دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۶ - ۱۴:۴۲
۰ نفر

صدف کوه کن: هرسال روز جهانی غذا که می‌رسد، روزنامه‌ها، مجله‌ها، رادیووتلویزیون، پر می‌شود از متن‌های زیبایی که قرار است تلنگری باشند برای آگاهی شما از زندگی مردمی در آن سوی دنیا، که مهم‌ترین مولفه ظاهری‌شان شکم‌های بر آمده، دست‌های لاغر و دنده‌های بیرون زده است.

همه می‌گویند: آآآی آفریقا، آآآی کودکان آفریقایی، آآآآی مرگی که به خاطر یک لقمه نان اتفاق می‌افتد؛ و همه فراموش می‌کنند که آفریقایی نزدیک‌تر هم وجود دارد.

آفریقایی که تو می‌توانی با یک بلیت مترو و یک بلیت اتوبوس به آن برسی، دنده‌های بیرون زده‌ای هم وجود ندارد.

کودکان کمابیش تپلی را می‌بینی که شکم‌های بر آمده و ناف‌های بیرون زده هم ندارند، اما می‌دانی این ظاهر، طبلی تو خالی است و این کودک، سرما را هم تاب نخواهد آورد.

همه چیزی که از فروش فال‌ها عایدش می‌شود، یک بطری نوشابه است و کیکی که دیگر فرقی ندارد، طعمش پرتقالی باشد یا شکلاتی؛ و این تمام مواد مغذی است که بدن در حال رشدش می‌طلبد.

تومی‌توانی آن‌قدرها هم دور نشوی، با یک بلیت اتوبوس، برگردی به جایی که از مترو پیاده شده بودی و مردان جوانی را ببینی که ظهرها، نان و سیب زمینی می‌خورند و اگر ضیافتی باشد، تخم مرغی هم در سفره‌شان پیدا خواهی کرد؛ و این تمام چیزی است که بدن‌های تنومند و جوانشان می‌طلبد.

باز هم می‌توانی بالاتر بیایی و مترویی را که سوار بودی، کنار دانشگاه پیاده شوی. اینجا درست همان جایی است که آس‌های شهر در آن نفس می‌کشند و از هر کسی که بپرسی به تو خواهد گفت، برای عبور از این در، باید مخ باشی! بیشترشان از شهرستان آمده اند، درآمد چندانی ندارند و اگر دیرجنبیده باشند و خوابگاه هم نصیب شان نشده‌باشد، تمام موجودی ماهانه‌شان را برای سقف بالای سر پیش پیش می‌پردازند.

آنها ظهرها در سلف دانشگاه با خورشت‌های پر چرب و برنج‌های درجه چند سر می‌کنند و شب‌ها اگر رمقی مانده باشد، کنسرولوبیا باز می‌کنند و جای سبزی‌های تازه، میوه‌های فصل و گوشت، همیشه در بشقاب هایشان خالی است؛ و این تمام چیزی است که بدن‌های آینده سازان این کشور، دریافت می‌کند.

فکرمی کنی ایستگاه بعدی وجود نخواهدداشت؟ می‌توانی همان مترو را سوار شوی وتا آخر خط بیایی، اینجا بالای شهراست وکافی است برای حظ بصر هم که شده، وارد اولین پاساژ شیک شوی و دخترکان کم جانی را ببینی که بیشترشان کم خونی دارند و یکی در میان قرص‌های معده می‌خورند.

افراد بی‌رمقی که از بوی گوشت کهیر می‌زنند، از میوه و شیر متنفرند و برای خوردن سبزی باید دماغ هایشان را بگیرند.

همین‌ها، عصر‌ها در کافی شاپ، سان‌شاین می‌خورند و ناهارشان چند پر کالباس با سس مایونز است؛ و این تمام چیزی است که بدن‌های مادران آینده دریافت می‌کند.

اگر صبح که از خانه بیرون زدی، در تاکسی خوابت نبرده باشد، این شانس را داشته‌ای که پیرزن و پیرمرد‌های همسایه را در صف شیر ببینی و شاید با خود بگویی، خدا را شکر که اینها   وضعشان خوب است، اما حقیقت این است که خیلی از این شیرها فروخته می‌شوند به بقالی سر کوچه، تا پولشان به زخمی زده شود؛ و این تمام چیزی است که بدن‌های در حال فروریزی دریافت می‌کند.

حالا اگر می‌خواهی آه بکشی، این آه را برای خودت، کودکت، مادرت و برادرت بکش چرا که در کشوری زندگی می‌کنی که هنوز هم میوه را می‌توان کیلویی خرید؛ سرزمینی‌که سیب‌های قندک وکرفس‌های آب دار دارد و تا همین چند سال پیش، آب گوشت، سالاد شیرازی و سبزی خوردن با دوغ و نان سنگک درهر خانه‌ای یافت می‌شد.

حالا می‌توانی از ته دل آه بکشی، امروز روز جهانی غذاست و قرار است یاد سوءتغذیه بیافتیم.

کد خبر 34028

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز