سه‌شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۹
۰ نفر

بنیامین صدر: بنابر برآوردهای موجود در ایران، رقمی بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ هزار نفر کودک کار در خیابان‌ها به چیزی شبیه زندگی ادامه می‌دهند.

همچنین بر اساس گزارش‌های منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی بدون در نظر گرفتن اتباع خارجی، حدود ۲۰۰ هزار کودک خیابانی در تهران وجود دارد که ۶۰ درصد آنان مهاجران مناطق محروم سایر استان‌ها هستند. از نظر سنی نیز بیشتر آنان طیف سنی ۵ تا ۱۸ سال قرار دارند. کودکان و نوجوانان که در خیابان‌ها زندگی می‌کنند از بیماری سوءتغذیه، خشونت جسمی، آسیب‌های روانی و رفتار خصمانه رنج می‌برند؛ به غیر آنچه از سختی‌ها و زشتی‌های زندگی خیابان یاد گرفته‌اند. برای کودکانی که خانواده خود را ترک کرده و به خیابان‌ها روی آورده‌اند سه مکان برای رفتن وجود دارد.

سرپناه‌ها و خانه‌های موقت که از کمبود منابع مالی رنج می‌برند. مراکز اصلاح و بازپروری و پناهگاه‌های امن و در آخر زندان که همه آنان این مکان را غم‌انگیز و وحشتناک می‌دانند. آنان فقط یاد می‌گیرند که بترسند و از کسی که هیکل درشتی دارد و خوب فریاد می‌کشد حساب ببرند.

زندگی خوب و امن و آموزش حق مسلم هر کودکی است که به دنیا می‌آید و هیچ کودکی نباید از حداقل حقوق انسانی خود یعنی داشتن سرپناهی امن بی‌بهره باشد.

ارنستو ساباتو، فیزیکدان و نویسنده آرژانتینی می‌گوید: «اینکه کودکانی را می‌بینیم که سطل‌های زباله را برای لقمه‌ای غذا جست‌وجو می‌کنند و در ظلمت شب گوشه امنی را برای خواب می‌جویند، مایه شرمساری و خجالت همه ماست که فقط دم از انسانیت می‌زنیم. در بسیاری موارد خانواده‌های کودکان، آنان را به کار می‌گمارند و به نوعی از آنان بهره‌کشی می‌کنند. از طرفی بسیاری از کارفرمایان نیز با سوءاستفاده از کودکان بدون در نظر گرفتن قانون و به دور از استانداردهای لازم برای محیط کار، کودکان را به خدمت می‌گیرند.

نمونه‌ای از این تجربه ناخوشایند 3 سال پیش در رباط کریم به وقوع پیوست که ۱۵ نوجوان زیر ۱۸ سال به‌دلیل کار در یک کارگاه کفاشی غیرقانونی در مجاورت یک نوع چسب و به‌دلیل گاز متصاعد شده از آن فلج شدند و این موضوع در سایه پاسکاری مسئولیت و وظیفه نهادهای مسئول به حاشیه رانده شد و غبار فراموشی گرفت. به این ترتیب پیمان نامه حقوق کودکان در ایران، بیش از آنکه جنبه قانونی و الزام‌آور داشته باشد، جنبه تشریفاتی دارد. به‌طوری که امروز هیچ نهاد شناسنامه داری نیست که به‌طور مشخصی از حقوق کودکان کار حمایت کند و نهادهای مدنی و تشکل‌های غیردولتی هم که این کودکان را زیر پوشش قرار داده‌اند به دلایل مختلف آن قدر کم رنگ و بی‌اثر عمل می‌کنند که دیگر به چشم نمی‌آید، قدم‌هایی که کوتاه و بی‌رمق است.

از آنجایی که به تعبیر داستایوفسکی «همه ما در برابر همه کس و برای همه چیز مقصریم»،. باید مبارزه با فقر و ارتقای سطح کیفیت زندگی را یک ضرورت اخلاقی بدانیم. گسترش دایره رفاه، موجب توسعه می‌شود. با امکان دسترسی به امکانات و خدمات اولیه، افراد سالم بهتر می‌توانند در فعالیت‌های اقتصادی سازنده شرکت کنند. کاهش پیوسته فقر می‌تواند با شکستن چرخه ناامیدی و یاس که از عوامل بی‌ثباتی اجتماعی محسوب می‌شوند، موجب بهبود امنیت شود.

معتقد نبودن برخی دولتمردان به تعریف علمی خط فقر، در عمل ارزیابی کیفیت زندگی را از برنامه‌ریزی توسعه محور و رفاهی کشور، حذف می‌کند. خط بقا اهمیتی برای مسکن های بی‌دوام، تجهیزات فرسوده‌، خدمات ناکافی و آب غیربهداشتی قائل نیست. در این تعریف، رابطه بدیهی درآمد پایین با بهداشت کم و تغذیه ناسالم و سوادآموزی، در مناطق کمتر توسعه یافته روستایی یا دورافتاده، نادیده انگاشته می‌شود. آیا به این روش و با واژه‌سازی، می‌توان فقر و بی‌عدالتی را در جامعه ریشه‌کن کرد.

آیا با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل می‌شود؟ حال مهر استاندارد کیفیت زندگی چه هنگام بر زندگی ما نقش می‌بندد، موضوعی است که تبلور آن را باید در بهبود شرایط دشوار اقتصادی و محو ناهمگونی‌های اجتماعی جست‌وجو کنیم. مفهوم توانمندسازی مبتنی بر اجتماع، حکایت از بسیج همه امکانات و تجهیزات جامعه برای حمایت از کم توانان دارد. حال باید متأسف باشیم که تنها زنده ماندن حداقلی را می‌جوییم و بس.

کد خبر 51018

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز