چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۴
۰ نفر

مرد میانسال پس از اینکه خانواده‌اش را برای شام آخر دور هم جمع کرد، اعتراف تلخی به زبان آورد. او مدعی شد که پسرشان گم نشده بلکه وی او را به قتل رسانده است و پس از این اعتراف تلخ به زندگی خودش پایان داد.

حوادث

ساعت 23:30 سه‌شنبه 19آبان، به بازپرس ايلخاني خبر رسيد مرد ميانسالي بر اثر سقوط از پشت‌بام ساختماني 6طبقه در مركز پايتخت جانش را از دست داده است. با دستور قاضي تحقيق درخصوص مرگ وي شروع شد و كارآگاهان در ابتدا به سراغ همسر او كه هنوز از اقدام مرگبار همسرش شوكه بود، رفتند. وي مدعي شد كه شوهرش به‌خاطر عذاب وجدان به زندگي خود پايان داده است.

  • شام آخر

زن ميانسال درحالي‌كه اشك مي‌ريخت به كارآگاهان گفت: 17آبان‌ماه (2روز پيش) پسر22ساله‌ام به طرز مرموزي ناپديد شد. او معمولا هرجا مي‌رفت شب به خانه برمي‌گشت اما آن‌شب برنگشت و ما احتمال داديم كه برايش حادثه‌اي رخ داده است. به همين دليل به همراه همسرم نزد پليس رفتيم و گزارش ناپديدشدن او را اعلام كرديم. همزمان همسرم جست‌وجو براي پيدا كردن پسرم را شروع كرد اما تلاش‌هايش نتيجه‌اي نداشت. تا اينكه بعد از 2شبانه‌روز جست‌وجو، ما را براي شام دور هم جمع كرد. همسرم اصلا حال و روز خوبي نداشت و مرتب اشك مي‌ريخت. من تصور مي‌كردم به‌خاطر ناپديد شدن پسرم است. شام را كه خورديم، همسرم رو كرد به ما و گفت: مي‌خواهم اعترافي كنم! من پسرم را كشته‌ام و جسدش را زير راه پله پاگرد ساختمان دفن كرده‌ام!

زن ميانسال ادامه داد: شوهرم در كار ساخت‌وساز بود و به تازگي كار يك ساختمان 3طبقه را تمام كرده بود و قرارمان اين بود كه به آنجا اسباب كشي كنيم. شوهرم در مقابل حيرت ما ادامه ماجرا را چنين تعريف كرد: آن شب پسرم براي گرفتن پول به ساختمان آمد، شب بود و همه كارگران به خانه‌هايشان رفته بودند. او از من پول خواست و اين درحالي بود كه از چند روز قبل به‌خاطر ولخرجي‌هايش با هم اختلاف پيدا كرده بوديم. آن شب به او گفتم كه پولي همراهم نيست كه بر سر اين موضوع با هم درگير شديم.

ناگهان پسرم چاقويي از جيبش درآورد و به سمت من حمله كرد. در آن وضعيت، چشمم به پتكي افتاد كه در راهروي ساختمان نيمه‌كاره افتاده بود. از ترس اينكه پسرم بلايي سرم بياورد پتك را برداشتم و ضربه‌اي به سرش زدم. او ناگهان نقش زمين شد و وقتي بالاي سرش رفتم متوجه شدم كه نفس نمي‌كشد و جان باخته است. خيلي ترسيده بودم. ناخواسته او را كشته بودم و نمي‌دانستم بايد چه كنم. در آن شرايط تنها فكري كه به ذهنم رسيد پنهان كردن جسد او بود.»

زن ميــانسال گفت: شوهرم در برابر بهت و حيرت ما گفت كه زير راه پله‌هاي طبقه همكف را كنده و جسد پسرم را در آنجا مخفي كرده است. پس از آن روي آن را با مصالحي كه در ساختمان وجود داشته پوشانده است. او پس از گفتن اين جملات به بهانه اينكه مي‌خواهد هوا بخورد به پشت بام رفت. ما هنوز باور نداشتيم كه او دست به چنين كاري زده است. مشغول صحبت درباره اعتراف تكان‌دهنده او بوديم كه صداي مهيبي شنيديم. آنجا بود كه متوجه شديم شوهرم به‌خاطر عذاب وجداني كه داشته خودش را از پشت‌بام به پايين پرت كرده است.

  • كشف جسد

كارآگاهان پس از شنيدن اين اظهارات با دستور قاضي به سمت ساختمان درحال ساخت كه در همان حوالي بود حركت كردند. آنها وقتي به آنجا رسيدند شروع به كندن پله‌هاي پاگرد، همانجايي كه مرد ميانسال نشاني‌اش را به خانواده‌اش گفته بود، كردند و با جسد پسرجوان روبه‌رو شدند كه بالباس، ‌درحالي‌كه موبايلش داخل جيبش و ساعتش به مچ دستش بود دفن شده بود. اين نشان مي‌داد كه اعترافات تكان‌دهنده پدر خانواده حقيقت داشته و او به‌خاطر عذاب وجداني كه از قتل پسرش داشته دست به‌خودكشي زده است.

به گزارش همشهري، اجساد اين پدر و پسر با دستور قاضي جنايي به پزشكي قانوني انتقال يافت و تحقيقات در اين زمينه همچنان ادامه دارد.

کد خبر 313539

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha