یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۰
۰ نفر

شهریار مستوفی: «زیگموند فروید» زمانی به شاگردش «اریک اریکسون» گفت: عشق ورزیدن و کارکردن ظرفیت‌های دوقلویی هستند که علامت بلوغ کامل‌اند.

 اگر اینچنین باشد پس بلوغ و کمال باید یکی از ایستگاه‌های خطرناک راه زندگی باشد و تمایلات جاری در ازدواج و طلاق، هوشمندی احساسی را ظریف‌تر و حساس‌تر از همیشه مطرح می‌کنند. امروزه طلاق دارای سیر صعودی خطرناکی است که این صعود خطرناک به تازه ازدواج‌کرده‌ها سرایت کرده است. این سرایت را می‌توان در ارقام طلاق زوج‌هایی که در سال‌های پیش با هم ازدواج کرده و اکنون از هم جدا شده‌اند، مشاهده کرد.

نمونه تحقیق را از ازدواج‌هایی در آمریکا که از سال 1890 رخ داده شروع می‌کنیم. در این سال تقریبا 10درصد ازدواج‌ها منجر به طلاق شده است. این رقم برای آنهایی که در سال 1920 ازدواج کرده‌اند حدود 18درصد و برای زوج‌های سال 1950، 30درصد است. زوج‌های سال 1970 شانس طلاقشان 50-50 بود و برای زوج‌هایی که در سال 1990 زندگی‌شان را شروع کرده‌اند احتمال اینکه آن ازدواج به طلاق بینجامد تقریبا به رقم گیج‌کننده 67درصد رسیده است.

اگر این تخمین را تداوم دهیم فقط 3نمونه از هر 10ازدواجی که این روزها صورت می‌گیرد، پایدار خواهد ماند.می‌توان این بحث را پیش کشید که بیشتر این سیر صعودی طلاق در نتیجه سایش پیوسته و منظم فشارهای اجتماعی است.

اگر قرار است یگانگی زن و شوهری حفظ شود، نیروهای عاطفی بین آنها نقشی به مراتب حساس‌تر به عهده دارند. شاید بزرگ‌ترین گشایشی که در راه ادراک چیزهایی که ازدواج‌ها را استوار نگاه می‌دارند یا آنها را از هم می‌پاشاند، از طریق سنجش بسیار دقیق فیزیولوژیک به عمل آمده باشد که تعقیب لحظه به لحظه تفاوت‌های احساسی در روابط یک زوج را ممکن می‌سازد.

این مقیاس‌های فیزیولوژیکی که نیروهای احساسی را در معرض دید قرار می‌دهند یا رابطه را پایدار می‌سازند یا آن را  از بین می‌برند.

کد خبر 50065

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز