یکی از این طرحها را از همینجا با یکدنیا ارادت و احترام به دفتر هیات محترم وزیران ارسال میکنم:
یکم- چه معنا دارد این بوروکراسی بیقواره در مملکت؟ خدا عمرش بدهد کسی را که پارسال در چنین روزی این تشکیلات سازمان مدیریت را از بیخ کند و انداخت دور و خیال خلقی را راحت کرد. (البته بعضی از معاندین میگویند با انحلال این سازمان دو تا پست معاونت جدید درست شد که عملاً به معنای گسترش بوروکراسی است. این حرف را جدی نگیرید. چون اولاً گویندگان آن معاند هستند و ثانیاً مگر بعضیها دل ندارند معاون دولت شوند؟) با این وصف با تقدیم «طرح ابتکاری» پیشنهاد میشود بعضی دیگر از وزارتخانهها را هم منحل کنند. یک مملکت با چند تا وزارتخانه هم اداره میشود.
یکی را بدهند به آقای سین که با حفظ سمت، بشود «وزیر سفرهای استانی»، یک وزارتخانه هم درست کنند به نام «وزارتخانه دروغ 13» و مسئولیتش را بدهند به آقای الف (البته طبق قانونی که در جیب ایشان است این سمت شغل محسوب نمیشود). یک وزارتخانه هم تحت عنوان «وزارت طرح اقتصادی دولت» ایجاد شود و تحت مدیریت آقای دال. برای حفظ جناب آقای صاد، وزارتخانه دیگری تحت عنوان « وزارت اجرای طرح اقتصادی دولت» تشکیل گردد. البته چون این طرح، بزرگتر از آن است که در وصف آید، وزارتخانه دیگری هم درست شود به نام «وزارت نظارت بر اجرای طرح اقتصادی دولت» که میتوان از آقای ه در آنجا استفاده کرد (البته با حفظ مشاورت عالی). الباقی وزارتخانههایی که به نحوی با اقتصاد و آب و نان و معیشت مردم مرتبطند میتوانند منحل شوند و هر کدام از وزیران به معاونت این 3-2 تا وزارتخانه منصوب گردند.
البته هر کدام از آقایان وزرا که کمی تا قسمتی با سیاستهای دولت همراه نیستند میتوانند به سفارت یک کشوری در دور دستها منتقل شوند که قیافهشان چشم دولتمردان را آزار ندهد.
حالا میماند 3 تا وزارتخانه بیتکلیف. یکی وزارت ارشاد است که طبق «طرح ابتکاری» پیشنهاد میشود کلیدش را بدهند به آقای شین تا یک روز در میان مجبور نباشد از سیاستهای فرهنگی و هنری و سینمایی انتقاد کند. وزارتخانه دیگر وزارتخارجه است که بهنظر میرسد با توجه به اینکه سفرهای رئیسجمهور بیش از وزیر خارجه شده، ریاست این وزارتخانه را هم بدهند به آقای رئیسجمهور و سرانجام میماند وزارت کشور که میتواند با سرپرست اداره شود.
طبق طرح ابتکاری خوب است این وزارتخانه در همین 3-2 روزه چندین هزار تراکتور از ونزوئلا و نیکاراگوئه و... وارد کند و هر چه آسفالت در خیابانهای پایتخت است، همه را شخم بزند.
چند هزار کودک را برای شکستن شیشههای مترو از یک کشور همجوار اجیر کند، تمام اتوبوسهای تهران را ناکار کند، هر چه ساختمان متعلق به شورای شهر است روی سر کارمندانش خراب کند، پارکها و فضای سبز را به ستاد تبصره 13 تبدیل کند. و بعدش هم بیاید در تلویزیون و اعلام کند این همه میگوییم شهرداری و شورای شهر ضعیفند و قیم میخواهند کسی قبول نمیکند. ایها الناس ببینند که مترو خراب است، خیابانها ویران است، پارکها درخت ندارند، اتوبوسها مردم را سوار نمیکنند و...
این برق لامصب باز هم رفت.