حسین قدیانی: دیروز در محوطه کاخ سفید، بوش تیراندازی می‌کرد، لورا طناب‌بازی می‌کرد، بوش می‌گفت بسه دیگه، لورا گفت باشه، حالا چی کار کنیم؟

بوش جواب داد بریم خاطرات محرمانه کارتر را بخوانیم، بی‌مناسبت نیست. لورا گفت: باشه، ولی قول بده کتاب را سروته دستت نگیری!

چند ماه مانده به انقلاب

صبح از خواب بلند شدم. بدنم خیلی کوفته بود. به قاعده این هوا خمیازه کشیدم. سر صبحانه محمدرضا پهلوی SMS* فرستاد که می‌خواهم برگردم ایران!‌ کور است انگار، اوضاع را نمی‌بیند.

از تلویزیون تظاهرات مردم ایران را دیدم. به خودم لرزیدم. غلط نکنم یک انقلاب دیگر را افتادیم.
شب در جمع دانشجویان ضمن تجلیل از خدمات پینوشه به خدمات خاندان پهلوی در ایران اشارات مبسوطی کردم. بعد یکی از دانشجویان پرسید: پس چرا عوامل شاه مردم را می‌کشند؟ به او توضیح دادم که قصد شاه از این اقدام، کنترل جمعیت است. دو مرتبه همان دانشجو سؤالش را تکرار کرد که عصبانی شدم. گفتم: حالا که این طور شد کشتار مردم ایران زیر سر القاعده است.

نصف شب ازهاری زنگ زد که این شعارها نواره! برایش SMS فرستادم که ازهاری بیچاره، ‌نوار که پا نداره!
مردک، دروغ‌های خودمان را به خودمان تحویل می‌داد. ما خودمان ذغال‌فروشیم؛ نمی‌گوید سولیوان هر روز اخبار ایران را راپورت می‌دهد.

چند روز مانده به انقلاب

شب همین طور کابوس می‌دیدم. دیروز دوباره تظاهرات گسترده‌ای برگزار شد. با اون جمعیتی که آمده بودند، حکما کودتا مودتا(!) را باید بی‌خیال شویم.

بدبخت شدیم رفت. حالا دیگر برای ایران در تهران تصمیم‌گیری می‌شود. شاه نامرد ما را بدعادت کرده بود. سابق بر این از همین خراب‌شده برای ایران که هیچ، برای کل منطقه تصمیم می‌گرفتیم. حالا چی؟

بعد از ظهر 22 بهمن

مردم ایران، آخرین میخ را هم بر تابوت ما زدند. این دیگر خیلی نامردی است. از شاه شاکی هستند، به ما بدوبیراه می‌گویند. ما مگر چی کار کردیم؟ حالا چون نفت ایران را بالا می‌کشیدیم باید همچین کنند با ما؟ دوتا کودتا که این حرف‌ها را ندارد. دم غروب محمدرضا پهلوی زنگ زد. هنوز زنده بود.

گفت: ما که به کورش می‌گفتیم تو آسوده بخواب، ما بیداریم، حالا چی کارکنیم؟ گفتم: غصه نخور. خدا از نسل جرج واکر یک رئیس‌جمهور می‌دهد به نام جرج دبلیو که انتقام همه این‌ها را می‌گیرد. خودم هم از این خالی‌بندی خنده‌ام گرفت.

* شاید برخی از خوانندگان ایراد بگیرند که آن زمان امکان SMS نبوده. حق با آن‌هاست. این قسمت بعدا به خاطرات کارتر اضافه شده است.

کد خبر 43942

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز