شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۶ - ۰۶:۰۹
۰ نفر

دیگر از آنها خبری نیست؛ از گزمه‌هایی که لای جمعیت پرجنب‌و‌جوش خریداران جولان می‌دادند و مواظب امنیت بازار بودند...

از جارچی‌هایی که با صدای بلند احکام حکومتی را برای حلقه‌ای که دورشان را گرفته بودند می‌خواندند؛ از فروشنده‌های دوره‌گردی که می‌چرخیدند و جنسشان را با صدای بلند تبلیغ می‌کردند یا از سیاسیونی که در حجره‌ها، آرام و درگوشی درباره اوضاع و احوال مملکت با هم صحبت می‌کردند.

حالا توی خیلی از شهرها، خیابان‌های خاکستری رنگ، کمر راسته بازارهایی که زمانی ستون فقرات شهر به حساب می‌آمدند را شکسته‌اند. اما روزگاری آنها هم  یک مرکز اقتصادی مهم بودند و هم محلی برای خودنمایی هنر و ذوق معماری ایرانی. این 2صفحه هم چرخ کوچکی است در هزارتوی پررمز و راز بازار ایرانی.

بد نیست بدانید
ردیف طولانی گنبدهای آجری بازار مربوط به دوره شهرسازی اسلامی است. خیلی‌ها بازار را یکی از ویژگی‌های اصلی شهرهای اسلامی می‌دانند؛ هرچند بر سفالینه‌های ایرانی که عمری 6هزار ساله دارند، نقش‌هایی از چهارسو و 2دالان مسقف عمود بر آن به‌دست آمده.

   بازارهای ایران بیشتر یک شکل خطی دارند و در مسیر این خط‌های کشیده - که معمولا از دروازه شهر شروع می‌شود - به بناهای عام‌المنفعه زیادی برمی‌خوریم که آن‌قدرها هم به کسب و کاسبی ربطی ندارد؛ مثل مسجد جامع، حسینیه، آب انبار، حمام و قهوه‌خانه.

  بازارها در طول تاریخ به دلایل مختلف از جمله آتش‌سوزی، جنگ‌های ویرانگر و... تخریب شده‌اند و آنچه امروزه از بازارهای سنتی برای ما باقی مانده بیشتر سر و شکل قاجاری دارند. البته این بازارها نمونه‌های مناسب و فرزندان خلف بازارهای قدیمی و کهن ایران هستند.

   اگر گذرتان به شیراز، یزد، کرمان و البته اصفهان افتاد، می‌توانید برای دیدن عالی‌ترین نمونه‌های معماری بازار ایران سری به بازار نو، خان ولی، سرای گنجعلی‌خان و قیصریه بزنید.

با اینکه در بازارهای سنتی همه چیز می‌شد پیدا کرد اما تنها خریدهای مختصر و دم‌دستی از بازارچه‌های محلی انجام می‌شد و مردم بیشتر برای خریدهای مفصل و اصلی‌شان به بازار - که در مرکز شهر قرار داشت - می‌رفتند.

  بازار مفت‌برها اسم دیگر بازار تهران قدیم است و وجه تسمیه‌اش هم این است که کسبه بازار تهران باید آنچه را درباریان احتیاج داشتند با افتخار پیشکش می‌کردند؛ هرچند سر بازاری‌ها آن‌قدرها هم بی‌کلاه نمی‌ماند و این دست و دلبازی‌ها برایشان امتیازات نان و آب‌داری به دنبال داشت.

بازارهای مسقف در مناطق کویری باعث می‌شدند خریداران از گرمای آفتاب سوزان تابستان در امان باشند. همین الگو در شهر سردسیری مثل زنجان - که به قول استاد کریم پیرنیا، طولانی‌ترین بازار سرپوشیده ایران را دارد - هم سرمای زمستان را قابل تحمل می‌کرد و هم از ریزش برف و باران به داخل بازار و تبدیل شدن راسته به یک رودخانه یا پیست اسکی جلوگیری می‌کرد.

نقطه طلایی

 میدان نقش جهان با این ابعاد؛ در واقع قسمتی از بازار اصفهان است. حجره‌ها دور تا دور میدان می‌چرخند و از در قیصریه اصفهان که درست روبه‌روی همین گنبد فیروزه‌ای مسجد شاه قرار دارد، داخل بازار می‌شوند. آن نقطه تیره انتهای میدان، سردر قیصریه است.

اول ببین ، بعد بخر

اینکه اینجا بهترین جای بازار وکیل شیراز است یا نه را نمی‌دانم، ولی معمولا بهترین جای راسته بازار به مغازه‌هایی اختصاص داشت که بافته‌های گران‌قیمت را عرضه می‌کردند و بعد از آنها هم ادویه‌فروش‌ها و صرافی‌ها بودند.

 توی راسته‌های بازار مغازه‌های هر صنف باید کنار هم و در یک طرف راسته قرار می‌گرفتند تا خریدار بتواند بدون سردرگمی، نمونه‌های مختلف هر جنس را با هم مقایسه کند و بهترین جنس را با مناسب‌ترین قیمت تهیه کند.

هزار توی

قیصریه
 اینجا قیصریه است. به راسته بازار نسبتا درازی که در آن کالاهای ظریف به فروش می‌رسد، قیصریه گفته می‌شده. صاحب دکان‌های قیصریه معمولا زرگرها، سوزن‌دوزان، پارچه فروش‌ها یا مثل قیصریه قزوین(همین تصویر)، فرش‌فروش‌ها هستند. دو طرف قیصریه 2 در وجود دارد که در پایان ساعت کاری بسته می‌شود.


 تصویربخشی از ورودی بازار قیصریه اصفهان  در میدان نقش جهان. 

یادگار دود و نور


داروغه شهر را معمولا می‌شد زیر گنبد چهارسو پیدا کرد و لابد زمانی نه‌چندان دور داروغه شهر قزوین هم زیر همین سقف گنبدی دودگرفته می‌نشسته و بیا و برو و اتفاقات بازار را زیر نظر می‌گرفته. سیاهی گنبد چهارسوی مجموعه سعدالسلطنه هم حکایت از یک آتش‌سوزی بزرگ دارد که البته در بازارهای ایران اتفاق عجیبی نبوده. تمام چهارسوها که محل تقاطع 2راسته بازار هستند، با یکی از همین گنبدهای پر از کاربندی و نقاشی پوشانده می‌شدند.

این معماری بخصوص و متمایز از بقیه قسمت‌های بازار به خاطر اهمیت این فضا بوده؛ چهارسو در واقع هسته مرکزی اقتصاد هر شهر به حساب می‌آمده است. 

کارناوال غم و شادی


چه روز جشن و شادی و چه روز عزا و غم، ظاهرا بازار هیچ‌وقت از جمعیت خالی نمی‌شد؛ حتی در ایام محرم که بازار تعطیل بود، دسته‌های سینه‌زنی یا گروه‌های تعزیه‌خوانی و تماشاچیان‌شان بودند که راسته‌ها و چهارسوها را پر می‌کردند. بازارها برای خودشان یک دسته بزرگ سینه‌زنی داشتند که هر صنف و دسته‌ای با پرچمی خاص در آن شرکت می‌کردند.

تیم‌های جوان

 اینجا تیم است. صد و خرده‌ای سال پیش در عصری که دیگر بناهایی به این قوت ساخته نمی‌شد، استاد حسن قمی یکی از زیباترین تیم‌های ایران را با تمام این تزئینات و ظریف‌کاری‌های دیدنی از آجر ساخت. تیم‌ها و تیمچه‌ها که نسبت به عناصر دیگر بازار کم‌سن و سال‌تر و جدید‌ترند، در واقع مرکز چند تجارتخانه با کالاهای مشابه بودند.

ردپای خورشید

نمونه نورگیر زیبای تیمچه صباغ را - که به یک نگین تراش‌خورده می‌ماند - می‌توانید توی خیلی از بازارهای دیگر هم ببینید. به هر کدام از این نورگیرها یک استوانه نورانی وصل است که تا کف بازار ادامه دارد و همه جا را پر از لکه‌های نورانی می‌کند.

 این نورگیرها و سوراخ‌ها، نور بازار را تامین و هوا را تهویه می‌کنند. قدیمی‌های این سرزمین به این سوراخ‌ها «هورنو» یا «هورانه» می‌گفتند.

کد خبر 32295

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز