چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۷
۰ نفر

‌محسن تولایی: دکتر حسین فاطمی از معدود چهره‌های روزنامه‌نگار بود که خیلی سریع پله‌های پیشرفت در فعالیت‌های سیاسی را طی کرد و در سن کمتر از ۳۵ سالگی هم جزو مؤسسان جبهه ملی شد و هم معاون پارلمانی، سخنگو و بعدتر وزیر امورخارجه دولت دکتر مصدق.

 عباس سلیمی‌نمین

همين روحيه ترقي‌جويانه او در دولتي كه دكتر مصدق با دو برابر سن او بر مسند نخست‌وزيري‌اش بود، در نهايت برايش گران تمام شد و مواضع تيز و تندش در براندازي رژيم سلطنتي، سرنوشت اعدام را برايش رقم زد. ۱۹ آبان ۱۳۳۳ بيشتر از يك سال پس از كودتاي 28 مرداد ۱۳۳۲، كينه محمدرضا پهلوي از فاطمي آنقدر زياد بود كه جز كشتن دكتر فاطمي در ذهنش نباشد، چرا كه وقتي از محاكمه مصدق و رهبران جبهه ملي مي‌پرسند يكي را مستثني مي‌كند و مي‌گويد اعدام مي‌شود چون بيش از همه ناسزاگويي كرد. عباس سليمي‌نمين رئيس مركز مطالعات و تدوين تاريخ معاصر ايران در گفت‌وگو با همشهري سعي در شفاف‌ساختن و ترسيم چهره‌اي واضح‌تر از حضور دكتر حسين فاطمي وزير امور خارجه دولت دكتر مصدق در تاريخ ايران دارد. او مي‌گويد كه دكتر فاطمي به‌طور حتم در مقايسه با دكتر مصدق نسبت به براندازي حكومت پهلوي مستحكم‌تر بود.

  • ‌ براي به‌دست آوردن يك نگاه جامع نسبت به ابعاد شخصيتي و رفتار سياسي دكتر فاطمي در جبهه ملي و طيف ياران دكتر مصدق، متقابلا نيازمند شناخت جايگاه ايشان در منظومه اتفاقات ملي‌شدن صنعت نفت و سپس تشكيل دولت دكتر مصدق هم هستيم. مهم‌ترين رئوس شخصيت سياسي دكتر فاطمي و عمل سياسي وي در اين منظومه چيست و با چه ويژگي‌هايي شناخته مي‌شود؟

پيش از توضيح درباره شخصيت دكتر فاطمي شناخت مليون در ارتباط با نهضت ملي‌شدن صنعت نفت بسيار مهم است. البته مراد بيشتر جبهه ملي است. جبهه ملي به‌طور عمده از كساني شكل گرفته بود كه مايل بودند ايران را از شرايط خفت‌بار خارج كنند. ايران در دوره سلطه بيگانه و تاراج نفت شرايط بسيار خفت‌باري داشت. درحالي‌كه روي دنيايي از ثروت زندگي مي‌كرد، خودش از اين ثروت هيچ بهره‌اي نمي‌برد. سال‌ها انگليسي‌ها نفت ايران را غارت مي‌كردند و بهره ملت از اين نعمت خدادادي بسيار اندك بود. نيروهاي ملي اين مسئله را درك مي‌كردند كه ملت با اين ثروت نبايد در فقر و فلاكت زندگي كند و فاقد همه امكانات اوليه باشد.

  • ‌منظورتان از نيروهاي ملي همان جبهه ملي است يا طيف‌هاي ديگري در اين منظومه قرار مي‌گيرند؟

وقتي صحبت از نيروهاي ملي مي‌كنيم، چند جريان در هم مي‌آميزند. شايد اين تصور ايجاد شود كه مراد ما همه نيروهايي است كه عنوان ملي روي آنها گذاشته شده بود. بايد به مجموعه نيروهاي ملي در دهه 20نگاه عميق‌تري داشت. در دهه 20 ما شاهد پيدايش پديده ناسيوناليست در ايران هستيم. از دوره رضاخان و بعد از رفتن او پديده ناسيوناليست شكل گرفت. اما آيا اين پديده را نيز مي‌توان ملي قلمداد كرد؟ خير. ما در دوران رضاخان و بعد از او شاهد نقش‌آفريني بيگانه براي دامن‌زدن به ناسيوناليسم در ايران هستيم؛ ناسيوناليستي كه ظاهر بسيار فريبنده‌اي دارد ولي باطنش بسيار وابسته است و اين ناسيوناليسم در واقع به نوعي زمينه را براي سلطه بيگانه فراهم مي‌كند؛ هم به لحاظ نظري و هم به لحاظ عملي. ناسيوناليسمي كه بين اقوام ايراني ايجاد تفرقه مي‌كند، به‌طور طبيعي سلطه بيگانه را فراهم مي‌كند، يعني قدرت ملي را تضعيف مي‌كند؛ حتي اگر اين ناسيوناليسم وابسته نباشد كه قطعا وابسته بود. ما در دهه 20شاهد نقش‌آفريني جدي خانم «آن‌لمبتون» از مأموران برجسته سازمان‌هاي اطلاعاتي بريتانيا در ايران براي ايجاد گروه‌هاي پان‌ايرانيسم هستيم. يك طرف سرنخ گروه سومكا، آريا و حتي گروه پان‌ايرانيست‌ها در دست خانم لمبتون بود. خانم لمبتون در تشكيل اين گروه‌ها كه ظاهرا مي‌خواستند از منافع ملي و مليت ايران دفاع كنند، اما هيچ عملكردي در اين وادي ندارند. برعكس در ارتباط با سركوب جرياناتي كه خواهان رهايي ايران از سلطه انگليس بودند نقش جدي دارند. در ناامن كردن روند مطالبات مردم نقش جدي دارند. در درگيري‌هاي خياباني و ايجاد ناامني ذهني براي ملت نقش اساسي دارند. بنابراين ما پديده‌اي با عنوان ناسيوناليسم داريم كه به‌هيچ‌وجه كاركرد ملي ندارد و در واقع از همان نوع رژيم پهلوي است. ادعاي مليت‌گرايي دارد اما هيچ عملكردي در اين وادي از آن شاهد نيستيم؛ يعني هيچ تعلقي به مليت ندارد. به راحتي منافع ملت را در خدمت بيگانه قرار مي‌دهد. در ارتباط با تماميت ارزي نيز عملكردهايي از اين گروه‌ها در تاريخ مشاهده مي‌شود كه ناقض معناي ناسيوناليسم است.

  • ‌نسبت جبهه ملي با اين جريانات به ظاهر ملي‌گرا چيست؟ موازي با آنها حركت مي‌كند يا نه به لحاظ نظري و عملي عملكردشان با ناسيوناليسمي كه تعريفش را كرديد متفاوت هستند؟

منظور ما از طيف جبهه ملي انسان‌هايي هستند كه دست‌ساخته بيگانه نيستند و گرايش ملي دارند. گرچه گرايش آنها آنچنان جامعيت ندارد كه تشكيل قدرت ملي بدهد ولي در عين حال به ملت عرق دارد. جبهه ملي نمي‌تواند براي همه ملت ظرفيت‌سازي كند تا همه آنها را مجتمع كند. ما وقتي مي‌خواهيم با سلطه بيگانه مبارزه كنيم بايد بتوانيم قدرت ملي را به صحنه بياوريم. براي اين كار يعني اتحاد ملي بايد دستمايه محكمي داشته باشيم؛ يعني پديده‌اي كه ملت همگي حول آن متجمع و متحد شوند. مليت اين توان را براي مقابله با سلطه بيگانه ندارد اما اسلام اين توان را دارد. صحبت از مليت سرآغاز اختلافات قومي و طرح پان‌ايرانيسم، پان‌تركيسم، پان‌كرديسم و پان عربيسم مي‌شود و به‌طور طبيعي اختلاف جدي ايجاد مي‌كند. انگليسي‌ها نيز از عمد به اين مسئله دامن مي‌زدند. سومكا و آريا كاركردي جز حفظ منافع بيگانه نداشتند. ظاهر آنان براي جوان جذاب بود و جذبش مي‌شدند اما دام بيگانه بود. بحث جبهه ملي اما متفاوت از پان‌ايرانيست‌هاست. جبهه ملي دست‌ساخته بيگانه نيست اما توان محدودي دارد و ظرفيت مشخصي را مي‌تواند به ميدان مبارزه با استبداد و استعمار بياورد. از قضا نيروهاي علاقه‌مند به رهايي ايران از وابستگي و استبداد از ظرفيت آنان استقبال مي‌كنند. آيت‌الله‌كاشاني از اين ظرفيت استقبال مي‌كند. شهيد نواب صفوي از اين ظرفيت استقبال مي‌كند. اينها در تشكيل جبهه ملي نقش دارند و حتي به تشكيل آن كمك مي‌كنند. جبهه ملي كاملا جدا از جرياناتي بود كه خانم لمبتون راه انداخته بود. اگر هم بعضي از عناصر پان‌ايرانيست تلاش كردند تا به دستگاه دكتر مصدق نزديك شوند، من آن را جريان نفوذ مي‌نامم.

  • دكتر فاطمي در جبهه ملي چه نقشي ايفا مي‌كرد؟

آقاي دكتر فاطمي در جبهه ملي نقش پررنگي دارد. يك روزنامه‌نگار فعال است و فهم سياسي بالايي هم دارد. جرأت و جسارت نيز در مقابله با استبداد دارد. دكتر فاطمي به‌علت نويسنده بودن و ارتباطاتي كه با جامعه دارد ريشه مسائل ايران را به خوبي درك مي‌كند و آن انتقاداتي كه به دكتر مصدق وارد است به ايشان وارد نيست.

  • ‌ يعني دكتر فاطمي را در مقابله با استبداد داخلي مستحكم‌تر از دكتر مصدق مي‌دانيد؟

بله. امام خميني(ره) انتقادي به دكتر مصدق دارد كه وي مي‌توانست بساط استبداد را جمع كند اما در اين زمينه اندكي تعلل كرد. همين انتقاد را دكتر فاطمي نيز به دكتر مصدق داشت. دكتر فاطمي معتقد بود وقتي جامعه ما فهميده استبداد جزو لاينفك سلطه است مي‌توانيم آن را جمع كنيم. او باور داشت كه اينها جدا از هم نيستند و اين در شرايطي بود كه برخي معتقد بودند مي‌شود استبداد را از استعمار جدا كرد. اين تفكر وجود داشت كه مي‌توان يا استبداد را سر عقل آورد تا در خدمت مردم و منافع ملت باشد، يا سلطه را قانع كرد كه وابستگي به استبداد مطلق براي بقاي حاكميت‌شان در ايران تهديد جدي است؛ يعني اينكه آمريكا و انگليس با صحبت قانع شوند كه استبداد بسيار فاسد و كم‌فهم از مسائل سياسي نمي‌تواند منافع شما را در اين بقا ببخشد.

  • ‌در فاصله ملي شدن صنعت نفت تا پايان دولت دكتر مصدق نيز اين مبارزات ضداستبدادي از ناحيه دكتر فاطمي و طيف جبهه ملي ادامه داشت؟

بله. عملكرد دربار قبل از كودتاي 28مرداد نشان مي‌داد كه حاضر نيست در كنار ملت قرار بگيرد و درنهايت نيز با كودتا همكاري اساسي كرد و استبداد و دربار در ايران يك ركن كودتا بود. وقتي كه اشرف و مادر شاه توسط دكتر مصدق از ايران اخراج شدند، دربار تلاش‌هاي بسيار جدي در كمك به بيگانه كرد. همه مليون به اين نتيجه رسيدند كه با وجود استبداد نمي‌توانند با استعمار مقابله و منافع ايران را تأمين كنند. دكتر فاطمي ازجمله شخصيت‌هايي بود كه اين مطلب را پيوسته به دكتر مصدق يادآوري مي‌كرد كه تا فرصت هست ما بايد بساط استعمار را جمع كنيم.

  • ‌دكتر فاطمي را مي‌توان ايدئولوگ جبهه ملي و حتي دولت دكتر مصدق دانست؟

دكتر فاطمي تئوريسين نهضت ملي‌شدن صنعت نفت است اما اختلاف اساسي بين او و دكتر مصدق وجود دارد. اين اختلاف به‌طور عمده به ديدگاه دكتر مصدق در ارتباط با استبداد برمي‌گردد. دكتر مصدق پشت قرآن به شاه قول داده و نوشته بود كه من هيچ تلاشي براي براندازي سلطنت انجام نخواهم داد؛ گرچه دكتر مصدق خيلي محتاط در جاهايي از اين خط قرمز خود عبور مي‌كند. به زيركشيدن رسانه‌هاي محمدرضا پهلوي با چراغ سبز دكتر مصدق صورت مي‌گيرد. دكتر مصدق براي اين كارش بهانه آورد كه آنها را تعطيل كرده تا در جريان كودتا آسيب نبينند. مردم در 25مرداد از دربار بسيار عصباني بودند. مصدق مي‌گفت مردم مي‌خواستند مجسمه‌ها را از بين ببرند، ما جمع‌شان كرديم تا سالم بمانند. دكتر مصدق در محاكمه خودش اين مسائل را مطرح مي‌كند.

  • ‌تفاوت ديدگاه ميان‌مصدق و دكتر فاطمي از كجا ناشي مي‌شد؟

دكتر مصدق بي‌تمايل نبود كه به حرف دكتر فاطمي در تقابل با پهلوي گوش دهد، ولي دكتر مصدق به اندازه دكتر فاطمي شخصيت مستحكمي نداشت. برخي تحصن‌هاي وي در مجلس در قامت يك مبارز بعيد بود. شخصيت دكتر فاطمي را مستحكم‌تر از دكتر مصدق ارزيابي كنيد. اين به‌طور عمده به شخصيت فردي دكتر فاطمي برمي‌گردد.

  • مواضع ضداستعماري شهيد فاطمي تحت‌تأثير انديشه‌هاي چپ و ماركسيستي نبود؟

هرگز. جبهه ملي نگاه ضدماركسيستي و ضد‌شرق داشت و به هيچ وجه تحت‌تأثير حزب توده نبود. همان جبهه‌گيري‌اي كه نيروهاي مذهبي در برابر ماركسيست داشتند، جبهه ملي نيز در برابر ماركسيست موضع داشت. دكتر مصدق‌ در برابر حزب توده يك خطا داشت و آن نه به‌خاطر اعتقاد به حزب توده بود، بلكه مي‌خواست پيامي به آمريكايي‌ها بدهد كه اگر از او حمايت نكنند حزب توده مي‌تواند براي ايران تهديد باشد. در واقع در اينجا نيز دكتر مصدق از توده‌اي‌ها به‌عنوان يك ابزار تهديد استفاده مي‌كند، نه متحد. البته اين تحليل دكتر مصدق غلط است. دكتر مصدق با برگه‌اي بازي مي‌كند كه آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها بيشتر از دكتر مصدق بر اين برگه مسلط هستند. آنها با استفاده از عناصري كه به درون حزب توده نفوذ دادند، اقدامات ضدمذهبي صورت دادند تا موجب وحشت جامعه شوند. اسلام عامل اتحاد جامعه بود. توده-نفتي‌ها (يعني توده‌اي كه با پول نفت آمريكا و انگليس اداره مي‌شد) تظاهراتي داشتند و در آنها به‌طور عمده به نمادهاي مذهبي توهين مي‌كردند، شعارهاي ايجاد دولت كمونيستي مي‌دادند و عكس‌هاي استالين را به خيابان‌ها مي‌آوردند. اين موجب وحشت جامعه مي‌شد كه آيا قرار است ما از زير بليت انگليس خارج شويم و زير بليت كمونيسم برويم؟ اتحاد جماهير شوروي مي‌دانست كه دولت دكتر مصدق در مسير آنها قرار نخواهد گرفت. آنها بدهي‌هاي خودشان در ارتباط با جنگ دوم جهاني را بعد از دكتر مصدق به ايران دادند، درحالي‌كه مي‌توانستند در دولت مصدق اين كار را بكنند و آن را از بحران خارج كنند. دكتر فاطمي هرگز به توده گرايش نداشت و نيروهاي ضد‌توده‌اي بودند.

  • ‌گرايش دكتر فاطمي به‌طور مشخص در سياست خارجي چه بود؟ ما در تهران خياباني به اسم دكتر فاطمي هم داريم اما چهره‌فاطمي در مواجهه با انگليسي‌ها چگونه چهره‌اي است؟

آن چيزي كه به‌طور مشخص هيچ مورخي نمي‌تواند آن را نفي كند اين است كه حركت نهضت ملي عليه انگليس بود، گرچه در ابتدا انگليسي‌ها بي‌تمايل نبودند كه در دوران حضور نيروهاي اتحاد جماهير شوروي در ايران فضايي عليه انعقاد قراردادهاي جديد نفتي شكل بگيرد. بين شهريور 1320تا سال 1324كه قواي اشغالگر از ايران خارج شدند، انگليسي‌ها مايل بودند انعقاد قراردادي صورت نگيرد. آنها فكر نمي‌كردند چنين فضايي عليه خود انگليس نيز مي‌شود. انگليسي‌ها خودشان مستقر بودند و نفت را چپاول مي‌كردند. در دوران حضور آمريكايي‌ها و اتحاد جماهير شوروي در ايران، هيچ قراردادي به نفع اتحاد جماهير شوروي يا آمريكا منعقد نشد. انگليسي‌ها نگذاشتند. انگليسي‌ها اقدام به انتشار يكسري اطلاعات از چپاول نفت در دوران رضاخان كردند. اين كمي هم به ضرر خودشان مي‌شد ولي خودشان را بسيار مستقر و مسلط مي‌ديدند و تصور مي‌كردند كه اين فضاي سياسي صرفا عليه آمريكا و اتحاد جماهير شورو‌ي خواهد بود كه تا حدي نيز درست بود، يعني آمريكايي‌ها بدون اينكه بتوانند هيچ قراردادي در زمينه نفت اخذ كنند از ايران رفتند. شوروي‌ها نيز براي‌شان بسيار سخت بود كه از ايران خارج شوند، بدون اينكه هيچ قراردادي در زمينه نفت دست‌شان را بگيرد. انگليسي‌ها اتحاد بين 3 نيرو را فراموش كرده بودند و همين اتحاد عليه آنان كارساز شد؛ اتحاد بين نيروهاي مذهبي، مليون و نيروهاي شهيد نواب صفوي. اين اتحاد انگليسي‌ها را دچار مشكل جدي كرد. قدرتي شكل گرفت كه اين قدرت مي‌توانست قدرت انگليسي‌ها را به چالش بكشد. انگليسي‌ها تصور مي‌كردند با شبكه مديران، مزدوران و چماقداران خود در ايران مشكلي براي‌شان پيش نمي‌آيد. به‌عنوان مثال برادران رشيديان جزو چماقداران بودند. اشرف، چماقدار داشت. گروه‌هاي پان‌ايرانيست همگي چماقدار داشتند. درست است كه استبداد رضاخاني و حامي انگليس ديگر در صحنه نبود، اما انگليسي‌ها در غياب رضاخان توانسته بودند گروه‌هاي كوچكي را درست كنند كه اين گروه‌ها حافظ منافع انگليسي‌ها بودند. انگليسي‌ها از اين جهت احساس آرامش داشتند. اما اين احساس آرامش زماني به هم ريخت كه هوشمندي آيت‌الله كاشاني به ميان آمد. آنها تصور نمي‌كردند كه نيروهاي مذهبي با ملي پيوند بخورند؛ يعني بدنه اجتماعي و بدنه تكنوكرات پشتيبان يكديگر شوند.

  • اما دكتر فاطمي بين تشكل‌هاي سياسي آن مقطع مغضوب برخي جريانات بود. جمعيت فداييان اسلام نقشه ترور فاطمي را اجرايي مي‌كنند. ريشه مشكلات فداييان اسلام با دكتر فاطمي چه بود؟

گروه فداييان اسلام چون يك تشكل بود جريان چماقدار انگليسي را كنار مي‌زند و خنثي مي‌كند. درحالي‌كه اگر فقط جريان مردمي و سياسي وجود داشت آنها مي‌توانستند تهديد و وحشت ايجاد كنند، كمااينكه وحشت هم ايجاد مي‌كردند. به‌عنوان مثال دار و دسته شعبان بي‌مخ‌ها و چاقوكش‌ها پاي صندوق‌هاي رأي مي‌ايستادند و حتي صندوق‌ها را جابه‌جا مي‌كردند. وقتي پيوند بين مليون، آيت‌الله كاشاني و فداييان اسلام ايجاد مي‌شود، در همه زمينه‌ها از منافع ملي صيانت مي‌كنند و تبديل به يك قدرت دربرابر انگليسي‌ها مي‌شوند. اينجاست كه دربرابر انگليسي‌ها تهديد جدي ايجاد مي‌شود. دولت دكتر مصدق به‌طور قطع در برابر اين بيگانه موضع داشت. دكتر مصدق مي‌گفت من متعهد مي‌شوم كه از ملي‌شدن صنعت نفت دفاع كنم و آن را به نقطه نهايي خودش برسانم. دكتر مصدق در اين زمينه پايبند مي‌ماند و نمي‌توان او را متزلزل ارزيابي كرد. انگليسي‌ها صحنه را ترك مي‌كنند و از ايران خارج مي‌شوند. خانم لمبتون قبل‌تر اخراج شده بود و عناصر انگليسي از صنعت نفت خلع يد مي‌شوند. دكتر مصدق مي‌تواند صنعت را با پشتيباني نيروهاي مذهبي اداره كند. حتي وقتي شاه او را كنار مي‌گذارد، حركت اجتماعي به صحنه مي‌آيد و دوباره شاه مجبور مي‌شود وي را به نخست‌وزيري برساند. دكتر مصدق يك خوش‌بيني‌ نسبت به آمريكايي‌ها داشت. اين خوش‌بيني مربوط به زمان‌هايي از گذشته و قابل فهم بود، چون آمريكا يك نيروي تازه ظهور يافته در صحنه مسائل سياسي داخلي بود و در بعضي مواقع با حركت‌هاي سلطه‌طلبانه انگليس تقابل‌هاي كمرنگي داشت. آمريكايي‌ها نمي‌خواستند خودشان را با انگليسي‌ها سرشاخ كنند اما گاهي‌اوقات تقابل‌هايي از خودشان بروز مي‌دادند. بنابراين در مسائل اجتماعي ايران خوش‌بيني‌اي نسبت به آمريكايي‌ها وجود داشت. يا حداقل تصور ذهني اين بود كه اگر قدرت مسلط از يك به ۲ قدرت تبديل شود، مقداري فضاي تنفس براي ملت ايران به‌وجود مي‌آيد.

  • موضع دكترفاطمي نسبت به دولت آمريكا چه بود؟

وقتي انگليسي‌ها خلع يد شدند و درگيري ما با انگليسي‌ها اوج گرفت، آمريكايي‌ها پيشنهادهايي را در ارتباط با ملي‌شدن صنعت نفت به دكتر مصدق ارائه دادند، اما دكتر مصدق زير بار فشار آمريكايي‌ها نرفت. دكتر فاطمي نيز چنين نگاهي داشت و هيچ سندي وجود ندارد كه وي گفته باشد سند آمريكايي‌ها پذيرفته شود. به‌طور قطع دكتر فاطمي با اين طرح مخالف بود. دكتر مصدق درباره علت خود براي مخالفت با اين طرح مي‌گويد - چون طرح آمريكايي‌ها حاوي پيشنهادهايي است كه ماهيت ملي شدن صنعت نفت را زير سؤال مي‌برد-‌ چون طرح آمريكايي‌ها اين بود كه نه انگليسي‌ها نفت را اداره كنند و نه ايراني‌ها، بلكه يك نيروي ثالث به صحنه بيايد كه آن هم خارجي است- نمي‌پذيريم. بخشي از اين موضوع به‌طور حتم به نقش دكتر فاطمي در سياست خارجي ايران و مواضع وي در اين موضوع مربوط مي‌شود. در شكل‌گيري اتحاد بين ۳ نيرو قول‌هايي بين طرف‌ها رد و بدل شد. دكتر مصدق و آيت‌الله كاشاني از فداييان اسلام خواستند كه چهره‌هاي برجسته وابسته به انگليس را از صحنه خارج كنند. به‌طور قطع با وجود هژير، ملي شدن صنعت نفت ممكن نبود. يا با حضور رزم‌آرا به‌طور قطع ملي شدن صنعت نفت با چالش‌هاي جدي مواجه مي‌شد. رزم‌آرا به مجلس آمد و اعلام كرد كه شما اگر بخواهيد نفت را ملي كنيد من مجلس را روي سر شما خراب مي‌كند. دكتر مصدق هم به وي مي‌گويد اگر تو نظامي هستي من از تو نظامي‌ترم و اگر اسلحه داشتم همينجا در مجلس تو را مي‌كشتم.

  • فداييان اسلام چه خواسته‌اي از دولت دكتر مصدق داشتند؟

وقتي دكتر مصدق و آيت‌الله‌كاشاني از فداييان اسلام خواستند وارد اين درگيري‌هاي مخاطره‌آميز شوند و بازوي قدرت نظامي، نهضت ملي شدن صنعت نفت شود، فداييان اسلام هم درخواست‌هايي داشتند، ازجمله اينكه دولت مشروب‌فروشي‌ها، كاباره‌ها و پديده‌هاي ناسازگار با كشور اسلامي را جمع كند. دكتر مصدق اين قول‌ها را به فداييان اسلام داده بود ولي نه‌تنها به اين قول‌ها جامه عمل پوشانده نشد، بلكه دكتر مصدق سختگيري‌هاي زيادي نيز درقبال آنها انجام داد.

  • تيرخطاي فداييان اسلام

‌گرفتن سلاح از مقابل رزم‌آرا و هژير به طرف فاطمي يك خطاي فاحش و استراتژيك بود، همچنان كه نواب صفوي بعدا اين حركت را تخطئه مي‌كند و آن را يك حركت خودسرانه قلمداد مي‌كند. حركتي كه توسط آقاي عبدخدايي صورت گرفت يك حركت فردي بود. ايشان در آن برهه، ۱۵ ساله بود و علي‌القاعده قدرت تجزيه و تحليل بالايي نداشت. دكتر مصدق اگرچه به وعده خودش در قبال فداييان اسلام عمل نكرد ولي اين دليل نمي‌شد به دشمن‌شناسي فداييان اسلام خلل ايجاد شود. هنوز دشمن مشترك ما انگليس و آمريكا بودند. نبايد سلاح و جهت‌گيري از آمريكا و انگليس به متحد ديروز برمي‌گشت. اين نشانه نداشتن تحليل عميق در شرايط بحران است. اگر مسائل اصلي تبديل به مسائل فرعي شدند، نشانه اين است كه شناخت دقيقي نداريم. در واقع در هر ۳ طيف فداييان اسلام، دكتر مصدق و فداييان عده‌اي نفوذ كرده بودند. آنها توانستند وحدت را به هم بزنند. اينكه جريان آقاي عبدخدايي چگونه تحت نفوذ قرار گرفت، خودشان بهتر مي‌توانند روايت كنند ولي متأسفانه روايت نمي‌كنند. من اگر در مقام روايتگري باشم ايشان را متأثر از جريان مظفر بقايي مي‌دانم. مظفر بقايي تلاش جدي داشت تا به اختلافات اين ۳ ركن دامن بزند و اين كار را كرد. جريان مظفر بقايي جريان پيچيده‌اي در تاريخ نهضت ملي‌شدن صنعت نفت است كه گرچه خودش را در قالب طرفداران نهضت ملي‌شدن صنعت نفت درمي‌آورد، اما وقتي زمان براي كودتا فراهم مي‌شود يكي از عناصر اصلي كودتا مي‌شود و بعد كودتا هم دوباره به نقش قبلي خودش برمي‌گردد و چهره‌اي او را به چهره مردمي درمي‌آورند. نگراني اصلي، سلطه بيگانه و استبدادي بود كه آنها بر ملت ايران تحميل كرده بودند و متأسفانه برخي از نيروهاي فداييان اسلام در اين تشخيص دچار مشكل شدند، درحالي‌كه نهضت ملي شدن صنعت نفت يك فرصت استثنايي براي شناخت آمريكا، انگليس و استبداد داخلي است. واقعا يك فرصت استثنايي در اين زمينه بود.

کد خبر 352157

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha