همشهری آنلاین: حمایت رهبری از تیم سیاست خارجی کشور و اظهارات ایشان از جمله مهم‌ترین موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله‌های برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۱۱ آبان-جای گرفتند.

newspaper

روزنامه ايران در ستون سرمقاله‌اش به قلم محمد نوری و با تيتر« پایان پروژه متهم‌سازی دیپلمات‌ها» به ديدار كارگزاران سياست خارجي با رهبري اشاره كرد و نوشت:روزنامه ایران،۱۱ آبان

در یکی از حساس‌ترین دوره‌های دیپلماسی ایران، جمع دیپلمات‌ها و کارگزاران سیاست خارجی به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند. همنشینی دیپلمات‌ها و مرجع عالی نظام امری معمول است که در فصلی از سال انجام می‌شود اما نشست روز یکشنبه را به دلایلی می‌توان خارج از این رسم و قاعده دانست. نشست دیپلمات‌ها با رهبری در برهه ای از زمان رخ می‌دهد که تیم سیاست خارجی روحانی، مأموریتی خطیر را به نقطه پایانی رسانده و همزمان، مأموریتی دیگر را کلید زده است. مأموریت اول، مأموریت حل مناقشه هسته‌ای بود که بیش از دو سال زمان و ده‌ها جلسه پای آن صرف شد و بدرستی در زبان دیپلمات‌ها «پرونده قرن» نام گرفت اما مأموریت دوم که همین هفته، گام اول آن در مذاکره ایران با روسیه، امریکا، اروپا، عربستان و ترکیه در وین برداشته شد، مأموریتی برای توقف خونین‌ترین نزاع خاورمیانه و تراژدی جنگ و آوارگی در سوریه است. به این ترتیب همنشینی دیروز دیپلمات‌ها با مقام اول نظام از نوع دیگری بود. رهبر معظم انقلاب در این نشست دو مفهوم آشنای «اصول و تاکتیک» در عرصه دیپلماسی را تشریح کردند و اینکه در میدان عمل چگونه سفرا و مجریان از هنر ابتکار و تاکتیک برای پیشبرد و تثبیت اصول بهره بگیرند.

سخن رهبری پس از بیان اصول و مبانی دیپلماسی جمهوری اسلامی دو جنبه روشن پیدا کرد، جنبه‌ای که در آن ایشان قضاوت و ارزیابی خویش درباره شخص وزیر و تیم دیپلماسی روحانی را اظهار کردند و جنبه‌ای دیگر که در آن خط خطوط کار دیپلمات‌ها در بحران‌های منطقه‌ای بویژه بحران سوریه را ترسیم کردند.

اتفاق مهم اما در نشست دیروز آنجا رقم خورد که رهبری با صریح ترین بیان موضع خویش را درباره ظریف و تیم دیپلمات‌ها بیان کردند. حمایت دیروز رهبری از تیم دیپلماسی را می‌بایست خط بطلانی بر تبلیغات طولانی و دامنه‌دار جبهه مخالفان دولت اعتدال به حساب آورد به حکم این استنادات:

اول، رهبری دیپلمات‌ها و شخص ظریف را با وصف «تدین و انقلابی بودن» ستودند؛ اوصافی که در قاموس جمهوری اسلامی والاترین منزلت به حساب می‌آید. ناگفته پیداست انقلابی بودن و متدین بودن در تراز نگاه رهبر معظم انقلاب عمق پایبندی یک مدیر و دولتمرد به آرمان های نظام را نشان می‌دهد. جالب اینجاست که طی ماههای اخیر محور و مدار حرکت تندروها همانا زیر سؤال بردن روحیه و منش انقلابی دیپلماتها بود. تندروها به سیاق گذشته در کارزار برجام ردای انقلابی‌گری بر تن کرده و تیم دیپلمات‌ها را در معرض اتهام عدول از اصول و ارزش‌ها قرار دادند. اکنون که مرجع عالی نظام، تدین را مهم‌ترین نقطه قوت آقای ظریف خوانده و تصریح می‌کنند «بنده مکرر برای شما عزیزان دعا می‌کنم.» می‌توان با اطمینان گفت پروژه متهم‌سازی دیپلماسی روحانی به بن‌بست رسیده است. زیرا دیگر نمی‌توان دیپلمات‌هایی که رهبری آنها را «نمایندگان، سربازان و خدمتگزاران این اصول و آرمان‌ها» می‌نامد، به دلسپردگی به خارج یا نفوذپذیری در مقابل بیگانه متهم کرد. البته رهبر معظم انقلاب پیش از این در گرماگرم مذاکرات ژنو مراتب اعتماد خویش به تیم دیپلماسی روحانی را ابراز کرده و آنها را فرزندان انقلابی، افرادی دلسوز و متعهد و معتمد لقب داده بودند، اما متأسفانه چرخه نزاع سیاسی بعد از برجام به سمتی رفت که تندروها این بذر بدبینی را در فضای افکار عمومی افکندند که گویی تیم دیپلمات‌ها در مرحله تنظیم و امضای توافق وین، خط قرمزها را زیر پا گذاشته است. کار به آنجا رسید که آنها در حرکتی خطرناک مدعی شدند که ظریف و دوستانش راهی خلاف میل و منویات رهبری را پیش گرفته‌اند.

دوم، جریان مخالف دولت تنور مناقشه بر سر برجام را هنوز داغ نگه داشته است؛ هنوز توپخانه تبلیغاتی آنها از روزنامه‌ها گرفته تا آنتن تلویزیون، توافق هسته‌ای را آماج حمله قرار می‌دهد. حتی بعد از اجرای برجام در عرصه اقتصاد، تندباد مخالفت آنها با حضور سرمایه‌گذاران و هیأت‌های خارجی فروکش نکرد.

از همین منظر انتظار می‌رود با بیانات صریح رهبر معظم انقلاب، موج کارشکنی‌ها و جنجال‌ها قدری فروکش کند. بدون شک بعد از این، مشروعیت رفتار همه کسانی که با ادعای ولایتمداری در کار دیپلمات‌ها تردید می‌افکنند زیر سؤال خواهد رفت زیرا رهبری به روشنی در ارزیابی کار وزارت خارجه از یک توفیق و موفقیت تیم در آزمون نخست سخن به میان آوردند. ناظران داخل و خارج حول این نکته اتفاق نظر دارند که دیپلماسی روحانی هنوز با مخالفان و موانعی روبه‌رو است که بی پشتوانه حمایت رهبری عبور از این سد مخالفت‌ها ممکن نیست. سخنان دیروز رهبری را از این منظر باید تزریق انرژی امید و اعتماد به کالبد دیپلماسی به حساب آورد، آن هم در مأموریت خطیری که این بار ظریف و همکارانش در مسیر صلح و مصالحه در سوریه آغاز کرده‌اند؛ مأموریتی که در آن ایران نه تنها با صف قدرت‌های امریکایی و اروپایی روبه‌روست بلکه حریفان دوآتشه‌ای مثل عربستان و ترکیه را پیش رو دارد.

  • نقشه راه دیپلماسی

حمیدرضا آصفی-سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۱۱ آبان

فرمایشات روز گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با وزیر و مسئولان وزارت امور خارجه، همچنین سفرا و کارداران جمهوری اسلامی، حاوی نکات بسیار مهمی است که باید از آن به نحو احسن در پیشبرد روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران استفاده شود؛ نکاتی که نه‌تنها دیپلمات‌ها و نمایندگان ایران در سراسر جهان، بلکه آحاد ملت، ازجمله فعالان سیاسی و مهم‌تر از همه، فعالان رسانه‌ای و رسانه‌ها باید به آن توجه کنند و از این نکاتِ شامل و کامل، نهایت بهره‌برداری را در جهت‌گیری‌ها و فعالیت‌های خود به‌عمل آورند. پرواضح است که دستگاه دیپلماسی، از معدود دستگاه‌ها و سازمان‌های حاکمیتی است که نقش آن در تأمین منافع ملی بسیار تأثیرگذار و نتایج و پیامدهای اقدامات و موضع‌گیری‌های آن، گاه تا سال‌های سال و در زماني طولانی، پابرجاست. ارزیابی و قضاوت درباره اقدامات و نتایج عملکرد دستگاه دیپلماسی، از‌آنجا‌که با معیار و ابزارهای کمی در يك زمان کوتاه قابل اندازه‌گیری نیست و معمولا پس از ماه‌ها و سال‌ها نتایج خود را نشان می‌دهد، نیازمند اهلیت بوده و پرهیز از شتابزدگی و قضاوت عجولانه درباره آن، از ضروریات است؛ این نکته‌ای بود که دیروز هم در سخنان رهبر معظم انقلاب تجلی یافت. اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای انقلاب، در قانون اساسی تصریح شده و امام راحل، راهنما و معمار آن بوده‌اند. پس از آن نیز سه اصل مهم «عزت، حکمت و مصلحت» که از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان چراغ راهنما و نقشه راه دستگاه سیاست خارجی به شمار مي‌رود، معیار و اساس نگرش و حرکت‌های دیپلماسی کشور است. اگرچه این اصول همواره ثابت بوده، اما دولت‌های مختلف با تاکتیک‌های متفاوت و هنرمندی خود در استفاده از ابزار نرم‌افزاری دیپلماسی، تلاش براي تحقق اهداف کلان نظام و به تبع آن، تأمین منافع ملی را سرلوحه خود قرار داده‌اند.

بی‌شک در دو سال گذشته دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران با بهره‌گیری از هنر دیپلماسی و تکیه بر دانش دیپلمات‌های کارآزموده و تحصیل‌کرده کشور و استفاده از این ابزار مهم در روابط بین‌الملل توانسته است در جهات مختلف موفقیت‌های گرانبهایی به‌دست آورد. پای‌بندی به اصول و توجه به خط قرمزها و از آن مهم‌تر، سیاست‌های کلان و اجماعی جمهوری اسلامی ایران و ناکام‌گذاشتن دشمنان جمهوری اسلامی که درصدد نفوذ یا تحمیل سیاست‌های ظالمانه خود بوده‌‌اند، از دیگر نکات تحسین‌برانگیز عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم است.

هشدارهای مقام معظم رهبری در زمینه پای‌بندی به روش‌های انقلابی و برخورد با صلابت در عرصه‌های بین‌المللی، سرمایه گرانبهایی نه‌تنها برای دستگاه دیپلماسی، بلکه برای همه افرادی است که در این عرصه، احساس وظیفه می‌کنند و فعالیت دارند با ارزیابی دقیق و بدون حب و بغض به دستاوردها و احیانا نقاط ضعفی که وجود دارد، بپردازند و برای برطرف‌کردن آن و بهبود شرایط، گام‌های مثبت برداشته شود. رهبر انقلاب «اعتمادبه‌نفس، صراحت و استحکام در مواجهه با عوامل مخالف و موانع» را از دیگر الزامات سیاست خارجی خواندند؛ اما در‌عین‌حال، از «هنر دیپلماسی» برای بیان اثر‌گذار ایده‌ها و البته بر‌طرف‌کردن موانع خارجی پیش‌روی آن، دفاع کردند که اشاره مشخصی بر کارکردهای ظریف دیپلماسی در جهان امروز است.

در خاتمه ذکر یک نکته دیگر ضروری است. حمایت رهبر معظم انقلاب از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، تحسین تدین دکتر ظریف و آرزوی توفیق برای وزیر خارجه و همکاران ایشان باید الگویی برای چگونگی قضاوت درباره عملکرد دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی چه از سوی موافقان و چه مخالفان باشد.

  • گزاره‌های آمریکا ادبیات شرخرهاست

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان،۱۱آبان

1- اهل شرارت آنجا که صریح باشند، تعدّی و خصومت نشان می‌دهند. هرجا هم که تیغ دشمنی‌شان نبرد، سیاست خود را در لفافه می‌برند و دعوت به شراکت و معامله از نوعی می‌کنند که در عرف نام «شرخری» بر آن نهاده‌اند. اولین «شرخر» خود شیطان است. او با صراحت نسبت به حضرت آدم(ع) تکبر و تحقیر و بُغض نشان داد اما آن هنگام که منکوب و مغضوب پروردگار شد، گارد خود را عوض کرد و به شیوه وسوسه و فریب با حضرت آدم و همسرش روبرو شد. امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در اولین خطبه نهج‌البلاغه از این مواجهه به عنوان معامله یاد می‌کند و می‌فرماید حضرت آدم در جنت ‌الهی ساکن و از نعمت‌ها بهره‌مند بود اما شیطان او را وسوسه کرد «فباع‌الیقین بشکّه والعزیمه بوهنه. پس آدم یقین را به تردید، و عزم و اراده را در ازای سستی فروخت». دیگر شرورهای شرخر عالم از آن پس به شیطان اقتدا کردند.

2- آمریکا و انگلیس و برخی همنوعان آنها در طول چند دهه گذشته با ملت ایران از موضع دوگانه «شرارت» و «شرخری» برخورد کرده‌اند. مقامات این رژیم در طول چند ماه اخیر با بسامد بیشتری این ترجیع‌بند را اظهار می‌کنند که ملت و حاکمیت ایران دست از انقلابیگری بردارند و تغییر رفتار دهند تا بتوانند از انزوا خارج شوند و از مواهب جامعه جهانی استفاده کنند. فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس دیروز همین مضمون را در مصاحبه با اسکای‌نیوز گفته است «من امیدوارم تغییر رفتار ایران را در منطقه و جهان ببینم، چیزی که این امکان را می‌دهد تا بار دیگر به صف جامعه بین‌الملل بازگردند و از انزوا خارج شوند».

رهبر معظم انقلاب 22 فروردین 82 در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان فرمودند «یکی از کارهای دشمن این است که آنچه را داریم، تحقیر کند؛ درست مثل بعضی از شرخرها و کهنه‌دلال‌ها که اگر جنسی را بخواهند، توی سر جنس می‌زنند و آن را بی‌اهمیت می‌کنند تا دارنده آن جنس، راحت آن را از دست بدهد. نظام اسلامی شما بسیار مهم، ارزشمند و بزرگ است. استعداد ملت ایران هم بسیار درخشان است اما دشمن دائم توی سر جنس ارزشمند ما می‌زند. امام صادق علیه‌الصلاهًْ والسلام به صحابی خود فرمود اگر تو گوهر درخشانی در دست داشته باشی که قدر آن را بشناسی، همه دنیا هم که جمع شوند و بگویند این ریگ است، باور نمی‌کنی؛ اگر یک ریگ هم در دست بگیری و همه دنیا هم شهادت بدهد که الماس است، باز هم باور نمی‌کنی مهم این است که بدانی چه در دست داری. تلاش من این است که ملت ایران بداند چه سرمایه عظیمی در اختیار دارد و بداند چه استعداد با ارزشی در دنیای اسلام دارد». (ای هشام! اگر در دست تو گردو باشد و مردم بگویند در دست تو مروارید است، تو را سودی ندهد در حالی که می‌دانی گردو است. و چون در دست تو مروارید باشد و مردم گویند گردو است، تو را زیانی نرساند حال آن که می‌دانی مروارید است).

3- بیانات دیروز مقتدای انقلاب در دیدار وزیر خارجه و دیپلمات‌های ارشد کشورمان، تبیین «حکمت» سیاست خارجی جمهوری اسلامی و راز استقرار و استحکام آن بود. ایشان در این دیدار از مسئولان دیپلماسی به عنوان «رزمندگان و جنگ‌آوران خط مقدم عرصه بین‌الملل» یاد کردند و دقیقاً همان تصویر کلانی را ترسیم کردند که در دیدار سپاه

- 25 شهریور 94- درباره «پاسداری از انقلاب» و «2 گزاره متناقض دشمن» مورد تأکید قرار داده بودند. «دشمن را باید شناخت و نقاط ضعف دشمن را به رخ کشید. دشمنان انقلاب اسلامی همان کسانی هستند که 10-15 سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان امنیت و مبارزه با تروریسم بود. امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیت دارد؟ ناامنی و تروریسم سراسر منطقه را گرفته، آن هم چه تروریسمی! وحشی و خشن... آمده بودند به ادعای خودشان دموکراسی درست کنند، امروز مرتجع‌ترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیم‌های منطقه به کمک آمریکا و متحدانش سرپا می‌ایستند و به جنایات ادامه می‌دهند. دشمن یک چنین موجودی است... مخالفان و دشمنان ما 2 گزاره متناقض را می‌گویند. یک گزاره را مکرر تکرار می‌کنند که شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذار در منطقه هستید... گزاره دوم این است که می‌گویند آقا شما این کلمه انقلاب و مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را این قدر دنبال نکنید! خب، اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار و نفوذ به خاطر انقلاب است. اگر انقلاب و روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت. اینکه شما با نفوذ و قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی کنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی می‌گویند و توجه نمی‌شود به معنا و مفهوم واقعی این حرف... معنای این حرف این است که این قدرت تأثیرگذاری و عمق راهبردی را که در میان ملت‌ها دارید کنار بگذارید و از دست بدهید، یعنی ضعیف بشوید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم».

4- افراد و جوامع انسانی و دولت‌ها می‌توانند طیفی از نسبت‌ها را با هم داشته باشند؛ «اتحاد و اخوت»، «رفاقت»، «معامله و شراکت»، «معارضه و خصومت». نسبت ما و مستکبران عالم را 3 عنصر«اسلام، عقل و تجربه مداوم تاریخی و رفتار طرف مقابل» معلوم کرده است. آمریکا اگر شیطان بزرگ نبود یا آدم می‌شد و دست از «شرارت» در گارد خصومت و شرخری در موضع مذاکره و معامله برمی‌داشت، می‌شد به جای نگاه دشمن به او، نگاه رقیب مسابقه یا شریک و رفیق داشت اما اولاً جوهر شیطان، شرارت و شیطنت است و ثانیاً عملکرد پیوسته و بی‌انقطاع امثال آمریکا و انگلیس شهادت می‌دهد که آنها اتفاقاً بسیار متعصب، جازم، بنیادگرا و تغییرناپذیر هستند. طی همین هفته‌های اخیر از اوباما و جان‌کری تا جان‌کربی و آلن‌ایر- سخنگویان وزارت خارجه- به دفعات گفتند «توافق هسته‌ای، هیچ تغییری در سیاست ما نسبت به ایران ایجاد نکرده است». به تصریح «کریس بکمایر» معاون جان کری «ایران به خاطر انقلاب 1979 تحریم است». حتی اگر آمریکا و غرب سر عقل آمده بودند و بنای صلح و تنش‌زدایی و شراکت هم داشتند، شرع و عقل حکم می‌کرد احتیاط به خرج دهیم و مانند ساده دل‌های افتاده در دام معشوقه‌نماها، همه دار و ندار خود را پشت قباله آنها نکنیم یا در قبال خصم متظاهر به کنار گذاشتن خصومت، خود را خلع سلاح ننماییم. به تعبیر امیر مؤمنان «از دشمنت پس از صلح به تمام معنا برحذر باش چه اینکه بسیار اتفاق می‌افتد دشمن نزدیک می‌شود تا غافلگیر کند» (نامه 53 خطاب به مالک اشتر). در شرایطی که مثلاً توافق برجام نه به بار است و نه به دار، دعوت به شراکت با گرگ‌های خونخوار عالم بر سر سرنوشت سوریه و عراق و...، زیر پا گذاشتن عقل و دین و تجارب تاریخی است و به تعبیر امیرمؤمنان(ع) در نامه به ابوموسی اشعری «همانا شقی و بدبخت کسی است که از عقل و تجربه‌ای که به او داده‌اند، محروم بماند» (نامه 78 نهج‌البلاغه).

5- آمریکا و «شروران شرخر» مشابه آن اصالتاً می‌خواهند سر به تن کشور و ملت ما نباشد. آنها خرداد ماه سال گذشته تروریست‌های داعش را در شمال عراق و تروریست‌های مشابه را در عمق سوریه علم کردند تا اصالتاً به جنگ نیابتی علیه ما عمق و دامنه بیشتری ببخشند. اگر خط دفاعی عراق و سوریه و حزب‌الله نبود، بی‌هیچ تردیدی آمریکا و اسرائیل و انگلیس آتش ناامنی و شرارت و بی‌ثباتی و جنگ را به داخل مرزهای ما می‌کشاندند، چنان که هر جا توانستند مضایقه نکردند. نه صدام (در جنگ نیابتی غرب علیه ما)، نه اشغالگران آمریکایی عراق و افغانستان، و نه تروریست‌های وحشی در عراق و سوریه، هرگز مضایقه نکردند که با لگد حتی درِ اتاق خواب مردمان مظلوم را در چهارگوشه منطقه بشکنند و به جان و مال و ناموس آنها دست درازی کنند. آیا امروز چیزی عوض شده که آمریکا و هم نوعانش را به جای دشمن متعدی پنداشتن، شریک و رفیق یا طرف مصالحه و سازش تلقی کنیم؟! ذات رویکرد جبهه استکبار در منطقه 180 درجه با بدیهیات انسانیت و اسلام و انقلاب و حتی وطن دوستی ما تفاوت دارد.

سیاست خارجی ما به این معنا بر هندسه و معماری مستحکمی استوار است که با جابه‌جایی دولت‌ها قابل تغییر نیست، همچنان که نمی‌شود به نام تغییر تاکتیک، خلاف اصول مسلم این کل به هم پیوسته و غیرقابل تفکیک عمل کرد؛ مگر اینکه دشمن از موضع خصومت به موضع دوستی و رفاقت یا حداقل شراکت و تنش‌زدایی منتقل شود - که نشده- یا ما از حداقل‌های عزت و اقتدار و عقلانیت و شرافت اسلامی و انسانی ساقط شویم. مجال دیپلماسی در کشور ما مانند هر کشور دیگری، مجال مانور در حوزه تاکتیک‌هاست و نه جابجایی اصول راهبردی و زدن ریشه‌های قدرت و بالندگی خویش. تجربه مذاکره با شیطان بزرگ در دولت اصلاحات پیش از اشغال افغانستان- که موجب فراهم شدن مقدمات اشغال شد- تجربه گرانسنگ و تلخی است که موجب جاگیر شدن بزرگ‌ترین دشمنان در همسایگی ما و سپس گسترش گستاخی و تهدید و شرارت شد. به مار فسرده گرما بخشیدند تا احیا شود و اژدهایی بکند. به نام گفت‌وگوی تمدن‌ها سر دولت اصلاحات و رئیس آن را شیره مالیدند- اگر همکار و هم پروژه نبوده باشند- و در همان سال گفت‌وگوی تمدن‌ها، با شعار علنی جنگ تمدن‌ها همسایگی ما را شخم زدند و سپس دست تعدی به عراق گشودند و پس از آن ما شدیم عضو محور شرارت که باید با حمله اتمی نابود شود! آقای ابوموسی! مرد مذاکره! «بدبخت کسی است که از عقل و تجربه داده شده به او محروم بماند».

6- واقعیت این است که به تصریح واشنگتن تایمز «نفوذ آمریکا در خاورمیانه

 ]غرب آسیا[ به خاطر طراحی و نفوذ ایران رو به نابودی است». راز این نفوذ مؤثر جمهوری اسلامی نه در سلاح و قدرت نظامی و پول و امکانات، بلکه در جذابیت راهبرد ما مبتنی بر «یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» و «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون» است. در غیر این صورت تبدیل به یکی از نوکران دم دستی آمریکا می‌شدیم که سواری می‌دهند و به وقتش زیرپا می‌روند و در هر دو صورت تحقیر و دوشیده می‌شوند. مگر امروز بزرگ‌ترین نوکران آمریکا در منطقه (عربستان) جز به کار دوشیده شدن و سواری و حتی انتحار در خدمت آمریکا می‌آید؟! راهبرد انقلاب اسلامی و شعارهای آن، مزیت ممتاز ما در منطقه است و نه آن‌گونه که القا می‌شود، اسباب مزاحمت و دردسر برای منافع ملی. نقطه قوت خود را

-به تلقین حریف- نقطه ضعف پنداشتن، هم افق شدن با «شرورهای شرخر» است. اگر جبهه آمریکا خصم آشکار و قسم خورده ماست، نصیحت‌ها و وسوسه‌ها و چرب‌زبانی این جبهه را باید به حساب افعال معکوس گذاشت. اگر گزینه‌ای برای گذاشتن روی میز داشته‌ایم، از سوخت 20 درصد تا نفوذ در چهارگوشه منطقه، حاصل جرأت و شجاعت و خطرپذیری و استقامت شهید شهریاری‌ها و شهید همدانی‌هاست. در عرصه سیاست خارجی هم باید در تراز آنها رزمندگی کرد. اگر دشمن در دشمنی خود شب و روز نمی‌شناسد، نباید خدای نکرده خواب یا خیال به خط دیپلماسی ما نفوذ کند. انّ اخاالحرب الأرق و من نام لم ینم عنه. مرد جنگی بیدار است و هر جنگاوری بخوابد دشمن بر او چشم نمی‌بندد. منطق ما از عراق تا سوریه و از بحرین تا یمن منطق استوار و دنیاپسندی است و نباید این منطق درخشان و پربها را با وعده و وعیدهای بدلی دشمن معامله کرد.

درسي كه از يك تجربه شكست خورده بايد گرفت

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛۱۱ آبان

دخالت‌هاي بي‌حد و حصر بشر در روند عادي زندگي و طبيعت، موجب خسارت‌هاي فراواني شده است، ولي به نظر مي‌رسد همچنان از نتايج اين نوع دخالت‌ها درس نمي‌گيريم و در پي تجربه‌هاي دوباره آن هستيم. يكي از اين دخالت‌هاي مهم و پرسر و صدا، تصميم حكومت چين مبني بر ممنوعيت داشتن بيش از يك فرزند بود كه متخلفان از آن با مجازات‌هاي به نسبت شديدي نيز مواجه مي‌شدند. البته مشكل رشد جمعيت در برخي كشورها جدي بود و هنوز هم هست، ولي برنامه‌ريزي براي كنترل آن از طريق جرم‌انگاري و مجازات‌هاي شديد، عوارض ناخوشايندي داشته است، همچنان كه هرگونه دخالت ديگر غيرمنطقي و اجبارآميز در ساير وجوه زندگي موجب مشكلات گوناگوني مي‌شود.

دولت چين اين قانون را در سال ١٩٧٩، يعني ٣٦ سال پيش تصويب و با شدت تمام اجرا و چند روز پيش آن را لغو كرد. اكنون مي‌توان به دستاوردهاي آن نگاه كرد و ابعاد دخالت‌هاي مبتني بر اجبار و سركوب را در پايان ماجرا ديد.

در سال ١٩٧٩، جمعيت چين حدود ٩٦٩ ميليون نفر بود. رشد جمعيت چين در آن سال سالانه ١٦/١ درصد بود. اين رشد، در سال ١٩٦٨ برابر ٧٤/٢ درصد بود كه رشد خيلي زيادي بود ولي به طور طبيعي طي يك دهه كاهش يافت و در سال ١٩٧٩ به رقم ١٦/١ درصد رسيد. ولي وقتي دولت چين قانون ممنوعيت بيش از يك فرزند را تصويب كرد، روند كاهشي رشد جمعيت متوقف شد و تا سال ١٩٨٧، به ٦٦/١ درصد در سال رسيد! سپس كاهش يافت تا در سال ٢٠١٤ به رقم ٥٢/٠درصد در سال كاهش يافت و در نهايت جمعيت چين نيز در سال ٢٠١٤ به رقم ٣٦٨/١ ميليارد نفر رسيد.

بياييد فرض كنيم كه قانون ممنوعيت بيش از يك فرزند تصويب نمي‌شد، چه اتفاقي مي‌افتاد. به طور قطع روند كاهش رشد جمعيت از سال ١٩٧٩ به بعد ادامه مي‌يافت. اگر فرض كنيم كه اين كاهش خيلي زياد نبود و متوسط رشد جمعيت در ٣٥ سال گذشته (از ١٩٧٩ تا ٢٠١٤) در حد همان يك درصد باقي مي‌ماند، در اين مدت جمعيت چين حدود ٤٠ درصد افزايش مي‌يافت، يعني از رقم ٩٦٩ ميليون نفر به ٣٥٧/١ ميليارد نفر مي‌رسيد. يعني مقداري هم از تعداد موجود كمتر!! خب حتما تعجب خواهيد كرد، ولي واقعيت همين است. آمار كاهش رشد جمعيت اين حقيقت را نشان مي‌دهد كه مردم به صورت طبيعي تعداد فرزندان خود را كم مي‌كردند و اين متاثر از رشد اقتصادي و اجتماعي و افزايش مشاركت زنان در امور اجتماعي است.

ولي اكنون چين با چه وضعي مواجه است؟ حالا كه اجازه داده مردم دو فرزند داشته باشند، در اين صورت يك جهش اوليه رشد جمعيت ايجاد مي‌شود، ولي اثرات اين جهش در ٢٠ سال بعد به صورت عجيبي خواهد شد. چرا؟ در حال حاضر حدود ١٣درصد مردم چين بالاي ٦٠ سال دارند و ٢٤درصد نيز زير ٢٠ سال دارند و ٦٣ درصد مردم نيز در فاصله ٢٠ تا ٦٠ سال كه بهترين دوران كار و فعاليت است، قرار دارند. ولي با مشاهده ساختار هرم سني جمعيت چين در ٢٠ سال آينده، احتمالا نزديك به ٣٠ درصد جمعيت بالاي ٦٠ سال و ٣٠ درصد نيز زير ٢٠ سال خواهند بود و فقط حدود ٤٠ درصد در فاصله ٢٠ تا ٦٠ سال قرار خواهند داشت و با پيشرفت اقتصاد چين و نياز به نيروي كار اين وضع قابل پذيرش نخواهد بود و بحران‌هاي اقتصادي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد.

اين يك بخش ماجرا بود. از ميان رفتن اخلاق و كشتن نوزادان دختر عارضه مهم ديگر ناشي از اين سياست خشن دولت چين بود. ٥٠ سال پيش نسبت پسران به دختران در سنين كودكي ٠٤/١ بود، يعني به ازاي هر ١٠٤ پسر، ١٠٠ دختر متولد مي‌شد. الان اين نسبت در ميان كودكان زير ١٠ سال، ١٩/١ است، يعني به ازاي هر ١١٩ پسر ١٠٠ دختر وجود دارد. روشن است كه برخي از چيني‌ها نوزادان دختر را از طريق سونوگرافي شناسايي و سقط كرده‌اند يا پس از تولد كشته‌اند. به همين دليل دولت چين سونوگرافي رحم براي شناسايي جنسيت نوزاد را ممنوع كرده بود. حداقل از هر ١١٥ رحم حامل دختر، ١٥ دختر دچار اين مشكل شده است! و اين نه‌تنها اخلاقيات را تخريب كرده بلكه توازن جنسيتي ميان دختر و پسر را از ميان برده است.

مشكل بعدي كه كمتر از دو مورد پيشين اهميت ندارد، عوارضي بود كه در جريان مجرمانه اعلام كردن يك رفتار طبيعي پيش مي‌آيد و هزينه‌هاي رواني و مادي فراواني كه بر جامعه تحميل كرد. اكنون ممكن است اين پرسش پيش‌ آيد كه آيا دولت چين يا هر دولت ديگري نبايد هيچ اقدامي براي كاهش جمعيت مي‌كرد؟ بايد پذيرفت كه وظيفه دولت‌ها سياستگذاري در اين موارد است. همچنان كه دولت ايران هم در ابتداي دهه ٧٠ خورشيدي برنامه‌ريزي كرد و به‌خوبي پاسخ گرفت. ولي اجراي اين برنامه‌ها به برخوردهاي خشن و حقوقي نياز ندارد، بلكه جلب مشاركت مردم و زمينه‌سازي براي تقويت انگيزه‌هاي آنان بهترين راه براي رسيدن به هدف است. اگر جامعه‌اي با رشد و توسعه اقتصادي مواجه شود، به طور طبيعي سازوكار خودكنترلي آن بيشتر مي‌شود. اين يك قاعده كلي است و درسي است كه همه كشورها از جمله ايران بايد بگيرد و اين درس كه تنظيم امور جامعه از طريق مجازات و زندان و جريمه جز در موارد محدودي، ممكن نيست و هرچه از مردم خواسته شود كه رفتار خاصي را انجام دهند يا انجام ندهند، نتيجه معكوس خواهد داشت همچنان كه در يك نمونه روشن در چين شاهد آن هستيم.

کد خبر 312349

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha