دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: روز ۲۰ اسفند امسال سردار قاسم سلیمانی شصت‌ساله‌ شد اما نه یک شصت‌سالگی ساده مثل خیلی از آدم‌های دیگر.

سلیمانی

بادیگارد سردار قاسم سلیمانی است. محلی‌ها را خوب می‌شناسد. چشمش به یک غریبه که می‌افتد، الکی جلو می‌رود و سلام می‌کند. بعد با نگاهی پر دلهره رد راهش را می‌گیرد.

اینجا زادگاه سردار است، روستای قنات ملک، در نزدیکی «رابر» کرمان. همه‌ي اهالی روستا خودشان را بادیگارد او می‌دانند.

جانشان به جانش بسته است یا بی‌خیال از کنارت رد می‌شوند و به سؤالت جواب سر بالا می‌دهند تا مبادا حرف بیجایی زده باشند یا اینکه به مهلکه‌ي مبهم مواجهه با غریبه‌ها می‌آیند تا از هم‌ولايتي‌شان دفاع کنند.

سؤالت هرقدر هم که ساده باشد، کلی فکر می‌کنند، بعد به هم نگاه می‌کنند تا چند کلمه جواب بدهند. من یک سؤال ساده می‌پرسیدم؛ چقدر سردار را دوست داری؟ و یک جواب مشابه می‌شنیدم: «تو بچه‌ي شهر هستی.

نمی‌دونی وقتی یه نفر سردار مملکت می‌شه و به روستای بچگی‌هاش برمی‌گرده، چقدر مهمه.» روستایشان بکر در میان کلی کوه و دشت‌‌ قرار گرفته است و آنها حاضر نیستند نه روستا و نه دنیایشان را با کسی سهیم شوند. دلخوشند به اسطوره‌ي زندگی‌شان.

حسابی با قهرمان روستایشان پز می‌دهند، آن هم فقط با چند جمله‌ي کوتاه.

  • معمولی‌های خاص

قنات ملک یک روستای معمولی است، مثل خیلی از روستاهای دیگر. خانه‌هایی با دیوارهای کوتاه و یک طبقه و گاهی آغل‌هایی در حیاط.

درختانی که در این روزهای سرد زمستانی، در انتظار باران و برف هستند تا در بهار و تابستان پر بار باشند. مردان و زنان قنات‌ملک لباس محلی خاصی به تن ندارند، لهجه‌یشان هم چندان پیچیده نیست، ظرافت‌های خاص خودش را دارد.

با یک سلام و علیک و حال و احوالپرسی ساده از کنار هم می‌گذرند و روز‌هایشان را به سبکی عادی سپری می‌کنند: بردن گوسفندان به چراگاه، کشاورزی، باغداری، دیدن اخبار شبانگاهی و... در کنار تمام این معمولی‌ها و عادی‌ها، یک‌سری ویژگی‌های خاص خود را هم دارند؛ مثلا در بین صحبت‌های معمولی‌شان گوش که تیز کنید، بیش از همه فامیلی سلیمانی را می‌شنوید.

دقیق هم که نگاه کنید، فامیلی سلیمانی را بر سر کوچه‌ها زیاد می‌بینید.

آن‌قدر که شاید وقتی برای اولین‌بار چشمتان به کوچه‌ي شهید اسماعیل‌سلیمانی بیفتد (کوچه‌ای که تقریبا در نزدیکی خانه‌ي سردار و پدرش قرار دارد) هیجان‌زده به دنبال یکی از اهالی روستا بگردید تا از او بپرسید که «این کوچه‌ی شهید اسماعیل سلیمانی، به نام برادر سردار یا یکی از نزدیکان اوست؟» و بعد با صدایی معمولی که اتفاقا هیچ نشانه‌ای از تعجب و هیجان در آن نیست، مواجه شوید که می‌گوید: «نه، اینجا خیلی‌ها سلیمانی هستند.

چون ما از طایفه‌ای بزرگ هستیم که فامیلی همه‌مان سلیمانی است؛ مثلا سردار شهید احمد سلیمانی را هم داریم که اتفاقا همرزم سردار قاسم سلیمانی بوده.» راست می‌گوید.

خیلی‌ها سلیمانی هستند و خوب آداب زندگی طایفه‌ای را می‌دانند. همين زندگي در فضايي كه طايفه و خانواده مهم هستند در عراق به كمك سليماني آمده است.

او با استفاده از تجربه‌ي قنات ملك، توانست طوائف پراكنده‌ي عراق را در برابر امواج حملات داعش، منسجم كند.

اوج كار سردار سليماني، متحد كردن قبايل منطقه‌ي جوف الصخر در نزديكي كربلا بود كه اين طوايف توانستند در آستانه‌ي عاشوراي پارسال، شبه‌نظاميان داعش را از اين منطقه برانند؛تجربه‌اي كه بعدها در مناطق قبيله‌نشين ديگر عراق مانند بيجي، سامرا، الرمادي و... هم تكرار شد تا عملا داعشي‌ها متوقف و تا حد زيادي از مناطق مركزي و جنوبي عراق، رانده شوند.

  • هدیه‌های ناقابل عزیز

باید پای صحبت زن‌های روستای قنات ملک نشست و حرف‌هایشان را شنید. خصوصا وقتی که شیر بز‌هایشان را دوشیده‌اند و دارند با آن پنیر درست می‌کنند تا بعد با گردوهای له شده‌ای که محصول باغ‌های خودشان است، قاتی کنند و صبح‌ها بخورند.

(و چقدر خوشمزه است!) یا وقتی کشک‌هایشان را می‌سابند تا غذای محلی درست کنند. اینها دارایی زن‌هایی است که با دست خود درست کرده‌اند و اشتیاق دارند وقتی سردار به روستایشان می‌آید، همان‌ها را برای او به هدیه ببرند.

اصلا هدیه بردن برای سردار یکی از علایق قنات‌ملکی‌هاست. آنها با کلی هیجان و شوق از روزهایی می‌گویند که سردار می‌آید و هر کدامشان در پستوی خانه‌ي خود به دنبال چیزی می‌گردند.

یکی کشک می‌برد و یکی پنیر و یکی هم دوغ. دیگری هم گوسفند و بزغاله‌اش را بغل می‌کند و می‌رود تا نزدیکی خانه‌ي سردار. بعد به رسم ادب و محبت خوردنی‌های خانه‌ي خود را به او هدیه می‌کنند. یکی از زن‌ها می‌گوید: «سردار حواسش به همه هست. از تک تک ما تشکر می‌کند.»

اما در بین این همه هیجان و محبت، سؤال مهمی که کمی جنس فضولی دارد، این است که آیا سردار هدیه‌ها را می‌پذیرد؟ حرف به اینجا که می‌رسد، یکی از مرد‌ها بحث را ادامه می‌دهد: «خب، سردار آدم مهمی است.

او دل هیچ‌کس را نمی‌شکند اما راستش نمی‌تواند بپذیرد ولی ما محبتمان را به او نشان می‌دهیم، حتی به خانه‌یمان دعوتش می‌کنیم و او گاهی این دعوت را می‌پذیرد.

سردار بابت هدیه‌ها آن‌قدر مهربانانه تشکر می‌کند که حتی وقتی نمی‌پذیرد، دلمان نمی‌شکند... ببینید نکته اینجاست که ما هم جایگاه سردار را می‌شناسیم.» سردار بهتر از هرکس دیگری می‌داند که مردم این روستا در شرایط خوبی زندگی نمی‌کنند.

یعنی امکاناتشان کم است و ساکن بودن در یک منطقه‌ي کوهستانی گاهی زندگی را براي آنها سخت می‌كند؛ آن‌قدر سخت که در این سال‌های پر از ادعای پیشرفت تکنولوژی، آنها هنوز گاز ندارند و در سرمای زمستان مجبورند که با نفت چراغ‌های خود را روشن کنند تا شب‌ها خانه‌هایشان مثل لوله‌های آب در حیاط، یخ نزند.

سفره‌ي دل زنان پرتلاش روستا که پهن می‌شود، مشکلات و سختی‌های زندگی‌شان یکی یکی رو می‌آید. گاهی با اخم می‌گویند و گاهی با لبخند اما چه فرقی می‌کند، زندگی برایشان همین است.

حتی بعد از این شکایت‌های خودمانی، صبح فردایشان را باید مثل تمام دیروز‌هایشان آغاز کنند.

  • آیا سردار خشک و خشن است؟

همیشه شنیده‌ایم یا دیده‌ایم که شرایط اقتضا می‌کند، نظامی‌ها و کسانی که پیوسته در میدان‌های جنگ هستند، افرادی جدی، خشن و خشک باشند.

حالا شاید این فرضیه برای بعضی صدق کند اما حداقل درباره‌ي قاسم سلیمانی این‌طور نیست. هرجا که با اهالی روستا درباره‌ي اخلاق سردار صحبت کنید، همه لبخندی روی لبشان می‌آید و می‌گویند: «سردار خیلی خوش اخلاق است...

او در مسجد که می‌نشیند، با کوچک و بزرگ حال و احوال می‌کند و حتی متناسب با سنشان با آنها شوخی می‌کند. به همین خاطر هیچ‌کس از سردار نمی‌ترسد از بس که مهربان است.»

صحبت از مهربانی که می‌شود، جوان دیگری می‌گوید: «ما نباید یادمان برود که سردار کیست و چه جایگاه اجتماعی مهمی دارد. او شخص خوش‌اخلاقی است.» و بعد حرفش را می‌خورد و به دوست دیگرش خیره می‌شود.

انگار مردم روستای قنات ملک یاد گرفته‌اند که باید سردار ‌زادگاه‌شان را حفاظت کنند. مبادا حرفی از دهانشان بیرون بیاید که نباید گفته شود.

همین است که گاهی سخت حرف می‌زنند و گاهی حرف‌هایشان را می‌خورند، حتی وقتی درباره‌ي دوست داشتن و خوش‌اخلاقی‌های اسطوره‌شان باشد.

راستی، نوشتم«اسطوره» یکی از جوان‌ها می‌گوید: «نیازی نیست کسی اثبات کند که سردار یک اسطوره است. گرچه می‌دانیم که او امام حسین (ع) نیست که شخصی معصوم به حساب بیاید اما این مرد آن‌قدر بزرگ است که به یک اسطوره تبدیل شده. حالا چه دیگران از این حرف خوششان بیاید و چه نیاید... حرف دیگران اهمیتی ندارد...»

یکی از حرف‌های دورهمی این جوان‌ها آن است که سردار در ایران طرفدارهایی دارد که حتی از قنات‌ملکی‌ها هم پرشورترند و بیش از این همه دل به او سپرده‌اند و گوش‌هایشان را تیز کرده‌اند تا اگر روزی سردار کمکی خواست یا کاری داشت، بشتابند.

منبع: همشهري‌جوان

کد خبر 329175

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha