یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۰
۰ نفر

فطرس یاسایی: چند روز قبل وقتی داشتم وارد یک کافی‌شاپ می‌شدم مرد جوانی ترشرو از در بیرون آمد و پشت سر آن زن جوانی که دستانش را مشت کرده بود بیرون آمد و آن مشت را با ناامیدی به پشت مرد کوفت و فریاد کشید؛ «خدا تو را لعنت کند برگرد اینجا».

 این تمنای تلخ، نشانگر وابستگی زن و عقب‌کشیدن مرد بود. این الگوی وابستگی – پس‌کشیدن در حالی است که مرد از توقعات غیرمنطقی و انفجارهای ناگهانی زن گله دارد و ناله زن از بی‌تفاوتی مرد در مقابل حرف‌های اوست.

 ریشه این تفاوت‌های احساسی را می‌توان در کودکی و دنیای جداگانه احساسی پسرها و دختران در دوران رشد جست‌و‌جو کرد. تحقیقات بسیاری در مورد این 2 دنیای جداگانه به عمل آمده که محدوده آنها نه تنها از طریق بازی‌های متفاوتی که دختران و پسران دوست دارند بلکه از روش ترس بچه‌های کوچک‌ در مورد تمسخر و تهمت قرار گرفتن مشخص شده است.

لزلی برودی و جودیت‌هال که تحقیقات مربوط به اختلافات احساسات را بین 2 جنس جمع‌بندی و خلاصه می‌کنند می‌گویند دخترها خیلی سریع‌تر و آسان‌تر از پسرها به روانی بیان می‌رسند و همچنین می‌توانند تجربه بیشتری در جداسازی احساسات‌شان داشته باشند.

همچنین در کاربرد کلمات برای جایگزینی واکنش‌های احساسی مانند جنگیدن مهارت بیشتری از پسرها دارند. پسرها تقریبا به نسبت وسیع به سادگی به برخوردهای خشم‌آلود خود ادامه داده و از سیاست‌های پوشیده کاملا بی‌خبرند. اگر توجه به بازی دختران و پسران کرده باشید متوجه این موضوع شده‌اید که وقتی دخترها بازی می‌کنند تاکیدشان بیشتر به حداقل خصومت و حداکثر همکاری است در حالی که وقتی پسرها بازی می‌کنند تاکیدشان بر رقابت است.

هاروارد کارول گیکان از این اختلاف عملکرد در بازی به عنوان تفاوت کلیدی بین 2 جنس یاد می‌کند؛ پسرها دارای غرور و عدم وابستگی هستند در حالی که در دختران این وابستگی به صورت تارهای متصل‌کننده است بدین ترتیب خواندن احساسات از چهره یک زن بسیار آسان‌تر از چهره یک مرد است. این مطلب تا اندازه‌ای اختلاف کلیدی دیگری را باز می‌تاباند و نشان می‌دهد که زنان به طور متوسط تمام طیف احساسات را با شدت بیشتری از مردان تجربه می‌کنند. از این نظر زن‌ها واقعا احساسی‌تر از مردان عمل می‌کنند.

می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که زنان با آراستگی برای مدیریت احساسات وارد حیطه ازدواج می‌شوند و در حقیقت مهم‌ترین عامل برای زنان در  رضایت از ارتباط‌شان یک گفت‌وگوی خوب است که باید بین آنها وجود اشته باشد.

 بنابراین چگونگی بحث‌کردن زوج‌ها روی این نکات حساس است که بیشتر در سرنوشت ازدواج آنها تاثیر می‌گذارد. رسیدن به توافق در مورد چگونگی مخالفت‌کردن می‌تواند کلید پایدارماندن ازدواج باشد و در صورتی که در این زمینه غفلت کنند، شکاف‌های احساسی در نهایت ممکن است رابطه را بگسلد توسعه این شکاف‌ها هنگامی است که یکی یا هر دو زوج از نظر هوشمندی احساسی، کمبودهایی داشته باشند.

خطوط غلط در ازدواج

«مرد:‌لباس‌هایم را از خشکشویی‌ گرفتی؟ زن:‌ مگر دفعه قبل لباس‌های مرا گرفتی که لباس‌های تو را بگیرم. من کلفت کسی نیستم. مرد: معلوم است که نیستی، اگر بودی لباس شستن بلد بودی.»

این متن یک فیلم یا سریال تلویزیونی نیست بلکه یک تبادل به شدت زننده بین زوجی است که بعد از چند سال از هم طلاق گرفته‌اند. دقیق‌ترین تحلیلی که می‌توان در مورد این متن به کار برد، چسب یا جاذبه احساسی است که زوج‌ها را به هم وصل می‌کند. در مقابل، وجود احساس تباه‌‌کننده‌ای است که می‌تواند ازدواج‌ها را از هم بپاشد.

در اینجا نکته‌ای که مهم است تفاوت ساده بین گله‌کردن و انتقاد شخصی است. در گله‌کردن، زن مشخصا آن چیزی را بیان می‌کند که او را ناراحت کرده است و از عمل شوهرش انتقاد می‌کند نه خود شوهر و می‌گوید عمل شوهر چگونه احساسی را برای او به وجود می‌آورد.

مانند متن بالا که باعث شده زن احساس کند که شوهر به او اهمیتی نمی‌دهد، این بیان اساس هوشمندی احساسی است اما در یک انتقاد شخصیتی تاکید زن مخصوصا بر یک حمله گازانبری به شوهرش است، این نوع انتقاد باعث می‌شود شخصی که آن را دریافت می‌کند احساس خجالت، مورد بی‌مهری قرارگرفتن، تحقیر و بی‌‌عرضگی کند که نتیجه تمام آنها به احتمال زیاد پاسخی دفاعی است نه برداشتن قدم‌هایی در جهت بهترکردن اوضاع.

مرد؛ جنس آسیب‌پذیر

همان‌طور که در ابتدا گفته شد، تفاوت جنس‌ها در زندگی احساسی دارای اهمیت است ولی در زندگی‌های کنونی چندان به آن اهمیت داده نمی‌شود زیرا این مطلب ثابت شده که تفاوت انگیزه پنهان عامل بسیاری از هم‌پاشیدن‌های زندگی مشترک است. یک نمونه از اتفاقات چگونگی برداشت زن و شوهر از برخوردهای احساسی را ذکر می‌کنیم. به طور متوسط زنان چندان به درگیرشدن در نزاع‌های خانوادگی اهمیت نمی‌دهند لااقل نه تا آن حد که مردان در زندگی به آن اهمیت می‌دهند.

لونسون یکی از محققان دانشگاه کالیفرنیا دریافت که شوهران همگی از اختلافات خانوادگی ناراحت و حتی منزجر بودند، در حالی که همسرانشان زیاد به آن اهمیت نمی‌دادند. گاتمن می‌گوید دلیل اینکه مردها به قهر پناه می‌برند این است که می‌خواهند خود را از طغیان احساسات حفظ کنند.

او به این نتیجه رسید که وقتی آنها قهر را شروع می‌کنند تعداد ضربان قلبشان حدود 10 ضربه در دقیقه آرام‌تر می‌شود و نوعی احساس انفعالی رهایی به وجود می‌آورد اما تناقضی که اینجا وجود دارد این است که زنان ضربان قلب‌شان با نشان‌دادن این علائم بالا می‌رود.

این واکنش احساسی که هر کدام از 2 جنس از راه‌های متضادی در جست و جوی راحت‌شدن هستند باعث جهت‌گیری‌های کاملا متفاوت در مقابل برخوردهای احساسی در هر یک از 2‌جنس می‌شود.

اما به خاطر داشته باشید وقتی شوهران قهر می‌کنند باعث تحریک طغیان در زنان می‌شوند که کاملا احساس بیچارگی به آنها دست می‌دهد و چون تکرار دوره جنگ‌های خانوادگی این حالت را به آسانی بالا می‌برد، ممکن است خیلی زود از کنترل خارج شود.

نصایح مخصوص ازدواج

وقتی بعضی از اعمالی را که در نهایت منجر به طلاق شده است بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که زوج‌ها چه کارهایی می‌توانند انجام دهند تا از عشق و عواطفی که هر کدام نسبت به دیگری دارند حفاظت کنند و خلاصه چه چیزهایی ازدواج را حفظ می‌کند؟

مردها و زن‌ها عموما نیاز به میزان شدن‌های دقیق، احساسی متفاوت دارند. برای مردان نصیحت این است که از اختلاف‌نظر و مناقشه کنار نکشند بلکه تشخیص دهند که وقتی همسرشان مسئله یا سوءتفاهمی را پیش می‌کشد ممکن است کارش از روی عشق باشد و می‌کوشد سلامت و روال درست رابطه خود را حفظ کند گو  اینکه ممکن است برای ابراز خصومت زن انگیزه‌های دیگری هم وجود داشته باشد، وقتی به آنها مجال داده شده و روی آنها کار شود از فشارشان کاسته می‌شود اما شوهران بهتر است تشخیص دهند که عصبانیت یا عدم رضایت مترادف با حمله شخصی نیست.  احساسات همسران آنها مشخص‌کننده قدرت حساسیت موضوع برای آنهاست.

نصیحتی که برای زنان وجود دارد در همین جهت است، از آنجا که اصلی‌ترین مشکل مردان این است که زنانشان در بیان شکایتشان شدت عمل زیادی نشان می‌دهند، لازم است زنان با اراده‌ قوی سعی کنند و مواظب باشند به شخصیت شوهرانشان حمله نکنند، از عملی که آنها انجام داده‌اند شکایت کنند، نه اینکه از‌شخصیت‌شان انتقاد کرده یا  آنها را تحقیر کنند. گله‌کردن، حمله به شخصیت نیست بلکه بیان روشنی است در مورد ناراحت‌کننده بودن یک عمل بخصوص. 

گوش‌دادن غیرتدافعی

مرد: داری داد می‌زنی. زن: البته که دارم داد می‌زنم، تو یک کلمه از چیزهایی را که من می‌گویم نشنیده‌ای. تو اصلا گوش نمی‌دهی! گوش‌دادن مهارتی است که زوج‌ها را با هم نگاه می‌دارد. حتی در گرماگرم یک بگومگو وقتی هر دو کنترل احساسی خود را از دست داده‌اند، یکی از آنها و گاهی هر دو می‌توانند خود را وادار کنند که از ورای خشم گوش بدهند و سخنان ترمیم‌کننده زوج را بشنوند و به آنها پاسخ دهند.

زوج‌هایی که در سرازیری طلاق افتاده‌اند کسانی هستند که جذب خشم شده و روی نقاط مخصوصی از موضوع دعوا گیرمی‌کنند. حتی نمی‌توانند خود را وادار به گوش‌دادن کنند تا چه برسد به اینکه به هر گونه پیشنهاد صلحی که ممکن است در حرف‌های شریک‌شان نهفته باشد، پاسخ دهند.

کد خبر 50062

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز