طاهره جورکش ـ خبرنگار: در میان آپارتمان‌ها و برج‌های بلند منطقه ۳ و در یکی از کوچه‌باغ‌هایی که زیبایی منحصربه‌فردی دارد یک خانه کاهگلی دیده می‌شود که در و پنجره‌هایی چوبی دارد و به گفته اهالی، خانه آخرین کدخدای زرگنده یعنی «سید حسن شکرابی» است.

خانه باغ

این خانه برای اهالی این محله حکم دفتر خاطرات را دارد و از روزهایی حکایت می‌کند که هنوز آپارتمان و برج‌ها مهمان محله نشده بودند. به محله زرگنده رفتیم تا راز ماندگاری این خانه قدیمی را جویا شویم. «نورالدین شکرآبی» نوه کدخدای زرگنده، برایمان از خاطرات این خانه قدیمی می‌گوید.

با قدم زدن در کوچه‌پسکوچه‌های محله زرگنده ممکن است خانه‌هایی ببینید که با معماری بسیار قدیمی، هر عابری را یاد سال‌های دور می‌اندازد، مانند خانه آخرین کدخدای محله زرگنده که خانه‌ای قدیمی با دیوارهای کاهگلی و درهای چوبی است. اهالی خاطرات بسیاری از این محله و کوچه‌باغ‌هایش دارند. یکی از قدیمی‌ها درباره محله زرگنده ـ حسن‌آباد می‌گوید: «یادش به‌خیر آن روزگاری که محله ما برج نداشت. مانند سایر محله‌های دیگر تهران، خانه‌باغ زیاد داشت اما یکی از مالکان قدیمی محله زرگنده بسیاری از باغ‌های این محله را به قطعات کوچک تقسیم کرد و برای سکونت به مردم محل فروخت.» بر اساس تحقیقات انجام شده در دفتر توسعه محله‌ای صدر و حسن‌آباد ـ زرگنده در زمان‌های قدیم محله زرگنده به ۳ قسمت تقسیم شده بود، محله بالا، محله پایین و سادات محله. یکی از آن سادات، سید حسن شکرابی بود، مردی مهربان، دلسوز و درستکار که دغدغه‌اش ایجاد اشتغال برای اهالی محله‌اش بود و بسیاری از اهالی محله را درباره مشغول شدن به کارهای مختلف راهنمایی کرد. او یک همسر و ۲ فرزند پسر داشته که بعد از فوت همسرش، با خواهر همسر خود ازدواج می‌کند که از او ۷ فرزند به یادگار مانده است. اکنون سید نورالدین شکرابی فرزند سید حسن همراه یکی از نوادگان در خانه کدخدا زندگی می‌کند.

  • خانه خاطرات

این خانه در کوچه قنات است. کوچه‌ای که پله‌های زیادی دارد و از وسط آن آب قناتی جاری است که زیبایی خانه را دو چندان کرده است. این قنات در روزگاران دور از خانه کدخدا بیرون می‌آمد. بسیاری از اهالی محله به این کوچه می‌آمدند و کوزه‌ها و ظرف‌های خود را از آب چشمه پر می‌کردند. گاهی پاتوقی برای زن‌های همسایه بود تا ظرف و لباس‌هایشان را بشویند. یکی از اهالی محله می‌گوید: «مادران ما از آب چشمه استفاده می‌کردند. اطراف این خانه پر از باغ و چشمه بود که برخی از آن چشمه‌ها هنوز باقی مانده است.» نورالدین شکرابی می‌گوید: «این خانه قدمت ۲۰۰ ساله دارد و در زمانی که مادر مادر بزرگم(همسر کدخدای محله زرگنده) زنده بود حیاط و باغی بزرگ داشت. بعدها این خانه در محوطه باغ ساخته شد. اصلاً دوست نداریم این خانه تخریب شود و جای آن را ساختمان‌های بلند و نوساز بگیرد اما این خانه قدیمی و بزرگ است و در فصل سرما به سختی گرم می‌شود. گهگاهی فکر تخریب و ساخت بنایی نوساز به سرمان می‌زند اما دل کندن از خاطراتمان برایمان سخت است.»

  • بوی نان تازه از خانه کدخدا
    کوتاهی دیوارهای این خانه قدیمی در نگاه اول هر بیننده‌ای را به این فکر وا می‌دارد که امنیت این خانه‌ها چگونه تأمین می‌شده است، اما سید نورالدین شکرابی با نقل خاطراتی برایمان از روابط همسایگی در گذشته می‌گوید: «در گذشته روابط همسایه‌ها با یکدیگر بسیار خوب بود و بسیاری از اهالی محله در خانه‌هایشان را به روی همه باز می‌گذاشتند و فقط به دلیل مسائل اعتقادی و مذهبی جلو در ورودی خانه یک پرده نصب می‌کردند. هرکسی که می‌خواست وارد خانه همسایه شود با گفتن یاالله و کمی مکث اجازه ورود می‌گرفت. وقتی هوا خنک می‌شد اهالی صندلی‌ یا زیراندازشان را به بیرون از خانه می‌آوردند و کنار هم می‌نشستند و تا ساعت‌ها با هم صحبت می‌کردند. در زمان‌های قدیم خانم‌های این کوچه در مناسبت‌های خاص مثل عروسی و عزاداری دور هم جمع می‌شدند و با کمک هم آشپزی می‌کردند، این‌گونه بود که می‌گفتند در عروسی و عزای یکدیگر شریک هستند و شادی و غم‌ها را با هم تقسیم می‌کردند. سید نورالدین شکرابی (نوه کدخدای زرگنده) درباره خانه کدخدای زرگنده و تنور نانوایی‌اش می‌گوید: «این خانه هنوز تنور نانوایی دارد اما دیگر از آن استفاده نمی‌شود. اما خاطرم هست که همه‌ خانم‌های محله در این خانه جمع‌می‌شدند و با همدیگر نان می‌پختند و عطرو بوی نان تازه همه محله را پر می‌کرد. این محله به دلیل آب و هوای خوشی که داشت مکان بسیار مناسبی برای ییلاق و قشلاق بوده است. مکانی که بسیار مورد توجه نزدیکان شاه و درباریان قاجار بود. تابستان‌ها در بالای کوچه قنات به دلیل وجود سبزه‌زارها و گندمزارها ایل‌های بختیاری مستقر می‌شدند و به اهالی محله کره و پنیر می‌فروختند. و زمانی که هوا رو به سردی می‌رفت اهالی و یا کارگرانی که در باغ‌ها کار می‌کردند از زرگنده راهی تهران می‌شدند.»
  • روس‌ها مهمان خانه کدخدا بودند

برج‌های محله از میان شاخ و برگ‌های درختان این باغ دیده می‌شوند و در یک لحظه تفاوت زندگی در خانه‌باغ و زندگی در آپارتمان را می‌توان درک کرد. اما چگونه می‌توان خانه‌های قدیمی که هویت محله به حساب می‌آیند را حفظ کرد؟ شکرابی درپاسخ به این سؤال می‌گوید: «باغ‌های شمیران و لواسان نیاز به حمایت دارند. این خانه قدیمی در محله زرگنده تک است. اگر همچنین خانه‌هایی وجود داشته باشد کمتر کسی در آن زندگی می‌کند. اما این خانه و سایر خانه‌های قدیمی که طاق، گچبری، در و پنجره چوبی و ستون‌های بزرگ دارد همه نیاز به حمایت دارند. هستند خانواده‌هایی که توان مالی برای نگهداری از خانه را دارند و یا یک خانواده که به دلیل هزینه‌های زیاد خانه را به امان خدا سپرده و رفته است. بنابراین تا دیر نشده باید برای خانه‌هایی هم که تک و توک در محله باقی مانده‌اند، چاره‌ای اندیشید.» شکرابی در ادامه می‌گوید: «دفتر توسعه محله‌ای صدر و حسن‌آباد- زرگنده با توجه به قدمت و تاریخ ۲۰۰ ساله این خانه و حفظ کریدورهای طبیعی و تاریخی_فرهنگی محله زرگنده، پیشنهادهایی داده است. به‌عنوان مثال این خانه توسط شهرداری یا سازمان میراث فرهنگی خریداری شود که در آن فعالیت‌های فرهنگی و هنری صورت گیرد. این کار علاوه براین که از تخریب خانه جلوگیری می‌کند، باعث حفظ هویت محله و آثارتاریخی به جای مانده شهر تهران هم می‌شود.» شکرابی درباره فعالیت کدخداها در خانه‌هایشان براساس خاطراتی که از گذشته دارد می‌گوید: «باید یادمان باشد که خانه کدخداها خانه شور، مشورت، راهنمایی و تجمع اهالی محل بوده است. پدربزرگ با سفارت روسیه ارتباط خوبی داشته به‌طوری که سفارت نیز برای رسیدگی به امورات محله از کدخدا کمک می‌گرفته است. به‌عنوان مثال برای زمان و نوع برگزاری مراسم عزاداری به کدخدا نامه‌ می‌زدند و مطالباتشان را با او در میان می‌گذاشتند. روس‌ها برای دیدن دسته‌های عزاداری به محله می‌آمدند و از نزدیک به تماشای مراسم می‌نشستند. افراد محله برای پخت غذای نذری هیزم‌های بزرگی درست می‌کردند و تعداد بسیار زیادی دیگ و دیگچه روی آنها قرار می‌دادند که باعث حیرت و شگفتی روس‌ها می‌شد.»

کد خبر 453340

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha