دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۶
۰ نفر

همشهری دو - آزاده باقری : قنبر یوسفی، شاعری اهل آمل است؛ شاعری خوش‌ذوق که هم اشعار و ترانه‌های شمالی می‌سراید و هم اشعار زیبایی به زبان فارسی.

شاعری  از خطه آمل

شعرهاي زيادي از او در مطبوعات محلي و سراسري منتشر شده است. شعرهاي طنز او در شبكه‌هاي اجتماعي هم بازخورد زيادي دارد و دست‌به‌دست بين مردم مي‌گردد. به همين بهانه با او تماس گرفتيم تا از خودش و حس شعرپردازي‌اش بگويد. 49سال سن دارد و 28سالي مي‌شود كه به‌عنوان معلم ادبيات در مدارس آمل تدريس مي‌كند. شعرهاي فارسي‌اش كه به‌تازگي به سمت طنز گرايش پيدا كرده است را به‌دست نشريه‌هاي سراسري مي‌سپارد. تا به حال هم چندين كتاب شعر چاپ كرده كه يكي از آنها به چاپ دوم هم رسيده است. چند جلد كتاب مشترك به زبان مازندراني نيز با چند شاعر ديگر چاپ كرده‌اند كه مورد استقبال محلي‌ها قرار گرفته. از زندگي‌اش در آمل راضي است و مي‌گويد چندان تمايل ندارد از شهرش دل بكند و به پايتخت بيايد و از آنجا كه شبكه‌هاي اجتماعي به سرعت شعرهايش را بازنشر مي‌كنند راضي است. يك پسر و يك دختر دارد كه آنها هم به نوبه‌خودشان هنرمند هستند. پسرش با صداي دلنشينش ترانه‌هاي محلي مي‌خواند و دخترش هم قلم خوبي دارد و چندين بار مطالبش در رسانه‌ها منتشر شده است.

  • دغدغه اصلي‌ام شعر طنز است

قنبر يوسفي به واسطه شعرهايش هم در نشريه‌هاي بومي فعال است و هم با نشريات سراسري‌ در ارتباط است و مي‌گويد: «فعلا يكي از دغدغه‌هايم طنز اجتماعي است. طنزهايم به روز هستند و در مورد اتفاقات روزي كه در جامعه مي‌افتد شعر مي‌گويم و به همين دليل به شكل جدي با مجله «طنز و كاريكاتور» همكاري مي‌كنم». آقاي يوسفي از آن دسته شعراي فعالي است كه چندين كار انجام مي‌دهد. او علاوه بر اينكه تدريس مي‌كند و در كانون پرورش فكري فعاليت دارد و شعرهاي محلي و فارسي مي‌گويد، كارهاي تلويزيوني هم در شبكه استاني‌شان انجام مي‌دهد و كارهاي اجرا، نويسندگي و كارشناسي آن را برعهده مي‌گيرد.

او درباره شروع كارش مي‌گويد: «در دوران دبيرستان يكي از پاهاي ثابت مراسم صبحگاهي و مراسم مناسبتي بودم. حتي در مدرسه انشاي بچه‌ها را هم مي‌نوشتم. در همين زمان‌ها مكاتباتي با آقاي سهيل محمودي داشتم كه بسيار در روند زندگي من تأثيرگذار بود تا اينكه وارد دانشگاه شدم و دوره كارداني را در دانشسراي تربيت معلم نوشهر خواندم و كارشناسي‌ام را در دانشگاه بابل. با وجود آنكه رشته‌هاي ديگر هم مي‌توانستم قبول شوم اما آنقدر به شعر و ادبيات علاقه داشتم كه به رشته‌هاي ديگر فكر هم نكردم». اين شاعر شمالي از سال68 تدريس را در مدرسه آغاز كرد و 2سال بعد هم زندگي مشتركش را مي‌سازد و در حال حاضر 2فرزند دارد؛ «يك فرزندم دانشجو است و ديگري دانش‌آموز. دخترم، مبينا خيلي خوب مي‌نويسد و پسرم، محمدرضا خيلي خوب مي‌خواند. بيشتر هم ترانه‌هاي محلي مي‌خواند كه برخي از ترانه‌هايش را خودم مي‌گويم. بعضي از نوشته‌هاي دخترم هم در ضميمه دوچرخه روزنامه همشهري چاپ شده است. همسرم نيز كارمند اداره بهزيستي است». با وجود آنكه مشغله كاري زيادي دارد و در بعضي موارد هم خانواده از او گله‌مند مي‌شوند كه چرا وقت زيادي را به كارهايش اختصاص مي‌دهد اما سعي مي‌كند كارهايش را طوري مديريت كند تا وقت بيشتري در كنار خانواده‌اش باشد. البته بماند كه در پايان صحبت‌هايش مي‌گويد خانواده تا حدودي با نحوه كار‌كردنش كنار آمده‌اند.

  • فعاليت در نشريه‌هاي محلي و سراسري

شروع كار جدي‌اش با مطبوعات از مجله «جوانان»بود وهمكاري‌اش با نشريه‌هاي محلي هم از طريق نشريه «هراز»؛ «اولين كارم در صفحه خلوت انس مجله «جوانان» و در نشريات محلي هم شعرهاي محلي‌ام در نشريه «هراز» چاپ شد. بعدها در دهه 80 نيز بخش ادبي اين نشريه را عهده‌دار بودم. در حال حاضر در «پيام آمل»، «پيام مازندران» و... فعاليت جسته‌گريخته‌اي دارم. براي نشريه‌هاي سراسري ‌ نيز به شكل جسته‌گريخته شعر مي‌فرستم». او معتقد است شعرهاي محلي‌اش چون به سبك ترانه هستند و خواننده‌هاي محلي آن را مي‌خوانند بازتاب بيشتري دارد؛ «چندين كار محلي‌ام چون از روي آن خواننده‌هاي محلي خوانده‌اند بازتاب بيشتري داشته. همچنين بعد از جرياني كه در ادبيات گيلان به نام «هساشعر» يعني شعر امروز به‌وجود آمد در مازندران نيز جرياني به‌وجود آمد به نام «اساشعر» كه از نظر شكل و قالب و محتوا جديد بود و در سطح شمال بازتاب خوبي داشت».

  • شعرهايم دلي هستند و به پولش فكر نمي‌كنم

شعر گفتن آقاي يوسفي كاملا دلي است و هيچ‌وقت به اين فكر نكرده است كه با شعر گفتن كسب درآمد كند براي همين هيچ وقت از زاويه مادي به كارهايش نگاه نمي‌كند و مي‌گويد: «براي شعرهايي كه سفارشي باشد مبلغي دريافت مي‌كنم.‌ حدودا براي هر پروژه به من از ٢٠٠ تا٤٠٠ هزارتومان مي‌دهند. چون شاغل هستم و درآمدم از راه ديگري است براي دريافت حق‌التحرير چندان پيگير نيستم و به زبان نمي‌آورم اما دوستان بر حسب لطفي كه دارند پرداخت مي‌كنند. حتي بعضي نشريات همين كه كارم را براي چاپ قبول مي‌كنند باعث افتخارم است. من دوست ندارم كاري كه انجام مي‌دهم شكل ترانه‌فروشي به‌خودش بگيرد.‌كار من دلي است و كساني هم كه تا به حال به من حق‌التحرير داده‌اند هم از ته دل اين كار را كرده‌اند».

  • كتاب‌هاي شعر شاعر آملي

از آنجا كه سال‌هاست قنبر يوسفي شعر مي‌گويد، تا‌كنون توانسته چندين بار شعرهايش را به يك مجموعه كتاب تبديل و آن را منتشر كند كه در اين‌باره مي‌گويد: «سال ٨٢ كتابي به اسم «كسي از اين شعر سردرمي‌آورد» منتشر كردم كه مجموعه‌اي از شعرهاي دوبيتي، رباعي و شعرهاي سپيدم بود. سال اول با فروشي كه داشت سال بعد از آن نسخه دوم‌اش را منتشر كردم. بيشتر براي من معرفي كتاب مهم بود تا ماديات. بعد از آن، سال 84 كتاب طنز ورزشي‌اي با عنوان «بوق هفت‌بند» چاپ كردم. كارهاي گروهي بومي هم زياد كار كرديم كه 4-3 نفر بوديم. ‌ همچنين كتابي به نام «اساشعر» نيز داريم. علاوه بر آن كتابي از گلچين اشعار شاگردهاي خودم در كارگاه‌هاي شعري كه داشتم به نام «يكشنبه‌هاي نااميد» منتشر كردم. كارهاي ديگري هم دارم كه در فرصت مناسب به شرط پيدا شدن ناشر جمع‌آوري خواهم كرد.»

  • كار و زندگي‌ام در آمل است

شاعر خطه شمال چندان تمايل ندارد براي آنكه خودش را بيشتر بشناساند به پايتخت بيايد و ادامه زندگي‌اش را در اين شهر داشته باشد. با وجود آنكه ديده است برخي از دوستان و همكارانش به تهران آمده‌اند و تا حدودي از او موفق‌تر هستند؛ «زندگي در تهران مشكلات خاص خودش را دارد. هزينه زندگي در تهران بالاست و از سوي ديگر كارم، خانواده‌ام، فاميل و زندگي من در آمل است. خيلي از دوستاني كه به تهران آمده‌اند با توجه به ارتباطات رسانه‌اي، مطبوعات و انتشارات به امكانات بهتري دسترسي پيدا كرده‌اند اما من نمي‌توانم زندگي‌اي كه اينجا دارم را در تهران داشته باشم. البته در دوران معاصر و عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات اينترنتي، كل جهان تبديل به دهكده شده، چه برسد به حدفاصل تهران و آمل كه جاي خودش را دارد. از طريق شبكه‌هاي اجتماعي مختلف با دوستان در ارتباط هستيم.

کد خبر 324376

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha