مجموع نظرات: ۰
دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷ - ۰۴:۳۴
۰ نفر

سهیلا نیاکان: قاعدتاً در بحث مدیریت و اجرای زیبایی و هماهنگی ظاهر شهری از مهندسین معمار و شهرسازان بهره گرفته می‌شود در صورتی که حضور یک هنرمند آشنا به فضاهای عمومی و قابلیت‌های هنرهای تجسمی در کنار مهندسان می‌تواند تأثیر بسزایی در زیباسازی شهر تهران داشته باشد.

 ایرج اسکندری هنرمند متعهد و استاد دانشگاه با آنکه خود عضو شورای سازمان زیباسازی شهرداری تهران است،به آنچه امروز این شهر را نابهنجار کرده، انتقادهایی دارد.

  • می‌خواهیم بدانیم نظر یک هنرمند، نقاش، مجسمه‌ساز و استاد دانشگاه درباره شهری که در آن زندگی می‌کند از دید زیبایی‌شناسانه چیست؟

شهرداری همیشه یک شعار خوبی را مد نظر دارد و آن را با این عنوان تبلیغ می‌کند: «شهر ما، خانه ما». ما اگر فکر کنیم شهر محیطی است که بیشترین وقت خود را در آن می‌گذرانیم و خانه‌ای بزرگ برای زندگی محسوب می‌شود و از طرفی همان‌طور که در مورد رنگ و تزئین و زیبایی خانه خودمان فکر می‌کنیم، چنین پیش‌بینی‌هایی هم از طرف صاحبی که نامش شهرداری است، برای شهر ضروری است. بنابراین شهر به مدیریتی نیاز دارد که تشخیص دهد این شهر چگونه تزئین شود و چطور به محلی برای زندگی تبدیل گردد. مهم‌ترین اصلی که ما برای زندگی  در شهر مد نظر داریم، هماهنگی است. یعنی در یک محیط ناهماهنگ و ناسازگار هیچ شهروندی نمی‌تواند زندگی کند.

 در کشورهای متمدن یا روبه‌پیشرفت همواره برای این بخش برنامه‌ریزی می‌کنند. به‌عبارتی به این فکر می‌کنند که یک شهر باید صورت زیبایی به خود بگیرد، ناهماهنگی در فضاهای شهری تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیم بر روان افراد باقی می‌گذارد. یک رنگ نامناسب بر روی دیوار در واکنش‌های شهروندان مؤثر است. بنابراین هماهنگی، مهم‌ترین اصل برای سازماندهی و ساماندهی شهری و آرام‌سازی محیط زندگی است که زیبایی را با خود به همراه می‌آورد. همچنان‌که افلاطون گفته است؛ صورتی زیباست که همه اجزای آن با یکدیگر هماهنگ باشند.

  • شاید زمان طرح  این پرسش کمی زود باشد اما شما راهکار و پیشنهادی برای ساماندهی و زیبا شدن شهر تهران سراغ دارید؟

تقریباً من از تمام شهرهای بزرگ دنیا دیدن کرده‌ام و همیشه فکر می‌کنم چطور می‌شود شهری  زیبا داشته باشیم. به نظرم رسید در وهله اول باید در این شهر بزرگ یک ساماندهی به انجام رساند. برای نمونه، تابلوهای سردر مغازه‌ها و فروشگاه‌ها همیشه دچار اشکال بوده‌اند. یعنی مغازه‌ای که 5 متر عرض دارد، یک تابلوی بزرگ تمام عرض آن را فرا گرفته و با هر ارتفاعی که جواب می‌دهد، آن هم با هر رنگی که دلخواه‌شان است، معضلی است که شدیداً کسانی را که به هماهنگی در شهر فکر می‌کنند، کلافه و عصبی می‌سازد. اینها نیاز به ساماندهی دارند. این در حالی است که در هیچ جای دنیا رسم نیست صاحب مغازه‌ هرقدر بخواهد تابلو بر سردر مغازه‌اش نصب کند. یا هر بانکی به‌اندازه عرضی که دارد تابلو بر سردرش نصب ‌کند.

  • نقش شهرداری در هماهنگی و متناسب شدن وضع ظاهری تهران چیست؟

برای ساماندهی این معضل راه‌های مختلفی وجود دارد. یکی اینکه شهرداری‌ها بیایند از هر سانتی‌متر اضافی این تابلوهای سردر اماکن مختلف مالیات بگیرند. دیگر اینکه شهرداری متناسب با معماری برای تابلوهای مغازه‌ها طرح بدهد. مثلاً در پاریس از تابلوی هر مغازه با توجه به رنگ و طرح آن  متوجه می‌شوید چه فعالیتی را انجام می‌دهد. در پاریس یک سیگارفروشی علامت و نشانه مشخصی دارد. می‌خواهم بگویم مسئله هماهنگی در نقاط مختلف دنیا صورت گرفته است.

موضوع بعدی مربوط به نمای ساختمان است که متأسفانه امروز هر بساز و بفروش به هر شکل که دلش بخواهد نمای ساختمان را طراحی و اجرا می‌کند و درواقع به جلب توجه می‌پردازد. درصورتی که معنای این جلب‌توجه، حس دلزدگی و به اصطلاح، توذوق زدن ایجاد می‌کند. پس می‌بینیم این بخش نیز با ناهماهنگی روبه‌رو است.

در حال حاضر یکی از کارهای خوبی که شهرداری انجام داده است، بازسازی بازارچه «مروی» است که این بازسازی با استفاده از آجر صورت گرفته است. نماهای هر محله می‌تواند با یک طرح یا طرح‌های مشابه یکدیگر و با یک نوع مصالح ساخته شود. مثلاً در یک محله فقط از آجر و یا فقط از سنگ گرانیت و یا در محله‌ای دیگر ترکیبی از آجر و گرانیت استفاده شود. درنتیجه این هماهنگی در نماها، تشتت و آلودگی بصری در شهر را از بین می‌برد.

موضوع پل‌هایی که به‌یکباره از زمین سبز می‌شوند و بالا می‌آیند نیز در بحث مبلمان و معماری شهری مورد تأمل است. چرا که وجود اینها افق دید بیننده را از بین می‌برد. پل‌ها در شهر ما همانند آنچه در شهرهای بزرگ دنیا مثل رم و پاریس وجود دارند، می‌تواند به‌صورت زیرزمینی و زیرگذر باشند؛ مانند پلی که در خیابان آزادی ایجاد شده است که آلودگی تصویری به‌وجود نمی‌آورد.

  • گروهی معتقدند به علت وسعت و گستردگی عوامل ناهنجار و زشت در شهر تهران امیدی به تغییر یک شبه آنها نیست و برای تعدیل این نابسامانی می‌توان از آثار هنری و مجسمه‌های نفیس شهری در میادین بهره‌ جست.

ببینید شما وقتی غذاهای خوشمزه‌ای را بر روی یک میز زیبا و متناسب بچینید، اشتهاآور  می‌شود. اعتقاد ما بر این است که باید زمینه ارائه یک اثر هنری را در شهر فراهم کنیم و بعد اثر هنری را در شهر قرار دهیم. در محیطی که آلودگی بصری دارد، زیباترین مجسمه هم که در آنجا قرار گیرد، اثر خود را نخواهد داشت. برای مثال مجسمه‌ای که در موزه واتیکان یا لوور گذاشته شده است، قبل از آن محیط اطراف را به‌گونه‌ای آماده کرده‌اند تا مجسمه زیبا تأثیر خودش را بر ذهن مخاطب بگذارد. پس ابتدا باید فضایی مناسب برای نصب مجسمه فراهم شود و آماده‌سازی محیط برای ارائه یک اثر هنری انجام گیرد. به نظر من، سازمان زیباسازی شهر تهران اقدام بسیار ارزشمندی را در زمینه پیاده‌روسازی در شهر شروع کرده است. خیابان ولی‌عصر از راه‌آهن تا تجریش به یک فضای بسیار مناسب برای نصب مجسمه تبدیل شده است. یعنی اکنون زمان آن فرارسیده که شهرداری در این قسمت از شهر، برای نصب مجسمه اقدام کند. این مجسمه‌ها می‌تواند از مشاهیر و مفاخر کشورمان بر روی یک سکوی یک متری و از جنس برنز باشد. چنین اقدامی کمک بسیاری به ترویج فرهنگ کشورمان می‌رساند.

  • آیا سوژه‌های شهری می‌تواند برای هنرمندان دستاویزی باشد به‌منظور ارتباط با مردم و مخاطب؟

 برای طراحی مبلمان شهری و ارائه آثار هنری در شهر، هنرمند وظیفه‌ای برعهده دارد. به‌عبارتی زمانی که به هنرمندی سفارش یک کار هنری با موضوع شهری داده می‌شود، او به دلیل تعلیمی که دیده است و به تناسب آن مکان خاص، فکر می‌کند و به طراحی می‌پردازد. مثلاً اگر قرار است در ایستگاه متروی فردوسی تهران اثری نصب شود، چقدر خوب است که در ارتباط با شاهنامه باشد. چنین تناسبی را هنرمند خودش درنظر دارد. برای نمونه مجسمه برنزی آدمی در کنار باغ موزه هنرهای معاصر که در حال روزنامه‌خواندن بود، وجود داشت و اکنون آن را به انبار موزه منتقل کرده‌اند. همچنین مجسمه «متفکر»‌که جلوی در ورودی پارک ساعی نصب شده، بسیار زیباست. بنابراین مناسبت موضوعی یک اثر هنری با محیط، جزء اصولی است که هنرمندان درنظر دارند.

  • بنابراین همه آثاری که در شهر تهران وجود دارند، متناسب با وضعیت پیرامونی‌شان ساخته و نصب شده‌اند؟

 من معتقد نیستم که شهر ما از این نظر کاملاً  بسامان  رسیده  باشد. به‌هرحال آثار هنری که در شهر تهران نصب شده بدون درنظر گرفتن چنین اصلی است. یعنی یک مجسمه درجایی نصب شده که هیچ تناسبی با محیط خود ندارد. انشاءالله در برنامه‌ریزی‌های آینده شهری این مسئله  مورد توجه قرار گیرد. بنابراین ما در حال فکر کردن روی یک آرمان‌شهر یا اتوپیا هستیم. من در سال  1361 طرحی را برای یک دیوار پیشنهاد دادم. منتها مجری این طرح، آن را در وسط میدان انقلاب گذاشت که به نظر من تناسبی با آنجا نداشت. سپس این اثر به‌تدریج به نماد انقلاب تبدیل شد. اکنون هم آن را جابه‌جا کرده‌اند. من همیشه دلم می‌خواست این اثر مستقیم  روی یک دیوار صاف قرار بگیرد؛ چون نقش برجسته‌ای بود که نصب آن در میدان به صورت دوار تناسبی نداشت. این ناهماهنگی در بسیاری از قسمت‌های شهر به‌نظر می‌رسید.

به نظر من مدیریت شهری باید شورایی را در این‌خصوص تشکیل دهد. البته خوشبختانه سازمان زیباسازی  روی این قضیه درحال کارکردن است و در آنجا شوراهای تخصصی و هنری وجود دارند که مربوط به مجسمه، نقاشی و مبلمان شهری هستند.

  • اما می‌دانیم متولی هماهنگی و زیبایی شهر یک ارگان مستقل نیست، حتی در خود شهرداری چند سازمان دراین‌خصوص تصمیم می‌گیرند.

 به  نظر من مدیریت شهری باید توسط یک ارگان خاص اعمال شود. اگر قرار باشد ارگان‌های مختلف در این امر دخالت کنند، با هرج و مرج بصری روبه‌رو می‌شویم. مثلاً اکنون
بنیاد شهید یک دیواری را در شهر انتخاب می‌کند و تصویر نقاشی را  روی آن اجرا می‌کند نظرات و یا ارگان‌های دیگری هستند که فکر می‌کنند باید مجسمه‌ای را ببرند و در جایی دیگرنصب کنند، وزارت ارشاد هم همین‌طور رفتار می‌کند. به‌نظر من بهتر است همه این ارگان‌ها پیشنهادهایشان را به یک شورای عالی مدیریت شهری ارائه بدهند تا در آن شورا تصویب و سپس اجرا شود. چرا که اگر قرار باشد هر نهادی جایی را برای برنامه‌های خاص خود در این مورد اختصاص دهد، باز هم با بحث ناهماهنگی در شهر مواجه خواهیم بود.

  • در صحبت‌هایتان به اثر مجسمه‌ای که در میدان انقلاب نصب شده بود و به تجربه‌ای که خود در این زمینه داشتید، اشاره کردید. آیا آثار دیگری از شما و یا دیگر هنرمندان طی این سال‌ها بوده‌اند که چنین برخوردهایی با آنها صورت گرفته باشد و تبعات آن چه بوده است؟

به‌طور کلی آثار نقاشی که در سطح شهر از ابتدای انقلاب اجرا شدند، به‌دلیل عدم تناسب با محیط آنها، عدم تناسب در زمینه مصالح به‌کار رفته و شاید عدم تناسب با فرهنگ شهری این‌گونه آثار از بین رفته و یا رو به از بین رفتن هستند. به دلیل اینکه از رنگ، متریال و مواد مناسب برای اجرا و نیز از مکان مناسب استفاده نشده است؛ همانند همان اثری که من طراحی کردم و در میدان انقلاب قرار گرفت و یا برخی نقاشی‌های دیواری در شهر. مثلاً تصویری که استاد هانیبال‌الخاص روی دیوار سفارت سابق آمریکا پس از تسخیر آن نقاشی کرد، با اینکه مربوط به یک برهه خاصی از انقلاب است، هیچ اثری از آن باقی نمانده است. پس اگر این کار در یک مکان مناسب انجام می‌شد و روی یک دیوار ماندگار صورت می‌گرفت، امروز اثری ماندگار نامیده می‌شد که مربوط به واقعه تسخیر سفارت آمریکا بود. از طرفی، از جنگ   8 ساله ایران و عراق هیچ اثر ماندگاری در شهر نداریم. در صورتی که شهرداری می‌توانست و می‌تواند دیوارهایی مناسب با این موضوع ایجاد کند، سپس از هنرمند بخواهد که در زمینه جنگ، آثار ماندگار را خلق کند. اکنون در شهرهای بزرگ دنیا دیوارهایی دیده می‌شوند که برای منظور و موضوع مشخصی، اختصاص داده شده‌اند تا هنرمندان روی ‌آنها دست به خلق اثر بزنند.

  • آیا اکنون تمایلی در میان هنرمندان ما برای فعالیت در زمینه موضوعات شهری وجود دارد؟

در ذات هر هنرمندی خلق این‌گونه آثار وجود دارد. هنرمند باید فضایی را احساس کند که در آن میل و رغبت برای کار وجود داشته باشد. این فضا بسیار مهم است و باید ایجاد شود. من به شما قول می‌دهم اگر از هر هنرمندی برای انجام کاری دعوت شود، جوابش مثبت خواهد بود. ابتدا شرایط باید آماده باشد. هنرمند زمانی که نیاز جامعه را احساس کند، با رضایت دست به فعالیت می‌زند. من خودم سال‌ها این آرزو را داشتم که دیواری سنگی فراهم شود تا  روی آن کار نقش برجسته سنگی انجام دهم مثل نقش رستم. من فکر کردم مثلاً در ولنجک که یک مسیر کوهستانی است، یک دیواره بزرگ سنگی آماده شود و بتوانم اثری ماندگار در آنجا ارائه کنم. مگر در زمان هخامنشی و ساسانیان چگونه بوده است؟ محیط آماده می‌شده و مسئولان به هنرمند سفارش کار هنری می‌دادند. امروز هم که ما به تخت‌جمشید و طاق بستان افتخار می‌کنیم، توسط کارگزاران فرهنگی آماده شده و هنرمند روی آنها کار کرده است.

متأسفانه این نگرش در جامعه ما وجود ندارد. هنر و قابلیت‌هایش هنوز برای مسئولان ما ناشناخته مانده است. 200 سال بعد مردم چه تصوری از تهرانی خواهند داشت که دوران اسلامی را گذرانده است. اکنون معماری میدان حسن‌آباد متعلق به   150 سال پیش است و یا منطقه باغ ملی یا میدان مشق در تهران دارای یک معماری و شخصیتی است که به  70 سال پیش تعلق دارد. متأسفانه تهران در فرهنگ و دوران اسلامی (30 سال اخیر) فاقد نماد فرهنگی است. 300 سال بعد خواهند پرسید از جنگ  8 ساله ایران و عراق یعنی دوران دفاع مقدس چه نمادی باقی مانده است؛ فقط یک دسته آثار سطحی که ماندگار نشد و از بین رفت.

  • مدیریت فرهنگی چطور می‌تواند استعدادها و قابلیت‌های هنرمندان را کشف کند و در زمینه ارتقای فرهنگ شهری از آنها بهره بگیرد؟

مدیریت فرهنگی ابتدا باید دانش و آگاهی لازم را دراین‌خصوص داشته باشد. مدیران فرهنگی ما معمولاً پس از انتصاب به این فکر می‌افتند که چه باید انجام دهند. ما هیچ‌گاه از میان افرادی که صاحب آگاهی و مطالعات هستند برای مدیریت در امور فرهنگی انتخاب نکرده‌ایم. مثلاً مدیری برای موزه هنرهای معاصر انتخاب می‌شود. سپس می‌آید ببیند که نقاشی چیست و تازه شروع می‌کند به مطالعه دراین‌باره که هنر نقاشی چیست و چه قابلیت‌هایی دارد. پیش از این نیز هیچ تصوری راجع به هنر و نقاشی ندارد. بلکه براساس روابطی منصوب می‌شود و بعداز آن فکر می‌کند که چه کند!  بنابراین چگونه  می‌خواهد به‌درستی برای هنر و هنرمند خدمت کند؟

  •  به منظور ماندگاری آثار هنری در موضوع‌های شهری آیا هنرمند به نوع مصالح و متریال به‌کار گرفته شده و طرحی که برای خلق اثر درمی‌اندازد، فکر می‌کند تا مثلاً با انسپت‌های  2010 ساله و کوتاه‌مدت روبه‌رو نباشیم؟

 یکی از اصولی که در زمینه دکوراسیون شهری درنظر می‌گیریم، بحث ماندگاری آثار است؛ یعنی ابزار و مصالحی که هنرمند استفاده می‌کند باید سازگار با شرایط جغرافیایی محل باشد و در برابر عوامل جوی مقاوم باشد. اگر یک نقاشی دیواری با رنگ اجرا می‌شود، باید بدانیم که مثلاً رنگ قرمز در برابر نور آفتاب و نور ماه بسیار سریع تجزیه می‌شود. شما ببینید تمام آثاری که در سطح شهر با رنگ انجام  شده پس از چند سال رنگ قرمز، نارنجی و بنفش آن از بین رفته است؛ اگر هم رنگ بنفشی وجود داشته، قرمز آن ناپدید شده و آبی‌اش باقی مانده است.

به عبارتی رنگ‌های گرم به تمامی ناپدید شده و فقط رنگ‌های سرد دیده می‌شوند. به هر حال ما در شورای زیباسازی شهر تهران که من یکی از اعضای آن هستم،‌ به این نتیجه رسیدیم که باید با مصالح ماندگار کار کنیم. پیشنهادمان هم این بود که روی سفال  و یا سرامیک این طرح‌ها انجام شود؛ یعنی نقش برجسته‌های سفالی و یا آثار رنگین با مصالح ماندگاری مثل سرامیک. اکنون شما برخی از آثاری را می‌بینید که اگر تعمیر و نگهداری شود، قابلیت ماندگاری تا   1000 سال را هم دارد. در مورد هنر مجسمه نیز برنز و سنگ به‌عنوان متریال برای ساخت آنها به‌کار می‌رود گرچه این مواد هم در طول زمان خاصیت فرسایشی دارند اما نسبتاً ماندگار هستند. البته تکنیک دیگری نیز در مجسمه‌سازی به‌نام بتن گلاسه وجود دارد که به دلیل مواد رزینی که در ساخت  آن به‌کار می‌رود، قابلیت تجزیه را دارد ولی ماده‌ای مقاوم است.

  •  چگونه می‌توان دانشجویان را بیشتر به کار روی سوژه‌های شهری ترغیب کرد؟

 در رشته‌های مجسمه‌سازی، نقاشی و نقاشی دیواری در‌این‌خصوص برنامه‌ریزی شده است. در شرح دروس و واحدهای دانشگاهی در رشته هنر در زمینه فضاهای شهری دانشجو تعلیم می‌بیند تا برای این فضاها کار کند، یعنی این مسئله در کنار برنامه‌ریزی درسی برای فضاهای داخلی و فعالیت‌های شخصی درنظرگرفته شده است. پس در این مورد، نگرانی وجود ندارد، بلکه مشکل اساسی این است که یک ناهماهنگی در مدیریت شهری وجود دارد که هر مدیری فکر می‌کند براساس خواسته اوست که باید اثری در شهر نصب شود.

همان‌طور که گفتم باید تحت نظر یک شورا مدیریت شهری اعمال شود و درخصوص نصب مجسمه و نقاشی دیواری از اعمال سلیقه شخصی توسط مدیران باید پرهیز شود. مدیران باید بپذیرند که شرایطی را فراهم سازند تا درختی به بار بنشیند و میوه بدهد. به قول شاعر:‌ تو زمین خشک را تر کن، دانه نیلوفر با باد.

کد خبر 56511

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز