آزاده مختاری: جوان سابقه دار وقتی برای دختر نوجوان، ازهیجان سرقت، کیف‌قاپی و پول‌های هنگفت تعریف کرد، او را وسوسه کرد تا از خانه فرار کند.

کارآگاهان مبارزه با سرقت پلیس آگاهی تهران، از3ماه قبل در جریان کیف‌قاپی‌های زنجیره‌ای درمقابل بانک‌های تهران قرار گرفتند.

در حالی که تحقیقات اولیه نشان می‌داد سرقت‌ها توسط 3 جوان  کم سن و سال صورت می‌گیرد، هفته گذشته با وقوع سرقت مشابه دیگری کارآگاهان پلیس به سرنخ‌هایی رسیدند که نشان می‌داد یک دختر نوجوان نیز در روزهای اخیر وارد باند شده است.

با چهره نگاری دختر نوجوان و 3 عضو دیگر باند، پلیس محدوده سرقت‌های باند را تحت پوشش نامحسوس قرارداد، تا اینکه عصر سه‌شنبه گذشته مأموران دختر نوجوانی را که شباهت زیادی با تصویر چهره نگاری شده داشت، ترک موتور پسر جوانی در جنوب تهران شناسایی و او را  دستگیر کردند.

در حالی که پسر موتورسوار مدعی بود یک پیک موتوری است، بازجویی از دختر جوان آغاز شد و مشخص شد او یک دختر فراری به نام نیلوفر است که از یک هفته قبل از خانه فرار کرده‌است.

هیجان سرقت دیوانه‌ام کرد

« کیمیا آنقدراز هیجان سرقت برایم صحبت کرد که وسوسه شدم از خانه فرار کنم و وارد باند سرقت  شوم». این ادعا‌های نیلوفر بود، او وقتی روزگذشته درمقابل قاضی هاشمی - دادیاریکم دادسرای جنایی- قرارگرفت، داستان اغفالش از سوی جوانی به نام کیمیا، فرارش از خانه و عضویتش در باند سرقت را تعریف کرد.

« یک هفته قبل ازفرار ازخانه، درمسیر مدرسه به خانه با کیمیا آشنا شدم، او با افتخارخاطرات سرقت‌ها، کیف‌قاپی و زندان رفتنش را برایم تعریف کرد و وقتی فهمید علاقه‌ای به درس خواندن ندارم و تنها با اصراروالدینم درسم را ادامه می‌دهم وسوسه‌ام کرد ازخانه فرار کنم.

او می‌گفت: اگرفرارکنم می‌توانم بدون امر و نهی مادر و پدرم برای درس خواندن، فقط خوش بگذرانم و زندگی پرهیجانی داشته باشم.

حرف‌های او،  مخصوصا وقتی با هیجان خاطرات سرقت را تعریف می‌کرد باعث شد به‌دنبال بهانه‌ای برای فرار بگردم و به این ترتیب وقتی 2 روز بعد مادرم ازدرس خواندنم ایراد گرفت، ساکم را بستم و فرار کردم.»

دختری در باند سرقت

نیلوفردرادامه گفت: بعد از فرار سراغ کیمیا رفتم و او هم من را به خانه مجردی یکی ازدوستانش درغرب تهران برد که با وی درزندان آشنا شده بود. 

فردای آن روز با کیمیا به پاتوق 2 پسر نوجوان دیگر به نام‌های مجید و مهران که از کیمیا کم سن و سال‌تر بودند رفتیم، آنها از 3 ماه قبل باندی برای سرقت از مشتریان بانک‌ها تشکیل داده بودند و به سبک فیلم‌های پرهیجان سرقت می‌کردند.

وقتی آنها بار دیگر از هیجان سرقت و پول قلمبه‌ای که با سرقت به دست می‌آوردند و خوشگذرانی هایشان با این پول‌ها برایم حرف زدند من هم قبول کردم تا عضو باند آنها باشم.

این دختر درخصوص شگرد اعضای باند گفت: من فقط در یک سرقت همراهشان بودم، که در این سرقت من و مجید مقابل بانک به‌دنبال طعمه‌ای گشتیم و با شناسایی این طعمه مشخصاتش را با تلفن همراه به دیگر اعضای باند که دربیرون بانک کمین کرده بودند اطلاع دادیم و آنها هم سوار بر موتور دست به سرقت کیفش ‌زدند.

آقای قاضی سرم به سنگ خورده است

دختر جوان در حالی که به شدت می‌گریست به قاضی گفت: من فقط در یک سرقت با اعضای باند همکاری کردم، اما خیلی خوب شد که در همین سرقت دستگیر شدم، الان هم خیلی پشیمانم و دلم برای خانواده‌ام و حتی مدرسه تنگ شده است، سرقت هیچ هیجانی نداشت بلکه من را بدبخت کرد.

کد خبر 33716

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز