در پنجمین شب از برنامه هفته هنر افغانستان که به همت کمیسیون ملی یونسکو-ایران برگزار می‌شود، شب گذشته ۲۶ آذرماه هنرمندان افغانستانی به بحث درباره هنر گرافیک پرداختند.

شب گرافیک افغانستان

به گزارش همشهری آنلاین، در ابتدای این برنامه صدیقه ابراهیمی هنرمند رشته گرافیک روی خط آمد و بیان کرد: من در ایران به دنیا آمده، اینجا زندگی کرده و ادامه تحصیل داده‌ام. دوره کارشناسی را در رشته هنر دانشگاه نیشابور سپری کردهو کارشناسی ارشد را در دانشگاه الزهرا گذرانده‌ام.

ابراهیمی بیان کرد: از کودکی به هنر علاقه داشتم، کار را باطراحی شروع کردم و بعد وارد نقاشی شدم اما چیزی که فکر می‌کردم می‌تواند من را راضی کند در این دو رشته هنری پیدا نکردم به همین دلیل تصمیم گرفتم وارد دانشگاه شوم و رشته گرافیک را انتخاب کردم تا مسیر هنری خودم را ادامه بدهم. فضایی که بیشتر تجربه کرده‌ام، فضای آکادمیک بوده، حس می‌کنم وقتی کسی وارد دانشگاه می‌شود وارد فضای علمی جدی‌تر و عضوی از آن جامعه و هنرش می‌شود. من در ایران به دنیا آمدم و با فرهنگ این کشور هماهنگ شدم اما چیزی که درفضای ایران بود و من تجربه کردم پذیرفته نشدن در فضای گرافیک بود. هرچند ما با به دنیا آمدن در ایران یک هویت ایرانی پیدا می‌کنیم اما در این کشور پذیرفته نمی‌شویم و این همواره دغدغه یک مهاجر افغانستانی است. 

وی ادامه داد: من می‌خواستم خیلی جدی تر در مقطع ارشد، رشته گرافیک را ادامه بدهم البته شک و شبهه هایی داشتم که اصلا این رشته برای من مناسب است یا نه ولی حس کردم باید این رشته راجدی تر دنبال کنم چون دغدغه افغانستان را داشتم.

این هنرمند گرافیک اظهار کرد: برگزاری این برنامه‌ در این چندشب اتفاق بزرگی برای ما بود. شاید روح آن شهداست که باعث این نعمات می‌شود. من در این چند شب لایوها را به طور دقیق دنبال می‌کردم چون حس می‌کردم آن فضای هنری که گم کرده‌ام در این شب‌ها تجربه می‌کنم و افراد مختلف را می‌بینم که دغدغه هنر و گرافیک دارند. افرادی که رشته هنر را دنبال می‌کنند به گونه‌ای زندگی خود را از سایرین جدا می‌کنند، یک زندگی دیگر تجربه می‌کنند و اگر یک هنرمند دغدغه نداشته باشد نمی‌توانداین مسیر را ادامه بدهد.

ابراهیمی توضیح داد: وقتی در مقطع ارشد درس می‌خواندم ومی‌خواستم کمی دقیق تر به مسأله گرافیک نگاه کنم، می‌دیدم چقدر گرافیک، هنرِ حال حاضر است. من دو سفر هم به افغانستان داشتم که برایم سفر لذت‌بخشی بود البته دوست دارم باز هم به افغانستان سفر کنم. من همواره سعی کردم دغدغه‌ام به تصویر کشیدن فضای بصری افغانستان باشد اما نمی‌دانم تا چه حد در این کار موفق بوده‌ام. در نظر دارم کار تحقیقی با موضوع افغانستان را شروع کنم. حس می‌کنم چیزی که ما باید تجربه ولمس می‌کردیم در این سال‌ها وجود نداشته است اما نمی‌شوددست نگه داریم. با این حال به دلیل پیشینه‌ای که دو کشور دارد،فضای گرافیک ایران از فضای گرافیک افغانستان دور نیست اماسعی می‌کنم به یک هویت بصری برای افغانستان دست پیدا کنم. آرزو دارم که دیگر یک اتفاق ناخوشایند باعث این تلخی‌ها درافغانستان نشود؛ دیگر نشنویم که عملیات انتحاری پیش آمده بلکه دغدغه ما افزایش سطح هنر افغانستان باشد نه درباره فضای ناامن افغانستان

گرافیک با آمدن دیجیتال سهل‌الوصول شده‌ است

در ادامه محسن حسینی هنرمند رشته گرافیک روی خط آمد و گفت: من فرزند مهاجرت هستم، تحصیلاتم را در ایران ادامه دادم، رشته انیمیشن را دنبال و ۱۰ سالی هم در افغانستان در رشته خودم کار کردم. گرافیک هم مثل موضوعات دیگر افغانستان بوده اما مهم ترین بحث همان بحث آموزش است. من فکر می‌کنم روی آموزش چندان کار نشده است. ضمن اینکه فضای افغانستان به گونه‌ای نیست که بازار خوبی برای این رشته هنری داشته باشیم. گرافیک مثل نقاشی یا عکاسی نیست در صورتی بازار کار آن خوب می‌شود که ما در یک کشور تولیدی و صنعتی باشیم. افغانستان جامعه کشاورزی دامداری دارد و به همین ترتیب هیچ چیز سر جای خود نیست، در حالی که گرافیک رابطه مستقیم باتجارت و بازار دارد؛ از همین رو در جامعه کشاورزی و دامداری، کتابخوان وجود ندارد. البته چیزی که در این ۲۰ سال وضعیتش بهتر شده تلویزیون است که آن هم به مدد آزادی بیان بوده که باعث شده تلویزیون‌های خصوصی شکل بگیرند. 

وی عنوان کرد: در افغانستان تولیدات هنرمندانه و خلاقانه نیست چون گرافیک یک وجهی دارد که دادن پیام است. این چیزی که در افغانستان شکل گرفته ادامه بحث دیجیتال شدن است که انقلابی در تلویزیون‌ها رخ داده است. این دیجیتال شدن باعث شده آدم ها و موسسات در تولید محتوا هرترفندی را به کار ببرند تا پیامی به مخاطب ارایه بدهند. راه میانبراین امر همین گرافیک است. گرافیک با آمدن دیجیتال سهل‌الوصول شده ‌است؛ این موضوع از سویی می‌تواند سلیقه ما را تحت تاثیرقرار بدهد و ما را از آن کارکرد هنرمندانه و خلاقانه ای که دارد، دور کند و هر چیزی را به عنوان یک گرافیک خوب ببینیم. این یک دغدغه و چالش است اما ما نمی‌توانیم روی این مسأله کنترلی داشته باشیم.

حسینی توضیح داد: اساسا ما جامعه‌ای هستیم که با هنر تصویر ناآشنا هستیم و سطح ذوق و سلیقه تحصیلکرده های ما هم پایین است البته متاسفم که این موضوع را می‌گویم اما با چنین افرادی برخورد زیادی داشته‌ام. آدم‌ها در جامعه ما سطح توقع را بالا نبرده‌اند. نه دریافت و درک درستی از فیلم نه از گرافیک و نه اززعکاسی داریم. با هنرهای تصویری بیگانه هستیم پس باید تولیداتی داشته باشیم که باعث ارتقای ذائقه مردم شود در غیر اینصورت مخاطب ما در یک سطح پایین قرار می‌گیرد. بخشی از این امر به تولیدکنندگان و بخشی به رسانه‌های عمومی ارتباط دارد چون آنها تلاش نکرده‌اند سطح سلیقه مردم را بالا ببرند. برخی ازهنرمندان کارهای سفارشی انجام می‌دهند که سفارش‌دهنده راضی می‌شود اما خود هنرمند از عمق وجودش راضی نیست.

این هنرمند مطرح کرد: سطح کار تلویزیونی هم از استانداردهای پایین برخوردار است چون سواد بصیری مخاطب افغانستانی پایین است ما نمی‌توانیم این موضوع را کتمان کنیم. نگاه ما به گرافیک نگاه هنری نیست بلکه یک نگاه ابزاری است. اروپا سابقه طولانی در برداشت از هنر دارد ولی در افغانستان این امر وجودندارد، هنرمندان کارهایی انجام نمی‌دهند که جزو رزومه آنها باشدو بتوانند از آن دفاع کنند.

حسینی در پایان گفت: چه بخواهیم چه نخواهیم به سمت نوعی ازگرافیک پیش می‌رویم که همان سوشیال مدیا (شبکه‌های اجتماعی) است‌ امیدوارم ذوق و سلیقه ما به اندازه ای پایین نیایدکه معیار کار ما آنچه می‌بینیم، باشد.

فضای آموزشگاه‌های ما انحصاری شده است

در پایان این برنامه استاد محمدموسی اکبری، هنرمند رشته گرافیک روی خط آمد و اظهار کرد: متاسفانه دانشگاه‌ها وآموزشگاه‌های ما ابتدایی‌ترین اصول گرافیکی را رعایت نمی‌کنند. سرزنش من متوجه سیستم آموزشی افغانستان است که به این موضوع نمی‌پردازد ما نیاز داریم اساتید ما بیرون ازافغانستان بروند و آموزش ببینند یا اینکه تعدادی از عزیزانی که خارج از افغانستان تحصیل کرده‌اند به آموزش در افغانستان بپردازند و سیستم آموزشی را تغییر بدهند. چون ما در افغانستان فعلا فضای کاری زیادی در گرافیک داریم، چاپخانه‌های ما فعال شده‌اند اما گرافیست‌های ما با چاپخانه و کار چاپ آشنا نیستند، البته سیستم آموزش ایران هم افول پیدا کرده‌است. درزمانی که ما در افغانستان درس می‌خواندیم در رشته نقاشی بهترین روش های آموزشی وجود داشت و وقتی گرافیک را شروع کردم روش تدریس به گونه‌ای بود که گرافیست‌ها نیازهای جامعه راحس کرده‌ بودند و بر اساس آن کارهایی را ارایه می‌دادند. اماحالا متاسفانه به سمت کارهای کامپیوتری روی آورده‌اند به نحوی که اگر کامپیوتر را از دست هنرمند گرافیست بگیریم دیگر هیچ کاردیگری نمی‌تواند انجام بدهد.

وی گفت: اگر در آموزشگاه‌های ما تحولی ایجاد نشود حتی تحصیلکردگان دکترای ما هم سواد کاری نخواهند داشت پس باید تغییراتی ایجاد شود. فضای آموزشگاه‌های ما انحصاری شده و هیچکس حق ورود به آنها را ندارد. آرزوی من این است که جوانان ما از استادان خود انتظار داشته باشند و اساتید هم احساس مسؤولیت کنند.

طراح پوستر «جان پدر کجاستی» در این گزارش مرضیه امینی است.

کد خبر 573492

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha