دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۴:۴۰
۰ نفر

مژگان خسروی: روزی نوجوان بود و روزهایش را لابه‌لای صفحه‌های مجله‌های نوجوان‌ها سپری می‌کرد. آن روزها شاید فکرش را نمی‌کرد که چند سال بعد خودش صاحب کتاب و قصه و شعر شود و سری میان سرها در بیاورد.

حدیث لزرغلامی، که گاهی نامش را در صفحه خانه فیروزه‌ای دوچرخه خودمان می‌بینیم، صاحب کتاب‌های «قصه‌های کوچولو»، «بین ما شمعدانی است»، «آلبالوهای بهشت رسیده‌اند» و «روی دماغ یک فیل گنده» است. تازگی‌ها یک مجموعه داستان برای نوجوانان و بزرگسالان از او چاپ شده که «من و سرخپوستم» نام دارد و ناشر آن حوض نقره است.
او چند کتاب جدید زیر چاپ دارد، مثل «دلت چه می‌خواهد حلزون» با تصویرگری حمیدرضا اکرم و «قوقولی غوغول» با تصویرگری نگین احتسابیان که این طوری شروع می‌شود: بام... بام... بام/ این صدای پای یک غوله/ که اسمش هرکوله...

   حدیث غلامی نمی‌داند که این روزها دقیقاً مشغول چه‌کاری است. سه‌تا رمان نوشته که با تنبلی هرچه تمام‌تر دارد بازنویسی‌شان می‌کند. «روبی»، «جادوگر طبقه هشتم» و «قلی، همستر پریسا» اسم این رمان‌ها هستند.

   اما کلاغ‌های کوچه خبر، خبر داده‌اند که غلامی به همراه وحید نیک‌خواه‌آزاد، مشغول نوشتن فیلم‌نامه‌ای است به نام «پدرهای کرایه‌ای» که اقتباسی است از کتاب «پدرهایی که از کتاب‌خانه به امانت گرفتم».

   اگر از او بپرسی از این که می‌نویسی چه احساسی داری، می‌گوید: «من هر بار که شعر می‌گویم و داستان می‌نویسم، این نگرانی عجیب را دارم که اگر دیگر نتوانم بنویسم چه خاکی بریزم توی سرم؟ یعنی اگر یک‌هو دیگر هیچ چیزی به ذهنم نرسد، یا هر چه که می‌نویسم خوب از آب در نیاید، باید چه کار کنم؟ برای همین همیشه با اضطراب منتظر شعر و داستان بعدی‌ام هستم و دیگر به قبلی‌ها فکر نمی‌کنم. حتی شده کارهای قبلی‌ام را دوباره بخوانم و به خودم بگویم: «اینارو تو نوشتی؟»

کد خبر 58012

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز