جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۵:۵۸
۰ نفر

همشهری امارات: یکصد سالگی نفت را ایرانیان در حالی گرامی می‌دارند که قیمت آن به بیش از 130 دلار رسیده است و نفت ایران نیز بالای 100 دلار معامله می‌شود.

نکته‌ای که دکتر محمدمهدی بهکیش نسبت به آن احساسی دوگانه دارد؛ او پیامد چنین کاری را افزایش وابستگی دولت به نفت می‌داند که دموکراسی در سطح افقی و عمودی را تضعیف می‌کند.

دموکراسی در سطح افقی به این دلیل تضعیف می‌شود که با افزایش درآمدها روند امور متمرکزتر می‌شود و در سطح عمودی نیز به دلیل آنکه حضور گسترده‌تر دولت در اقتصاد و به حاشیه راندن بخش خصوصی را موجب می‌شود دموکراسی ضعیف می‌شود.

یکصد سالگی نفت بهانه گفت‌وگویی با دکتر بهکیش شد تا بررسی شود نفت برای ایران نعمت بود یا نقمت.

  • هفته گذشته مصادف با یکصد سالگی نفت ایران بود، برخی پیدایش نفت را فرصت می‌دانند و برخی تهدید. به نظر شما از تاثیر این ماده بر جامعه چه می‌توان برداشت کرد؟ آیا نفت بر روند دموکراسی تاثیر منفی نداشته است؟

در کشوری مثل ایران دو عامل بسیار مهم در اختیار دولت قرار دارد، یکی آنکه بخش عمده‌ای از منابع بودجه از طریق درآمدهای نفتی است و با توجه به افزایش قیمت نفت دولت‌ها علاقه‌ای ندارند که این درآمد به حساب ذخیره ارزی واریز شود پس در عمل تمام آن را هزینه می‌کنند در نتیجه دولت از سایر درآمدها تقریبا بی‌نیاز می‌شود و عامل دوم اینکه بیش از 80درصد درآمد ارزی هم در اختیار دولت قرار دارد.

در نتیجه در عرضه و تقاضای ارز که باید قیمت ارز مشخص شود به‌دلیل انحصاری بودن عرضه‌کننده‌ ارز قیمت ارز به صورت طبیعی مشخص نمی‌شود و دولت با داشتن جایگاه انحصاری خود قیمت را آن‌طور که دلخواه خودش است تعیین می‌‌کند.

از طرف دیگر دولت به این دلیل که درآمد نفت را در اختیار دارد نیاز جدی به درآمدهای مالیاتی ندارد و این باعث می‌شود تا درآمد حاصل از مالیات در کشور ما تنها 6درصد تولید ناخالص داخلی باشد.

تولید ناخالص داخلی از یک طرف جمع ارزش افزوده‌ها و از طرف دیگر جمع درآمدها است. وقتی می‌گوییم سهم مالیات 6درصد است یعنی 6درصد درآمدهای کشور را می‌توانیم مالیات بگیریم.

در صورتی که در سایر کشورها نزدیک به 25درصد این درآمدها را دولت مالیات می‌گیرد. این سهم اندک مالیات از یک طرف به دلیل فرارهای مالیاتی و وجود بخش‌هایی از اقتصاد است که مالیات پرداخت نمی‌کنند و معافیت مالیاتی دارند و از طرف دیگر هم به درآمد نفت برمی‌گردد.

در نتیجه وقتی سهم مالیات از تولید ناخالص داخلی کم می‌شود دولت به این درآمدها وابستگی زیاد ندارد و وقتی دولت به درآمدهایی که از مردم کسب می‌شود متکی نباشد وابستگی مالی خود را به جامعه از دست می‌دهد.

این موضوع باعث به‌وجودآمدن رابطه‌ای یک‌طرفه میان دولت و جامعه می‌گردد. در صورتی که در تمام دولت‌های دموکراتیک، عمده درآمد دولت از جامعه کسب می‌شود که در قالب مالیات و سایر درآمدها است و دولت باید به جامعه در قبال چگونگی مصرف آن پاسخگو باشد. اما در کشور ما رابطه بر عکس است زیرا دولت پولدار و توزیع‌کننده درآمد نفت است و مردم نیازمند و متقاضی آن و طبیعی است که در چنین شرایطی مکانیزم پاسخگویی در قبال مصرف این درآمدها به‌وجود نمی‌آید.

در نتیجه دولت با مردم رابطه‌ای یک‌طرفه پیدا می‌کند و مبانی دموکراسی که یکی از مولفه‌های آن رابطه دولت با جامعه مدنی است به‌درستی برقرار نمی‌شود و بنابراین فرآیند توسعه که روندی توام با رشد همه جانبه است شکل نمی‌گیرد.

بنابراین برای پاسخ به سئوال شما باید به نحوه رفتار دولت توجه کرد اما شواهد نشان می‌دهد در اکثر کشورهای نفتی چنین فرآیندی حاکم بوده است.

  • چنین فرآیندی چه تاثیری بر اقتصاد دارد؟

موجب شکاف بخش‌های مختلف می‌شود. زیرا با افزایش درآمدها؛ دولت همان‌طور که گفتم از درآمد بالایی برخوردار می‌شود و ترجیح می‌دهد تمامی آن منابع را خرج کند. با خرج این منابع مداخله دولت در اقتصاد گسترش پیدا می‌کند و بخش خصوصی تضعیف می‌شود و به حاشیه رانده خواهد شد.

به اعتقاد من یکی از دلایل اصلی این شکاف شکل نگرفتن رشد همه‌جانبه در سایر بخش‌های اقتصادی کشور به‌خصوص بخش صنعت است.

به عنوان مثال صنایع کشور به دلیل وجود نرخ ارزی که تابع عرضه و تقاضای واقعی نیست صاحب رانت‌های عمده‌ای می‌شوند (مستقیم و غیر‌مستقیم‌) و دولت به دلیل اینکه این رانت را به صنایع عطا می‌کند به خودش اجازه می‌دهد تا قیمت محصولات را نیز در این صنایع کنترل کند پس وقتی هم داده و هم ستانده به وسیله دولت کنترل می‌شود، شرایط رقابتی برای این صنعت شکل نمی‌گیرد و رشد مناسب و کاهش هزینه هم به‌وجود نخواهد آمد و صادرات و حضور در بازارهای بین‌المللی نیز غیر عملی می‌شود، اما اگر همین الگو را در کشورهای غیر‌رانتیر بررسی کنیم می‌بینیم که صنایع، در بازارهای رقابتی رشد می‌کنند و چون مجبور به حفظ خودشان هستند دنبال حداکثرسازی سود می‌روند در نتیجه از تکنولوژی روز دنیا عقب نمی‌مانند و قیمت تمام‌شده کالا را پایین آورده و کیفیت را افزایش می‌دهند.

اما در دولت‌های رانتیر صنایع به دنبال تکنولوژی نمی‌روند، زیرا یک محیط رقابتی وجود ندارد که بخش خصوصی در آن فعالیت کند و برای بازنده نشدن به دنبال تکنولوژی برود.

در ایران هم چون دولت پول و امکانات و رانت فراوانی را در یک مکانیزم غلط به صنایع می‌دهد، این صنایع هم نیازی به رشد پیدا نمی‌کنند و راکد می‌مانند. امروزه هم این مکانیزم غیر‌رقابتی که قبلا به‌طور جدی در کشورهایی مانند اتحاد جماهیرشوروی اجرا می‌شد، کاملا فراموش شده است و همه  کشورها به سمت یک محیط رقابتی در حال حرکت هستند.

بنابراین به‌خاطر مکانیزم‌های غلط دولت رانتیر خسارات فراوانی به جامعه وارد می‌شود. دولت در کنار اقتصاد رانتیر جامعه رانتیر را به وجود می‌آورد‌، زیرا جامعه چون صنایع به این رانت عادت کرده‌اند.

  • یعنی جامعه رانتی شده است؟

بله، جامعه‌ رانتیر شکل گرفته است به گونه‌ای که جامعه طرفی که رانت وجود دارد را می‌بیند، ولی طرف دیگری را که باعث خسارت به او می‌شود را در نظر نمی‌گیرد.

شما نگاه کنید تفاوت نرخ تولید ناخالص داخلی اسمی کشور که نزدیک 3 هزار دلار است با نرخ تولید ناخالص داخلی براساس قدرت خرید که نزدیک 9 هزار دلار است کاملا گویای وجود رانت در جامعه می‌باشد.

‌یعنی ما عملا 9 هزار دلار درآمد داریم، ولی این درآمد با یک توزیع بسیار نامناسب بدون رابطه با کارایی و تلاش مردم توزیع می‌شود و مقدار زیادی از این درآمد در لایه‌های بروکراسی و عدم‌کارآیی از بین می‌رود.

بنابراین این رانت که از زمان برنامه اول عمرانی قبل از انقلاب وجود داشت و آن زمان هم دولت تحمل نداشت تا این درآمد صرف امور سرمایه‌گذاری شود، در برنامه دوم و سوم نیز ادامه پیدا کرد و به صورتی فزاینده این درآمد به هزینه‌های جاری تزریق شد و دولت را بزرگ‌تر کرد تا اینکه امروز قدرت اصلی در دست دولت است و این مسئله باعث می‌شود تا دولت در تمامی شئون زندگی جامعه دخالت ‌کند. ‌به طوری‌که حتی برای سپرده‌های مردم در بانک‌ها نیز  تصمیم می‌گیرد.

  • شما صحبت از وجود یک جامعه رانتیر به علت وفور نفت در ایران کردید که باعث شکل نگرفتن بازارهای رقابتی شده که جامعه را وابسته به دولت کرده است، اما باتوجه به اینکه اولین چاه نفت در سال 1287 شمسی به بهره‌برداری رسید، ولی ما ردپای این رابطه یک طرفه بین دولت و جامعه را قبل از پیدایش نفت نیز در ایران می‌بینیم و رگه‌هایی از استبداد نیز همواره وجود داشته است این مسئله را چطور باید تبیین کنیم؟

چون در آن زمان انحصار درآمدها به‌گونه‌ای دیگر در دست دولت بود. وقتی به دوره صفویه یا قاجار بر می‌گردیم می‌بینیم درست است که نفت نداشتیم، اما عمده تجارت باز هم در دست دولت بوده است یعنی شاه عباس اول که به نظر من فرد بسیار باهوشی بود و مزیت‌های کشور را به خوبی درک کرده بود، ‌نوعی انحصار تجارت را به وجود آورد.

یعنی این انحصار درآمد قبل از نفت هم بوده و باز هم یک  رابطه یک‌سویه ‌بین حکومت‌های متمرکز و دیکتاتوری با جامعه وجود داشته است.

البته نباید فراموش کنیم که دموکراسی هم آن زمان در دنیا خیلی توسعه پیدا نکرده بود. مثلا بعد از جنگ جهانی اول، اتحاد جماهیر شوروی در سال 1917 ‌به‌وجود می‌آید که با خودش تمام اروپا را به سمت تمرکز اقتصادی می‌برد و دموکراسی بین دو جنگ جهانی به‌شدت تضعیف می‌شود و بحران سال‌های 1929 تا 1932 را به‌وجود می‌آورد که دنیا را به سمت نابودی هدایت می‌کند، اما بعد از جنگ جهانی دوم،‌ یک دوره بازگشت را در دنیا می‌بینم که آمریکایی‌ها بازار خودشان را با استفاده از مقررات «گات» در اختیار اروپا قرار می‌دهند و بانک ترمیم و توسعه برای تامین اعتبار و صندوق بین‌المللی پول شکل می‌گیرد و به نوعی آزادسازی اقتصادی از سال 1950 به بعد شروع می‌شود که عمر آن به0 6 سال هم نمی‌رسد.

پس اگر بخواهیم رابطه دموکراسی با اقتصاد بازار را بررسی کنیم باید بعد از جنگ جهانی دوم را بررسی کنیم.

دموکراسی در محیط اقتصادی همان آزادسازی اقتصادی است، یعنی اگر من آزادم که نماینده پارلمان را انتخاب کنم پس در انتخاب کالا نیز آزاد خواهم بود. این دو موضوع، دو روی یک سکه است که بعد از جنگ جهانی دوم با هم رشد کردند البته باید این را هم در نظر گرفت که حکومت‌ها در دنیا همواره گرایش به نوعی دیکتاتوری دارند.

شما حکومت‌های آمریکا و اروپا را در نظر بگیرید می‌بینید دموکراسی موجود در اروپا عمیق‌تر از آمریکا است که به دلیل فرهیختگی بیشتر مردم اروپا است.

اما در کشورهای جهان سوم که انسان‌ها رشد کافی پیدا نکرده‌اند، جامعه هم رشد پیدا نکرده است تا دموکراسی توسعه پیدا کند. البته در همین اروپا هم تصمیمات یک‌طرفه توسط دولت‌ها گرفته می‌شود.

  • در سایر کشورهای نفت‌خیز مانند کشورهای اروپایی پیامدهای منفی دولت‌های رانتیر دیده نمی‌شود آیا تفاوت بین اقتصاد نفتی و دولت نفتی می‌تواند دلیل این مسئله باشد؟

در اروپا وقتی نفت به وجود آمد جامعه مبانی دموکراتیک را داشت اما زمانی که نفت در ایران به وجود آمد حکومت اساسا دموکراتیک نبود.

پس مبنای حرکت متفاوت است و کشورهای اروپایی به این دلیل که ساختار اقتصادی متفاوتی داشتند به سمت دولت‌های رانتیر حرکت نکردند.

اما در ایران در آن زمان اقتصاد متمرکز بود یعنی شکل آن فرق می‌کرد و در بستر متمرکز آن زمان نفت به وجود آمد و ابزار قدرت شد و رابطه دولت و جامعه از هم گسسته‌تر گردید.

  • شما اتخاذ چه سیاست‌هایی را به عنوان راه گریز از پیامدهای منفی ناشی از دولت رانتیر مناسب می‌دانید؟

به نظر من، اقتصاد امروز ما متاسفانه بیشتر به اقتصادی غیررسمی نزدیک شده است یعنی هم رانت بسیار زیادی وجود دارد و هم‌اینکه شفاف نیست. وقتی اقتصاد غیر‌رسمی شکل می‌گیرد و عوامل رقابت در بازار حضور ندارند مسلما فساد شکل می‌گیرد.

پس اگر می‌خواهیم از این پیامدها دور بشویم و رقابت واقعی را به وجود آوریم ابتدا باید مبانی اصلی جامعه را که عرضه و تقاضا در آنجا شکل می‌گیرد اصلاح کنیم یعنی اقتصاد باید شفاف شود.

به عنوان مثال سال‌ها است که شرکت‌ها به پیروی از ‌یک سنت قدیمی همواره دو دفتر داشتند یک دفتر واقعی و یک دفتر برای مالیات به دلیل اینکه نرخ‌های مالیات غیرمنطقی بود، اما اقدام دولت گذشته برای یکسان‌سازی نرخ مالیات باعث شد تا شرکت‌ها نیازی به داشتن دو دفتر نداشته باشند و این امر موجب شفاف‌‌سازی حساب شرکت‌ها شد که تصمیم مناسبی بود، از این دست تصمیم‌ها در اقتصاد کشور باعث می‌شود تا بنگاه‌ها نیز شفاف‌‌تر عمل کنند.

بنابراین باید مبانی قانونی را تصحیح کنیم و اول از همه دولت باید خود به قانون احترام بگذارد. شما ببینید اینکه در حال حاضر دولت می‌گوید من به برنامه چهارم اعتقاد ندارم واقعا ادبیات مناسبی برای دولت نیست، زیرا به هر حال برنامه چهارم قانونی است برای حرکت و راهبردی است برای رفتار دولت در طول 5 سال متوالی.

و در این حالت بی‌احترامی به قانون از خود دولت شروع شده است پس دولت هم باید با رفتار شفاف به قانون احترام بگذارد و از طرف دیگر مقررات‌زدایی کند.

بعد از اصلاح مبانی جامعه باید به سمت اطلاع‌رسانی شفاف حرکت کنیم و نخبگان جامعه نیز رسالت بسیار مهمی در این زمینه دارند از طرف دیگر در  مورد چگونگی مدیریت نفت در اقتصاد بهتر است نفت هم در مکانیزم بازار در قالب بهره مالکانه قرار گیرد که در برنامه چهارم هم وجود داشت زیرا در حال حاضر قیمت تمام شده استخراج نفت در یک چاه خیلی کم و در چاه دیگر زیاد است و دولت هم باید به این نسبت بهره مالکانه بگیرد تا سود متعادل در بازار تخصیص یابد و تمام منافع چاه نفت را هم در اختیار یک بخش خصوصی قرار ندهد.

اما بهره مالکانه متاسفانه در برنامه چهارم اجرا نشد و‌گرنه پول نفت نباید به دست دولت برسد.

اگر این‌طور می‌شد دولت هم بهره مالکانه می‌گرفت و هم مالیات بر سود‌، در این صورت حجم مالیات در کشور افزایش پیدا می‌کرد و مکانیزمی پیدا می‌شد که رقابت صحیح میان افرادی که در چاه‌های نفت کار می‌کنند و همچنین آنهایی که در صنایع وابسته به آن مشغول می‌شوند صورت گیرد.

در نهایت اتخاذ این راهکارهای اقتصادی و جامعه‌شناختی باید باعث شکل‌گیری یک اقتصاد آزاد و رقابتی در کشور شود.

همچنین به منظور پیاده کردن این رابطه دو طرفه بین حکومت و جامعه و تقویت دموکراسی به‌طور بنیادین ابتدا باید انسان‌سازی کرد.

در میان مدت هم باید مطبوعات رشد پیدا کنند به این دلیل که آزادی مطبوعات یکی از شاخص‌های اصلی دموکراسی است.

در کوتاه مدت هم باید به دولت فشار بیاوریم تا قدم به قدم به سمت آزادسازی حرکت کند.

  • با توجه به شرایطی که ایران در فرآیند رسیدن به توسعه دارد این آزاد‌سازی از اقتصاد باید شروع شود یا باید خط آغاز را به سیاست داد.

این بحث خیلی زیاد مطرح شده است، اما من همیشه این دو پدیده را همراه هم می‌بینم و سلسله مراتب برای آنها قائل نیستم، زیرا هر دو، فرآیندهایی هستند که در جامعه وجود دارند.

پس بحث مقدمه و موخره درست نیست بلکه باید توام با هم حرکت کنند و اگر این دو بعد به‌طور هماهنگ با هم حرکت نکنند جامعه نیز نامتعادل می‌شود. توصیه من به دولتمردان نیز در گذشته همین بود که نمی‌شود دموکراسی سیاسی را افزایش داد، اما دموکراسی در محیط اقتصادی وجود نداشته باشد یا کم‌رنگ باشد یعنی این دو بعد لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

من به‌طور مجرد به هیچ کدام اصلیت نمی‌دهم بلکه طرفدار توسعه با محوریت انسانی هستم.

سرمایه انسانی بالاترین و با‌ارزش‌ترین سرمایه و بزرگترین دارایی هر سازمان و کشوری محسوب می‌شود، اگر چه در هیچ ترازنامه و حساب سود و زیانی آورده نمی‌شود، ولی نتیجه سود و زیان سازمان‌ها را رقم می‌زند، تنها سرمایه‌ای است که با استفاده بیشتر کاهش نیافته و به‌صورت فزاینده توسعه پیدا می‌کند. بنا‌براین باید برای رسیدن به توسعه به شاخص‌های این نوع توسعه توجه شود.

منبع: همشهری امارات

کد خبر 53600

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز