چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۶
۰ نفر

همشهری دو - سیدعماد حسینی: شاید بسیاری از این موضوع بی‌خبر باشند که نخستین گروهی که در روز عملیات «فروغ جاویدان» منافقین و پیشروی آنها به سمت کرمانشاه در سر راه آنها قرار گرفت و مانع پیشروی و رسیدنشان به کرمانشاه شد سپاه بدر بود؛ سپاهی متشکل از عراقی‌هایی که با رژیم بعث و صدام در جنگ بودند و طی ۸سال جنگ تحمیلی در جبهه حق علیه باطل می‌جنگیدند.

مجاهدین علیه منافقین!

اين سپاهيان كه از همان زمان شكل گرفتند امروز هم مهم‌ترين نقش را در جنگ با داعش در عراق و آزادي شهرهاي اين كشور از دست تروريست‌ها ايفا مي‌كنند. اين هم از طنز تاريخ است كه عراقي‌هاي مقيم ايران در برابر ايراني‌هاي خائن به وطن قرار گرفتند و از اين سرزمين دفاع كردند. به مناسبت سالروز عمليات مرصاد با يكي از اعضاي سپاه بدر كه در آن زمان در اين نبرد شركت داشت همراه شديم تا برايمان از خاطراتش بگويد. حامدعبدالحسين موسي از سال 1985ميلادي به عضويت سپاه بدر درآمده و در زمان جنگ تحميلي در جبهه‌هاي نبرد عليه نيروهاي بعثي جنگيده است. يكي از نكات جالب در اين گفت‌وگو استفاده مكرر اين رزمنده از واژه‌هاي مجاهدين و مجاهد است. در ادبيات او و ديگر همرزمان عراقي‌اش به نيروهاي سپاه بدر و به‌طور كلي به رزمنده‌اي كه در جبهه حق مي‌جنگد مجاهد مي‌گويند. هرجا كه از مجاهدين حرف مي‌زند در حقيقت درباره نيروهاي سپاه بدر صحبت مي‌كند اما اين هم نكته ظريفي است كه ناخودآگاه آدم را ياد نام دروغيني مي‌اندازد كه منافقين بر خود نهاده‌اند و تلاش مي‌كنند با فريب فراوان خود را در ذهن مخاطبان به‌عنوان مجاهد جا بزنند. اما در اين گفت‌وگو روايت جنگ مجاهدين واقعي را در برابر مجاهدين دروغين(منافقين) مي‌خوانيم.

  • قبل از تهاجم منافقين و عمليات مرصاد نيروهاي سپاه بدر در چه نقطه‌اي از استان كرمانشاه مستقر بودند؟

بخشي از نيروهاي بدر در آن زمان در منطقه تنگه كنشت در كرمانشاه مستقر بودند اما به‌تدريج خود را براي انتقال به منطقه جنوب آماده مي‌كرديم.

  • خب به روز وقوع حمله منافقين بازگرديم، در آن روز چه اتفاقي افتاد؟ لطفا ماجرا را براساس شنيده‌ها وديده‌هاي خودتان در رابطه با نحوه درگيري نيروهاي عراقي سپاه بدر با منافقين براي خوانندگان همشهري تشريح كنيد؟

اگر بخواهم به تفصيل اين ماجرا را بازگو كنم بايد به‌مدتي قبل‌تر از آن بازگرديم. بعد از آنكه حضرت امام خميني (رضوان‌الله عليه) براي مقابله با توطئه دشمنان قطعنامه 598 را پذيرفتند، رژيم بعث عراق با بسيج تمام نيروهاي خود، حملات گسترده‌اي را عليه جمهوري اسلامي ايران تدارك ديد. يكي از محورهاي اصلي اين درگيري در منطقه هور از تالاب‌هاي جنوب ايران بود. تيپ امام حسين‌(ع) سپاه بدر (كه بعدا لشكر امام حسين شد) در هور‌الهويزه با نيروهاي عراقي درگير شده بود. از اين‌رو از نيروهاي بدر كه در غرب كشور مستقر بودند خواسته شده بود تا براي پشتيباني به جنوب منتقل شوند. به همين دليل كار انتقال واحدها نيز در حال انجام بود. يكي از اين واحدها كه از آنها درخواست پشتيباني شد تيپ حمزه سيدالشهداء بود. اين واحد در شهر سنقر در استان كرمانشاه مستقر و فرماندهي آن را شهيد ابوميثم صادقي به‌عهده داشت. اين واحد هم بعدا لشكر شد.

حاج ابوميثم و بقيه مسئولان به گردان امام موسي‌كاظم(ع) دستور دادند تا به سرعت به سوي مناطق جنوب عازم شوند. وقتي كه اين گردان به همراه تمامي ادوات جنگي از مقر خود حركت كرد در دو راهي اسلام‌آباد نيروها و فرماندهان مشاهده كردند كه شرايط چندان طبيعي نمي‌نمايد. خودروها به سرعت در حال حركت بودند، شمار زيادي از مردم و غيرنظاميان در حال فرار بودند و حجم عبور از آن منطقه به حدي رسيده بود كه به يك راهبندان گسترده تبديل شده بود. وقتي از مردم علت اين سراسيمه بودن را جويا شديم آنها گفتند كه منافقين حمله كرده‌اند. گردان امام موسي‌كاظم(ع) كه در ميان ترافيك مردم متوقف شده بود همان‌جا يك تصميم فوري و سريع گرفت. ما براي نخستين اقدام با قرار دادن موانع و تكه‌هاي سنگ به داخل خيابان، جاده را مسدود كرديم. با اين تكنيك درصدد آن بوديم تا با زمينگيركردن نيروهاي مهاجم در اين نقطه و مقاومت در برابر آنها،‌فرصت را براي حضور و پيوستن نيروهاي پشتيباني فراهم كنيم.

همزمان با اين اقدام نيروهاي بدر، فرماندهان نيز تماس‌هاي خود را با مسئولين جمهوري اسلامي و نيز فرماندهان پايگاه‌هاي مستقر در اطراف كرمانشاه آغاز كردند تا آنها را از شرايط موجود مطلع كنند. در اينجا بايد به اين مسئله اشاره كنم كه نخستين فرماندهي كه از جمهوري اسلامي ايران در صحنه حاضر شد، شهيد بزرگوار صياد شيرازي بود. اين شهيد بزرگوار به محض حضور در منطقه فورا اتاق عملياتي را براي فرماندهي مقابله با منافقين در نزديكي اسلام آباد و در ساختماني در نزديكي منطقه‌اي در تنگه چهارزبر، تشكيل داد. در اين اتاق عمليات شهيد ابوميثم صادقي به‌عنوان فرمانده تيپ حمزه سيد‌الشهدا و ابومحمد البغدادي و نيز فرمانده گردان امام موسي‌كاظم(ع) حاج عبد‌الامير طعمه سالمي هم حضور داشتند.

اولين جلسه براي بررسي نحوه مقابله با منافقين تشكيل شد. حاج ابوميثم به آقاي صياد شيرازي پيشنهاد كرد شماري از نيروها با استفاده از هلي‌كوپتر پشت نيروهاي منافقين هلي‌برد شده و از پشت سر با آنها درگير شوند. براساس پيشنهاد شهيد ابوميثم، بهترين نقطه براي هلي‌برد نيروها در كوه‌ها و دره‌هاي مسير پيشروي منافقين بود و درگيري با آنها در اين نقاط مي‌توانست تأثير بسيار زيادي بر پيشروي منافقين داشته باشد. قرار شد علاوه بر نيروهاي گردان موسي‌كاظم(ع) كه در مواضع خود مستقر بودند، نيروهاي امام‌خميني به فرماندهي ابوحسن عامري (هادي عامري، فرمانده ارشد فعلي حشد شعبي و فرمانده فعلي نيروهاي بدر در عراق) هم به آنها بپيوندند درحالي‌كه واحدهاي ديگري از بدر به پشت منافقين هلي‌برد شوند.

شهيد صياد شيرازي از شهيد ابوميثم پرسيد: چه واحدي را از بدر براي هلي‌برد آماده داريد كه اين شهيد گفت نيروهاي گردان شهيد صدر آماده هلي‌برد هستند. نكته جالب اينجاست كه نيروهاي گردان شهيد صدر در مرخصي بودند و در همان روز يا روز قبل از آن به‌تدريج به پايگاه خود بازگشته‌بودند. تقريبا 100تا 150نفر از نيروهاي اين گردان در پايگاه حضور داشتند. اينجا بود كه شهيد صياد شيرازي فورا دستور داد هلي‌كوپترها براي انتقال گردان شهيد صدر به مقر ما در تنگه‌كنشت اعزام شوند. دستور فرمانده ارشد عمليات هم به سرعت انجام شد و هلي‌كوپترهاي ارتش براي هلي‌برد نيروهاي بدر به محل آمدند. در آن زمان گردان شهيد صدر به سرعت ساماندهي شد و شهيد ابوحسين النعيمي (جمال‌خماس النعيمي) به‌عنوان فرمانده اين گردان فرماندهي عمليات هلي‌برد به پشت نيروهاي منافقين را عهده‌دار شد.

ابو‌حسين نعيمي در لحظات آخر خود را به پايگاه رسانده بود؛ يعني هلي‌كوپترها در حال آماده‌شدن براي برخاستن از زمين بودند كه او به پايگاه بدر در تنگه رسيد و به سرعت هم خود را آماده كرد و به نيروها پيوست. ابوحسين يكي از مجاهدين شجاع بدر بود كه به شجاعت و سلحشوري‌هايش در ميدان نبرد در ميان مجاهدين مشهور و معروف بود. از هر كسي از مجاهدين قديمي بدر بپرسيد حتما از دليري‌ها و شجاعت‌هاي ابوحسين خاطرات زيادي به‌خاطر خواهد داشت. حضور ابوحسين در ميان مجاهدين روحيه و انگيزه مضاعفي را به نيروهاي گردان داد به‌نحوي كه با سردادن شعارهايي به عربي فرياد مي‌زدند (اين همان روزي است كه ما به‌دنبالش بوديم) و به تعبيري با اين فريادها از حضور اين مرد شجاع و دلاور استقبال كردند. به‌طور بالفعل هم اين فرمانده شهيد موفق شد نيروهاي خود را پشت نيروهاي منافقين مستقر كرده و از پشت سر با آنها درگير شود.

آنقدر اين اقدام، سريع، تاكتيكي و حرفه‌اي بود كه منافقين را به‌شدت غافلگير كرد؛ چون مي‌ديدند آتشي بسيار شديد از پشت سر، آنها را هدف قرارداده است. همين امر باعث شد تا نيروهاي منافقين به‌شدت دچار سردرگمي شده و صفوف آنها دستخوش هرج‌ومرج شود. اين نيروها نمي‌دانستند با جبهه روبه‌روي خود درگير شوند يا به جنگ با نيروهايي كه از پشت سرشان آمده‌اند بپردازند.

نيروهاي امام موسي‌كاظم(ع) از مقابل راه را بر منافقين بسته بودند و با آنها وارد درگيري شده بودند. درحالي‌كه نيروهاي امام خميني هم به آنها پيوسته و بقيه نيروهاي پشتيباني كه من نام آنها را در ذهن ندارم نيز به سرعت در حال پيوستن به اين نيروها و بستن كامل راه پيشروي منافقين بودند. از پشت سر نيز عمليات گردان شهيد صدر در پشت ستون‌هاي آنها، منافقين را به‌شدت در تنگنا قرار‌داده بود. پيشروي نيروها از مقابل نيروهاي منافقين و نيز از پشت سر آنها باعث شد تا منافقين در تنگه چهارزبر كه امروز به تنگه مرصاد معروف شده در محاصره قرار بگيرند. در آن شرايط آنها نه قادر بودند كه به سوي شهر كرمانشاه به پيشروي خود ادامه دهند و نه درگيري كه در پشت آنها به‌وجود آمده بود به آنها اين امكان را مي‌داد كه قادر به عقب‌نشيني باشند. همين امر باعث شد تا آنها در اين منطقه سنگر بگيرند و درگيري سختي در آنجا شروع شد تا آنكه به‌طور كامل شكست خوردند.

  • نيروهاي بدر از كجا فهميدند كساني كه حمله كرده‌اند گروه منافقين هستند؟ با توجه به اينكه آنها لباس‌هايي شبيه لباس نيروهاي ايراني به تن داشتند و فارسي هم حرف مي‌زدند. معروف است كه ابتدا بسياري گيج شده بودند كه اينها چه كساني هستند. چه دلايل و شواهدي ثابت كرد كه مهاجمان از نيروهاي منافقين بودند؟

اول از همه غيرنظامياني كه از روستاهايشان و به‌ويژه از شهر اسلام‌آباد بيرون رانده شده بودند حين فرار اعلام مي‌كردند كه منافقين به منازل آنها يورش برده‌اند. اين گفته‌ها نخستين ذهنيت را در مورد حضور منافقين به‌وجود آورد. بعد از آن وقتي خودروهاي زرهي و واحدهاي آنها نزديك شدند مشاهده كرديم كه خودروهاي آنها همگي ساخت فرانسه بودند و حتي با خودروهاي واحدهاي نظامي ارتش عراق هم متفاوت بودند. مسئله بعدي هم حضور زنان در ميان نيروهاي نظامي مهاجم بود. همچنين دوستان ما به هر شكل، از قيافه و شكل منافقين، آنها را مي‌‌‌توانستند از همان ابتدا تشخيص دهند.

همچنين آنها پرچم‌هايي همانند پرچم دوره شاهنشاهي ايران را بر خودروهاي خود برافراشته بودند. همه اين موارد و موارد بسيار ديگري باعث شد تا اين اطمينان از همان لحظات اوليه درگيري ايجاد شود كه طرف مهاجم اين بار گروهك منافقين است.

  • اگر بخواهيم از تاكتيك‌هاي به‌كار گرفته شده توسط نيروهاي بدر به‌عنوان نخستين واحدهاي نظامي‌اي كه در مقابل پيشروي منافقين ايستادند بپرسيم، آيا اطلاعاتي در اين رابطه در اختيار داريد؟

ابتدا و پيش از هر چيز نيروهاي بدر به سرعت ابتكار عمل را در دست گرفتند و توانستند با بستن جاده مانع از پيشروي فيزيكي آنها شوند. نيروها كه در تنگه حضور داشتند با ايجاد خاكريز، انتقال سنگ‌هاي بزرگ به وسط جاده و حتي آتش زدن لاستيك عملا عبور و مرور را در جاده و در آن نقطه خاص متوقف كردند.

اما مهم‌ترين تاكتيك صورت گرفته در كل اين نبرد، شايد همان هلي‌بردي باشد كه نيروهاي شهيد صدر در پشت ستون‌هاي در حال حركت منافقين انجام دادند. خاطره‌اي كه در اين رابطه دوستان ذكر مي‌كنند آن است كه مرحوم شهيد صيادشيرازي از پيشنهاد هلي‌برد شگفت زده شد. ابتدا وقتي ابوميثم اين ايده را مطرح كرد شهيد صياد از اين شهيد پرسيد شما از كدام واحد نظامي هستيد؟ شهيد ابوميثم صادقي هم به ايشان گفت من از سپاه بدر هستم. شهيد صيادشيرازي از جاي خود برخاست و پيشاني ابوميثم را به‌خاطر اين ايده‌اش بوسيد؛ زيرا اين تاكتيك باعث شد تا زمينگير كردن، محاصره و از بين‌بردن منافقين در حداقل زمان ممكن به انجام برسد.

  • گفته مي‌شود در ساعات زيادي از اين درگيري، جنگ تن‌به‌تن رخ داد. مجاهدين بدر چگونه نيروهاي خودي و دشمن را از يكديگر تشخيص مي‌دادند. به‌خصوص كه گفته مي‌شود شماري از نيروهاي منافقين با يونيفرم‌هاي سپاه و ارتش در اين جنگ حضور پيدا كرده بودند؟

جنگ تن به تن بسيار شديدي بين نيروهاي سپاه بدر و منافقين رخ داد. اين درگيري به‌ويژه براي نيروهاي امام موسي كاظم(ع) كه در داخل جاده اسلام‌آباد به كرمانشاه سنگر گرفته بودند و نيز نيروهاي شهيد صدر كه از پشت سر خود را به نيروهاي منافقين رسانده بودند، شدت بيشتري داشت. در واقع اگر نيروهاي امام موسي‌كاظم(ع) رو‌در‌روي آنها قرار گرفته بود، نيروهاي شهيد صدر هم از پشت سر و هم از پهلوي ستون به قلب آنها زده بودند و در ميان منافقين با آنها تن‌به‌تن مي‌جنگيدند؛ به‌نحوي كه در لحظاتي، جنگ صرفا با سلاح سرد و نيز با سلاح‌هاي سبك بين دوطرف انجام مي‌شد. از سلحشوري‌هاي نيروهاي شهيد صدر بايد بگويم كه آنها ساعات متمادي با منافقين و دور از نيروهاي پشتيباني جنگيدند به‌نحوي كه شماري از آنها تشنه به شهادت رسيدند.آنها 3روز كامل با تمامي قوا به جنگ با منافقين پرداختند اما به‌دليل حضورشان در منطقه‌اي بسيار صعب‌العبور در كوه‌ها و دره‌هاي منطقه، امكان رساندن آب و آذوقه به آنها نبود. يكي از خاطراتي كه از اين عمليات، مجاهدين بازمانده بازگو مي‌كنند در مورد يك شهيد فرانسوي است؛ او ژيروم ايمانوئل كورسل نام داشت و به «ابوحيدر الفرنسي» در نيروهاي بدر شهرت داشته جمعي گردان شهيد صدر بود (خدا رحمتش كند). او يك فرانسوي بود كه مسلمان و شيعه شد. بعد از آن به حوزه علميه رفت و براي حضور درجبهه‌هاي جنگ عليه باطل به نيروهاي بدر پيوست. گفته مي‌شود در اوج اين جنگ و درگيري و درحالي‌كه نيروهاي بدر به‌شدت احساس تشنگي مي‌كردند، او در ميان آنها فرياد مي‌زد برادران! ثابت‌قدم باشيد و به ياد تشنگي امام‌حسين(ع) بيفتيد. او بعد از اينكه ساعت‌ها با منافقين جنگيد به ضرب گلوله آنها به شهادت رسيد. مزار شهيد ابوحيدر الفرنسي هم‌اكنون در گلزار شهداي شهر مقدس قم قرار دارد.

  • مي‌توانيد چند خاطره از عمليات و رشادت‌هايي كه در آن زمان به وقوع پيوست را براي خوانندگان همشهري بگوييد؟

اجازه بدهيد در مورد چند نفر از رزمندگاني كه در اين عمليات به شهادت رسيدند سخن بگويم. يكي از آنها شهيد ابومحمد باختراني است؛ يكي از رزمندگان جواني كه به‌تازگي ازدواج كرده بود. همرزمانش مي‌گويند او طوري به جنگ تن‌به‌تن با منافقين مي‌پرداخت كه گويي سال‌ها دوره‌هاي ويژه نيروهاي تك‌آور را ديده است. اين جوان كه صرفا دوره‌هاي ساده‌اي را در نيروهاي بدر ديده بود واقعا به اسطوره‌اي براي بقيه رزمندگان تبديل شد. او پيشاپيش بقيه مجاهدين حركت مي‌كرد و با منافقين نخستين درگيري را انجام مي‌داد. حداقل 2خودروي منافقين را با نيروهاي داخلش به آتش كشيد. يك مسلسل از نوع بي‌كي‌سي در دست داشت و منافقين را از مقابل خود درو مي‌كرد. به گفته رزمندگان حاضر در اين عمليات، فقط خدا مي‌داند كه وي چند منافق را در آن منطقه صعب‌العبور به درك واصل كرده است. او يكي از كساني بود كه خانواده‌اش از ساكنان اسلام‌آباد بودند اما بعد از ازدواج به كرمانشاه (باختران) نقل مكان كرده بود.

  • آيا سخني بين مجاهدين بدر و منافقين در طول درگيري رد‌وبدل شد؟ آيا در اين رابطه سخني يا روايتي براي شما تعريف شده است؟

عربي آنها ضعيف بود و ما هم كه به تبع حالمان فارسيمان ضعيف بود. آنها معمولا با بلندگو شعارهاي خود را تكرار مي‌كردند. اما بعد از آنكه درگيري در پشت ستون‌هاي آنها هم شدت گرفت ديگر صرفا به نحوه جمع وجور كردن نيروهايشان مشغول شدند تا به‌نحوي آنها را سامان داده و از مهلكه‌اي كه در آن گرفتار شده بودند رهايي يابند؛ يعني بايد بگويم به‌رغم تعداد زياد نيروها و تجهيزات گسترده نظامي كه با خود به همراه داشتند، عمليات گازانبري رزمندگان آنها را به‌شدت سردرگم كرده بود. اين در حالي است كه شمار نيروهاي مجاهد با تعداد منافقين اصلا قابل‌قياس نبود. اكثر ساعت‌هاي عمليات، بين اين عده قليل از مجاهدين با منافقين ادامه پيدا كرد و زماني كه نيروهاي كمكي و بسيار گسترده به منطقه رسيدند تقريبا منافقين از بين رفته بودند. نيروهاي بدر در اين جنگ صرفا همان چند نفري بودند كه گفتم و خبري از هزاران نفر نيرو نبود.

  • پس با وجود اين عدم‌توازن قوا و همچنين تجهيزات منافقين، دليل اين برتري و پيروزي نيروهاي ما چه بود؟

ببينيد بچه‌هاي مجاهد، بچه‌هايي بودند كه باانگيزه‌هاي عقيدتي پاي به اين جنگ گذاشته بودند. انگيزه اصلي مجاهدين جنگ با دشمنان خدا، دشمنان جمهوري اسلامي و دشمنان امام خميني و دشمنان اسلام بود. اين انگيزه و احساس اشتياق باعث مي‌شد تا هر لحظه‌شاهد پيشروي آنها باشيم و كفه معادلات به نفع جمهوري اسلامي ايران برتري پيدا كند.

  • از نيروهاي پشتيباني سخن گفتيد، چند ساعت بعد نيروهاي پشتيباني به شما ملحق شدند؟

تقريبا مي‌توانم بگويم سومين روز از عمليات، درگيري به پايان رسيده بود و بعد از آن صرفا نيروهاي امدادي و نيز پاكسازي در آنجا فعاليت مي‌كردند. اما پيش از آن ما شاهد جنگ سختي بوديم. به‌ويژه آنها كه هلي‌برد شده بودند به‌شدت از نظر آذوقه و خصوصا آب در مضيقه قرار گرفته بودند. آمارها نشان مي‌دهند كه حدود 100نفر از مجاهدين بدر در تقابل با منافقين و در دفاع از هجمه آنها به جمهوري اسلامي ايران در عمليات پيروزمندانه مرصاد به شهادت رسيدند.

  • اگر بخواهيم زماني دقيق را براي پايان اين جنگ اعلام كنيم، به‌نظر شما عمليات مرصاد دقيقا در چه زماني به پايان رسيد؟

اگر از نظر تاريخ بخواهيد بايد بگويم 27جولاي 1988 به پايان رسيد و در روز آخر، نيروهاي ما در حال پاكسازي منطقه و جمع‌آوري شهدا بودند. اگر به تاريخ هجري شمسي هم بخواهيم سخن بگوييم، روز سوم مرداد درگيري با منافقين آغاز شد، 4مرداد اين درگيري ادامه پيدا كرد و تقريبا تا پايان روز 4مرداد اكثر قريب‌به اتفاق منافقين از بين رفته و غائله آنها به شكل قابل‌توجهي به پايان خود نزديك شده بود.

  • آيا اطلاع داريد كه با توجه به عراقي بودن شهداي مجاهد بدر، پيكر پاك آنها در كجا مدفون شد؟

براساس اطلاعاتي كه من دارم هريك از مجاهدين بنابر وصيت خود به خاك سپرده شده‌اند اما بسياري از آنها در انتهاي گلزار شهداي قم مدفون هستند. ازجمله كساني كه در شهر مقدس قم به خاك سپرده شد مي‌توان به شهيد كورسل و نيز شهيد ابوحسين نعيمي و بسياري ديگر از همرزمانشان اشاره كرد.

  • و اما يك مسئله جالب كه باقي‌مانده اين است كه شخص شما در كجاي اين جنگ حضور داشتيد؟

من جزو مجاهديني بودم كه در مرخصي بودند. در آن زمان محل سكونتم در شهر مقدس قم بود. وقتي كه آماده‌باش اعلام شد من براي كاري به تهران آمده بودم و از اين مسئله مطلع شدم و به‌سرعت خود را به واحدم رساندم.

کد خبر 377448

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha