سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶ - ۱۵:۴۹
۰ نفر

اکرم احمدی: در مسابقات جام باشگاه‌های آسیا 3مدال طلا گرفت تا مطرح‌ترین وزنه‌بردار سنگین وزن ایران در غیبت حسین رضازاده باشد.

این روزها خیلی‌ها او را رضازاده جوان صدا می کنند و امیدوارند روزی او هرکول جهان شود. رشید شریفی- وزنه‌بردار سنگین‌وزن تیم ملی- از قهرمانی جوانان آسیا در اندونزی شروع کرد و با برنز جوانان جهان در بلاروس درخشید. او حالا برای مسابقات آسیایی ژاپن آماده می‌شود و امیدوار است یکی از 3 وزنه‌بردار تیم ملی در المپیک پکن باشد؛ البته همسر شریفی مطمئن است رشید می‌تواند به المپیک برود؛ اگر بخواهد صبح  و شب تمرین کند. رسیدن رشید به المپیک، آرزوی این زوج جوان اصفهانی است.

  • اینکه همیشه شما را با حسین رضازاده مقایسه می‌کنند، ناراحت‌تان نمی‌کند؟
    نه، چرا ناراحت شوم؟

من افتخار می‌کنم با ورزشکار بزرگی مثل رضازاده - قوی‌ترین مرد جهان - مقایسه شوم؛ البته من در حد او نیستم که مرا با او مقایسه کنند ولی خیلی دوست دارم مثل او بشوم.

  • پس دوست دارید مقایسه شوید؟

خب، هر وزنه‌برداری دوست دارد با کسی مثل حسین رضازاده مقایسه شود؛ او معروف‌ترین وزنه‌بردار دنیاست. بیشتر مردم دنیا او را می‌شناسند.

  • اینکه زیر سایه نام رضازاده هستید، چی؟ این موضوع دلسردتان نمی‌کند؟

نه. من زیر سایه نیستم. خب، جوان‌تر هستم و تلاش می‌کنم به رکوردهای ایشان نزدیک شوم؛ البته فقط من نیستم؛ وزنه‌برداران سنگین‌وزن زیادی در ایران  داریم که  می‌توانند به رکوردهای حاج حسین نزدیک شوند.

  • فقط نزدیک؟

بله خب، آقای رضازاده برای ثبت این رکوردها چند سال زحمت کشیده. ما هم باید مثل او چند سال از عمرمان را بگذاریم برای تمرینات پشت سر هم و وزنه‌زدن‌های صبح تا شب، تا مثل او شویم.

  • چقدر از رضازاده راهنمایی می‌گیرید؛ اصلا به شما کمک می‌کند؟

بله، راهنمایی می‌کنند. در اردوها وقتی وزنه می‌زنیم، نکات فنی را گوشزد می‌کنند. وقتی در مسابقه‌ها زیر وزنه هستیم هم راهنمایی می‌کنند. مثلا اینکه چه‌جوری وزنه را بالای سرمان ببریم و... الان خیلی یادم نیست. از بس زیر وزنه، فشار روی آدم هست بقیه چیزها را فراموش می‌کنم. ولی یادم هست که حاج حسین راهنمایی می‌کند.

  • چی شد رفتید سراغ وزنه‌برداری؛ ورزش از این سخت‌تر نبود؟

برادرم وزنه‌بردار بود. من هم 13-12سال بیشتر نداشتم. یک روز رفتم باشگاه و خوشم آمد. به نظرم ورزش جذابی بود.

  • چه جذابیتی داشت؛ بالا بردن وزنه‌های چند کیلویی جذابیت هم دارد؟

خب، بالاخره هر کسی یک سلیقه‌ای دارد دیگر. آن روز هم من از وزنه‌برداری خوشم آمد. شما از دور می‌بینید ولی رشته جذابی است. بالاخره آدم با فولاد سرد مبارزه می‌کند و وقتی شکستش می‌دهد، کلی کیف می‌کند.

  • شما می‌خواستید قدرت‌تان را به رخ بکشید؟

نه. من هدف داشتم؛ می‌خواستم قهرمان جهان شوم.

  • یعنی از همان 12سالگی؟

عجیب است؟ خب، هدفم این بود که قهرمان جهان شوم.

  • خانواده‌تان هم راضی بودند؟

بله. برادر بزرگ‌ترم مشوق اصلی‌ام بود. پدر و مادرم هم راضی بودند. مشکلی نداشتیم؛ هم درس می‌خواندم و هم ورزش می‌کردم.

  • بچه بودید هم هیکلتان درشت بود؟

نه، این‌قدری که نبودم.

  • من هم نگفتم این‌قدر؛ پرسیدم هیکلتان درشت بود؟

بله. از بقیه هم‌سن و سال‌هایم بزرگ‌تر بودم. هیکلم به درد سنگین وزن می‌خورد.
 از مسابقه‌های جام باشگاه‌های آسیا بگویید. خدا را شکر خیلی خوب بود. با اینکه آمادگی خیلی خوبی نداشتم ولی رکوردهای خوبی زدم و 3 مدال طلا به دست آوردم.

  • چرا آمادگی نداشتید؟

تازه از مسابقات جهانی آمده بودم؛ بدنم آن‌طور که باید، آمادگی این مسابقات را نداشت ولی خب، من تمام تلاشم را کردم.

  • حالا و بعد از این مسابقات، چه برنامه‌ای برای زندگی ورزشی‌تان دارید؟

زندگی‌ام که مثل همیشه ورزش است و اردوی تیم ملی دیگر. بعد از چند روز استراحت، تمرین تیم ملی شروع می‌شود که باید برای مسابقات آسیایی ژاپن- که فروردین‌ماه سال آینده برگزار می‌شود- آماده شویم.

  • روزی چند ساعت تمرین می‌کنید؟

2 ساعت صبح و 2 ساعت بعدازظهر.

  • خسته نمی‌شوید روزی 4ساعت وزنه‌های سنگین را بالا و پایین می‌برید؟

خب، سخت که هست ولی علاقه‌ای که دارم، نمی‌گذارد خسته شوم و سختی‌ها را ببینم. من انگیزه زیادی دارم و باید به هدفم برسم.

  • یعنی هیچ‌وقت نشده زیر فشار و سنگینی یک وزنه، از اینکه وزنه‌بردار شده‌اید، پشیمان شوید و بگویید این وزنه را که بالا بردم، دیگر سراغ وزنه‌برداری نمی‌آیم؟

نه نشده. ببینید من از اول هم می‌دانستم چه کار سختی پیش رو دارم ولی مهم این است که چه بخواهی. من می‌خواهم به هدفم- که قهرمانی جهان است- برسم. حالا این سختی‌ها را هم باید تحمل کنم.

  • تا حالا در مقابل وزنه‌ای که از بالا بردنش مطمئن بوده‌اید، کم آورده‌اید؟

بله. در اردوی شمال- که قبل از مسابقات جهانی تایلند برگزار شد- روز رکوردگیری وزنه 200کیلویی را انتخاب کردم و مطمئن بودم که می‌توانم وزنه را بالای سرم ببرم ولی فیلم‌بردار یکی از شبکه‌های تلویزیونی همان لحظه‌ای که من استارت زدم، آمد جلو و زوم کرد روی من. من هم حواسم پرت شد و یکدفعه وزنه از پشت سرم افتاد و آرنجم آسیب دید. 20روزی هم از تمرینات‌ام عقب افتادم.

راستی سهمیه المپیک را گرفته‌اید؟

تیم وزنه‌برداری ایران 3سهمیه دارد؛ برای همین همه بچه‌های تیم ملی شانس دارند. من هم تمام توانم را می‌گذارم تا یکی از 3 وزنه‌بردار اعزامی به المپیک پکن باشم.

  • یعنی با وجود حسین رضازاده، فکر می‌کنی بتوانی به المپیک بروی؟

اگر رکوردهایم بالا باشد و مسئولان صلاح بدانند در سنگین‌وزن 2نفر را ببرند، شاید شانس بیاورم. بستگی به این دارد که وزنه‌بردارهای وزن‌های دیگر رکوردهای خوبی ثبت نکنند؛ در آن صورت، ممکن است 2 سنگین‌وزن به المپیک بروند.

  • آقای شریفی شما از ورزشکارانی هستید که خیلی زود ازدواج کرده‌اید. زندگی متأهلی چه تأثیری در ورزش شما داشته؟

تأثیر خوبی داشته و پیشرفتم از قبل بیشتر شده. خب، بالاخره یک نفر به مشوق‌هایم اضافه شد. در ضمن، حضور ایشان به من انگیزه می‌دهد.

  • خانم فرهمند، شما واقعا آقای شریفی را تشویق می‌کنید؟

بله. وظیفه اصلی من تشویق کردن و امید دادن به رشید است. اگر مخالفت کنم، روی روحیه‌اش تأثیر می‌گذارد.

  • مثلا چه کار می‌کنید؟

با هم صحبت می‌کنیم. وقتی اردو باشد، تلفنی با هم حرف می‌زنیم. روزنامه‌ها را می‌خوانم تا اگر خبری یا مصاحبه‌ای از او باشد، آرشیو کنم. مسابقه‌هایش را می‌بینم.

  • شما خودتان هم ورزش می‌کنید؟

ورزش نه به آن صورت حرفه‌ای. بیشتر نرمش روزانه انجام می‌دهم.

  • چه‌جوری با هم آشنا شدید؟

فامیل بودیم. ایشان نوه دایی من هستند ولی من تا قبل از شب خواستگاری، اصلا ندیده بودمشان. فقط فامیل بودیم.

  • راضی بودید که با یک ورزشکار حرفه‌ای ازدواج کنید؟

برای من اول از همه اخلاق و منش ایشان مهم بود؛ همان چیزی بود که من می‌خواستم.

  • شما از وزنه‌برداری خوشتان هم می‌آید؟

قبلا علاقه‌ای نداشتم ولی خب، حالا طرفدار پر و پا قرص شده‌ام. خب دیگر شوهرم وزنه‌بردار است، مجبورم.

  • یعنی به زور علاقه‌مند شدید؟

نه به زور. وقتی می‌بینم رشید این‌قدر به وزنه‌برداری علاقه دارد، من هم علاقه‌مند می‌شوم. من با هر چه که رشید را خوشحال می‌کند، موافق هستم.

  • وقتی برای وزنه زدن به روی صحنه می‌رود، چه کار می‌کنید؟

باورتان نمی‌شود؛ استرس من خیلی بیشتر از استرس رشید است. اصلا رشید استرس‌اش را به من منتقل می‌کند؛ البته وقتی زنگ می‌زنم تا به او روحیه بدهم، به روی خودم نمی‌آورم. به او روحیه می‌دهم اما خودم از ترس می‌میرم. من همیشه به خدا توکل می‌کنم و همیشه برایش دعا می‌خوانم تا موفق شود.

  •  چه‌جوری با نبود همسرتان کنار آمدید؟

راستش را بخواهید از یک سالی که ما ازدواج کرده‌ایم، 8ماه آن را رشید در اردو و مسابقات تیم‌ملی بوده. تنهایی خیلی وحشتناک است ولی حالا خوشحالم؛ دیگر تنها نیستم. یک خانه در تهران گرفته‌ایم تا دیگر نه من تنها باشم و نه رشید. این‌جوری برای او هم بهتر است. دیگر نگران من نیست و با خیال راحت می‌تواند تمرین کند. وقتی من اصفهان بودم و او در اردوی تهران، خیلی نگران من بود، ولی حالا دیگر مشکلی نداریم. من می‌توانم به وضعیت غذایی او هم بیشتر برسم.

کد خبر 41212

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز