چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: نشست ژنو ۳، پیامدهای برجام و ... از جمله موضوعاتی هستند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۴ بهمن- جای گرفتند.

سيد حسين موسوي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر «نشست ژنو ٣ و تجزيه بحران سوريه» نوشت:روزنامه اعتماد؛۱۴ بهمن

 نشست ژنو ٣ با حضور نمايندگان طرف‌هاي گوناگون بحران سوريه روز يكشنبه ١١ بهمن در ژنو آغاز شد. بشار الجعفري، نماينده دايمي سوريه در سازمان ملل متحد سرپرستي هيات دولت سوريه را به عهده دارد. در يك نگاه كلي به صف‌آرايي موجود در نشست ژنو تركيب نيروهاي موافق و مخالف دولت سوريه را مي‌توان در سه طيف خلاصه كرد. طيف نخست را نيروهايي تشكيل مي‌دهند كه به نمايندگان نشست رياض معروف شدند. در اين طيف كه عربستان سعودي محوريت آن را تشكيل مي‌دهد نيروهاي متنوعي ديده مي‌شوند كه گروه‌هاي مسلح پيكارجو يك سر طيف هستند و نيروهاي اپوزيسيون مسلح غيرتروريست نظير ارتش آزاد و احرار‌الشام و جيش الاسلام سر ديگر اين طيف هستند. طيف دوم نيروهاي اپوزيسيون غيرمسلح را شامل مي‌شود كه هم از سوي ايران و روسيه و هم از طرف دولت سوريه به عنوان اپوزيسيون ملي به رسميت شناخته شدند. اگر چه اين نيروها به محور ويژه‌اي تعلق ندارند، اما مي‌توان گفت كه ايران و روسيه روي اين نيروها تاثيرگذار هستند، طيف سوم را دولت سوريه به انضمام برخي سازمان‌هاي بخش‌هاي كردنشين اين كشور تشكيل  مي‌دهند.

مطابق اظهارنظر نمايندگان و سخنگويان مستقيم و حاميان منطقه‌اي و بين‌المللي اين سه طيف، خواسته‌هاي اين سه طيف بر سر تعريف ماهيت بحران سوريه و راه‌هاي پايان دادن به آن، آنقدر با يكديگر در تقابل است كه احتمال نزديك شدن آنها در اين نشست بسيار ضعيف است. يك سر اين طيف كه تندروها را زير چتر خود جاي داده و از سوي عربستان سعودي و

در سطح بين‌المللي از سوي ايالات متحده امريكا و برخي كشورهاي غربي و تركيه پشتيباني مي‌شوند، بر ضرورت پايان دادن به زمامداري بشار اسد، رييس‌جمهور سوريه تاكيد مي‌كنند. طيف دوم كه از سوي ايران با روسيه و چند نيروي مهم منطقه‌اي نظير حزب‌الله لبنان پشتيباني مي‌شوند به تقدم اصل مبارزه با تروريسم در سوريه و حل و فصل تدريجي بحران سوريه با مشاركت و نقش‌آفريني دولت بشار اسد باور دارند. دي ميستورا، نماينده سازمان ملل متحد در بحران سوريه كه با برپايي نشست ژنو ٣ ميان طرف‌هاي گوناگون خود را به صورت نسبي موفق مي‌بيند بحران سوريه را به چند لايه تقسيم كرده كه مسائل جانبي اين بحران نظير آوارگي مردم مناطق درگير و آسيب‌هاي شديد انساني بخش مهمي از لايه‌هاي گوناگون بحران اين كشور تلقي مي‌كند كه در فضاي كنوني و با وجود فقدان راه‌حل ريشه‌اي بايد مورد رسيدگي قرار گيرد، زيرا دي ميستورا بر اين نكته واقف است كه هيچ نيرويي (چه اپوزيسيون مسلح و غيرمسلح و چه دولت سوريه) نمي‌تواند از سهم خود در ايجاد و تشديد ابعاد فاجعه‌بار انساني بحران سوريه شانه خالي كند.

دي‌ميستورا با اتكا به تجربه چند ماه اخير خود در زمينه تجزيه اين بحران به چند لايه و حل و فصل لايه‌هاي قابل حل حتي در شرايط جنگي، نشست ژنو ٣ را به مثابه الگوي بزرگ‌تر تجزيه بحران سوريه برگزار كرده است. توافق همه طرف‌ها در منطقه زبداني شمال غربي دمشق و چند توافق جزيي ديگر در مناطق گوناگون سوريه و التزام همه طرف‌ها به توافق‌هاي به عمل آمده، سازمان ملل متحد و نماينده آن را ترغيب كرد كه اين الگو را در فضايي به وسعت جغرافيايي سوريه (به استثناي مناطق تحت اشغال داعش) اجرا كند. از ديدگاه سازمان ملل متحد هنگامي كه طرف‌هاي درگير به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر سر ابعاد فاجعه‌بار انساني جنگ سوريه توافق مي‌كنند، ورود به ديگر لايه‌هاي اين بحران به ويژه لايه سياسي آن ممكن مي‌شود.

زيرا در اين توافق‌ها از يك سو حسن نيت طرف‌هاي درگير در جنگ درباره اجراي تصميمات نشست‌هاي مشترك‌شان اندازه‌گيري مي‌شود و از سوي ديگر از انباشتگي بحران‌هاي انساني اين جنگ جلوگيري مي‌شود. به عبارت ديگر ايجاد كريدورهاي انساني براي امدادرساني به مردم مناطق درگير، تخليه مجروحان جنگي در همه مناطق و جابه‌جايي جغرافيايي نيروها و از همه مهم‌تر احترام و پايبندي همه طرف‌ها به سازمان‌هاي امدادرسان رسمي سوريه و ديگر سازمان‌هاي بين‌الملل نظير صليب سرخ و عدم انهدام نهادها و شبكه‌هاي زيرساختي كشور سوريه نظير شبكه آبرساني، برق‌رساني و شبكه‌هاي خدمات عمومي شهري از جمله اقدامات مشترك همه نيروهاي درگير به شمار مي‌رود كه در صورت موفقيت در آن مي‌توان به لايه‌هاي ديگر بحران سوريه به ويژه بحران سياسي رسيدگي كرد.

اين الگو در صورت موفقيت كامل مي‌تواند براي ديگر كانون‌هاي بحران منطقه‌اي و جهاني مورد استفاده قرار گيرد. نكته مهم اين است كه همه طرف‌هاي درگير در بحران سوريه و حاميان منطقه‌اي و بين‌المللي آنان به اين نتيجه قطعي رسيده‌اند كه صفر و صد كردن بحران سوريه نتيجه‌اي جز ادامه خونريزي و انباشتگي فاجعه انساني و پيامدهاي وسيع آن (نظير سيل آوارگي مردم سوريه به اروپا و...) نخواهد داشت. اين نتيجه‌گيري طرف‌هاي درگير در بحران سوريه را بايد به فال نيك گرفت.

حال اگر نشست ژنو ٣ بتواند فقط ابعاد انساني فاجعه جنگ سوريه را مورد رسيدگي قرار دهد و اگر در آينده نزديك و در پي توافقات اين نشست، ديگر شاهد آوارگي مردم شهرهاي سوريه به خارج از مرزها و كوچ اجباري آنان به درون مرزها نباشيم و اگر از اين پس مردم بي‌دفاع شهرهاي سوريه به عنوان سپر انساني جنگ‌ها شناخته نشوند و اگر انهدام مراكز و شبكه‌هاي خدماتي سوريه به مثابه جنايت جنگي طرف‌هاي درگير شناخته شود و اگر توافق‌هايي از اين دست مورد احترام همه طرف‌ها قرار گيرد آنگاه مي‌توان به آرامي به ديگر لايه‌هاي بحران اين كشور رسيدگي كرد. از همه مهم‌تر و در صورت موفقيت همه طرف‌ها در گام‌هاي نخستين مربوط به ابعاد انساني جنگ، جناح‌ها و نيروهاي افراطي نظير داعش ديگر قادر به ادامه راهبرد وحشت‌آفريني از طريق قتل و كشتار بي‌رحمانه نخواهند بود. نكته پاياني اين است كه اگر همه طرف‌هاي درگير به اين اصل وفادار بمانند كه بايد چيزي به نام سوريه در نقشه جهاني وجود داشته باشد تا در مورد چگونگي اداره آن چانه‌زني كرد، آنگاه مي‌توان به حل و فصل ديگر لايه‌هاي بحران اميدوار بود.

  • پیامدهای «برجام»

حميد كريم‌نيا . كارشناس روابط بين‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۱۴ بهمن

برنامه جامع مشترک (برجام) تحولی در روابط خارجی و داخلی به‌وجود آورد كه عمده اين تحولات را مي‌توان اين‌گونه برشمرد.

الف) در روابط خارجی ضمن تفاسیر و نظرات متفاوت و بعضا مخالف، تحولی فوری صورت گرفت؛ از جمله بخشی از تحریم‌ها برداشته شد، روابط با کشورهای مختلف تحول پیدا کرد، به‌ويژه در روابط با آمریکا و اروپا، تحرک جدی ایجاد شد.

کشورهای اروپایی نیز این فرصت را غنیمت شمرده و نسبت به گسترش روابط اقتصادی اقدام کردند. این تحولات اجتناب‌ناپذیر بود و جمهوری اسلامی ایران نیز به‌درستی و با درک موقعیت تلاش کرد که گذشته فضای خصمانه را تا حدودی تبدیل به روابطی بر اساس اصول و منطق و در چارچوب معیارهای روابط بین‌الملل درآورد. هرچند که بعضی از کشورهای منطقه باوجود استقبال جهانی، آن را برنتافتند و رسم همسایگی را خوب به‌جا نیاوردند.

قاعده بر این بوده و هست که آنان سمت‌وسوی دیپلماسی نوین در ایران را که ثبات‌بخش و در جهت حفظ صلح و تحکیم‌بخشی به موقعیت خطرناک کنونی در خاورمیانه است غنیمت شمرده و استقبال کنند. اما گویی شأن و قدرت ایران در این جهت را خلاف مصالح و منافع خود می‌دانند و در سال‌های گذشته نیز از رهگذر وجود بحران در روابط با غرب و تحریم‌ها توانسته بودند برای خود جایی را باز کنند. اکنون که جمهوری اسلامی ایران در راه ثبات‌بخشی و صلح پا پیش گذاشته، آنان برای برهم‌زدن این روند به هر اقدامی متشبث می‌شوند. اما دیپلماسی قدرتمند که این تفاهم با ١+٥ از آن منجر شد تاکنون اجازه نداده که تلاش‌هاي کشورهایی همچون عربستان تأثیری بر آن بگذارد.

اکنون اروپا و آمریکا که از حامیان این توافق هستند به‌هیچ‌وجه در روند شکل‌گرفته روبه‌جلو به‌ خود تردید راه نمی‌دهند. قدرت منطقه‌ای ایران و موقعیت تأثیرگذار آن علاوه بر حوزه‌های امنیتی و سیاسی در حوزه اقتصادی نیز در چنان ظرفیتی قرار دارد که طرف‌های مذاکره هیچ‌گاه نمی‌خواهند این فرصت تخریب شود. سفرهای هیأت‌های اقتصادی که به‌نوبت از فردای امضای برجام صورت گرفت، مؤید این نظر است.

ب) و اما نتایج برجام در داخل هم بااهمیت و پربار بود: نخست اینکه پس از چندین‌سال قدرت دیپلماسی و هنر گفت‌وگو را با قدرت‌های جهانی به نمایش گذاشت. دیپلماسی یک‌بار دیگر در صحنه داخلی، برخلاف نظر تندروها حرکت کرد. در سالیان متمادی از هنر دیپلماسی غفلت شده بود. اگر هم اعتقادی از نظر خردگرایان به آن بود، از آن بهره گرفته نمی‌شد، به عبارتی تیم حرفه‌ای مذاکره‌کننده به‌شکلی که در این مرتبه شاهد بودیم، وجود نداشت. خوشبختانه در این فرصت فضای مطلوب و تلطیف‌کننده‌ای به‌وجود آمد زیرا اراده عمومی نیز همسو با آن بود و این پشتوانه تأثیری بسزا در مقابل مخالفت‌ها گذاشت. در نتیجه تشنج گذشته تا حدودی به رفع نگرانی‌ها انجامید. از پیامدهای دیگر فضای تازه، رهنمودی به سمت حل سایر معضلات دیرینه از طریق دیپلماسی بود. معلوم شد که برای حل معضلات دیرین دیگر راه‌حل‌هایی معقولانه‌تر و به‌دور از تشنج‌های بی‌مورد می‌تواند وجود داشته باشد. از این رهگذر بود که معلوم شد می‌توان برای سایر اختلافات از در مذاکره و گفت‌‌وگو وارد شد.  عمق مشکلات این چندساله قاعدتا با یک یا دو مورد کم نمی‌شود، اما می‌تواند با داشتن اراده‌ای از طرفین، سمت‌وسوی کاهش بحران را داشته باشد.

  • نگاهی به مدیریت گردش پول در بانک‌ها

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛۱۴ بهمن

همه ما در خبر‌ها و اظهارات مختلف مسئولان، با این عبارت مواجه شده‌ایم که منابع ما برای فلان کار محدود است و نمی‌توانیم آن گونه که شایسته و بایسته است به مردم خدمت کنیم. به جز این اظهارات، در زندگی روزمره‌مان نیز عملا با این موضوع مواجه شده‌ایم و مثلا برای دریافت یک وام ساده و ناچیز مثل وام ازدواج، گاه کارمان به انتظارهای طولانی کشیده و در نهایت عطایش را به لقایش بخشیده‌ایم! در همه موارد مذکور، ترجیع‌بند «کمبود منابع» همچون نواری اتوماتیک دائما تکرار شده و ما هم ظاهرا چاره‌ای جز باور و پذیرش این موضوع نداریم! اما در مقابل کمبود منابع چه پیشنهادی می‌شود؟ تامین منابع با استفاده از «استقراض و جذب سرمایه خارجی» با ادبیات و عناوین مختلف و در قالب عقودی که گاه استقلال ملی را به خطر می‌اندازد! نظیر همین قراردادهای جدید نفتی یا برخی دیگر از خرید‌ها که ایران و ایرانی را تا خرخره زیر بدهی می‌برد و کشور را همچون سال‌های دولت سازندگی و تعدیل اقتصادی، با میلیاردها دلار بدهی خارجی مواجه می‌سازد.

تردیدی نیست که کشور پهناور ایران با هزاران راه نرفته و طرح و برنامه و آرزوی بر زمین مانده، به هر میزان که فکرش را بکنیم، به منابع و سرمایه احتیاج دارد و نمی‌توان این منابع را محدود به توان داخلی دانست. این حقیقت، ضرورت استفاده از منابع معقول خارجی را موجه  می‌سازد. اما در کنار این ضرورت منطقی، دو نکته را نباید از نظر دور داشت نخست آنکه جلب سرمایه خارجی، برای آبادی ایران است و منطقا نمی‌شود قیمت آن، خدشه به استقلال و عزت ایران باشد! پس از هر راهی و به هر وضعی، نباید در پی آن بود. اما نکته دوم که محور این یادداشت است، مدیریت منابع اعم از داخلی و خارجی است. بدین معنا که آیا آنچه در حال حاضر در شبکه مالی و بانکی کشور به عنوان سرمایه وجود دارد، درست و عادلانه و هوشمندانه مدیریت می‌شود یا نه !؟ اگر بله که باید برای جذب سرمایه خارجی هم کوشید و اگر نه، بی‌تردید جذب آن سرمایه هم کمکی به گره‌های اقتصادی نمی‌کند و عملا گره‌ای بر گره‌ها زده و زمینه‌ای برای رانت‌خواری و تباهی‌ها فراهم خواهد آورد. برای تبیین بهتر موضوع، بررسی تنها یکی از معضلات شبکه بانکی کافی است. بخوانید:

1- بر اساس  آمار بانک مرکزی در شهریورماه سال جاری، بانک‌های کشورمان پس از کسر ذخیره قانونی، توانسته‌اند «یکصد و دو هزار میلیارد تومان سپرده قرض‌الحسنه » از مردم دریافت کنند. همگان می‌دانیم که سپرده‌های قرض‌الحسنه سپرده‌هایی است که مردم در ازای سپرده‌گذاری آن در بانک، هیچ سودی دریافت نمی‌کنند. این عدد قابل توجه و مهم، می‌تواند بسیاری از گره‌ها را باز کند ولی آیا در عالم واقع، چنین اتفاقی افتاده است؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید به این نکته توجه کنیم که این سپرده‌ها چند دسته‌اند و هریک چه سهمی از 102 هزار میلیارد افسانه‌ای را دارند و بعد ببینیم بر سر هریک چه می‌آید!

2- گروه اول این سپرده‌ها، همان است که به «سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز» موسوم هستند و  36 هزار میلیارد تومان از کل سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. یادآوری این نکته ضروری است که سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز همان سپرده‌هایی هستند که مردم معمولا با نیت خیر در بانک سپرده‌گذاری کرده و بانک‌ها هم جهت ترغیب مردم به سنت قرض‌الحسنه، به صاحبان این سپرده‌ها به قید قرعه جوایزی اهداء می‌کنند. بر اساس آمار موجود، بانک‌ها 34 هزار میلیارد تومان از این 36 هزار میلیارد تومان را به صورت قرض‌الحسنه وام داده‌اند. به این شکل که  6 هزار میلیارد تومان برای  وام ازدواج جوانان و 8 هزار میلیارد تومان برای سایر وام‌های قرض‌الحسنه (از جمله وام‌های کمیته امداد، وام اشتغال، وام تحصیل، وام زندانیان و ....) صرف شده است. این یعنی تنها تکلیف 14 هزار میلیارد تومان معلوم است و 20 هزار میلیارد تومان باقیمانده مشخص نیست که صرف چه حوزه‌هایی شده است! اخبار و اطلاعات معتبر و غیرقابل انکار نشان می‌دهد بخش قابل توجهی از آن به صورت قرض‌الحسنه به مدیران و نورچشمی‌های بانکی وام داده شده است!

به عنوان نمونه، معاون نظارتی بانک مرکزی در  آبان ماه سال جاری خبر داد که حداقل 30 درصد از تسهیلات قرض‌الحسنه به مدیران و کارکنان بانک‌ها وام داده شده است که مقدار آن بیش از 10 هزار میلیارد تومان می‌شود! مرکز پژوهش‌های مجلس هم طی گزارش شماره  14455 در مهرماه سال جاری، ضمن تایید این مسئله، شرایط اعطای وام قرض‌الحسنه بانک‌ها به مدیران و کارکنانشان از منابع قرض‌الحسنه مردم را «بسیار ناعادلانه» توصیف می‌کند. تنها مقایسه اقساط وام ازدواج در 36 ماه و اقساط وام مدیران بانکی در 200 ماه، ناعادلانه بودن را به روشنی نشان می‌دهد.

3- اما گروه دوم این سپرده‌ها،  به  «سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری»  موسوم هستند که  66 هزار میلیارد تومان از سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری، همان سپرده‌هایی است که مردم در ازای افتتاح آن در بانک دسته چک دریافت کرده و سودی دریافت نمی‌کنند. نکته بسیار حائز اهمیت این است که  این سپرده‌های جاری به صورت تمام و کمال، در اختیار بانک‌ها قرار دارد و بانک‌ها از محل این منابع که با نرخ صفر از مردم دریافت کرده‌اند، سودهای بسیار بالایی کسب کرده و البته هیچ مقدار از آن را به صورت قرض‌الحسنه به مردم وام نداده‌اند! بانک‌ها این سپرده‌ها را سهم خود می‌دانند و بانک مرکزی نیز بر این مسئله صحه می‌گذارد اما جای این سوال به صورت جدی وجود دارد که وقتی بانک‌ها بنای اعطای وام قرض‌الحسنه از این منابع را ندارند، چرا باید مجوز جذب چنین سپرده‌هایی را داشته باشند؟ در واقع باید گفت حال که بانک‌ها مجوز دریافت چنین سپرده‌هایی با نرخ صفر را دارند،‌ باید ملزم می‌شدند حداقل بخشی از آن را به صورت قرض‌الحسنه وام داده و خدماتی که روی این سپرده‌ها به مشتریان ارائه می‌کنند را گسترش دهند.

4- اما افزون بر مشکلات پیش گفته، به صرفه بودن سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری برای بانک‌ها و عدم نظارت بر آن به دلیل خلأ قانونی، سبب شده است تا اشتهای سیری‌ناپذیر برخی از بانک‌ها تحریک شده و در نتیجه،  اقدام به گشایش سپرده جاری بدون دسته چک برای مشتریان خود بکنند! تا بدینوسیله  بتوانند از مانده حساب جاری مشتریان در این حساب استفاده کرده و از آن هم سود بدست بیاورند. آنها مشتریان خود را در ازای اعطای بعضی وام‌ها، مجبور به افتتاح حساب جاری بدون دسته چک می‌کنند و از این طریق، از افتتاح حساب پس‌انداز قرض‌الحسنه که بایستی طبق قانون بخشی از آن به صورت قرض‌الحسنه وام داده شود نیز سر باز زده و از منابع این حساب در جهت کسب سود‌های بالا استفاده می‌کنند. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای دیگر، بانک‌ها خدمات متنوعی از جمله وام خرید کالا، کارت‌های خرید اعتباری و ... به واسطه این سپرده‌ها به مشتریان خود ارائه می‌کنند. با این وضع و در شرایطی که بانک‌ها برای اعطای وام قرض‌الحسنه ازدواج که مبلغ آن تنها 3 میلیون تومان است جوانان را در صف 430 هزار نفری دریافت این وام اندک ماه‌ها معطل نگه می‌دارند، ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه در نظام بانکی ضروری است. استفاده از بخشی از سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری در اعطای وام قرض الحسنه و ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز و جلوگیری از اعطای ناعادلانه آن به مدیران بانکی، سبب می‌شود که نه تنها دیگر هیچ جوانی در انتظار دریافت وام ازدواج نباشد، بلکه امکان افزایش مبلغ این وام تا سقف 10 میلیون تومان نیز برای هریک از زوجین فراهم شود و وام‌های دیگر قرض‌الحسنه نیز رونق یابد.

آنچه خواندید، واکاوی و مروری  بسیار فشرده و فوری بود درباره  تنها یکی از معضلات و مشکلاتی که در کشور وجود دارد و سوء مدیریت و بی‌تدبیری در آن حوزه، سبب خسران عظیم در بخش‌های گوناگون و از جمله ازدواج جوانان و اشتغال و ایجاد کسب‌های کوچک شده است. اکنون فرض کنید غرب بدون آنکه از ما بخواهد از آرمان‌هایمان دست برداریم، حاضر باشد منابع مالی در اختیار ما بگذارد - و می‌دانیم چنین فرضی در عالم واقع محقق نخواهد شد- در این صورت چه اتفاقی خواهد افتاد!؟ 102 هزار میلیارد رها شده در چاه ویل نظام بانکی، چند برابر خواهد شد! بدون آنکه ساز و کار تخصیص آن ساماندهی شده باشد! و البته به همان میزان که منابع توسعه می‌یابد، تخلف‌های پیدا و پنهان و رانت‌های کلان برای نور چشمی‌ها  و به قول حضرت آقا، قانوندانان قانون‌شکن هم بیشتر خواهد شد. آیا کسانی که حاضر نیستند و یا نمی‌توانند یک پروژه 102 هزار میلیاردی را به نفع مردم سامان‌دهی کنند، توان جذب اعتبار و یا مدیریت آ ن را خواهند داشت!؟ به نظر می‌رسد مدیریت منابع و سامان‌دهی امور، ارتباط چندانی با آرزوی گشایش از جانب غرب نداشته باشد. این یک مصداق ساده بود!

  • عزت، حکمت و مصلحت در یک سفر

حسام‌الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۱۴ بهمن

نگاه برخی سایت‌ها و کانال‌ها که برداشتی شخصی و یک نفره را بدل به خوراک لذیذ رسانه‌ای کرده‌اند، با نگاه فرهنگی ایتالیایی‌ها به حضور رئیس جمهوری ایران و نخست‌وزیر ایتالیا در موزه کاپیتولین بسیار متفاوت است: نگاه «اسب بینی» دن‌کیشوتی، فقط یک فاعل شناسا دارد و هیچ کس جز او در سراسر جهان آن نشانه را آن گونه نشناخته و تفسیر نکرده است. اما دیدگاه منتقدین ایتالیایی در مقابل متوجه آن چیزی است که «پوشانده شده» است. یک کاریکاتور ایتالیایی روحانی و رنزی را در مکانی نشان می‌دهد که فقط جعبه‌های بزرگ دارد. روحانی رو به رنزی می‌گوید «منو کجا آوردی؟ ایکا؟{فروشگاه زنجیره‌ای سوئدی}!

 آنچه برای ایتالیایی‌ها «حیثیتی» است و «ناموسی» دقیقاً همان تصاویر برهنه‌ای است که نشان از رنسانس دارد و بیانگر فرهنگ اومانیستی است که در تقابل با مذهب خواهان برجسته کردن انسان وبدن انسان بودند. نیویورک تایمز می‌گوید «هویت ملی» ایتالیا همین چیزهاست.

یک ایتالیایی خوش ذوق هم یک فتوشاپ خنده دار توئیت کرده: «چه می‌شد اگر روحانی به فلورانس می‌رفت که پر است از مجسمه‌های برهنه؟» در این توئیت به عنوان مثال یک لباس زیر برای مجسمه «دیوید» اثر «میکل آنژ» فتوشاپ شده است. آن تصاویر جعبه شده بخشی است از هویت و «خود» ایتالیایی. تا آنجا که منتقدی می‌نویسد اگر آن را بپوشانیم در واقع «خود»‌مان را پنهان کرده‌ایم.

 اما آنچه در سفر ایتالیا دیده نشد، نفس حضور دو رئیس دولت در موزه بود. محل موزه برای امضای قراردادها و مصاحبه دو رئیس دولت به تصادف انتخاب نشده بود. دو کشور نماینده دو تمدن بزرگ بشری بودند و موزه‌ها مکانی استثنایی است برای یادآوری پیوندهای تمدنی. موزه برای هر دو تمدن درس‌های بزرگی دارد. چندی پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه‌ای خطاب به جوانان اروپا و امریکا از آنان پرسیدند: «آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزش‌هایی طی قرون متمادی، بزرگ‌ترین تمدن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکران را تربیت کرد؟

اگر جوانان مسلمان اروپایی سری به موزه‌های مشهور جهان بزنند و در تنوع وکثرت فرهنگی میراث تمدن اسلامی تأمل کنند، در جزئیات مربوط به کتاب‌ها، اشیا و آثار هنری خیره شوند واز خود بپرسند همنشینی شمایل‌های مسیحی و الواح تورات و خوشنویسی‌های قرآن کریم و ناقوس کلیساهای شرقی و کاشیکاری‌های مساجد که دریک مقیاس میکرو یعنی در زیر سقف موزه‌ها به قالب دسته ‌بندی‌های تخصصی در آمده و در معرض رؤیت بازدید‌کنندگان قرار گرفته، چگونه طی قرون پیشین، در یک پهنه وسیع‌تر در گستره تمدن اسلامی همجواری و همزیستی ادیان و مذاهب و فرقه‌های گوناگون را به نمایش می‌گذاشته و در فراسوی همه اختلاف‌ها و تفاوت‌های هویتی و فرهنگی و دینی پیوستگی یک تمدن را فریاد می‌زده؟

آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا مجسمه بودا ومعبد پالمیرا طی همه قرون اسلامی پا برجا بوده وبه مخیله هیچ فقیهی اعم از سنی وشیعی خطور نکرده که فتوای انهدام آن را صادر کنند؟ آیا مین‌گذاری زیر معبد پالمیرا، در حقیقت مین‌گذاری زیر قلمرو تمدنی امت مسلمان نیست که پایتخت‌های فرهنگی آن، مساجد وکلیسا‌ها وکنیسه‌ها را در خیابان‌ها ومحله‌های واحدی همجوار ساخته بودند؟»

«ایرینا بوکوا» مدیر کل فعلی یونسکو در جایی گفته است: مسأله خیلی مهم که باید بدان توجه کرد این است که باید کوشید جوانان به یک «حس تعلق وسیع وتمدنی» مجهز بشوند. یعنی حس ملی کافی نیست، بلکه علاوه بر آن حس تمدنی وچند ملیتی ومنطقه‌ای هم ضرورت دارد. تروریست‌ها بدان خاطر مجسمه‌ها را نابود می‌کنند و میراث ملموس تمدنی را مین‌گذاری می‌کنند که از یک آگاهی شیطانی برخوردارند. آنان عامدانه «احساس تعلق» را ترور می‌کنند.

تمدن اسلامی و تقویت احساس تعلق به تمدن اسلامی در فراسوی این یا آن ملیت می‌تواند یک پادگفتمان علیه داعش باشد.

این را روحانی و بوکوا در صبحانه کاری خود به شکل صریح گفتند: «تروریست‌ها و گروه‌های تروریستی تلاش می‌کنند با تخریب این آثار، رابطه نسل جوان را با هویت و گذشته تاریخی خود قطع کنند تا بتوانند آنان را به عنوان سرباز جذب نمایند.» کدام هویت وکدام گذشته تاریخی است که داعش می‌خواهد در آن گسست ایجاد کند؟خیلی روشن است: «اسلام تمدنی» هم‌اکنون با «اسلام خلافتی» در حال مبارزه هستند. برای مقابله با داعش باید اسلام تمدنی یعنی نگرش فراملیتی را تقویت کرد. اینکه اسلام تمدنی و «ثروت فرهنگی اسلام» در معرض ترور و تخریب و انهدام قرار گرفته است، می‌تواند گفتمان دفاعی و مقاومتی باشد علیه داعش: ما ایرانیان باید صریحاً اعلام کنیم که نه فقط مساجد شیعیان که داعش آن را ذیل عنوان «معبد صفوی» به آتش می‌کشد مال ماست، بلکه نمرود و پالمیرا و کتابخانه موصل که با همه کتب خطی عثمانی وفارسی به آتش کشیده مال ماست. هر شمایل یهودی و مسیحی و ایزدی - که در عصر تمدن اسلامی و خلافت تمدنی عباسی وعثمانی و ایرانی محافظت شده است- متعلق به تمدن اسلامی است.  این نکته بسیار ساده «باید با هم محافظت کنیم» بسیار مهم است. زیرا به موازات حس تعلق درون تمدنی یک حس تعلق بینا-تمدنی هم به وجود می‌آورد. از خلال همین «با هم بودگی» و«باهم پاسداری کردن» مفهوم «تعامل با جهان» در بعد فرهنگی‌زاده می‌شود و قوام می‌یابد.

کد خبر 323860

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha