شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷ - ۰۶:۳۹
۰ نفر

آناهید موسسیان: منوچهر هادی با سابقه فعالیت چندساله در پشت صحنه سینمای ایران، از دستیار کارگردان گرفته تا به عنوان فیلمنامه‌نویس برای فیلم کوتاه و ساخت چند تله فیلم، سرانجام سال گذشته اولین فیلم بلندش یعنی قرنطینه را به عنوان یک کار مستقل بلند از یک کارگردان حرفه‌ای جلوی دوربین برد.

منوچهر هادی مضمونی را برای قرنطینه برگزیده که انگار بر لبه تیغ گام برمی‌دارد. چرا لبه تیغ به این خاطر که قرنطینه به لحاظ فیلمنامه و طرح اولیه جزو آثار و مضامین کلیشه‌ای و بارها تکرار شده است.

قصد آشنایی اتفاقی پسری از طبقه ثروتمند و مرفه با دختری فقیر.  و نیازی به گفتن نیست که سرانجام این آشنایی به علاقه و در خوشبیانه‌ترین‌شکل به ازدواج ختم می‌شود. اما نکته این است که با تمام این اوصاف وقتی به تماشای فیلم می‌نشینی با اینکه می‌توانی لحظه به لحظه فیلم را حدس بزنی اما تا آخر‌ پیگیر و نگران سرنوشت آدم‌های فیلم هستی.

در واقع هنر منوچهر هادی و فیلمنامه‌نویس همراهش این است که توانسته‌اند یک مضمون کلیشه‌ای و تکراری را با استفاده از گره‌های مختلف داستانی و دیالوگ‌نویسی خوب به لحظاتی قابل تحمل و البته زنده و جاندار تبدیل سازند. بارزترین نمونه‌اش را می‌توان مثلا به سکانسی اشاره کرد که حمید گودرزی و نیوشا ضیغمی برای اولین بار با یکدیگر ملاقات می‌کنند.

نوع دیالوگ‌هایی که بین این دو رد و بدل می‌شود اصرار پسر و اکراه دختر همه در طبیعی‌ترین شکل ممکن صورت می‌گیرد و واقعا این لحظه ها را نمی‌توان پیش‌بینی کرد که دختر آیا جواب مثبت خواهد داد یا خیر؟ در لحظه‌های دیگر فیلم هم اینگونه است که دیالوگ ها با شخصیت‌ها خوب چفت و بست شده‌اند. در واقع برگ برنده فیلم این است که آدم‌ها بعد دارند و سیاه و سفید نیستند.

آن‌ها خاکستری هستند مثل ذات و وجود اکثر آدم ها.  دلیل اینکه گاه تماشاگر با کاراکتر پدر با بازی رضا رویگری همذات‌پنداری می‌کند  این است که  موقعیت‌ او خوب ترسیم شده. او مثل هر پدری که تمام زندگی‌اش را صرف خانواده و فرزندش کرده و حالا که به مال و منالی هم رسیده و می‌خواهد از نگاه خودش آرامش را تجربه کند نگران خوشبختی فرزندش است و در مقابل فرزند او نیز پسری جوان است که بعد از آن همه جوانی‌کردن حالا به نوعی در انتخابش به یقین رسیده و تماشاگر حالا نه اینکه خود را جای آنها بگذارد که دوست دارد آخر این روایت و سرنوشت آدم‌ها را ببیند و یا می‌توان به شخصیت نامادری اشاره کرد که اصلا غلو شده نیست، او هم زنی است که دوست دارد زندگی‌اش را حفظ کند اما با فرزند همسرش نیز مشکل ندارد.

 او بیشتر زنی همدل است که قصد دارد در خانه‌اش آرامش برقرار شود و در عین روحیه جوانی فرزندش را نیز درک می‌کند. نکته‌ای دیگر که این فیلمنامه را جذاب کرده در ترسیم آدم‌ها و فضاهای اطراف آن زیاده‌گویی نشده و به هر کس هم اندازه خودش پرداخته شده است‌. برگ برنده دیگر فیلم قرنطینه به ساختار آن برمی‌گردد. فیلم دقیقا حال و هوای آن با لحظات فیلمنامه شکل گرفته.

جایی که دوربین ناظر است، آن جا که باید حرکتی آرام داشته باشد و به خلوت آدم‌ها نزدیک شود. لوکیشن‌های فیلم که برای این فیلمنامه انتخاب شده، انتخاب‌های به جا و مناسبی هستند. مثلا جایی که پسر قرار است خود را از دختر پنهان کند و روی پله‌های خانه دختری می‌نشیند در حالیکه هوا هم بارانی است. یا تمام لحظه‌های تنهایی پسر. قرنطینه اگر چه موضوعی کلیشه‌ای و تکراری دارد، اما از همه این فیلم‌ها یک سر و گردن بالاتر قرار دارد. منوچهر هادی در اولین گامش در سینمای حرفه‌ای موفق عمل کرده، حالا با خیال راحت می‌توان در انتظار فیلم بعدی‌اش نشست.

کد خبر 57017

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز