دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶ - ۱۵:۲۵
۰ نفر

سهند صادقی بهمنی: گفته آمد، که در تشیع مخنف‌بن سلیم (= جدابومحنف) تردید روا نمی‌توان داشت؛ اما سخن بر سر تشیع پسران و نوادگان او و از جمله ابو مخنف است.

آنچه مسلم است، مخنف و پسرانش: محمدبن مخنف، عبدالله‌بن مخنف و عبدالرحمان بن مخنف در جمل حضور داشته‌اند.  نصربن مزاحم در (وقعه: صفین[=پیکار صفین]، ص19) به نقل از محمدبن مخنف گزارش می‌کند : «چون جمل به پایان رسید و علی از بصره وارد کوفه شد و در آنجا برخی از بزرگان کوفی را برای یاری نکردن خویش در نبرد سرزنش کرد، برخی از آنان برای عدم حضورشان به بهانه‌هایی توسل جستند؛ اما آنگاه با نظر افکندن به محمدبن مخنف‌بن سلیم که همراه ایشان بود گفت: ولی مخنف‌بن سلیم و گروه او(=فرزندانش) همانند شما از همراهی من کناره‌گیری نکردند و چنان کسانی نبودند که خداوند درباره ایشان آیات سوره نساء را نازل کرده است و آنگاه آیات مورد نظر را که آیات هفتاد و دوم تا هفتاد و چهارم سوره نساء است تلاوت کردند. آیاتی که به هویت افرادی می‌پردازد که در جهاد شرکت نجستند و چون مشاهده کردند که جهادگران و جنگجویان مصیبت دیده‌اند، بر این امر شادمانی کردند  و البته آنگاه که جنگجویان به پیروزی رسیدند، آرزوی همراهی با آنان به ویژه در سهم‌خواهی از غنائم را نمودند.»

این گزارش نصربن‌مزاحم نشان می‌دهد که خانواده مخنف در همراهی با امام خصوصا در زمینه‌ای که عدم همراهی پررنگ بوده است، از خویش تردید نشان نداده‌اند. البته این نکته نیز قابل تاکید است که در این گزارش گذشته از آنها ذکری از سعیدبن‌مخنف (=جد اول ابومخنف)، در میان نیست. باید اندکی با احتیاط بیشتر در مورد نتایج این همکاری و همراهی موضع‌گیری کرد، چرا که به لحاظ منطقی شرکت آنان درجمل و نیز در صفین را باید اعم از دلالت انحصاری آن بر تشیع آنها تلقی کرد، به ویژه که آنان خاندانی مزدور و به دنبال غنائم بوده‌اند. این مسئله از شرکت آنان در فتح ایران به فرماندهی سعدبن‌ابی وقاص کاملا مشخص است.

در هر صورت آنچه در جمل گذشته است و نیز حوادث پیامد آن را بیشتر مورخان شاهدی بر تشیع لااقل مخنف قلمداد کرده‌اند. خلیفه بن خیاط در تاریخ خود، در گزارش از شهادت دو تن از برادران مخنف به نام‌های صعقب و عبدالله در جمل سخن به میان آورده است (تاریخ خلیفه بن‌خیاط ص114). همچنین ابی‌‌محمد بلوشی در «طبقات المحدثین با صبهان و الواردین علیها، ص40» و ابن عسکر در «تاریخ مدینه  دمشق،ج 40، ص 279» از تعیین مخنف به عنوان حاکم امام در اصفهان و همدان سخن گفته‌اند.

نصربن مزاحم به نقل از عمربن سعد می‌نویسد: «اندکی پس از جمل که تلاش امام برای جلوگیری از فتنه معاویه و امویان به جایی نرسید، طی نامه‌ای به کارگزاران خویش و از جمله مخنف از ایشان خواست تا برای نبردی با شامیان به کوفه بازگردند، مخنف نیز بی‌درنگ حارث بن‌ابی حارث ازدی را در اصفهان و سعدبن وهب ازدی را در همدان گماشت و خود روانه کوفه شد (پیکار صفین، ص146 – 147). در صفین علاوه بر مخنف، پسر او عبدالرحمان نیز حاضر بوده است و به همراه او فرماندهی قبائل ازد، بجیله، ضثغم، انصار و خزاعه را برعهده داشته است.

بنابراین با توجه به گزارش‌های موجود تقریبا می‌توان به این نتیجه دست یافت که مخنف و برخی از فرزندانش در جمل و نیز در دوران غارات [= نام دورانی است که شامیان به شهرهای عراق هجوم می‌برده‌اند] به نحو مستمر و فعال در سپاه امام حاضر بوده‌اند؛ امری که می‌تواند نشانی از تشیع خاندان مخنف تلقی شود.

کد خبر 41735

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز