همشهری آنلاین: رفع تحریم‌های ایران و انتخابات موضوعاتی بودند که برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۲۷ دی- در ستون سرمقاله‌شان به آن پرداختند.

سعید علیخانی تحلیلگر مسائل بین المللی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر« روزهای سرنوشت‌ساز» نوشت:روزنامه ایران؛۲۷ دی

این روزها برای کشور ما و نیز جامعه جهانی روزهایی تاریخی و سرنوشت ساز است. روزهایی که مذاکرات پیچیده و نفسگیر هسته ای به لغو تحریم ها علیه کشورمان منتهی می‌شود تا این دوره از مراحل چهارگانه مذاکرات هسته ای که از 26 مرداد 1392 با مدیریت محمد جواد ظریف پیش می رفت، با موفقیت خاتمه یابد. مذاکرات اتمی کشورمان از زمان آغاز(14 مهر82) تا کنون مدیریت 4 شخصیت سیاسی کشورمان را شاهد بوده است. حسن روحانی، علی لاریجانی، سعید جلیلی و محمد جواد ظریف. ارزیابی دستور کار چهار دوره مدیریت مذاکرات هسته ای نشان می دهد که به جز دوره دکتر روحانی و ظریف که تعامل با غرب، سیاست تنش زدایی و دور کردن پرونده هسته یا کشورمان از شورای امنیت(دوره روحانی) و خارج کردن پرونده ایران از شورای امنیت (دوره ظریف)به عنوان سیاستی عملگرایانه در دستور کار قرار گرفت ، دو دوره دیگر بیشتر بر نگاه به شرق(چین و روسیه در دوره دکتر لاریجانی) و نیز سیاست موسوم به "سیاست تهاجمی و طلبکارانه"(دوره دکتر جلیلی) مبتنی بود. ابتنای دو دیدگاه  روحانی و ظریف در دوره متناوب روحانی (۱۴ مهر ۱۳۸۲ تا ۲۴ مرداد ۱۳۸۴) و ظریف (از 26 مهر 92 تاکنون) بر مذاکره مستقیم و تعاملی با غرب که بواسطه ابعاد عملگرایانه خود منتقدان سرسختی نیز در داخل یافت، در این دستاورد مشترک بود.

به این ترتیب که در زمان دکتر روحانی، پرونده هسته‌ای ایران با تعهد  سه کشور اروپایی به شورای امنیت نرفت (توافق تهران و پاریس)و در زمان دکتر ظریف نیز توافق جامع اتمی حاصل شد.(توافق موقت ژنو). این وضعیت در دوره دکتر لاریجانی و جلیلی البته سرنوشتی متفاوت داشت. ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و باز شدن این پرونده ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد که موضوع آن "تهدید صلح و امنیت جهانی" بود، در این دوره اتفاق افتاد و شورای امنیت با صدور ۶ قطعنامه تحریم اقتصادی ایران را آغاز کرد.در دوره مدیریت جلیلی نیز هرچند ایران طبق توافق ژنو درخواست آژانس برای بازرسی از تاسیسات قم را پذیرفت و با پیشنهاد تبادل سوخت موافقت کرد و مبادله اورانیوم با غلظت پایین با اورانیوم غنی شده به عنوان سوخت راکتور تهران را طبق توافق تهران پذیرفت اما تحریم های سنگین از سوی آمریکا و اروپا علیه کشورمان وضع شد تا جایی که این وضعیت علاوه بر آنکه درآمد نفتی کشورمان را به نصف تقلیل داد به دلیل اخلال در مبادلات ارزی ، منجر به ایجاد موانع جدی حتی در انتقال درآمد نفتی شد.

اکنون اما بنابر توافق جامع اتمی،علاوه برآنکه حق غنی سازی کشورمان به رسمیت شناخته شده است، تداوم کار با سانتریفیوژها تضمین شده است و راکتور آب سنگین اراک نیز باقی خواهد ماند. تحریم های دیگر در حوزه نفت و گاز، تسلیحاتی(بعد از پروسه 5 ساله)، بانکی، تجاری، بیمه و نیز خرید هواپیماهای مسافربری(بعد از سی سال تحریم) لغو می شود و از همه مهم تر اینکه تحریم علیه صادرات و واردات مواد هسته ای نیز برچیده خواهد شد . خرید اقلام حساس با کاربرد دومنظوره و تامین نیازهای کشورمان از طریق کمیسیون مشترک ایران و ۱+۵ و نیز  تحصیل دانشجویان کشورمان در رشته های مرتبط با انرژی هسته ای نیز از جمله مورادی هستند که منبعد راه برای تحقق آن نیز تسهیل خواهد شد. این مقایسه عینی که صورت مذاکرات و نتایج مکتوب و در دسترس  برآن صحه می گذارد، بهترین مناط و ملاک قضاوت در ارزیابی چهار دوره پر فراز و نشیب از پرونده هسته‌ای کشورمان است .

تردیدی نیست که پرونده ای با این حجم از پیچیدگی که هربخشی از آن به جز آنکه حاوی نکات مهم فنی در بستری از تحولات سیاسی داخل و خارجی نیز نضج گرفته است، راه را برای انواع تفاسیر باز می گذارد و این انتظار که همگان با وجود روشنی دستاوردهای این پرونده در وجوه مثبت آن همداستان نباشند، چندان عجیب نیست اما می توان ماحصل توافق درپرونده هسته ای را صرف نظر از نتایج غیرقابل انکار آن بر بخش های عظیمی از اقتصاد کشور از منظر "به موقع بودن" آن در معادلات سرنوشت ساز کنونی منطقه نیز ارزیابی کرد. پرونده هسته ای ایران در نگاه غرب پرونده ای بود که ذیل"دغدغه های امنیتی" طبقه بندی می شد.

نحوه تعامل مسوولانه و منطقی کشورمان بااین پرونده به غرب نشان داد که ایران توانایی مدیریت یک بحران امنیتی(از منظر غرب) را با منطق دیپلماسی دارد و به هیچ وجه نمی توان آن را ذیل یک تهدید امنیتی گنجاند . رویه و رویکرد دیپلماسی هوشمندانه کشورمان البته این پیام رسا را نیز به غرب رساند که مبنای عمل ایران نه بر اساس تهدید که مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق و مطالبات قانونی آن است. درک جایگاه قابل اعتنای ایران در مــــــفهوم مقوله« اعتماد و امنیت» آن گاه حایز اهمیت است که در نظر داشته باشیم دغدغه های امنیتی غرب با بسط پدیده شوم تروریسم در جهان بالاخص در منطقه ، ابعاد بغرنج تری یافته است و ایران پسا توافق نقش کلیدی تری در رفع این بحران خواهد داشت. نقشی که با برچیدن تحریم ها ضمن تقویت فضای عمومی ، اجتماعی و اقتصادی کشورمان ، غرب را بیش از گذشته به نقش آفرینی ایران در رفع بحران های منطقه ای نیازمند می کند. از این منظر اکنون می توان دریافت ریشه نگرانی رقبای منطقه ای ایران از تحقق مذاکرات هسته ای و اثبات نیت و عمل صلح آمیز و مبتنی بر تعامل کشورمان چه بوده است و در فضای روشن شدن نقش غیرسازنده برخی از این کشورها در مقوله امنیت منطقه ای، دامنه دستاوردهای خروج موفقیت آمیز از پرونده هسته ای تا کجا در جهت ثبات منطقه ای و از طریق اتکا و اعتماد جهانی به ایران، امتداد خواهد یافت.

  • اول چاله بعد مناره!

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش آورد:روزنامه اعتماد؛۲۷ دی

سياست عربستان سعودي در سال‌هاي اخير، دچار بحران شده است به ويژه از هنگامي كه بهار عربي موجب به حاشيه رانده شدن مصر و سپس سوريه شد و نيز پس از تشديد بيماري ملك عبدالله و فوت او، اين بحران و تناقضات آن به وضوح بيشتر از پيش ديده مي‌شود. مشكل اصلي سياست خارجي سعودي‌ها اين است كه آرمان‌هاي توسعه‌طلبانه‌اي را براي خود تعريف كرده‌اند كه به چند علت قابل تحقق نيست. نخستين علت آن عوض شدن جهان است. اجراي توسعه‌طلبي بر مبناي الگوي قرن نوزدهمي و قرن بيستمي، در قرن بيست و يكم عملا غيرممكن شده است. نمونه روشن آن وضعيت ايالات متحده در عراق است. گو اينكه نحوه رفتار امريكا در عراق بسيار متفاوت از رفتاري بود كه در ويتنام داشت و در مقايسه پذيرفتني‌تر بود؛ ولي اين نوع دخالت نيز پاسخگو نشد و امريكايي‌ها موفق نشدند به تناسب هزينه‌هايي كه در اين جنگ كردند، براي خود دستاوردهايي را ثبت كنند. از اين رو اگر عربستان گمان مي‌كند كه مي‌تواند در سوريه، يمن و احيانا عراق و... چنان نقشي را ايفا كند، به‌طور قطع در اشتباه است.

علت بعدي كه مهم‌تر است، ناتواني سعودي‌ها در اجراي اين برنامه‌هاست. وقتي كه ايالات متحده با بسيج بسياري از كشورهاي جهان يا حتي با كسب توافق شوراي امنيت و نيز دارا بودن بزرگ‌ترين زرادخانه جهان و صدها هزار نظامي برجسته، قادر نيست كه اهداف موردنظر خود را در منطقه پيش ببرد، عربستان سعودي چگونه مي‌تواند چنين اهدافي را با قدرت بسيار كوچك‌تر از آن محقق كند؟

وقتي كه مي‌گوييم قدرت بسيار كوچك‌تر، فقط توانايي‌هاي نظامي مدنظر نيست، بلكه مديريت سياسي، مديريت ديپلماتيك، نيروي انساني و آموزش‌ديده، ضربه‌ناپذيري و... و از همه مهم‌تر متحدين سياسي و نظامي نيز مورد نظر است. دولت بوش براي حمله به عراق انواع و اقسام تمهيدات ديپلماتيك و قانوني را فراهم كرد، سپس يك ائتلاف جهاني ايجاد كرد و با توان نظامي كافي وارد آنجا شد. همين رفتار را در حمله به افغانستان انجام داده بود. در واقع براي مناره‌اي كه مي‌خواست بدزد، از پيش چاله و چاه مناسبي را حفر كرده بود تا آن را مخفي كند، با وجود اين باز هم سر منار بيرون ماند، ولي دولت سعودي بدون هيچ‌گونه تمهيدي ابتدا به يمن حمله كرد، بعد دنبال اين رفت كه نيروهاي كشورهاي ديگر را همراه خود كند كه به جز امارات، پاسخي نگرفت. وقتي كه ايالات متحده با آن قدرت و نيروهاي ائتلافي به نتيجه‌اي نرسيد، سعودي‌ها چگونه انتظار دارند كه موفقيتي به دست آورند؟

همين اشتباه را در رابطه با ايران نيز مرتكب شده‌اند. پيش از هر چيز بايد متوجه بود كه سعودي‌ها در اتخاذ تصميمات مهم منطقه‌اي، فاقد استقلال هستند. منظور اين نيست كه از ايالات متحده اجازه مي‌گيرند. بلكه به‌آن معناست كه نمي‌توانند ملاحظات امريكايي‌ها را ناديده بگيرند، زيرا ساختار نظامي و تسليحاتي آنان و در كنار آن ميزان و كيفيت مخالفت يا حمايت ديپلماتيك از سعودي‌ها در دستان ايالات متحده است. به همين دليل چاره‌اي جز رعايت ملاحظات راهبردي امريكايي‌ها ندارند  و تا وقتي كه ملاحظات امريكايي‌ها وجود دارد، نمي‌توانند روي حمايت يا همراهي كشورهايي مثل مصر، پاكستان و تركيه و حتي اردن حساب كنند. ضمن اينكه اين كشورها ملاحظات خود را نيز در مسائل منطقه‌اي و ارتباط با ايران دارند. وقتي كه نزديك‌ترين متحد سعودي‌ها، يعني امارات متحده عربي نمي‌تواند همپاي سعودي‌ها گام بردارد، چرا بايد فكر كنند كه پاكستان يا تركيه و مصر در اين مسير حركت خواهند كرد؟

نكته ديگر كه نبايد فراموش كرد، ضعف شديد سعودي‌ها در يك رودررويي نظامي منطقه‌اي است. كشوري كه به‌طور كلي وابسته به درآمدهاي نفتي است و تمامي منابع نفتي و پايانه‌هاي صادراتي آن و ديگر هم‌پيمانانش مثل قطر، امارات، بحرين و كويت در تيررس حملات سريع و نامحدود موشكي است، چگونه مي‌تواند خود يا كشورهاي دوست خود را براي يك مقابله نظامي بسيج و آماده كند؟ كدام كشور است كه تا اين حد ازخودگذشتگي داشته باشد كه منافع مردم و كشورش را پيش پاي منافع سعودي‌ها قرباني كند؟

مشكل واقعي عربستان سعودي در اين است كه رشد مظاهر قدرت آن مثل نيروي هوايي، بيش از آنكه محصول خلاقيت و توان توليدي داخل اين كشور باشد، متاثر از درآمدهاي رانتي نفتي است. با اين درآمدها مي‌توان هواپيماهاي پيشرفته داشت ولي جمعيت، مديريت، نيروي كارآمد و رزمنده و... از اين طريق تامين نمي‌شود. قدرت‌هاي يك‌پايه، بسيار ضربه‌پذير هستند. اگر قدرت را به مثابه يك چهارپايه تصوير كنيم كه قدرت تحمل هر پايه آن ١٠ باشد چنين قدرتي بهتر از چهار پايه‌اي است كه قدرت يك پايه آن ١٠٠ ولي سه پايه ديگرش داراي قدرت ٢ باشند. مجموع توان تحمل اين چهارپايه نه صد، بلكه فقط ٢ است.

منطقه خاورميانه درگير بحران‌هاي عميق و جنگ‌هاي خسارت‌باري است كه بيش از اين ظرفيت براي تشديد بحران منطقه‌اي را ندارد، و همين هم كه هست بسيار بيش از توان آن است و بايد زودتر به آرامش برگردد. به همين دليل بايد مترصد آن بود كه با نخستين گام‌هاي مثبتي كه سعودي‌ها يا ساير كشورهاي منطقه برداشتند، پاسخ‌هاي مناسبي نيز به اين گام‌ها داده شود. بايد آنها را تهييج و تشويق كرد كه چنين گامي‌هايي را بردارند. اين به نفع همه كشورهاست. سعودي‌ها دير يا زود به تناقضات سياست‌هاي منطقه‌اي خود واقف خواهند شد. اميدواريم كه اين زمان خيلي دير نباشد.

  • آغاز مبارک برجام

علی خرم . استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه روزنامه شرق در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه شرق؛۲۷ دی

پیامدهای توافق هسته‌ای ایران با گروه ١+٥ در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی به‌ اندازه‌ای وسیع و عمیق بود که شاید کمتر کسی تصور می‌کرد شاهد چنین تحولات تعیین‌کننده‌اي در سطح خاورمیانه باشد. در ایران و آمریکا، گروه‌های داخلی و مخالف دولت هر‌چه در توان داشتند به‌استخدام گرفتند تا بلکه توافق هسته‌ای صورت نگیرد و سپس به‌اجرا درنیاید. این مخالفت‌های داخلی، طیف وسیع و گسترده‌ای داشت. برخی در ایران نمی‌خواستند کاستی‌های دولت‌های نهم و دهم در اداره کشور و به‌ویژه در سیاست خارجی، اقتصاد و صنعت هویدا شود و اینکه چگونه با برداشت ناصواب و استراتژی نادرست، کشور را به شورای امنیت سازمان ملل سپردند و با گرفتن قطع‌نامه‌های لازم‌الاجرا، ایران را با تحریم‌های سیاسی بین‌المللی و تحریم‌های اقتصادی- صنعتی گرفتار کردند؛ درحالی‌که راه صنعت هسته‌ای لزوما از مسیر تقابل و درگیری نمی‌گذشت. برخی هم در آمریکا نمی‌خواستند دولت برخاسته از حزب رقیب آنها، یعنی دموکرات‌ها موفق شود. به‌هرحال وجه مشترک هر دو دسته مخالفین، تضاد اصولی با دولت حاضر خودشان بود که به‌طرز معجزه‌آسایی داشت به دروازه‌های موفقیت نزدیک می‌شد. در ایران، دولت دکتر روحانی توانست دیدگاه تقابل نظامی با آمریکا را پشت‌سر گذاشته و از هنر دیپلماتیک و سیاست خارجی مبتنی‌بر تعامل سازنده استفاده كند.

همه اينها و پرهیز از تنش، دستاوردی بود که نه‌تنها سایه جنگ را از کشور دور کرد؛ بلکه در کمال احترام و حفظ شخصیت ایران، تحریم‌ها را ملغی کرده و آثار حقوقی آن را از‌ بین برد. درآمریکا نیز دولت، در فضای تهمت و سوءظن، توانست بر مشکلات سنتی و دشمنان قسم‌خورده ایران فائق آید و به توافقی ناباورانه با ایران دست یابد که آمریکا را از ورود به جنگ دیگری در خاورمیانه نجات دهد و به یکی از بحران‌های تاریخی و سیاسی جهان، به‌صورت دیپلماتیک و مسالمت‌آمیز پایان دهد؛ اما مخالفین منطقه‌ای و بین‌المللی توافق هسته‌ای هم به ‌اندازه‌ کافی قدرتمند بودند و تلاش فراوانی برای کسب‌نشدن توافق بین ایران و گروه ١+٥ و سپس عدم اجرای آن به‌عمل آوردند.

اسرائیل، رهبری مخالفان خارجی و حتی مخالفان داخلی آمریکا را به‌عهده گرفت و اطمینان داشت که قادر خواهد بود مانند چهار‌ دهه گذشته، سیاست خارجی آمریکا را در‌جهت منافع اسرائیل شکل دهد. عربستان به‌خوبی می‌دانست چهار دهه است نان دشمنی ایران و آمریکا را خورده و در‌صورتی‌که چنین فضایی ادامه نیابد، جایگاه سعودی به‌راحتی از‌ دست خواهد رفت و به قدرت درجه‌دوم در خاورمیانه تبدیل خواهد شد. عربستان طراحی‌های فراوان کرد تا از نزدیک‌شدن غرب و به‌ویژه آمریکا به ایران جلوگیری کند. اکنون با اطمینان می‌توان گفت هیچ‌کدام از طراحی‌های مخالفان نتوانسته در راه اجرای برجام، خللی به‌وجود آورد. بنابراین توافق هسته‌ای در میان راه‌های پرپیچ‌وخم و در میان انبوهی از مشکلات داخلی و خارجی درحال عبور به‌سوی سرانجام تحقق خود است. خوشبختانه ایران مصمم در راه فراهم‌کردن مقدمات اجرای برجام، گام‌های لازم را یکی ‌پس ‌از‌ دیگری برداشته و پس از آماده‌سازی نطنز و فردو و کاهش تعداد سانتریفیوژها براساس توافق وین، در آخرین مرحله از یک‌سو اورانیوم غنی‌شده خود را به‌ روسیه ارسال کرد و از‌سوی‌دیگر در یک گام شجاعانه، قلب رآکتور را تعویض کرد تا به جامعه بین‌المللی اطمینان دهد به‌دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست.

محصول آب سنگین اراک پس از تأیید خلوص آن به آمریکا صادر شد و همه اینها اثبات کرد که توانایی هسته‌ای ایران انکار‌ناپذیر است و هرگاه ایران اراده کند می‌تواند این مسیر را در‌پیش بگیرد. چند روز است که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران به‌سر می‌برند تا چگونگی تغییرات در صنعت هسته‌ای ایران، بر‌اساس توافق وین را بررسی و به جهان گزارش کنند. در‌صورتی‌که این تغییرات بتوانند مورد تأیید آژانس قرار گرفته و منطبق بر توافقات با گروه ١+٥ باشد، پایان مقدمات و شروع اجرای برجام خواهد بود. این بدین معناست که نوبت گروه ١+٥ می‌رسد که به تعهدات خود عمل کرده و تحریم‌های آمریکا و اروپا یکی پس از دیگری به حالت تعلیق درآیند و ایران آزادانه اقدام به فروش نفت خود کند و سپس به صادرات سایر اقلام بپردازد. در‌همین‌زمان، ممنوعیت سرمایه‌گذاری در ایران، همچنین انتقال تکنولوژی و مدیریت نوین به کشورمان، برداشته می‌شود و شرایط برای احیای اقتصاد و صنعت فراهم می‌شود که سرآغاز فعالیت تولیدی و رقابت در عرصه اقتصاد است.

با اعلام اجرائی‌شدن برجام، نه‌تنها تحریم‌های اقتصادی، بلکه مهم‌تر از آن، تحریم‌های سیاسی برطرف خواهند شد و این بدان معناست که رفت‌وآمدها بین ایران و جامعه جهانی در سطوح بالا از‌سر گرفته می‌شود. از سال ١٣٨٤ رفت‌و‌آمدهای دیپلماتیک بین ایران و غرب به‌دلیل تحریم‌های سیاسی رسمی و غیر رسمی تعطیل شده بود و سطح همکاری‌ها به حداقل رسیده بود؛ ولی اینک بسیاری از رؤسای کشورها که در انتظار برداشته‌شدن تحریم‌های سیاسی بودند، داوطلبانه برای سفر به ایران اعلام آمادگی می‌کنند که حاصل آن باروری اقتصادی و صنعتی و فعالیت بیشتر سیاسی بین‌المللی ایران خواهد بود. از همین‌ منظر نقش ایران در تحولات سیاسی سوریه و دیگر کشورهای منطقه می‌تواند افزایش یابد و ایران به بازیگر اصلی در خاورمیانه تبدیل شود.

  • بیماری‌های انتخاباتی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۲۷ دی

براساس شواهد و اسناد منتشر شده، محافل سیاستگذاری و طراحان راهبردی آمریکا، محمل انتخابات در ایران را به عنوان یکی از خطوط کاری خود انتخاب کرده و با تاکید بر جنبه‌های نرم‌افزاری‌، اقتدار فکری، قدرت طراحی و سناریو‌سازی در غلبه بر ایران، تاکتیک‌ها و راهبردهایی را برای تاثیرگذاری در سرنوشت انتخابات ایران مدون کرده‌اند که در قالب ویروس و امراض واگیردار و مُسری توسط پادوهای داخلی خود به اجرا درمی‌آید. بازخوانی حوادث فتنه 88 و درس‌آموزی از ماجراهای مجلس ششم، حکم می‌کند که برای روشنگری افکارعمومی درباره شناساندن زمینه‌های نفوذ دشمن، باید امراض مذکور را تبیین کرد و مولفه‌های آن را بازشناخت.

1- مرض مخالفت با اصل انتخابات

از جمله مفاهیم جدیدی که به عنوان مکمل قدرت نرم مطرح شده، طرح قدرت هوشمند است؛ سیاستی که ترکیبی از قدرت نرم و قدرت، سخت باشد و همراه با اعمال زور، اقناع نیز به کار رود. در آستانه همه انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرضی که از سوی طراحان آمریکا با ارعاب و فشار و تهدید و فتنه‌گری به اجرا درآمده «مخالفت با اصل انتخابات» است و به تعبیر رهبری معظم انقلاب  «آنها می‌خواهند بگویند مردم‌سالاری منحصر درماست. نمی‌توانند این را تحمل کنند که یک نظام اسلامی و دینی، با ارزش‌های والای ایمانی خود بتواند مردم‌سالاری را این طور نهادینه کند.» (در اجتماع بزرگ مردم کرمان- 1384/2/11).

2- مرض تحریم انتخابات

سپس با شیوه اقناعی و یارگیری از عناصر وابسته داخلی و رسانه‌های زنجیره‌ای، زمزمه «تحریم انتخابات» را آغاز می‌کنند و با هدف حذف مردم از معادلات سیاسی ایران و نظام جمهوری اسلامی، ویروس و مرض تحریم انتخابات را به اذهان عمومی تزریق می‌کنند.  اثرگذاری این مرض به شدت بستگی به پذیرش مخاطبان دارد. به علاوه منابع قدرت نرم اغلب بطور غیرمستقیم و برای شکل دادن به محیط به جهت پذیرش سیاستها عمل می‌کنند و گاه سالها به طول می‌انجامد که نتیجه دلخواه را به دست  دهند؛ چرا که پراکنده‌تر و دیربازده‌تر هستند و هم به‌کارگیری آن طاقت‌فرسا است. با این حال این مرض، امراض متنوع دیگری را تکثیر و تولید می‌کند.

3- مرض کمرنگ کردن و بی‌رونق کردن انتخابات

به مصداق به مرگ بگیر تا به تب راضی شود یکی از کار ویژه‌های اصلی مرض تحریم انتخابات، زایش چند مرض فرعی و در عین حال مهم است از جمله مرض «کمرنگ کردن و بی‌رونق کردن انتخابات» است. به طور طبیعی رسانه‌ها در فعال‌سازی این مرض نقش موثری ایفا می‌کنند و عده‌ای بی‌توجه و گاهی مزدور و حقیر و قلم‌بمزد در داخل با ارائه آمارهای دروغین از طریق رسانه‌های وابسته در میدان دشمن و به نفع آن بازیگری می‌کنند. در انتخابات دوره‌های چهارم، هفتم تا نهم مجلس شورای اسلامی این رهیافت و رویکرد به عنوان مرضی فراگیر مورد بهره‌برداری قرار گرفت و حتی تا مرز به تعویق افتادن انتخابات دوره هفتم نیز پیش رفت که با قاطعیت و تدبیر رهبری، مکر انتخاباتی دشمن نقش برآب شد.

4- مرض تردید‌افکنی در سلامت انتخابات

 یکی از زیر مجموعه‌های مرض تحریم انتخابات که با هدف دلسرد کردن مردم طراحی شده و در همه ادوار انتخابات با کلید واژه‌های «تقلب»، «تخلف» مهندسی شده، «طرفداری سازمان‌دهی‌شده از یک جناح»، «عدم استقلال شورای نگهبان»، «رد صلاحیت‌های غیرعادلانه»، «نتیجه از پیش تعیین شده»، «طرفداری از نامزدهای خاص»، «نظارت استصوابی»، «دخالت نهادهای نظامی» و... پی‌گرفته شده «مرض تردیدافکنی در سلامت انتخابات» است که رهبری معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با ائمه‌جمعه در مورخ 94/10/14 نیز به آن اشاره داشتند: «برخی انگار به عادت و مرض بدی مبتلا شده‌اند که دائم در نزدیک انتخابات، در کوس نامطمئن بودن نتایج آرا می‌دمند.»

5- مرض دو قطبی کردن انتخابات

در کنار طرح حاکمیت دوگانه و دامن زدن به رویارویی دو عنصر «جمهوریت» و «اسلامیت» که در نظام اسلامی یک حقیقت واحدند و با یکدیگر ممزوج شده‌اند، طراحان محافل سیاسی و امنیتی آمریکا طرح «دو قطبی کردن انتخابات» را در ادوار گوناگون انتخابات در دستور کار قرار می‌دهند به این ترتیب که عناصر وابسته به خود و یا چهره‌هایی که گرایش به غرب دارند و منش لیبرال دموکراسی را پیشه کرده و یا سمت و سوی گفتار و عملشان موردپسند آمریکاست نقش goodman (آدم خوب) را عهده‌دار بوده و  نقش bad man (آدم بد) را به چهره‌های متدین و متعهد، انقلابی و دلسوز و بصیر و معتقد به نظام و رهبری واگذار می‌کنند.

6- مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی

بر مبنای مولفه بند پنج «مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی» غیر همسو با آمریکا با کنترل افکارعمومی شکل می‌گیرد و با ساز و کارهایی مثل جنگ رسانه‌ای مانند استفاده از همه ظرفیتهای مطبوعات اجاره‌ای و زنجیره‌ای با توسل به سرعت واکنش به رویدادها و عکس‌العمل‌ها در قبال چالش‌ها و موضوعات و فرصت‌های جدید، عملیات روانی، تبلیغات سیاسی و فرهنگی و دیپلماسی رسانه‌ای، اراده و هویت و اعمال آنان تخریب می‌شود و از دیگر سو از همین طریق، با بزرگ‌نمایی افراد و جناح‌های خاص و مورد نظر، ضمن مسیریابی از وضع موجود تا رسیدن به وضح مطلوب با تمسک به نظرسنجی‌های از پیش تعیین شده بر روی خواست و اذهان و آرای مردم تاثیر می‌گذارد.

7- مرض سیاه‌نمایی

مکانیسم اصلی مورد استفاده کشورهای غربی، به ویژه آمریکا برای تغییر آرایش انتخاباتی در کشورمان دارای ابعاد و ماهیت ویژه‌ای مبتنی بر الگوی «سیاه‌نمایی» است. براساس این طرح که دارای زیرشاخه‌هایی چون «مرض بدفهمی»، «مرض سوءتبلیغ»، «مرض سوء تشخیص» و «مرض سوءرفتار» است، همه مولفه‌ها و شاخص‌های مثبت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور دارای تراز منفی گردیده و با انگاره‌های سیاه‌نمایی، همه سرمایه‌های کشور به همراه توانایی و مهارت متولیان آن با استفاده از تکنیک‌های عملیات روانی مانند «برجسته‌سازی نقاط ضعف و منفی»، «استناد مجازی و غیرواقعی»، «تهییج»، «فریب»، «ایجاد کانون‌های خبری»، «نشر شایعه»، «تبخیر نقاط مثبت» و با بکارگیری روش‌های مجاب‌سازی، مورد هجوم قرار می‌گیرد. به این ترتیب مرض واگیر سیاه‌نمایی شاخص‌های مهمی چون «اراده عمومی ملت»، «انگیزه و شوق و اشتیاق مردم»، «روحیه ملی و حماسی»، «نشاط و شادمانی»، «خودباوری و هویت دینی و ملی» که میزان انسجام و اقتدار ملی کشور بر مبنای آن استوار است را کاملا مخدوش کرده و به هیچ می‌انگارد. در این میان در فضای تخاصم و ایجاد شبهه‌های رنگا‌رنگ با توجه به زمینه‌های رفتارشناسی برخی از نخبگان، خواص، متولیان، مسئولان، مدیران، تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان، امراضی چون «بدفهمی و کج‌اندیشی»، «خودبینی و خوش‌باوری»، «قدرت‌طلبی و ریاست‌خواهی»، «زیاده‌طلبی و فزون‌خواهی» گریبان آنها را خواهد گرفت و اینان آگاهانه و یا ناآگاهانه در پازل گسترش سیاه‌نمایی دشمن قرار می‌گیرند و بر حسب اینکه کدامیک از قابلیت اثرگذاری بیشتری برخوردارند و هنجارهای مقبولی براساس «سوابق انقلابی» و یا وابستگی به «بزرگان و معماران نظام» دارند در دیپلماسی  رسانه‌ای دشمن مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند و ناخواسته و یا عامدانه زمینه‌های تاراج سرمایه‌های اجتماعی نظام را فراهم کرده و از دیگر سو وقتی دشمن به رغم تلاشهای طاقت‌فرسا و صرف هزینه‌های سرسام‌آور و هنگفت و بکارگیری همه ظرفیتهای بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی خود، موفق به رقم زدن نتیجه مورد نظر خود در انتخابات نمی‌شود، همه توان خود را برای به هم زدن بازی مصروف می‌کند. نخست در سطح رهبران و نخبگان و خواص و همزمان در سطح میانی که بر عنصر مردمی قدرت ملی تاکید دارد و سپس در سطح تاکتیکی که مبتنی بر روحیه مقاومت نیروهای خودی است، بر طبل ابطال انتخابات می‌کوبد تا نتایج دلخواه خود را رقم زده و از طریق ترغیب و جلب نظر همگان، سطح کارآمدی نظام را با چالش جدی مواجه نماید.

ختم کلام آنکه با توجه به امراض تولیدی دشمن برای از میان بردن مظاهر اقتدار ملی - که انتخابات یکی از جلوه‌های آن است- می‌توان مصادیق نفوذ دشمن را در بوق‌های تبلیغاتی دشمنان که مدتهاست مشغول سمپاشی و آلوده کردن و زهرآگین نمودن فضای کشور هستند بازشناخت.

کد خبر 321849

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha