پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۰
۰ نفر

مژگان بهمنش: نمی‌دانم شما جزو کدام دسته از نوجوانان هستید و نسبت به این دنیا چه افکار و ایده‌‌هایی دارید. اما عده‌ای معتقدند نوجوانی مثل یک پل است؛پل ارتباطی گذشته و آینده؛ پل وصل کودکی به جوانی.

 پلی برای رسیدن به هدف. بعضی نوجوانی را سن انتخاب می‌دانند؛  انتخاب آنچه باید باشند. سراغ یکی از افرادی رفتیم که به قول خودش جرقه موفقیت او در دوران نوجوانی زده شده است.

   با «عبدالرضا اکبری» بازیگر شناخته شده تلویزیون و سینما درباره دنیای نوجوانی و شور و حال آن گفت‌وگو کرده‌‌ایم.

  •    آقای اکبری، نوجوانی شما چگونه گذشت؟

   در نوجوانی خیلی فعال بودم، از هر موقعیتی برای رسیدن به خواسته‌هایم استفاده می‌کردم؛ این کار من برخلاف خواسته پدرم بود که دوست داشت من در ارتش خدمت کنم و درجه نظامی بالایی بگیرم. در همان زمان، درباره هنر بازیگری مطالعه و فعالیت می‌کردم و به نوعی شغل آینده‌ام مشخص شده بود. بهترین و شیرین‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام در آن زمان، لحظه‌ای بود که برای اجرای نمایشنامه‌هایمان از استادان و نویسندگان مطرح دعوت می‌کردیم و آنها می‌دیدند که چه‌طور یک گروه نوجوان نمایشنامه‌هایشان را اجرا می‌کنند و به خاطر ارزش‌گذاری آنها نسبت به کار ما نوجوان‌ها، از اعماق وجودمان خوشحال می‌شدیم.

عبدالرضا اکبری در« عملیات 125»

  •    آیا شما به‌عنوان یک بازیگر پیشکسوت، چنین موقعیتی را برای نوجوانان علاقه‌مند فراهم می‌کنید؟

   قاعدتاً چنین فضایی باید باشد. ولی من فکر می‌کنم انگیزه نسل ما کمی قوی‌تر بود. چون ما دنبال مسائل مادی و حاشیه‌ای نبودیم. عشق به کار و نفس عمل برای ما مهم بود؛ به هیچ‌وجه به دنبال مد و تیپ و این چیزها نبودیم. اما متاسفانه این روزها، چیزهای دیگری جایگزین  آن شده است. بچه‌های امروزی می‌خواهند یک شبه، بدون هیچ زحمت و سختی، به شهرت و محبوبیت برسند. شاید این اتفاق بیفتد، اما ماندگار نمی‌شود. نوجوان باید بخواند، ببیند و تجربه کند، وگرنه بدون هیچ اندوخته و آگاهی و معرفتی، خیلی زود میدان را خالی می‌کند.

  •    نوجوان هایی واقعاً عاشق و علاقه‌مند این حرفه هستند، اما در نقاط محروم و یا در شهرستان‌هایی زندگی می‌کنند که دسترسی‌شان به امکانات این هنر ضعیف است. پیشنهاد شما به این گروه از نوجوان‌ها چیست. با توجه به این همه رقابت، آیا آنها می‌توانند در این رشته موفق شوند؟

   اتفاقاً من هم در نوجوانی، در نقطه‌ای محروم زندگی می‌کردم؛ اما هیچ‌وقت ناامید نشدم. تنها جایی که به نظرم می‌توان مراجعه کرد همین مراکز فرهنگی مثل فرهنگ‌سراها و خانه‌های فرهنگ است که شهریه‌های خیلی پایینی می‌گیرند.

  •    با توجه به صحبت‌هایتان، آیا می‌شود گفت نوجوانی مرحله‌ای برای شکل‌گیری دوره‌های بعدی زندگی است؟

   نوجوانی سرشار از عشق، لذت، شتاب و تنوع است. برای رسیدن به هدف باید از همین زمان شروع کرد.

   این قاعده در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد و پایه‌ریزی در همان دوران کودکی و نوجوانی صورت می‌گیرد. مثلاً کسی که در رشته ژیمناستیک‌ از 4، 5 سالگی آموزش می‌بیند، امید قهرمانی او در نوجوانی بیشتر است. ما نباید دوران نوجوانی را  خیلی ساده بگیریم و بیهوده سپری کنیم. باید به نوجوان‌ها و جوان‌ها اعتماد کنیم. اینجا معلمان و والدین نقش مهمی دارند تا نوجوان‌ها، هنر، مطالعه و... را جدی بگیرند و در کنار لذتی که از نوجوانی خود می‌برند، به زندگی‌شان جهت بدهند.

صحنه ای از «عملیات 125»

  •    آیا شما این نکته‌ها را در باره فرزندان خود رعایت می‌کنید؟

   الان به مراتب راحت‌تر و با دید بازتر می‌شود به قضیه نگاه کرد. من همواره سعی کرده‌ام مشوق و مشاور خوبی برای پسرهایم باشم. هر دوی آنها هم درحال حاضر موفق هستند. پندار، که 24 سال دارد، وارد حرفه خودم (بازیگری) شده و البته خیلی باانگیزه و گزیده‌ کار می‌کند و در رشته مونتاژ به طور حرفه‌ای فعالیت می‌کند. پسر دیگرم عرفان، در زمینه موسیقی فعالیت می‌کند و در کار کامپیوتر هم حرفه‌ای است. البته فوتبالیست قهاری هم هست که قرار است به‌زودی وارد یکی از باشگاه‌های معتبر فوتبال شود. به‌هرحال، من هر کاری که بتوانم برای آنها انجام می‌دهم.

  •    اجازه بدهید از دنیای نوجوانی خارج شویم و به حرفه خودتان بپردازیم. در حال حاضر چه کار جدیدی دارید؟

   فعلاً که یکی از کارهایم در مجموعه «سرنوشت» از شبکه یک پخش می‌شود. در مجموعه «عملیات125» هم مشغول بازی هستم و همان‌طور که از نام آن مشخص است، موضوع فیلم درباره گروه آتش‌نشانان است که خیلی شجاعانه انجام وظیفه می‌‌کنند. کارگردان این مجموعه «بهروز افخمی» است. کار دیگرم، تله‌فیلم سینمایی «لالایی برای بیداری» به کارگردانی «سیروس مقدم» است که به سفارش شبکه یک است و ان‌شا‌ءالله خردادماه امسال پخش می‌شود.

  •    از بهروز افخمی گفتید، فیلم سینمایی« فرزند صبح» به خاطرم آمد و نقشی که شما قرار است ایفا کنید؛ در این‌باره توضیح می‌دهید؟

   یکی از آرزوهایی که برای هر بازیگری پیش می‌آید، این است که بتواند نقش شخصیت‌های برجسته مانند فیلسوف‌ها، دانشمندان، پادشاهان، رهبران و... را بازی کند.
این آرزو از چندین سال پیش همراه من بوده؛ همیشه دوست داشتم نقش بزرگانی چون حکیم عمر خیام، خواجه نظام‌الملک و یا فردوسی بازی ‌کنم، تا این‌که خوشبختانه سال گذشته نقشی را بازی کردم که به جرأت می‌توانم بگویم سخت‌ترین و در عین حال ماندگارترین نقش من است.

عبدالرضا اکبری در( نقش امام خمینی) و بهروز افخمی( کارگردان فیلم فرزند صبح)

   نقش حضرت امام خمینی (قدس‌سره)، که مقطعی از زندگی ایشان را در سالی که تبعید شده بودند، بازی کردم. این نقش، اتفاق بزرگی در کارنامه هنری من است. در حال حاضر این فیلم در مرحله صداگذاری است و ان‌شا‌ءالله در دهه فجر پخش می‌شود.

  •    وقتی که این نقش به شما پیشنهاد شد، چه حسی داشتید؟

   صحبت در این باره زیاد است؛ نمی‌شود در یک جمله آن را بیان کرد.

   به‌هرحال ایفای نقش شخصیتی که معاصر است و هنوز در خاطرات کوچک و بزرگ هست و مردم دوستش دارند، کار خیلی سختی است. اما خیلی خوشحالم که با توکل به خدا و با کمک آقای افخمی توانستم به این نقش برسم.

   البته بهترین و مهم‌ترین کمکی که به من شد، حضور نوه حضرت امام ره ،حاج‌حسن‌آقا خمینی بود که دلگرمی فوق‌العاده‌ای برای من بود و اعتماد به نفسم را بالا برد. این باور را وقتی در چشم‌ها و گفتار ایشان دیدم، خیالم راحت شد. مطالعه کتاب‌‌هایی که درباره زندگی امام راحل نگاشته شده و کتاب‌هایی که به قلم خود ایشان بود، کمک خوبی برایم شد. به‌هرحال امیدوارم زمانی که این فیلم (دهه فجر87) اکران می‌شود، انعکاس خوبی از جانب مردم داشته باشد.

  •    شما در یک فیلم با پسرتان همبازی بوده‌اید، چه حسی داشتید؟

   این ارتباط پدر و پسری در یک فیلم سینمایی خصوصاً این که در آن فیلم هم نقش پدر و پسر را داشته باشیم  باعث شد ارتباط خیلی نزدیکی با هم پیدا کنیم و خیلی خوب و سریع به نقش خود برسیم. حالا تا دو نفر ناآشنا بخواهند با هم آشنا شوند و ارتباط نزدیکی پیدا کنند، زمانی طولانی می‌طلبد. اما حضور پندار در آن فیلم باعث شد تا به دلیل این که روحیات هم را می‌شناختیم و صرف نظر از شباهت ظاهری که باور تماشاچی را بالا می‌برد، در نوع گفتار، رفتار و عکس‌العمل‌ها خیلی زود به نتیجه مطلوب رسیدیم.

  •    از فیلم‌هایی که در آن با نوجوان‌ها همبازی بوده‌اید بگویید؟

   در بسیاری از کارهایم با نوجوان‌هایی که وارد این عرصه شده‌اند همبازی بوده‌ام. آنها سرشار از شور و اشتیاق‌ و پر از انرژی هستند و بعضاً این انرژی را به آدم انتقال می‌دهند و روحیه آدم را سرشار از لطافت و جوانی می‌کنند.

   بچه‌هایی که با آنها بازی داشته‌ام مثل «غزاله» در سریال «اغما» و یا «مهدی سلوکی» در سریال «روشنایی دشت» و بسیاری دیگر بوده‌اند. وجود این بچه‌ها به آدم این بشارت را می‌دهد که نسل جوان با یک دنیا آرزو و آرمان و با یک انرژی مضاعف وارد این عرصه می‌شود و شاید حرف تازه‌ای هم برای گفتن داشته باشد. آدم فقط باید کمی صبورباشد و حرف‌هایشان را گوش کند و ایده‌هایشان را با جان و دل بشنود. به هر حال آنها نسل آینده ما را تشکیل می‌دهند.

صحنه ای از فیلم «تو آزادی»

  •    کدام یکی از نقش‌هایی که تا کنون داشته‌اید به نظر خودتان ماندگارتر هستند؟

   در سریال «پهلوانان نمی‌میرند»در نقش پهلوان نصرت،سریال«تولدی دیگر»در نقش مهندس نامی،سریال «مزد ترس»در نقش سروان محمدی،در فیلم «سرعت» که راننده سرعت بودم و یا در «پناهنده»کاری از مرحوم رسول ملاقلی‌پور در نقش علی که نقش متفاوت و خوبی بود و در آینده انشاءالله بازی‌ام در فیلم«فرزند صبح» در نقش حضرت امام از ماندگارترین باز‌ی‌هایم خواهد شد.

کد خبر 53041

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز