شنیده می‌شود صدای شرشر فواره حوض آبی کوچک وسط سراست که با آواز چند پرنده در هم آمیخته شده است. تابش نوری که از شیشه‌های رنگی پنجره‌ها به داخل‌سرا می‌تابد فضا را دلنشین‌تر کرده است.

با نشستن در هر گوشه سرا، فضایی مقابل چشمت قرار می‌گیرد و آدم را به روزهایی می‌برد که شاید با تماشای فیلم‌های قدیمی در ذهن مانده یا در خانه مادربزرگی دیده باشیم که اکنون در قید حیات نیست. بطری‌های نوشابه و شیشه‌های دوغ، داخل حوض کنار هم ردیف شده‌اند و چند پاکت ساندیس سیب و انگور هم در سبدی چوبی قرار دارند. از میان لوازم قدیمی که دورتادور حوضچه آبی رنگ چیده شده تلمبه فلزی زنگار گرفته بیشتر خودنمایی می‌کند. با ورود ما به سرای خاطره‌ها، عابدی زنگی را که شبیه زنگ زورخانه است به صدا درمی آورد، یاعلی(ع) می‌گوید و ما را به نوشیدن چای در استکانی کمرباریک دعوت می‌کند.  

  • بازدید رایگان است

چیدمان گوشه انتهایی سرا، فضایی شبیه مطبخ خانه‌های قدیمی را تداعی می‌کند. استکان‌ها و نعلبکی‌ها، قابلمه و چراغ‌های خوراک‌پزی، بخاری‌های نفتی و سماورهای قدیمی و دیزی‌های کوچک و سنگی روی میزی با کاشی‌های آبی رنگ چیده شده است. کوزه رنگ و رو رفته و بزرگی در گوشه‌ای از این مطبخ قرار دارد که به گفته عابدی قدمت آن به بیش از ۱۰۰ سال می‌رسد.

می‌گوید: «بزرگی این کوزه سفالی نشان می‌دهد که استفاده از آن فقط برای ذخیره آب یا سرکه و ترشی نبوده و این کوزه‌های بزرگ در گذشته مانند یخچال عمل می‌کرده‌اند. کوزه را در زیرزمین یا درون گودالی قرار می‌دادند و گوشت و مواد خوراکی فاسد شدنی را در آن ذخیره می‌کردند. عابدی در حالی که درباره اشیای قدیمی‌سرا توضیح می‌دهد به چند نفر از مراجعه‌کنندگان طبقه هنرمندان پاساژ قائم که با احتیاط واردسرا شده‌اند خوش آمد می‌گوید و در پاسخ به پرسش آنها برای نحوه خرید بلیت ورودی می‌گوید: «بازدید، نشستن و چای خوردن در اینجا رایگان است.»

یکی از آنها که جوان‌تر است و خود را «مرجان پیدایش» معرفی می‌کند با دیدن ساندیس‌های چیده شده کنار حوضچه آب می‌گوید: «من ساکن اهواز هستم. چند روزی است که به تهران آمده‌ام. گذرم که به این‌سرا افتاد خاطره دهه ۶۰ برای من زنده شد. یادش به خیر. وقتی مدرسه می‌رفتم مدام لیوان مخصوص آبخوری‌ام می‌شکست. پدرم یک پاکت خالی ساندیس را برداشت و بالای آن را برید و گفت اینها مقاوم هستند. از این به بعد باید از این پاکت‌ها برای آبخوری استفاده کنی. دهه ۶۰ پاکت‌های ساندیس همه کاره بودند. آن سال‌ها کیسه‌های پلاستیکی رایج نبود و بعضی مردم سلیقه به خرج می‌دادند و با دوختن چند پاکت خالی ساندیس، کیف دستی تهیه و هنگام خرید از آن استفاده می‌کردند.»

در ادامه صحبت‌های بازدیدکنندگان، عابدی، سرای خاطره‌ها را پاتوقی برای شمیرانی‌ها و یادآوری خاطرات قدیمی می‌داند: «گاهی اهالی قدیمی شمیران که اکنون تعدادشان در تجریش خیلی کم شده است اینجا می‌آیند و با دیدن این فضا، حال و هوای روزهای قدیم شمیران و تجریش برایشان زنده می‌شود. با دیدن هرکدام از این وسیله‌ها یاد پدرو پدربزرگ‌ها می‌افتند و فاتحه‌ای برایشان می‌فرستند.»

  • عمو زینل، میوه‌فروش تجریش

از میان وسایل چیده شده روی میزی چوبی، دستمال قرمزرنگی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «این دستمال یادگار پدرم است. او از کاسبان قدیمی تجریش بود. محله بالا به او عمو زینل و محله پایین به او دایی زینل می‌گفتند. دلیل آن هم به عموزادگی و دایی زادگی مربوط می‌شد و ارتباط فامیلی که اهالی این محله‌های تجریش با پدرم داشتند. او بساط میوه‌فروشی داشت و در چیدن مجمعه‌های میوه استاد بود.

سفارش چیدن میوه‌های مجالس عروسی و جشن‌های مذهبی را به او می‌دادند. میوه‌ها را روی هم در سینی‌های بزرگ مسی می‌چید که به آنها مجمعه می‌گفتند. بسته به تعداد مهمانان گاهی ارتفاع میوه‌ها به ۲‌متر می‌رسید. چیدن میوه‌ها را از دایره‌های بزرگ با تعداد میوه‌های زیاد شروع می‌کرد. در هر ردیف تعداد میوه‌ها با نظم خاصی کم می‌شد و در انتها این مخروط به یک میوه ختم می‌شد. من هم همراه او می‌رفتم. یادش به خیر. عروسی آقا تختی در شمیران برگزار شد و پدرم چیدن مجمعه‌های میوه و شیرینی برای پذیرایی مهمانان را برعهده داشت.»

  • هدیه اهالی به سرا

اشیای به نمایش گذاشته شده در سرای خاطره‌ها هرکدام داستان و حکایتی دارد که عابدی برخی از آنها را بازگو می‌کند. او یک جلد قرآن نفیس را نشان می‌دهد و می‌گوید: «این قرآن قدیمی را یک نفر به‌سرا هدیه داد و به من گفت: شما بهتر می‌توانید از آن نگهداری کنید. بازدیدکنندگانی که به‌سرا می‌آیند اغلب این سؤال را دارند که آیا می‌توانیم اشیای قدیمی را به سرای خاطره‌ها بیاوریم.

من هم که به لوازم قدیمی علاقه دارم قبول می‌کنم اما برخی لوازم واقعاً جاگیر هستند. مثلاً یکبار خانمی گفت چند لحاف کرسی قدیمی دارد و می‌خواست آنها را به‌سرا بیاورد. اما فضای اینجا آنقدر نیست که بخواهم آن را به نمایشگاهی بزرگ تبدیل کنم. اینجا را برای حال خوش دل خود و بازدیدکنندگان آماده کرده‌ام. صاحب پاساژ حاج آقا واعظی از شمیرانی‌های قدیمی است و نسبت به اختصاص این محل برای سرای خاطره‌ها نظر مثبت داشت.»

عابدی، ایده‌های دیگری هم دارد که قرار است به‌زودی اجرا کند: «طرحی در ذهنم هست که فضایی را برای نمایش شیوه کسب و کار قدیم در شمیران اختصاص دهم. عطاری، قصابی و بزازی(پارچه‌فروشی) از کسب و کارهایی است که می‌خواهم در فضایی کوچک و کنارسرا به نمایش بگذارم و امیدوارم این طرح خاطره گوشه‌ای از بازار تجریش را زنده کند. شاید در همه خانه‌ها لوازم قدیمی وجود داشته باشد و در کمدها خاک بخورد. به نظرم این لوازم بهترین وسیله برای دکور خانه‌ها هستند و حس خوبی را به انسان منتقل می‌کنند.»

  • دفتر یادبود

نوشته‌هایی به قلم بازدیدکنندگان در دفتر یادبود سرای خاطره‌ها به چشم می‌خورد. برخی از اینکه در وسط بازار تجریش چنین جایی را دیده‌اند تعجب کرده و برخی دیگر خوشحالند که به‌طور اتفاقی پا به سرای خاطره‌ها گذاشته‌اند. دفتر یادبود نشان می‌دهد که بازدیدکنندگان فقط از منطقه یک تهران نیستند. شماری از آنان از مناطق و شهرهای دیگر گذرشان به سرای خاطره‌ها افتاده است.

کد خبر 585616

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha