جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۵:۱۷
۰ نفر

حامد فرحبخش: کاش می‌شد دوباره این کارتون را دید، از اول تا آخر و لحظه به لحظه، کارتون پینوکیو را می‌گویم، مخصوصا آن قسمت جنگل طلا را...

اپیزود اول

قسمتی را که روباه مکار و گربه نره، طوری پینوکیو را فریب دادند که عروسک چوبی بیچاره حاضر شد با دست‌های خودش سکه‌ طلایی را که ژپتوی نجار با هزار جان کندن تهیه کرده بود، در جنگل طلا بکارد.

به او گفتند اگر سکه طلایش را در این جنگل بکارد، درختی سبز می‌شود که میوه‌اش هزاران هزار سکه طلا است، آنقدر زیاد که برق آنها شب جنگل را روز روشن می‌کند، پینوکیو فریب خورد و صبح روز بعد وقتی ماجرا را فهمید که خیلی دیر شده بود، برق سکه‌های طلا کورش کرده بود و حالا او یک بازنده بود.

اپیزود دوم

تب گلدکوئیست که به ایران رسید، وسوسه سکه‌های طلای بی‌دردسر، زیر زبان سرشاخه‌های گلدکوئیستی بدجوری مزه کرد.  سرشاخه‌ها درست مثل روباه مکار و گربه نره، شروع کردند به فریب آدم‌های دوروبرشان. کارشان خیلی ساده بود.

جنگل طلا را نشان می‌دادند و از طعمه‌هایشان  می‌خواستند پولشان را در آنجا بکارند تا سکه‌های طلا درو کنند و وقتی آنها فریب می‌خوردند، تند و تند روی کول این زیرشاخه‌ها بالا و بالاتر می‌رفتند.

در برق کور‌کننده سکه‌های طلای دروغین، هر روز زیر شاخه‌ها بیشتر و بیشتر می‌شدند و جیب روباه مکار و گربه نره پر و پر‌تر می‌شد، حباب گلدکوئیست که ترکید آدم‌های زیادی به خاک سیاه نشستند و تازه فهمیدند چه بلایی سرشان آمده است، جنگل طلا یک توهم بود...

اپیزود سوم

هنوز تب گلدکوئیست نخوابیده است که تب سکه‌های طلای عتیقه دارد دوباره کرور کرور قربانی روی دست دادگستری و پلیس می‌گذارد.

قربانیان، آدم‌هایی هستند که در رؤیای به دست آوردن سکه‌های طلای عتیقه همه چیزشان را باخته‌‌اند. 

سناریوی کلاهبرداری همیشه به یک صورت است، مردی روستایی که سکه‌های طلای واقعی و عتیقه را به همراه دارد، به سراغ طعمه‌ها رفته و به آنها  می‌گوید یکی از اقوامشان چوپانی است که یک کیسه از این سکه‌ها را پیدا کرده و اگر اسکناس‌های درشت را ببیند حاضر است کیسه سکه‌اش را به آنها بدهد.

برق طلا، طعمه‌ها را بدجوری وسوسه می‌کند و همین وسوسه طلاست که آنها را می‌کشاند به محل قراری با چوپان دروغگو در شوش دانیال، کرج، جنگل‌های سیاهکل، ورامین، قم، تالش و هر کجای دیگری که بشود طعمه‌ها را سرکیسه کرد و پس از گرفتن مبالغ میلیونی‌‌شان کیسه‌ای از سکه‌های طلای قلابی به آنها داد و آنوقت بدون گذاشتن ردی فرار کرد.

این روزها صفحات حوادث روزنامه‌ها تند و تند دارند اخباری درباره این شیوه جدید کلاهبرداری منتشر می‌کنند، اما عجیب این است که با این همه اطلاع‌رسانی صفحه‌های حوادث  هر روز آمار کسانی که فریب می‌خورند بیشتر و بیشتر می‌شود. 

این را از تماس‌هایی که بعد از انتشار هر خبر از سوی مالباختگان صورت می‌گیرد می‌فهمم.

هر روز ده‌ها نفر بعد از خواندن خبر دستگیری باند‌های کلاهبرداری با سکه‌های دروغین عتیقه، با روزنامه تماس می‌گیرند و درباره آنها اطلاعات می‌خواهند و من هر بار فکر می‌کنم کاش کارتون پینوکیو را با دقت دیده بودیم.کاش باور می‌کردیم قاعده طلایی این است که هیچ جنگل طلایی وجود ندارد.

کد خبر 55538

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز