همشهری دو - سعیده محبی : رویدادهای تاریخی مهم و برجسته تاریخ معاصر‌ایران با نام استعمار و تأثیرات آنها عجین شده است و بازگویی و مرور تاریخ ایران بدون گفتن از استعمار، برنامه‌ریزی و اجرای طرح‌ها و نقشه‌های دسیسه‌گرانه‌شان برای اشغال و تهاجم به کشورمان بی‌معنی است.

رئیسعلی دلواری

ايران در سال‌هاي حضور استعمار كهنه شاهد ظهور مبارزاني بوده كه نام و شجاعت و رشادت‌شان به‌عنوان نماد ايستادگي و مبارزه عليه استعمار در صفحات تاريخ براي هميشه ماندگار شده است. قاسم تبريزي، رئيس كتابخانه تخصصي انقلاب اسلامي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي، محقق و تاريخ‌پژوه درگفت‌وگويي با مرور سير تاريخ استعمار در ايران به‌ويژه استعمار انگليس، از شكل‌گيري نهضت جنوب و مبارزاني چون شهيد رئيسعلي‌دلواري به‌عنوان نماد مبارزه در جنوب مي‌گويد.

  • اولين نشانه‌هاي حضور استعمار در ايران مربوط به چه دوره‌اي است وچگونه وارد ايران شد؟

تاريخ ايران به‌خصوص از اوايل دوره قاجار را بدون شناخت استعمار نمي‌توان مطرح كرد چون حضور، دخالت، خيانت و توطئه استعمار درتمام ابعاد فرهنگ و سياست ما تنيده شده است. يكي از معضلات تاريخ‌نگاري و فرهنگ سياسي ما عدم‌شناخت خواص جامعه نسبت به استعمار و به تعبير روشن‌تر نداشتن بينش و نگرش نسبت به حضور، نفوذ و سلطه استعمار در كشور و عدم‌شناخت مراكز ايران‌شناسي، شرق‌شناسي، ترك‌شناسي و عرب‌شناسي است كه استعمار تأسيس آنها را تقريبا از اواخر دوره تيموريان شروع كرد.

  • يعني اين مراكز با اهداف استعماري تأسيس شدند؟

بله، اين مراكز، مراكز علمي و تحقيقاتي نبودند كه توسط محققان و انديشمندان ايجاد شده باشند، بلكه زيرنظر وزارت امور خارجه انگلستان و به تبع آن فرانسه و آمريكا تأسيس شده بودند. به گفته خودشان به واسطه ايجاد اين مراكز،تنها تا دوره قاجار 2هزار و 200سفرنامه از سفرهايشان به ايران نوشته‌اند. اين سفرنامه‌ها اضافه بر جمع‌آوري‌هايي است كه كنسولگري‌ها،گروه‌هاي تبشيري (كه آنها هم يكي از ابزار استعمار در ايران بودند) و جاسوس‌هاي خاص انگليس در ايران انجام مي‌دادند. اين اطلاعات، تحقيقات و شناختي كه نسبت به فرهنگ، آداب و رسوم و حتي منابع زيرزميني ما به‌صورت برنامه‌ريزي شده در تمام نقاط كشور، حتي مناطق دورافتاده كسب كردند، زمينه‌ساز ورود هدفمند استعمار به ايران در دوران صفويه شد. از همان روزهاي اول شروع فعاليت‌هاي اين جريانات شاهد جاي پاي استعمار در اين مجموعه‌ها هستيم. نخستين گروه، برادران شرلي هستند كه مأموريت آنها در دوره شاه عباس صفوي با شكست مواجه شد. بعد از برادران شرلي، «ژان شاردن» كه يك فرانسوي در اختيار انگليس بود را به ايران فرستادند. 14جلد خاطرات او از سال‌هاي اقامتش در ايران منتشر شده است.

  • استعمار براي حضورش در ايران چه اهداف و برنامه‌هايي را طراحي كرده بود؟

اول ايجاد گروه‌هاي تبشيري بود. اين گروه‌هاي تبشيري يا مبلغان مسيحي، پيش قراولان استعمار بودند كه فقط با هدف دفاع از مسيحيت يا مسيحي كردن ايراني‌ها، نمي‌آمدند؛ بلكه از‌طرفي زمينه‌ساز شناسايي ظرفيت‌هاي كشور بودند و از سوي ديگر مسيحيت مستقل ملي ما را وابسته به فرانسه، انگليس و آمريكا كردند؛ همانند كاري كه حزب صهيونيست با يهودي‌هاي ايران كرد و آنها را به صهيونيسم بين‌المللي وصل كرد.

برنامه ديگر استعمار،تشكيل مدارس به‌عنوان دومين زمينه براي حضورشان در ايران و همچنين تربيت نيرو براي آينده بود. مدرسه فرانسوي‌ها به اسم رازي، كالج آمريكايي‌ها و مدارس ديگري كه در دروازه شميران و همينطور در شهرستان‌ها داشتند، ازجمله اين مدارس بود كه تربيت‌يافته‌هاي آنها عموما تحت‌تأثير فرهنگ و آموزش آنها بودند. . تشكيل فراماسونري و حضور در متن حكومت به شكل فراماسونري يا وابسته كردن سياستمداران يكي ديگر از ابزارهاي استعمار بود. انعقاد قراردادهاي مختلف استعماري با دولتمرداني چون سپهسالار و ميرزا ملكم خان كه ايران را زمين‌گير كرد از ديگر برنامه‌هاي استعمار بود. ايجاد اختلاف ميان اقوام در مناطق مختلف مانند طرح مسئله جدايي هرات از ايران در دوره قاجار هم جزو همين برنامه‌ها بود كه همزمان در سال 1273ق طي تجاوز به جنوب خواستار رها كردن هرات توسط ايران شدند.

  • انقلاب مشروطه يكي از وقايع مهم تاريخ كشورمان است. استعمار چه نقشي در انحراف آن داشت؟

در انقلاب مشروطيت جريان فراماسونري و جاسوس‌هاي انگليس مانند «اردشيرجي ريپورتر» انحراف و خيانت را در مشروطه به‌وجود آوردند و منجر به اعدام شيخ فضل‌الله نوري و ترور آيت‌الله سيدعبدالله بهبهاني و منزوي كردن روحانيت شدند. به ياد داشته باشيم كه بعد از تعطيلي فراموش خانه ميرزا ملكم‌خان در دوره ناصرالدين شاه، فراماسونرها بلافاصله مجمع آدميت را توسط عباسقلي خان قزويني معروف به آدميت تشكيل دادند. اين تشكيلات 300عضو داشت كه در انقلاب مشروطه،خود را به‌عنوان روزنامه‌نگار و فعال سياسي نشان دادند. فراماسونرها بعد از انحراف انقلاب مشروطه بلافاصله لژ بيداري را تأسيس كردند كه اكثر رجال پهلوي دوره اول عضو آن بودند. بعد از انحراف جريان مشروطه، فردي به نام رضاشاه را كه نه متفكر بود و نه انديشمند و صاحب‌نظر، بلكه جاده صاف‌كن انگليسي‌ها و مجري برنامه‌هاي تقي‌زاده، فروغي، علي‌اصغر حكمت و مجموعه ماسون‌ها بود روي كار آوردند. فراماسون‌ها دركنار لژ بيداري لژ روشنايي را هم ايجاد كردند.

  • نفوذ استعمار در اعتقادات ديني چگونه بود؟

در زمان فتحعلي شاه، آقاخان محلاتي كه حاكم كرمان، بم و بلوچستان بود با تحريك انگليسي‌ها، جهت جدايي اين مناطق از ايران، حدود يك‌سال‌و‌نيم در اين مناطق جنايت و غارت و كشتار كرد و انگليسي‌ها هم پنهاني جريان را مديريت مي‌كردند. زماني هم كه حركت آقاخان به شكست مي‌انجامد به هندوستان كه مستعمره انگلستان بود، مي‌رود و در آنجا فرقه اسماعيليه آقاخانيه را ايجاد مي‌كند و امام اسماعيليه مي‌شود. تشكيل اين فرقه حركتي استعماري در جهت جدايي دين از سياست بود. به موازات ايجاد فرقه اسماعيليه، در ايران شيخيه، بابيه، بهائيه، وهابيه و قاديانيه (در هند) را با هدف جدايي دين از سياست، ايجاد تفرقه در جامعه، ضديت با فرهنگ و سنت جامعه و در راستاي اهداف انگليس به‌وجود آوردند. در واقع استعمار با به‌وجود آوردن اين فرقه‌ها دين‌سازي‌ كرد. البته در كنار آنها، درويشي‌گري و انجمن اخوت را كه زاييده همين تفكر است نيز داشتيم. استعمار بعد از به انحراف كشاندن مشروطه زماني كه جامعه به سمت اتحاد و ساماندهي حركت مي‌كرد، با ايجاد كميته مجازات متشكل از بهائيان كه يك تشكيلات تروريستي بود و با انجام ترور در تهران و شهرهاي ديگر، سعي در متشنج كردن جامعه و ايجاد رعب و وحشت داشت. در جنوب كشور نيز با تقويت اختلاف ميان شيخ خزعل و برادرش شيخ مزعل در جهت حفظ منطقه براي خودشان تلاش كردند. در شرق ايران خاندان شوكت‌الملك كه از عوامل انگليس بود را تقويت كردند. در فارس خاندان قوام‌الملك كه همه از عوامل انگليس‌ها در ايران بودند را تقويت كردند و در مركز ايران، فرمانفرما و خاندان رشيديان از وابستگان به استعمار انگليس قرار داشتند. لذا انگليسي‌ها، عوامل و برنامه‌هاي خود را در مناطق مختلف، ولي با يك مديريت واحد قرار دادند تا درصورت شكست در يك منطقه در جاي ديگر برنامه‌هاي خود را ادامه دهند.

  • حضور استعمار در جنوب كشور و حركت‌هاي مبارزاتي در آن منطقه چگونه شكل گرفت؟

جنگ جهاني اول هيچ ارتباطي به ما نداشت؛ اما انگليسي‌ها به بهانه نفوذ آلماني‌ها و حضور «ويلهم واسموس» اقدام به اشغال جنوب ايران كردند. آلماني‌ها از واسموس، قهرماني كذايي ساختند كه ادعاهاي مطرح شده درباره اوكذب است و انگليسي‌ها به بهانه حضور او و مبارزه با آلماني‌ها در ايران، اشغال، كشتار و قحطي به راه انداختند و امنيت كشور را به هم ريختند. جنگ جهاني اول كه شروع شد ما ارتشي در كشور نداشتيم و صرفا تعدادي قزاق داشتيم كه در تهران متمركز بودند، از اين جهت مردم خود شروع به مبارزه عليه متجاوزان و استعمارگران كردند. در شمال ميرزا كوچك خان و نهضت جنگل در برابر روس‌ها و حتي انگليسي‌ها ايستاد. در جنوب كه ميدان جنگ از برازجان، دشتستان، بوشهر و تنگستان و دلوار تا شيراز گسترش داشت، سيدكمال در خوزستان وآيت‌الله سيدعبدالحسين لاري(كه در حد مرجعيت شيعه و از علماي برجسته و شاگرد ميرزاي شيرازي و ملاحسينقلي خان همداني بود) در فارس عليه استعمار قيام كردند. در فتواي آيت‌الله لاري آمده كه مبارزه با اجنبي بر مردان، زنان و كودكان واجب است؛ يعني مبارزه عليه استعمار در اين حد ابعاد وسيعي دارد. با شروع تجاوز استعمار به جنوب، شخصي به نام سرهنگ احمد اخگر كه در تاريخ ناشناخته مانده و آدم بسيار بزرگ، قرآن‌شناس و دين شناسي بوده در اقدامي در بوشهر، ژاندارمري را عليه انگليسي‌ها تحريك مي‌كند و عليه آنها مي‌جنگد. او بعد از اينكه تحت تعقيب قرار مي‌گيرد به شمال مي‌رود و به نهضت جنگل مي‌پيوندد. در اين دوران فتاواي علماي نجف در تأكيد بر مبارزه عليه استعمار نيز در شكل‌گيري مبارزات مردمي نقش بسياري داشت و مي‌توان گفت نهضت جنوب عليه انگليس تحت‌تأثير فتاواي علماي نجف است. آيت‌الله شيخ جعفر محلاتي از مراجع بزرگ شيراز مبارزه عليه انگليس را با 700نيروي مردمي شروع مي‌كند كه در نزديكي برازجان، پليس جنوب جلوي آنها را مي‌گيرد. ميرزا محمدحسن برازجاني از علماي بزرگ ديگري است كه فتواي مبارزه عليه انگليسي‌ها را مي‌دهد. آيت‌الله سيدعبدالله بلادي بهبهاني كه از علماي بزرگ بوشهر است عليه انگليسي‌ها فتواي جهاد مي‌دهد. آيت‌الله سيدمرتضي اهرمي معروف به علم‌الهدي هم از علماي بزرگي است كه در بوشهر عليه انگليسي‌ها قيام مي‌كند.

  • صرف‌نظر از علما و مراجع جايگاه شخصيت‌هاي ديگري چون رئيسعلي دلواري در نهضت جنوب و جنگ عليه استعمار چه بوده است؟

به غير از علما چهره‌هاي ديگري چون خالو حسين، شهيد رئيسعلي دلواري، ميرزا علي كازروني، زايرخضرخان اهرمي، ناصر ديوان كازروني و صولت الدوله قشقايي وارد جنگ با انگليسي‌ها مي‌شوند و مبارزات ابعاد وسيعي مي‌گيرد. هرچند در نهضت جنوب شخصيت‌هاي برجسته زيادي عليه استعمار مبارزه كردند و به شهادت رسيدند اما رئيسعلي دلواري به‌دليل ويژگي‌هايش، نماد مبارزه با استعمار در جنوب است. او از نسل مشروطه و جواني 33ساله و برومند بود و به‌دليل اينكه پدرش كدخدا و داراي شخصيتي موجه در ميان مردم بود، موقعيت خاصي در آن منطقه داشت و در ميان مردم صاحب نفوذ بود. زماني‌كه وارد جنگ با انگليسي‌ها مي‌شود، در محضر آيت‌الله شيخ محمدحسن برازجاني و شخصيت‌هاي ديگر در مقابل قرآن سوگند مي‌خورد كه اين سوگند نشانه روح سلحشوري، ايمان و تقوا در او بوده است. او در ميان جمعيت و خطاب به قرآن مي‌گويد: «اي كلام‌الله! گفتار مرا شاهد باش، من به تو سوگند ياد مي‌كنم كه اگر انگليسي‌ها بخواهند بوشهر را تصرف و به خاك وطن من تجاوز كنند در مقام مدافعه برآيم و تا آخرين قطره خون من بر زمين نريخته است دست از جنگ و ستيز با آنان نكشم و اگر غير از اين رفتار كنم در شمار منكرين و كافرين به تو باشم، خدا و رسول از من بيزار شوند». طبق برخي نوشته‌ها، آنها در دلوار بيش از 5هزار انگليسي را مي‌كشند.

  • اهميت مبارزات رئيسعلي دلواري در تاريخ استعمار ستيزي ايران چگونه ارزيابي مي‌شود؟

ما در عين احترام به تمام مبارزين نهضت جنوب عليه استعمار، كه برخي تبعيد مي‌شوند و به زندان مي‌روند و برخي به شهادت مي‌رسند، رئيسعلي‌دلواري رابه‌دليل ويژگي‌هاي خاص خود نماد مبارزه در جنوب مي دانيم. اما بايد مواظب باشيم كه در مطرح كردن او حضور علما، مردم و رشادت‌هاي جوانان فراموش نشود. مبارزات ضد‌استعماري به‌صورت همه‌گير در جنوب شكل گرفت و از طرفي بايد جنايت‌ها و غارت‌هاي استعمار انگليس محدود به جنگ دلوار و شهادت رئيسعلي‌دلواري نشود. بايد نگاه وسيعي به اين مسئله داشته باشيم، در نهضت جنوب تمام منطقه عليه استعمار انگليس به پا خاست و كشتار زيادي عليه انگليسي‌ها صورت گرفت.

  • در دوره پهلوي دوم ما با سير متفاوتي از حضور استعمارگران در ايران روبه‌رو هستيم و نقش آمريكا پررنگ‌تر از انگليس و روسيه مي‌شود.اين تغيير حضور استعمار را چگونه تحليل مي‌كنيد؟

روند استعمار در پهلوي دوم را مي‌توانيم به دو دوره تقسيم كرد؛ حدود 12سال از 1320تا 1332با يك روند استعماري مواجه هستيم. در اين سال‌ها از 1320تا 1324ايران در اختيار آمريكا، انگليس و شوروي است. نيمه شمالي، شمال غربي و شمال شرقي كشور در اختيار شوروي است. جنوب كشور به‌طور مطلق در اختيار انگليسي‌ها قرار دارد و مركز هم در دست آمريكايي‌هاست كه به‌دنبال نهادسازي و جريان‌سازي در ايران هستند. بنابراين در اين مقطع هر سه كشور استعماري حضور دارند. از سال 1324همزمان با پايان جنگ و تاسيس دو حكومت مستقل از طرف شوروي يعني فرقه دمكرات آذربايجان و حزب دمكرات كردستان با شرايط خاصي در آن منطقه روبه‌رو هستيم. در جنوب با اغتشاشات استعمار انگليس مواجه هستيم. آمريكا هم شروع به نفوذ درون ارتش و حكومت مي‌كند و با مطرح كردن اصل 4ترومن، بررسي شهرها و استان‌ها و دهات را شروع مي‌كند. اين روند تا سال 1327ادامه داشت و از آن مقطع تا 1330ما نهضت ضد‌استعماري ملي شدن صنعت نفت را كه حاصل وحدت دو جريان ملي و مذهبي به رهبري دكتر مصدق و آيت‌الله سيدابوالقاسم كاشاني است شاهد هستيم. به‌دنبال اين وحدت بر سر ملي شدن صنعت نفت، انگليس و آمريكا با هم متحد مي‌شوند و كودتاي 28مرداد از همان نقطه پيروزي ملي‌شدن صنعت نفت شروع مي‌شود؛ زيرا اين صنعت داشت هم از دست آمريكايي‌ها و هم انگليسي‌ها خارج مي‌شد.

از 1332و بعد از كودتاي آمريكايي- انگليسي 28مرداد ما شاهد سلطه مطلق آمريكا و به حاشيه رفتن انگليس و فرانسه و روسيه هستيم. در اين دوره تمام اختيارات كشور در دست آمريكايي‌ها قرار دارد، همانطور كه در دوره رضاشاه اختيارات به‌طور مطلق در دست انگليسي‌ها بود. در اين سال‌ها در جريان رقابت 2كشور استعمارگر آمريكا و انگليس، دوبار مقابله جريان انگليسي و آمريكايي در ايران به‌وجود آمد.در حدود سال‌هاي 1339-1338با روي كار آمدن دولت كندي، پيروزي از آن آمريكايي‌ها شد. بار دوم در درگيري اين دو كشور استعمارگر كه بين سال‌هاي 1346تا 1348رخ داد ، در نهايت كشور در اختيار آمريكايي‌ها قرارگرفت.

  • استعمار كهنه در اين سال‌ها با تغيير رويكرد به استعمارنو، جريان نفوذ و سلطه بر كشورها را با طراحي و برنامه‌ريزي‌هاي ديگري دنبال مي‌كند. استعمار الان چگونه عمل مي‌كند؟

امروز ما با استعمار فرانو مواجه هستيم كه از جنگ جهاني دوم به بعد شروع شده است. ابزار آنها در برخي كشورها مانند افغانستان همان ابزارهاي استعمار كهنه و به شكل لشكركشي است. در عراق از تركيب ابزارهاي استعمار كهنه و فرانو استفاده مي‌كنند. اما در مورد كشورهايي كه درون آنها پايگاهي ندارند- مثل ايران- از روش‌هاي گوناگوني مانند راه نفوذ غيرمستقيم با 3 يا 4 واسطه از طريق جاسوسي اقتصادي، جاسوسي اطلاعاتي، جاسوسي علمي و فرهنگي استفاده مي‌كنند. يكي ديگر از روش‌هاي آنها، هدايت از راه دور از طريق رسانه‌هاست. موج‌سواري بر اختلافات داخلي و برجسته كردن مسائل فرعي به جاي مسائل اصلي از ديگر ابزارهاي استعمارنو است. الان مسئله مهم كشور ما مبارزه با آمريكا، ايستادگي در برابر توطئه استعمار، تقويت اقتصاد داخلي، تقويت بنيان‌هاي علمي و توليد علم و قانونمندي دولتمردان است اما وقت و انرژي‌ها صرف اشرافيت و جاه طلبي و دنيا طلبي و دوري از انديشيدن و تفكر مي‌شود. اگر هم تفكري صورت مي‌گيرد متوجه اختلافات و درگيري‌هاي داخلي است. ما امروز به دشمن نمي‌انديشيم كه اين موضوع هم از طرح‌ها و برنامه‌هاي استعمار فرانو است.

  • استعمار فرانو مخرب‌تر از استعمار كهنه است؟

بله، زيرا هم پنهان است و هم آشكار، ديگر يك سويه عمل نمي‌كند و با همه امكانات جلو مي‌آيد. ضمن اينكه ما الان چيزي به اسم اروپا نداريم،تماما آمريكاست و اروپا دنباله روي آمريكاست. آمريكايي كه به يك امپرياليسم بين‌الملل و وحدت كامل رسيده از همه ابزارها براي استعمار استفاده مي‌كند. استعمار نو الان عربستان را تحريك مي‌كند كه اينطور وحشيانه به يمن حمله كند، درست مانند تحريك صدام براي جنگ عليه ايران. الان وهابيت را در مقابل اسلام قرار داده و وهابيت را اسلام جلوه داده است. براي مبارزه با استعمار فرانو نخستين كار ما، تأسيس مراكز استعمار‌شناسي در دانشگاه‌ها و حوزه‌هاي علميه است تا بينش و نگرش و شناخت نسبت به استعمار را از گذشته تا امروز به ما بدهد تا ذهن جامعه متوجه ريشه‌ها شود.

  • پليس جنوب؛ ابزاري براي پيشبرد اهداف استعمار

با آغاز جنگ جهاني اول ژنرال«سرپرسي سايكس» كه انگليسي بود و در كرمان و بلوچستان مستقر شده و با اين مناطق و فرهنگ و سياست ايران آشنايي داشت، مأمور به تأسيس پليس جنوب شد. تأسيس پليس جنوب با 3 انگيزه انجام شد: يك، دخالت در امور كشوري كه نظام و حكومت دارد. دو، اين پليس مأموريتي غيراز مأموريت تأمين منافع، امنيت و اقتدار ملي دارد و سوم اينكه استعمار با تأسيس پليس جنوب به‌دنبال اهداف درازمدت خود در ايران بود. حوزه فعاليت پليس جنوب از بندرعباس تا اردكان يزد قرار داشت، آنها حدود 15هزار نيرو داشتند كه بيش از 5هزار نفرشان هندي بودند و تعدادي هم به تعبير خودشان مزدور ايراني بودند. اين نيروها از راه دريا وارد مي‌شوند و دلوار را شبانه مورد حمله قرار مي‌دهند و در رويارويي با نيروهاي رئيسعلي دلواري شكست مي‌خورند. با اين شكست، انگليسي‌ها تصميم مي‌گيرند او را از سر راه بردارند كه توسط يكي از مزدوران نفوذي در نخلستان به شهادت مي‌رسد. پليس جنوب در دوره نخست‌وزيري سپهدار اعظم؛ محمد ولي‌خان تنكابني و سردار اسعد بختياري كه هر دو عضو تشكيلات فراماسونري بودند، مورد پذيرش قرار گرفت. اگر چه در قرارداد آنها شرط تأييد آنها توسط مجلس شوراي ملي قيد شده اما آن موقع مجلسي در كار نيست و بعدها هم برخي اعضاي مجلس مانند تقي‌زاده تحت‌تأثير جريان‌هاي استعمار هستند و عملا مخالفتي با فعاليت پليس جنوب نمي‌شود و حتي در دولت وثوق‌الدوله به رسميت شناخته مي‌شود. البته او شرطي ديپلماتيك براي فعاليت پليس جنوب قائل مي‌شود كه بايد پس از پايان جنگ جهاني اول پليس جنوب برچيده شود اما چنين شرطي هرگز محقق نشد. نخستين هدف پليس جنوب سركوب مبارزان دشتستان، تنگستان، دلوار، بوشهر و شيراز به بهانه تأمين امنيت در منطقه بود. هدف ديگر آنها شكست آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري بود.

کد خبر 381010

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha