جوان نجار که رؤیای خرید بنز در سر داشت با دوستش شرط بست که در مدت ۶ ماه، آنقدر سرقت می‌کند که بتواند خودروی موردعلاقه‌اش را بخرد اما خیلی زود شرط را باخت و به دام پلیس افتاد.

متهم

ساعت 18سي‌ام مرداد‌ماه مردي هراسان نزد مأموران گشت موتورسوار كلانتري قلهك رفت و عنوان كرد كه در دام 2سارق گرفتار شده است. وي گفت: زماني‌كه مي‌خواستم سوار ماشينم شوم ناگهان 2جوان كه سوار بر موتور بودند به سمت من هجوم آوردند و با تهديد قمه و در يك چشم به‌هم زدن گردنبندم را قاپيدند و فرار كردند.

مرد شاكي مشخصات سارقان را در اختيار مأموران قرار داد و در چنين شرايطي پليس به جست و جو در خيابان‌هاي آن اطراف پرداخت تا اينكه 2سارق موتورسوار را شناسايي كرد. آنها به محض ديدن گشت پليس، خيابان يكطرفه را خلاف جهت رفتند و با حركات مارپيچ سعي داشتند هر‌طور شده فرار كنند اما ناگهان خودرويي وارد خيابان شد و با موتورسوار تصادف كرد. همين باعث شد تا موتور توقف كند. هرچند 2سارق باز هم قصد فرار داشتند اما يكي از مأموران با لگد به موتور زد. موتورسوار زمين خورد اما ترك‌نشين موفق به فرار شد.

مأموران راكب موتور را دستگير كردند و او ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه پنجم دادسراي ويژه سرقت منتقل شد. اين جوان 27ساله وقتي پيش روي بازپرس علي‌وسيله ايردموسي قرار گرفت اظهار پشيماني كرد و گفت به خاطر شرط‌بندي با دوستانش دست به سرقت مي‌زده است.

گفت‌وگو با او را در ادامه مي‌خوانيد.

  • چه شد كه در اين سن كم سر از دنياي سارقان درآوردي؟

راستش را بخواهيد من اينكاره نيستم. يعني خلافكار حرفه‌اي نيستم. شوخي شوخي وارد اين بازي شدم. هميشه ‌رؤيا پردازي مي‌كنم و دلم مي‌خواست روزي يك خودروي بنز براي خودم بخرم و پيش همه فخرفروشي كنم. توقعم بالاست و هميشه در روياهايم مي‌بينم كه مرد پولداري شده‌ام كه همه به من احترام مي‌گذارند. فكر مي‌‌كردم اين روزها پول همه‌‌چيز مي‌آورد، هم خوشبختي، هم احترام و خيلي چيزهاي ديگر كه من هميشه حسرتش را كشيده‌ام. ماجراي سارق شدنم هم برمي‌گردد به همان بلندپروازي‌هايم. اما مسئله تنها اين نيست.

چند روز پيش وقتي با دوستانم دور هم نشسته بوديم، مهدي همدستم كه ترك‌نشين موتور بود و توانست از دست مأموران فرار كند، به من پيشنهاد سرقت داد. خواست با موتورم او را همراهي كنم. قرار بود او سرقت كند و من نقش راننده را داشته باشم. نمي‌خواستم قبول كنم اما يكجورايي ماجرا شرط‌بندي شد و من به‌خاطر اينكه خودي نشان بدهم قبول كردم.

  • شرط‌بندي شما بر سر چه بود؟

وقتي مهدي پيشنهاد سرقت داد، دوست ديگرم صادق پوزخندي زد و گفت شما در همان نخستين سرقت گير مي‌افتيد. من اما به‌خودم مطمئن بودم و براي اينكه خودي نشان بدهم گفتم نه من هرگز لو نمي‌روم چون نه خلافكار حرفه‌اي بودم نه قيافه تابلويي داشتم كه كسي بخواهد به من شك كند.

براي همين با دوستم شرط بستم كه مي‌توانم از پسش بربيايم. صادق دوستم اما مي‌گفت به دهمين سرقت نرسيده گير مي‌افتي، همين شد كه مرا قلقلك داد تا با او شرط‌بندي كنم. او مي‌گفت به دهمين سرقت نرسيده گير مي‌افتي اما من مي‌گفتم، در مدت 6‌ماه مي‌توانم به سرقت‌هايم ادامه بدهم تا در آخر يك خودروي بنز بخرم.اما خب شرط را باختم.

  • اين چندمين سرقت‌تان بود كه گير افتاديد؟

متأسفانه اين پنجمين سرقت بود و حرف صادق درست در آمد.

  • برسر چه شرط‌بندي كرده بوديد؟

يكجورايي كل كل دوستانه و رو كم كني بود. شرط‌مان معنوي بود نه مادي!

  • طي چه مدت، 5 سرقت انجام داديد؟

يك هفته.

  • چقدر پول گيرتان آمد؟

در اين مدت 6ميليون تومان كه تقسيم كرديم.

  • سابقه داري؟

يك بار چند سال پيش به جرم سرقت دستگير شدم و 2سال زندان بودم اما بعد از آزادي ديگر توبه كردم و با خود گفتم هرگز سمت خلاف نمي‌روم اما اين شرط‌بندي و كل كل دوستانه كار دستم داد.

  • شغلت چيست؟

نجارم. درآمدم خيلي بالا نيست اما از بيكاري بهتر بود. اما پشيمانم، چون بايد به زندان بروم و نگران خانواده‌ام و پسرم كه تازه 3ماه است به دنيا آمده هستم.‌اي كاش آن شب هرگز به مهماني دوستانه نمي‌رفتم كه اينچنين خودم را بدبخت كنم.

کد خبر 344047

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha