یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۶:۴۶
۰ نفر

اگرچه خیابان‌های تهران شاهد تبلیغات‌نسبتا سرد انتخاباتی است اما در مطبوعات امروز موضوع انتخابات مجلس هشتم در صدر اخبار، تحلیل‌ها و مقالات قرار دارد

دفاع از رد صلاحیت‌ افراطی‌ها

روزنامه کیهان در سر مقاله امروز خود به تبیین دلایل برخورد مراجع قانونی با دوم خردادی‌های افراطی پرداخته و نوشته است:

رفتاری که در آستانه انتخابات مجلس هشتم با تندروهای اصلاح طلب -که عدد آنها در مقایسه با کلیت جبهه اصلاحات اقلیتی بیش نیست- صورت گرفت، منطق سیاسی و حقوقی بسیار روشنی دارد که البته مثل بسیاری موارد دیگر حجاب عجب و خودبینی به سران این جریان اجازه برخورد واقع بینانه با آن را نمی‌دهد. آنچه اتفاق افتاده بسیار ساده است.

تندروها در فرصت حضور خود در قدرت نشان دادند هیچ ارزش و اعتباری برای نظام سیاسی که در چارچوب آن وارد صحنه انتخابات شده‌اند و مردم با این تصور که آنها به ارزش‌های این نظام پای بند هستند به آنها رای دادند، قائل نیستند و نقض خطوط قرمز این نظام را جزو فوری‌ترین وظایف خود می‌دانند.

کیهان می‌افزاید: عدم‌تایید صلاحیت تندروها در انتخابات مجلس هفتم منطق سیاسی و قانونی مستحکمی دارد، همانگونه که تقریبا همه نیروهای سیاسی که خود را درون چارچوب‌های نظام دسته بندی می‌کنند آن را تایید کرده‌اند.

نکته‌ای که در پایان باید به این تحلیل افزود این است که عدم‌حضور تندروهای غربگرا و ساختارشکن در انتخابات مجلس نه چیزی از درجه رقابتی بودن انتخابات کاسته و نه به اعتراف خود آنها تاثیری در میزان مشارکت مردم در انتخابات خواهد گذاشت.

عملکرد کاملا منطقی و قابل فهم شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها به خوبی نشان داد امکان رقابت برای تمام گروه‌های داخل نظام -با هر درجه از اختلاف سلیقه- فراهم شده و تنها کسانی که براندازی وجه غالب محتوای فعالیت سیاسی آنهاست از صحنه بیرون مانده‌اند. تازه همین گروه هم چون متوجه شده است که تندروی بیشتر در وضعیت فعلی می‌تواند هزینه‌های غیرقابل جبرانی در آینده داشته باشد و ضمنا مردم هم قهر سیاسی کودکانه آنها را به چیزی نخواهند خرید، اعلام کرده است که در انتخابات به‌طور جدی و فعال شرکت می‌کند و حتی با وجود ادعای عدم‌وجود رقابت در انتخابات، اکثریت را هم به دست خواهد گرفت!

پاسخ به سیاه‌نمایی
روزنامه رسالت نیز در مقاله‌ای با اشاره به برخی سیاه‌نمایی‌ها علیه دولت نهم خطاب به دولتمردان می‌نویسد: برادران عزیز خداوند متعال به شما و همکارانتان توفیق داده که در مدت تصدی خود خدماتی را به نظام و مردم انجام داده‌اید و درحد توان سعی و کوشش در خدمت‌رسانی کرده و می‌کنید و بارها ما رضایت مقام معظم رهبری را از دولت و مجلس فعلی شاهد بوده‌ایم و یقیناً خدمات صادقانه و تلاش مجدانه شما مورد رضایت پروردگار بوده و هست و حملات و انتقادات غیرمنصفانه مخالفان بر اجر و ثواب شما می‌افزاید و کارنامه خوب شما در تاریخ انقلاب ثبت خواهد شد اما اکنون شما وظیفه دارید کارنامه خدمات خود را در انظار مردم قرار دهید تا موجب آگاهی و دلگرمی مردم شود.

شما برنامه‌های خدماتی و کارهای مثبت انجام شده را بیان نمی‌کنید و به مردم گزارش نمی‌کنید و مخالفان هم با سیاه‌نمایی و تخریب‌های ناجوانمردانه چهره اصولگرایان را مخدوش جلوه می‌دهند و می‌خواهند بدین‌وسیله راه را برای خود باز کنند. آنها با گفته‌ها و نوشته‌های خود خدمات ارزنده دولت و مجلس را تحت‌الشعاع مسائلی از قبیل تورم و گرانی، خدمات دولت و مجلس را زیر سؤال برده و می‌برند. بنابراین گزارش دادن خدمات دولت و مجلس خدمت به نظام است.

 شرکت در انتخابات

روزنامه کارگزاران در سرمقاله خود با ضروری دانستن حضور مردم در انتخابات نوشته است: در کشورهای پس‌افتاده معمولاً نهاد قدرت تلاش می‌کند بر انسجام سازمان‌های قوام‌دهنده خود بیفزاید و در برابر سازمان‌یابی نیروهای غیردولتی مقاومت می‌کند، هرگز این‌گونه نیست که نهاد قدرت، داوطلب کاستن از اقتدار خود به نفع نهادهای مدنی یا عمومی باشد. اصولاً طبع قدرت به سمت تمرکز میل دارد و هر اندازه این نقطه مرکزی‌تر باشد برایش مطلوب‌تر است.این روزنامه می‌افزاید: در شرایطی که معمولاً میزان قابل ملاحظه‌ای از مردم در

انتخابات شرکت می‌کنند، نرفتن پای صندوق و قهر با آن به سود چه جریانی است؟

اگر تصور بر این است که شرایط فعلی با معیارهای اصلاح‌طلبانه خوب نیست، آیا نرفتن پای صندوق، آنها را بهبود می‌بخشد یا بدتر می‌کند؟

 آیا با فرض اینکه نرفتن پای صندوق انفعال تلقی می‌شود حرکتی که از آن نوعی کنش برداشت می‌شود بهتر است یا انفعال؟

آیا دو دستی تقدیم کردن فضا به رقیب مقتدر مطلوب‌تر است یا تلاش برای تغییر این فضا؟

کارگزاران می‌افزاید: هم‌اکنون آنچه در پیش رو دیده می‌شود میدانی است که یک سوی آن دولت جدید و همراهان آن و سوی دیگر اصولگرایان «متحد و منتقد» دولت هستند و در سمت دیگر هم اصلاح‌طلبانی که با وضعیتی نسبی حاضر هستند.

روزنامه کارگزاران همچنین بخشی از اظهارنظر غلامحسن کرباسچی را منتشر کرده که در پاسخ سؤال یک دانشجو بیان داشته است. دانشجوی مذکور پرسیده است: «شما خیلی به رویکرد اصلاح‌طلبان خوشبینی دارید در حالیکه به نظر من رویکرد مدرن و نوگرایانه که رویکرد عدم شرکت بخشی از نظریات آن است قابل توجیه‌تر است.»

 پس از طرح سؤال به این صورت، کرباسچی در پاسخ به آن گف:« صحنه کار سیاسی صحنه عکس‌العمل‌ غریزی نیست اما آنچه شما می‌گویید عکس‌العمل‌ غریزی فریاد می‌کشید. اما بهترین کار الزاما داد زدن نیست ببینید اگر ما در انتخابات شرکت نکنیم کسانی هستند که به هر حال انتخاب می‌شوند و حتی اگر همه از یک طیف هم باشند سرانجام برای افکار عمومی اقلیت و اکثریت تشکیل می‌دهند اما نتیجه این می‌شود که در طول این سال‌ها کشور درجا می‌زند.» وی در ادامه به بررسی استراتژی‌های مطرح در قبال انتخابات پرداخته و گفت:« ما سه استراتژی تحریم،

بی‌تفاوتی و شرکت را در قبال انتخابات می‌توانیم در پیش بگیریم. ببینید ما هیچ حیثیت سیاسی جز حفظ این مملکت نداریم بنابراین‌آنهایی که بحث از سرمایه حیثیت سیاسی می‌کنند باید بدانند که به هر حال این مملکت و شرایط آن هم از جمله حیثیت سیاسی آنان است.»

 شرکت مظلومانه

روزنامه اعتماد نیز در مورد لزوم شرکت همه گروه‌های اصلاح‌طلب در انتخابات می‌نویسد: اصلاح‌طلبان در حال حاضر با یکی از سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران‌های خود روبه‌رو شده‌اند. آنها برای شرکت نکردن در انتخابات دلایل زیاد و از قضا ساده و روشنی دارند، بسیاری از کاندیداهای جدی و صاحب رای آنها رد صلاحیت شده‌اند و به قول آقای خاتمی در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه امکان رقابت ندارند.

اصلاح‌طلبان تا آخرین ساعات ممکن تکلیف خود را نمی‌دانستند که با چه هیئتی امکان حضور در انتخابات را به آنها می‌دادند در حالی که جناح رقیب از ماه‌ها به را حتی قادر به برنامه‌ریزی بود و اگر مشکلی دارند مربوط  پیش به اختلافات خودشان است و از بیرون تحمیلی به آنها نشده است. با همه این احوال حتی اگر دوم خردادی‌های باقیمانده در انتخابات به پیروزی دست یابند چندین مرحله سخت را در پیش دارند که حق دارند نسبت به آن مراحل هم نگران باشند. تایید صحت انتخابات و مراحل چند گانه آن همواره اینان را تا آخرین لحظات ممکن در حالتی از خوف و رجا قرار می‌دهد که تقریبا برای کاندیداهای جناح مقابل وجود ندارد. اما با همه این احوال شرکت مظلومانه و با نشاط اصلاح طلبان در انتخابات دلایل روشن و قاطعی دارد که بزرگانی چون خاتمی هم بدان تاکید دارند. این کشور متعلق به همه ایرانیان است و به هیچ روی نمی‌توان نسبت به سرنوشت آن بی‌تفاوت بود و از کوچک‌ترین روزنه‌های اصلاحی استفاده نکرد.

عده‌ای مایلند اصلاح‌طلبان و بسیاری از مردم که با روند امور آشنا هستند در انتخابات شرکت نکنند تا بدون کوچک‌ترین مزاحمتی به اهداف خود برسند، عده‌ای واقعا تمایل دارند فعالیت قانونی و مدنی در نظام را غیر قابل امکان معرفی کنند تا هم نظام و هم اصلاح‌طلبان را از تعامل مثبت و تاثیرگذار مایوس سازند. در چنین شرایطی با همه سختی‌ها بهترین راه برای همه دلسوزان و اصلاح‌طلبان آن است که همچنان به فعالیت قانونی بپردازند و این روزنه امیدبخش و سازنده را بسته شده تلقی نکنند.

شاکله رای
علی ربیعی در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد ملی گفته است:مشارکت کنندگان سنتی طی سال‌‌های گذشته تحت برچسب‌های مختلف فعالیت کرده‌اند. معروف‌ترین تقسیم‌بندی آنها در گذشته تحت برچسب راست و چپ صورت گرفته بود و اخیرا نیز تحت دو عنوان کلی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان شناخته می‌شوند. طیف راست و اصولگرایان فعلی که بعد از فعل و انفعالات سال‌های جدید تحت عنوان اصولگرایی پا به عرصه گذاشته‌اند و برخی از افراد شاخص گذشته را نیز حذف کرده‌اند که این طیف بیشتر توسط تریبون‌های رسمی و مذهبی تقویت می‌شدند. رخداد دیگری که در سال‌های اخیر ظهور یافته و تقویت شده است،

 جریانی از مشارکت‌کنندگان است که توان تاثیرگذاری بر رفتار و آرای دیگر طیف‌های شرکت کننده را نیز از لحاظ سازمان یافتگی و برخورداری از مواهب قدرت دارد. این جریان به طیف مشارکت‌کنندگان ثابت سنتی که آرای تبعی دادند افزوده شده و بخشی عمده به آرای آن طیف افزوده است.  گرچه از لحاظ درصدی 13 الی 15 درصد آرای واجدین شرایط متعلق به این طیف است،اما این طیف با همین میزان از شرکت‌کنندگان، به لحاظ برخورداری از امکانات سازمان یافته توان تعیین‌کنندگی جدی در عرصه انتخابات را دارند.  طیف دوم از مشارکت‌کنندگان سنتی، جریانی که در سیر تطوری خود، امروز به عنوان طیف اصلاح‌طلب شناخته می‌شود از جمله خصوصیات عمده از طریق این جریان تحول طلبی است و تحول‌طلبی طی دو سه دهه گذشته خصوصیت این جریان بوده! چه زمانی که تحت برچسب بوده یا حال که به اصلاح‌طلبی شناخته شده است.

البته این تحول‌طلبی مضاری هم دارد؛ چون همیشه در تحول‌طلبی جریانات لب مرزی نیز در حاشیه آن شکل می‌گیرند که در جریان تبلیغات رقبا نقطه آسیب‌پذیر آن به حساب می‌آیند. این طیف در دهه اخیر بیشتر متکی بر طبقات متوسط به خصوص طبقه متوسط فرهنگی شده و با توجه به در اختیار داشتن قدرت و امکانات رسمی فاقد تریبون‌های سنتی شده است. خصوصیات داخلی طیف در گرایش به طبقات متوسط و برنامه طیف اصولگرا عملا شرایطی را فراهم آورد که این طیف از تریبون‌های رسمی دور ماند. حتی صدا و سیما و تریبون‌ها و رسانه‌های سنتی نه تنها به آنها امکانی ندارد بلکه بیشتر علیه این طیف بسیج شدند. بدین سان جریان تحول‌خواه ناچار است طیف سوم یعنی مشارکت‌کنندگان عمومی،که بیشتر در فضای عمومی جامعه هستند و خارج از محدوده مشارکت‌کنندگان ثابت به شمار می‌آیند را به صحنه بیاورد، چون همانند طیف مقابل مشارکت‌کننده سازمان یافته نیز در اختیار ندارد. طیف اصلاح‌طلب مستظهر به حمایت طبقه متوسط فرهنگی است. طبقه متوسط فرهنگی مربوط به خصوصیات جامعه ایران امروز است. این طبقه گرچه از نظر اقتصادی فقیر است، اما از لحاظ سیاسی-فرهنگی در حد یک طبقه‌ قوی قرار دارد. این طبقه اگر به میدان بیاید، می‌تواند مردم را که رفتار تیمی نداشته و به دنبال رای معنی دار هستند به میدان بیاورد.

  دفا ع از رئیس‌جمهور

روزنامه ایران دفاع از دولت نهم و رئیس‌جمهور در برابر شایعات را دستمایه مقاله‌ای قرار داده و نوشته است: به یکباره شخصی که نزدیک به 5 دهه در کشور زیسته، مراتب علمی بالای دانشگاهی را طی کرده، امتحان های گوناگون مدیریتی و اجرایی را در دوران جنگ و پس از آن با موفقیت پشت سر گذاشته بود،  فردی بیگساه با اصول مدیریتی و سیاق اجرایی معرفی شد.

البته در عمق این شایعه حقیقتی نیز نهفته بود؛ چرا که دکتر احمدی‌نژاد با اصول مدیریتی به شیوه آقایان شایعه‌پرداز، به راستی بیگانه بود و مدیریتی اختصاصی عاج‌نشینی را به هیچ  انگاشته و با مدیریت مردمی کوخ‌نشینانه فعالیت می‌کرد. مردم هم همین شیوه را می‌پسندیدند و سرانجام با «نه» بزرگی به شایعه‌سازان، به احمدی‌نژاد ساده زیست و مردمی «آری» گفتند.بالطبع وقتی این روش‌ مدیریتی با استفاده از پتانسیل‌ عظیم ملت همان کابینه 70 میلیونی به صحنه آمده و درصدد شکستن انحصارهای بی‌فایده بر دستان مدیران کارآمد و لایق برمی‌آید، رویش‌ها، جوشش‌ها و ثمرات آن هم به مراتب فوق‌‌العاده و بی‌نظیر خواهد بود.

دیگران هم می‌توانستند چنین روشی را برگزینند و به جای نشستن در اتاق‌های دربسته و به درو از مردم، صرف وقت روزهای پایانی هفته در سوالح جزیره کیش، دبی و نقاط شمال کشور و برنامه منظم اسکی، پاتیناژ و ماساژ با آب گرم فلان نقطه و ... دولت را به میان مردم در استان‌های گوناگون کشور برده و از حال و روز محرومان و پابرهنگان آگاه سازند، اما نکردند... و اما امروز که این روش مدیریتی مردم گرایانه، باعث خلق بسیاری از موفقیت‌ها شده و «اولین‌»‌هایی برای دولت نهم و دکتر احمدی‌نژاد پدید آورده، رشک‌مندانه این «اولین‌»ها  را به تمسخر نشسته و با آنها ستیزه می‌کنند.

  قطعنامه سوم

روزنامه ایران، با وجود گذشت چند روز موضوع قطعنامه سوم را همچنان مورد توجه قرار داده و در مقاله‌ای نوشته است: قطعنامه صادر شده از سوی شورای امنیت که با پیشنهاد آمریکا و متحدان اروپایی‌اش و بعضا با تطمیع و فشار به برخی اعضای مستقل شورا به تصویب رسیده است، دروغ بودن تمام ادعاهای غرب در حمایت از حقوق بشر و احترام به حقوق ملت‌ها را آشکار ساخت. اما موضوعی که در این میان بیشتر مورد توجه سیاستمداران، صاحبنظران و حقوقدانان بین‌المللی قرار گرفته است،

رفتار متناقض و خودکشی آمریکا و برخی کشورهای غربی در مواجهه با نهادها و سازمان‌های بین‌المللی خودساخته یعنی شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. آنچنان که دکتر احمدی‌نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز تصریح کرده است که هر قطعنامه علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ملت ایران شلیک همزمان کشورهای غربی به شورای امنیت به عنوان پایه سازمان ملل متحد و همچنین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است.روزنامه سیاست روز در این زمینه آورده است:

مسئله هسته‌ای یک موضوع تمام شده برای ملت و دولت ایران می‌باشد. وحدت ملی ایستادگی دولت و مجلس و راهبری‌های هوشمندانه مقام معظم رهبری رمز این پیروزی هستند. غربی‌ها که با تلاش گسترده درصدد بسیج افکار عمومی جهانی علیه ایران شده‌اند با وجود داشتن رسانه‌های بسیاری قوی و گسترده در این عرصه نیز با شکست مواجه شده‌اند و افکار عمومی کشورهای منطقه و حتی جهان به حقانیت ایران پی برده است، هر چند که ممکن است دولت‌های دست‌نشانده حاکمان سلطه‌گر غربی باشند.

 انزوای سیاسی ایران با شسکت روبه‌رو گردیده و تحریم اقتصادی ایران که در 6 ماهه اخیر با نهایت تلاش آمریکا و دیگر هم پیمانانش که حتی به کنترل معاملات بالای ده هزار دلاری و تحریم برخی از بانک‌های ایران رسید نتوانست کوچکترین خللی در  اراده ملت و دولت ایران وارد نماید.

 نترسید! بنزین را آزاد کنید

روزنامه سیاست روز در مقاله‌ای با اشاره به بحث‌های مطرح شده درباره قیمت بنزین آزاد نوشته است:صحبت‌هایی که در مورد عرضه بنزین صورت گرفته البته هیچ اطلاع و یا قرینه‌ای درباره اینکه چه ساز و کاری برای تعیین قیمت بنزین آزاد نوروزی در نظر گرفته خواهد شد بیان نشده است.

البته کارگزاران دولت و وزار نفت ممکن است در این‌باره به تاثیر قیمت تعیین شده بر تورم و آنچه که دولت نهضت تورم انتظاری می‌نامد اشاره کنند و علت عدم اطلاع‌رسانی را همین تورم انتظاری و تاثیر آن بدانند، اما خرید  و فروش بنزین آزاد و غیر قانونی در اکثر جایگاه‌های بنزین، اکنون قیمت عرضه بنزین آزاد را درنرخ 400تومان برای هر لیتر تثبیت کرده و بنزین 400تومانی تاثیر تورمی خود را بر قیمت سایر کالاها گذاشته است. از این بابت به نظر نمی‌رسد که اعلام زود هنگام قیمت بنزین تاثیر تورمی چندانی داشته باشد، مگر آنکه این قیمت در محدوده نرخی بالاتر از 400تومان برای هر لیتر تعیین گردد.

اما سکوت حاکم بر محافل خبری در مورد قیمت و عرضه بنزین به ویژه بعد از آنکه چنین طرحی، تمرین برای دائمی ساختن عرضه بنزین آزاد خوانده شد گمانه‌زنی‌های عجیبی را در میان شهروندان به وجود آورده است. در این گمانه‌زنی‌ها گفته می‌شود که دولت قیمت بنزین را در حدود لیتری 700تومان عرضه خواهد کرد و مستقیما بنزین وارداتی را از پالایشگاه‌های منطقه به مخازن بنزین کشور سرازیر می‌کند. در این گمانه‌زنی‌ها حتی از شناور شدن قیمت بنزین آزاد نیز صحبت شده است. این در حالی است که برخی ایرانی‌ها هنوز به دریافت یارانه بنزین امید دارند و به همین خاطر از نظر این عده قیمت بنزین آزاد  در کشور از رقم 250تومان برای هر لیتر تجاوز نخواهد کرد.

به هر صورت اظهارات چهارشنبه گذشته محمود احمدی‌نژاد ممکن است به این معنی باشد که  دولت هنوز جسارت تعیین و بیان قیمت بنزین آزاد را ندارد. اگر چنین باشد آنگاه باید به تصمیم‌گیران دولتی توصیه کرد که بر هراس خود غلبه کنند چرا که بازگشت از راه رفته شده امکان‌پذیر نیست.

کد خبر 46071

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز