سه‌شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۰
۰ نفر

همشهری دو - رقیه رودسرایی: برنامه روزانه‌اش را که می‌گوید از خود عافیت‌طلبم حرص می‌خورم.

کدبانو

  تلفن زده‌ام خانه‌شان و دارم با مادر خانواده صحبت مي‌كنم اما صداي شاد كودكانش را از فحواي حرف‌زدن مادر واضح‌تر مي‌شنوم. صداي مادر مستحيل در شادي ناب كودكانه است. صداي بوق ممتد تلفن مي‌فهماندم كه مبهوت شادي كودكانه، اصلا نفهميدم چه گفته‌ام و چه شنيده‌ام. برنامه‌ روزانه خودم را مرور مي‌كنم و در جمع‌بندي نهايي به‌خودم نمره‌ منفي مي‌دهم كه برنامه‌ روزانه‌ات خيلي تنبلانه است.

خودم را متهم مي‌كنم به عافيت‌طلبي كه از روزمره‌ام هيچ راضي نيستم. خوشحالم كه خودم، خودم را سر بزنگاه دستگير كرده‌ام، فردا شايد دير باشد. سواي وقت‌هايي كه معطوف به همسرم و علي و كارهاي خانه است، مشغوليت‌هايم را مرور مي‌كنم و مي‌رسم به همان جايي كه از آن به‌خودم شكايت دارم: «پرسه زدن در شبكه‌هاي اجتماعي.»

محاكمه‌اي برپاست در درونم؛ ور عافيت‌طلبم حق به جانب استدلال مي‌كند فقط مي‌خواهم بدانم چه خبر است! آنقدرها هم‌زمان نمي‌گذاري‌ها، بقيه را نگاه كن! اما انقلابي‌گري درونم مجال نمي‌دهد كه پرسه‌زدن در فضاي مجازي مثل پرسه‌زدن در پاساژها و مراكز خريد است؛ بي‌هيچ هدفي و يادت هست روزگاري چقدر مذموم بود برايت اين پرسه‌زدن‌ها...!

يادت هست هرگز نخواسته‌اي در كسوت يك خانم خانه، يك زن خانه‌دار، وقت و ساعت‌هاي عمرت را بي‌مقدار بداني. تازه اين سواي تلقين حس «همه از من خوشبخت‌ترند» بعضي از اين شبكه‌هاي اجتماعي است كه هزار جور غذا و لباس و.. را درنظرت مي‌آرايند و تو را دچار رخوت و واماندگي مي‌كنند. التماس خودم را مي‌كنم كه به‌خودش بيايد و بلند شود از خودش براي خودش. كه مولاي جوانمردان فرمود: فرصت‌ها را غنيمت بدانيد كه چون ابرها در گذرند.

کد خبر 314138

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha