سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۳۱
۰ نفر

امیرحسین صالحی: وقتی از « دوران جاهلیت» حرف می‌زنیم ذهن، سمت بیابان‌های عربستان قبل از بعثت پیامبر(ص) می‌رود؛ مردانی که دختران خود را زنده به‌گور می‌کنند، زنانی که به شتر‌های نر داغ می‌زنند تا شتر ماده راحت‌تر زایمان کند و‌ده‌ها مورد دیگری که جسته و گریخته از آنها شنیده‌ایم.

 مدیر مؤسسه موعود-اسماعیل شفیعی سروستانی

 الان 1400سال از آن روزها گذشته و اسلام به‌عنوان ديني رسمي در سرتاسر جهان شناخته شده است و هر روز تعداد زيادي ازپيروان اديان و فرقه‌هاي مختلف به آن گرايش پيدا مي‌كنند. همه اديان به ظهور منجي اعتقاد دارند و اسلام به‌خصوص تشيع بيش از همه آن را باور دارد اما اين باور چقدر توانسته در زندگي ما تأثيرگذار باشد و زمينه ظهور امام‌عصر(عج) را فراهم كند؟ اسماعيل شفيعي سروستاني، مديرعامل مؤسسه موعود كه بيش از 40عنوان كتاب و 800 مقاله با موضوع مهدويت دارد معتقد است كه باور به امام عصر(عج) در زندگي ما تأثير نگذاشته است چرا كه سعي نكرده‌ايم با اين باور از دام جاهليت ثانويه‌اي كه ائمه معصومين(ع) نسبت به آن هشدار داده‌اند و خود او آن را «جاهليت مدرن» مي‌خواند نجات يابيم. در آستانه نيمه شعبان، روز ولادت امام زمان(عج) با او به گفت‌وگو نشستيم تا هم درباره اين جاهليت كه پيش از ظهور به‌وجود آمده صحبت كنيم و هم بپرسيم چطور مي‌شود از آن خارج شد.

  • شما 5سال پيش كتابي نوشتيد به‌نام «جاهليت مدرن» و بعد هم آن را به عصر پيش از امام‌زمان(عج) نسبت داديد. چطور به اين نتيجه رسيديد كه جاهليت مدرني هم وجود دارد؟

عنوان جاهليت مدرن كه بعد شد عنواني براي كتاب، به‌عبارتي ترجمه «جاهليت ثانويه» بود. به اين معنا كه ما از كلام رسول خدا(ص) احاديث زيادي داريم كه در همان سال‌هاي اوليه بعد از بعثت به مردم از جاهليت دوم خبر دادند. زماني كه رسول‌خدا(ص) مبعوث شدند اساسا ريشه‌هاي جاهليت جاري عصر خودشان را بركندند. درست همان سال‌هاست كه رسول خدا(ص) مي‌فرمايند من بين 2 جاهليت مبعوث شدم كه جاهليت دوم به‌مراتب از جاهليت اول سخت‌تر خواهد بود. بعد از ايشان هم ائمه‌معصومين(ع) به شكل‌هاي مختلف به جاهليت دوم اشاره كردند؛ يعني بيم اين را داشتند در زماني كه هنوز جاهليت اول به تمامي ريشه‌كن نشده مسلمانان بايد منتظر تجربه جاهليت دوم باشند؛ چنان كه در روايتي از امام‌جعفرصادق(ع) اشاره شده كه «همانا وقتي كه قائم ما ظهور مي‌كند از مردم جاهل زمان خود بيشتر از حضرت رسول خدا(ص)‌ رنج خواهد كشيد» به اين ترتيب موضوع جاهليت دوم ارتباط پيدا مي‌كند به سال‌هاي قبل از ظهور امام‌زمان(عج) يعني امام قبل از آنكه مجال بيابند ظهور كنند از جاهليت مردم زمان خودشان بيشتر رنج مي‌برند در مقايسه با آنچه رسول خدا(ص) رنج كشيدند. وقتي هم كه از آيه 33سوره احزاب سخن به ميان آمده بود به اين مضمون كه مانند زنان دوره جاهليت خودنمايي نكنيد و راه نرويد، امام صادق(ع) فرمودند همانا جاهليت دومي در پيش است.

  • با اين حساب سؤال اين است كه اين جاهليت چه اتفاقي برايش افتاده است؛ يعني آمده يا رفته و يا ما در آن دوران قرار داريم؟

ما براي پاسخ به اين سؤال بايد جست‌وجو كنيم كه اعراب پيش از رسول خدا(ص) كه همه آنها را جاهل مي‌نامند با چه مختصاتي روبه‌رو بودند؛ چه نوع مناسبات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي‌اي داشتند كه آن نوع مناسبات آنها را انگشت‌نما كرده بود كه همه متفق‌القول بگويند اينها جاهل هستند. اين جاهليت از طرف حضرت علي(ع) هم توصيف شده است؛ حضرت 2 توصيف در نهج‌البلاغه دارند كه يكي درباره جاهليت قبل از بعثت و دومي توصيفي از جاهليت ثانويه است كه هنوز اتفاق نيفتاده. حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «مردم در آن زمان (جاهليت اول) در حيرت و گمراهي سرگردان بودند. در فتنه و جهل و فساد غوطه‌ور بودند. هواهاي سركش، آنها را از جاده حق دور ساخته بود و در كارهاي خود مضطرب و حيران بودند». همين امام مبين در خطبه ديگري ويژگي‌هاي جاهليت دوم را هم بيان مي‌كنند؛ آنجا مي‌فرمايند: «در آن جاهليت دومي كه پيش‌بيني شده است مردم به آن مبتلا مي‌شوند، باطل در محل خود جاي مي‌گيرد، جهالت بر مركب‌هايش سوار مي‌شود، گروه ستمگر بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شود، دعوت‌كننده به سوي حق كمياب و روزگار چونان گزنده‌اي هجوم مي‌آورد، شتر باطل بعد از سكوت عربده مي‌كشد، مردم بر معصيت پيمان مي‌بندند و در دينداري از هم دوري مي‌گزينند. درآن موقعيت فرزند باعث خشم پدر، باران باعث خشكي، توانمندان همچون گرگ، حاكمانشان درنده، ميان حالان طعمه و نيازمندان همچون مردگانند، راستي ناپديد و دروغ فراوان، مردم در زبان اظهار دوستي مي‌كنند و در دل دشمني». در وسائل‌الشيعه هم روايت زيبايي داريم كه در آنجا نتيجه جاهليت را هم امام علي(ع) مي‌فرمايند؛ «اي مردم اگر شما ‌ با جاهليت مرسوم كه به آن مبتلا مي‌شويد بخواهيد به استقبال امام زمانتان برويد از مردم جاهل قبل از بعثت بدتريد».

  • ما تا اينجا مي‌توانيم قبول كنيم كه ائمه به ما نسبت به مسئله جاهليت دوم هشدار داده‌اند اما اين مسئله نياز به شفافيت بيشتري دارد كه به‌نظر مي‌رسد با مصاديق اين اتفاق خواهد افتاد.

كاملا درست است، در شناسايي مصاديق جاهليت اول ما با وجوه مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي روبه‌رو هستيم. با مقايسه وضعيت اين وجوه در حال حاضر با زمان بعثت رسول‌خدا(ص) به جواب اين سؤال مي‌رسيم كه آيا جاهليتي كه اعلام كرده‌اند آمده يا نيامده است. بررسي وجوه مختلف اين مسئله كار خيلي زمانبري است كه در اين مجال نمي‌گنجد و مبسوط آن در كتاب جاهليت مدرن هست. اعراب قبل از بعثت رسول خدا(ص) از نظر مناسبات اجتماعي مبتلا به چند بيماري بودند؛ اول اينكه آنها به‌شدت متعصب بودند و بعد هم به‌شدت به نسب خود افتخار مي‌كردند. چيزي كه خيلي معروف است زنده به گور كردن دختران بود و بعد هم بنا بر آيه 33سوره احزاب، اعراب جاهليت «تبرج» مي‌كردند. در مقايسه ساده مي‌توانيد ببينيد كه اگر بخواهيم تعصب و افتخار را به‌عنوان يكي از معيارهاي جاهليت ملاك قرار دهيم شاهديم كه اگر امروز تعصب و افتخار به حسب و نسب را از بين مناسبات سياسي و اجتماعي و خانوادگي مردم برداريم هيچ‌چيزي از آنها باقي نمي‌ماند. تعريفي كه از تعصب ارائه شده اين است كه هرگونه انديشه و عملي كه مانع از كشف حقيقت و مانع از تجربه كمالات باشد. يكي از مشكلات بزرگ ما در جهان، فرقه‌ها هستند و ما در حال حاضر 2هزار فرقه ثبت شده در جهان داريم كه غيراز آن 4هزار فرقه شبه‌مذهبي نيز وجود دارد؛ هواداران اين فرقه‌ها متعصبانه بر خاستگاه مريد و مراد پافشاري مي‌كنند. ايدئولوژي‌هاي سياسي و اقتصادي بر مبناي تعصب شكل گرفته‌اند كه شامل تمام «ايسم»ها مي‌شود، همه‌‌چيزهايي كه مي‌بينيد مردم را شعبه شعبه كرده و مناسبات اجتماعي، اقتصادي و سياسي و مهم‌تر از همه خانوادگي آنها را شكل داده ‌ بر مبناي تعصب است و اگر آن را برداريد گويا همه هويت مردم از بين مي‌رود. يعني وقتي شما به كوچك‌ترين هويت اعتباري مردم اسائه ادب كنيد سريعا با عصبيت و با تعصب مقابل شما مي‌ايستد؛ مثلا به شخصي كه دكتر است و اين دكتر بودن او جايگاهي اعتباري تلقي مي‌شود لقب دكتر را نگوييد، انگار همه هويت و زندگي او را گرفته‌ايد.

  • ... و اين هم مصداق جاهليت است؟

كاملا ؛چرا كه باعث مي‌شود انسان‌ از نيل به كمال باز بماند؛ امروز قضيه از اين هم فراتر رفته است؛ يعني كافي است شما به رنگ لباس يك نفر، به پوشش ظاهري او، به تيپش و... ايرادي بگيريد سريع مقابله مي‌كند و نسبت به آنها تعصب مي‌ورزد. پس اين تعصب از رنگ لباس شروع مي‌شود، به اعتبارات مي‌رسد و تا بزرگ‌ترين احزاب و نظام‌هاي سياسي دنيا مي‌رود. درحالي‌كه اميرالمومنين‌علي(ع) مي‌فرمايند تعصب خود را فقط در راه خدا صرف كنيد؛ يعني براي وفاي به عهد، براي كمك رساندن به ديگران، براي برپايي نماز و هزاران مورد ديگر.

  • پس با اين تعاريف تعصب يكي از مصاديق جاهليت است. اگر بخواهيم از ديگر مصاديق صحبت كنيم چه مسئله‌اي در اولويت قرار مي‌گيرد؟

قبلا هم اشاره كردم كه خداوند در قرآن يكي از مصاديق جاهليت را تبرج مي‌داند؛ تبرج صرفا به‌معناي آرايش نيست بلكه ريشه آن برج است كه در عرب به‌خودنمايي و سركشي كه توأمان با هم هستند برج مي‌گويند. در تبرج، تظاهر موج مي‌زند و در كنار اين دو ريا وجود دارد كه هر 3 اينها مصداق بارز جاهليت است. بهتر است با عدد و ارقام متوجه شويم كه جوامع بشري امروز تا چه درجه‌اي مبتلا به تبرج هستند؛ بر حسب اطلاعاتي كه وجود دارد در حال حاضر درآمد جراحي‌هاي زيبايي در جايي مثل انگلستان بيش از 300ميليون پوند در سال است كه هر سال 10درصد به آن افزوده مي‌شود و اين هيچ دليلي ندارد جز خودنمايي. اطلاعات نشان مي‌دهد درحالي‌كه رشد عمل زيبايي در كشوري مثل آمريكا رو به كاهش است در كشور ما اين نوع عمل‌ها چنان ارتقا پيدا كرده كه رتبه اول جراحي زيبايي در جهان را داريم‌. بيش از 3 الي 4هزار نفر از مردم شهر تهران به قصد رفتن به كلينيك‌هاي رفع چين و چروك از خانه بيرون مي‌آيند. اما آمار ديگري كه واقعا تأسف‌بار است مربوط به استفاده لوازم آرايش در كشور است كه بنا بر آمار در هر ثانيه در كشور 22رژلب مصرف مي‌شود و برآيند همه اينها چيزي نيست جز تبرج. به‌عبارتي مي‌خواهم اين را بگويم كه اين موضوع به «خانه جان» برمي‌گردد و نشان مي‌دهد كه ابتدا خانه جان دچار تشويش است و ظهورش در بيرون نمود پيدا مي‌كند. ايراد از اينجا آغاز مي‌شود كه مردم يك جامعه اسلامي به جاي اينكه به سوي كمالات سير داشته باشند و روح خود را به سمت ملكوت سوق دهند برگشت به عقب مي‌كنند و وجود خود را در حد لذات زودگذر جسماني نازل مي‌كنند؛ با چنين شرايطي آيا نتيجه‌اي جز يأس و نااميدي در بين مردم و به‌خصوص جوانان به‌وجود مي‌آيد؟ قرار بر اين بوده كه انسان در سير كمالات و تجربه صفات كمالي تقرب بجويد به انسان كامل و با نزديك شدن به صفات او (كه مصداق انسان كامل حضرت ولي‌الله اعظم است) از زمين كنده شود ولي در حال حاضر حركت معكوس را تجربه مي‌كند و سير نزولي به سمت حيوانيت دارد. از نظر من تبرج صرفا به زيبايي ظاهري ختم نمي‌شود، كسي جميل بودن و جمال را انكار نمي‌كند اما سرگرمي براي تفاخر مسئله‌اي مذموم است. سخن اين است كه انسان چگونه بايد زيبايي را وسيله كند براي تقرب جستن به انسان كامل و نه حيوانيت. شما در خيابان‌هاي شهر راه برويد، شهرهاي ما مظهر تمام و كمال تبرج هستند و همه بناها خودشان را به رخ هم مي‌كشند و اين هم برآمده از انديشه و تفكر معماران و شهرسازان ماست. ممكن است يك معمار‌ شئونات اسلامي را هم رعايت كند و نماز اول وقت او ترك نشود اما خانه‌اي كه مي‌سازد از فرهنگ اسلام دور است و حرمت‌ها را مي‌شكند. هدف اين بوده كه انسان در سير كمالات به خاكساري برسد نه به غليان و هيجان نفس اماره خود. ابن خلدون اندلسي 8قرن پيش وقتي شهرها را توصيف مي‌كرده اين بيان را دارد كه در شهرها دلاوري، دينداري، شجاعت، اخلاق و فطرت از بين مي‌رود و ما امروز هم شاهد همين مسئله هستيم.

  • با اين مصاديق نتيجه اين مي‌شود كه ما در زمان جاهليت دوم يا به تعبير شما جاهليت مدرن هستيم و عصر ما توسط مدرنيسمي احاطه شده كه ما را از نزديكي و تقرب به انسان كامل يعني امام‌عصر(عج) دور نگه‌مي‌دارد؛ بايد پرسيد راه برون رفت از اين شرايط چيست؟

وقتي منابع ديني و روايي را مي‌خوانيم مي‌بينيم كه ائمه‌معصومين چند موضوع را باعث و باني جاهليت معرفي مي‌كنند؛ وقتي كه مردم امام خودشان را نمي‌شناسند او را انكار مي‌كنند و بعد هم با او دشمن مي‌شوند. اين راز اصلي جاهليت است و موكد آن هم سخن رسول خدا(ص) است كه فرمودند هركس امام زمان خود را نشناسد و بميرد به مرگ جاهلي مرده است. از امام جعفرصادق(ع) درباره همين روايت پيامبر سؤال مي‌كنند و مي‌پرسند كه اين كدام مرگ است، حضرت پاسخ مي‌دهند مرگ عرب قبل از بعثت رسول خدا. باز از ايشان مي‌پرسند اگر كسي امامان را بشناسد ولي امام‌زمان(عج) خود را نشناسد و به او معرفت نداشته باشد آيا مومن است؟ امام پاسخ مي‌دهند مومن نيست. با همين چند روايت ساده معلوم مي‌شود كه عدم‌معرفت به امام‌زمان(عج) سرمنشأ جاهليت است و معرفت به امام، مقدمه خروج از جاهليت است. اما وقتي اسم از معرفت امام‌زمان(عج) به ميان مي‌آيد يعني اطلاعات شناسنامه‌اي امام، روز تولد او، شيريني و شربت و پخش فيلم چارلي چاپلين از تلويزيون؟ اين نه معرفت است، نه بزرگداشت است و نه باعث خروج از جاهليت خواهد شد. اين مسائل غفلت را بيشتر مي‌كند، معرفت يافتن به امام(عج) به‌معناي شناخت وجوه مختلف صفات كمالي ولي خداست براي متصف شدن به آن صفات كمالي. گذر از جاهليت با تمسك جستن از امام و متصف شدن به صفات او است كه از بين مي‌رود و همه پيام نيمه شعبان هم همين است. اصلا روز نيمه شعبان به خوبي در حال حرف زدن است و به همه ما مي‌گويد كه‌اي انسان حواس خودت را جمع كن، تو امام‌داري. امامي داريم كه زنده است و بايد او را در تمام شئون زندگي خود درنظر بگيريم. همه هم در اين زمينه مسئول هستند و بايد بنا به توان خود در كسب معرفت به امام‌عصر(عج) تلاش كنند. اگر كسي در هر جايگاهي كه هست نسبت به معرفي و شناخت امام كوتاهي كند مطمئنا او را نخواهد شناخت و به مرگ جاهليت خواهد مرد.

  • نشانه‌هاي ظهور؛ راست يا دروغ؟

هر سال اتفاقي مي‌افتد كه تنور شايعات و اظهارنظرهاي عجيب و غريب را گرم مي‌كند؛ مثلا يك روز مي‌گويند دجال به دنيا آمده است و عكس كودكي يك چشم را نشان مي‌دهند و بعد هم مردم در هر محفلي درباره آن صحبت مي‌كنند و مي‌گويند كه حتما ظهور نزديك شده است. يك روز مي‌گويند سيل و زلزله‌ زياده شده و احتمالا آقا تا چند وقت ديگر تشريف مي‌آورند و هزاران مورد مشابه ديگر؛ مثلا همين اواخر بعد از مرگ ملك عبدالله و اتفاقات يمن مردم سريع در شبكه‌هاي اجتماعي موبايلي شروع به پخش رواياتي كردند مبني بر اينكه بعد از مرگ شخصي به نام عبدالله وعده ظهور سر داده خواهد شد، اما اسماعيل شفيعي سروستاني كه سال‌ها پيش كتاب «پيش‌بيني‌ها و آخرالزمان» را توسط انتشارات موعود چاپ كرده است اعتقاد ديگري دارد؛ «ما در روايات متعدد، درباره علائم ظهور خوانده‌ايم كه اكثريت آنها بسيار معتبر و قوي هم هستند و شامل موارد متعدد و مختلف مي‌شود اما اينها همانطور كه از اسمشان مشخص است نشانه‌‌اي هستند در مسير؛ مسيري كه ما در آخرالزمان طي مي‌كنيم شبيه جاده‌اي كوهستاني است كه نزديك غروب برف هم زده. در اين مسير ما به نشانه‌ها نياز داريم تا به ما بگويد بايد چكار كنيم. اگر بنا بر روايات اين نشانه‌ها را هم درست تلقي كنيم باز به اين معني نيست كه درباره آنها اين حرف‌ها را بزنيم و خود را با آنها سرگرم كنيم». شفيعي سروستاني اين رفتار را كار شيطان مي‌داند و اعتقاد دارد كه ما با ديدن اين نشانه‌ها موظفيم به اين بينديشيم كه امام زمان(عج) حضور دارند و بايد در راستاي ظهور و مهم‌تر از هرچيزي رضايت قلبي ايشان قدم برداريم تا در اين مسير صعب و پرخطر سقوط نكنيم.

  • چه بخوانيم؟

تا‌كنون كتاب‌هاي زيادي پيرامون مهدويت نوشته شده است كه هر كدام جايگاه ويژه خود را دارد و نويسندگان آنها به بررسي روايات ائمه اطهار(ع) درباره مسئله مهدويت پرداخته‌اند. همين مسئله هم انتخاب چند كتاب از پيش آنها را براي معرفي سخت مي‌كند اما با اين حال در ذيل 3 كتاب مرجع در اين زمينه را به شما معرفي مي‌كنيم تا براي كسب معرفت نسبت به امام‌غايب(عج) قدمي برداشته باشيم.

كتاب «الغيبه» اثر شيخ نعماني‌ با استفاده از مصادر و منابع دسته اول روايي شيعه نوشته شده ‌است و كهن‌ترين منبع موجود در ايران با موضوع مهدويت به شمار مي‌رود. نعماني شاگرد مرحوم «كليني» بود و حضور تعليمات پررنگ كليني در اين اثر، به اين كتاب اعتباري دوچندان بخشيده‌ است.

آيت‌الله صافي‌گلپايگاني يكي از نويسندگان پركار مهدوي است كه نزديك به 70 اثر درباره امام‌زمان‌(عج) به قلم خود دارد. يكي از مهم‌ترين تاليفات او كتاب «منتخب‌الاثر في‌الإمام الثاني عشر عليه‌السلام» است. اين كتاب به‌طور مفصل به زندگاني حضرت ولي‌عصر(عج) و برپايي حكومت جهاني آن حضرت پرداخته است و از كتب مرجع موضوع مهدويت به شمار مي‌رود.

«نجم الثاقب در احوال امام‌غايب عليه‌السلام» كتابي به زبان فارسي، درباره امام دوازدهم است كه به قلم ميرزا حسين نوري در12 باب تنظيم شده و به احوال شخصي و اثبات امام‌عصر(عج)، حكايت ملاقات‌كنندگان و وظايف مؤمنان در برابر آن حضرت در عصر غيبت مي‌پردازد. محدث نوري در تاليف كتاب، از منابع شيعه در باب مهدويت و برخي منابع اهل سنت استفاده كرده است.
حجت الاسلام سيد مسعود پورسيدآقايي
دبير همايش بين‌المللي دكترين مهدويت

  • مفهوم زمينه‌سازي ظهور

حقيقت انتظار، همان آمادگي و زمينه‌سازي است و براي زمينه‌سازي، به چيزي بيش از روايات انتظار نيازي نيست. علاوه بر اينها در روايتي از پيامبراكرم (ص) (يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي سلطانه) از واژه «يوطئون» از مصدر «وطا» به معناي زمينه‌سازي استفاده شده است. زمينه‌سازي در لغت فارسي، به معناي مقدمه‌چيني، آماده ساختن و تهيه مقدمات براي منظوري است. اما در لغت عرب با توجه به ويژگي لغوي «وطا» نه هر زمينه‌سازي‌اي بلكه زمينه‌هاي چيزي را كاملا فراهم كردن و راه را از هر جهت هموار كردن و بر آن تسلط يافتن است.

ظهور در اينجا در برابر غيبت به معناي آشكار شدن امام (عج) است. زمينه‌سازي ظهور يعني فراهم ساختن و ايجاد مقدمات و اسباب و علل ظهور به گونه‌اي كه شرايط براي تحقق ظهور و خارج شدن امام (عج) از پرده غيبت، مهيا و هموار باشد تا امام (عج) بتواند حركت خود را آغاز و حاكميت جهاني‌اش را تحقق بخشد. اين معنا از آنجا كه شرح‌الاسمي و بسيار كلي است، نمي‌تواند راهگشا و كاربردي باشد. از اين‌رو بايد به تبيين و توضيح بيشتر آن پرداخت تا ابعاد و محورهاي آن شناخته شود.

توضيح بيشتر اينكه با توجه به تقابل ظهور و غيبت، تحقق ظهور نيازمند برطرف كردن علل غيبت است. بايد ديد علل و عوامل غيبت چيست و چرا امام (عج) غيبت كرده است. علل غيبت امام (عج) هرچه باشد، بي‌ترديد به ما بازمي‌گردد و علل و عوامل آن را بايد در خود جست‌وجو كنيم ‌.

وجود ضعف‌هايي در شيعيان و جامعه شيعي و كوتاهي و ناتواني آنان از حمايت امام، كار را به آنجا رساند كه امام (عج) براي حفظ جان خود مجبور شد از صحنه غايب شود و به صورت پنهان، نقش آفريند. از اين رو، با تغيير و تحول شرايط و ايجاد بايدها و نبايدهايي در شيعيان و جامعه شيعي مي‌توان زمينه‌هاي ظهور را فراهم كرد. تا آنگاه كه تحولي در بينش و معرفت، گرايش و ايمان، كنش و رفتار «فرد» و اهداف و روابط و ساختار «جامعه» صورت نگيرد و فرد و جامعه شيعي بر وظايف و عهد و پيمان‌هاي خود با امام (عج) وفا نكند و به سطحي از معرفت، محبت، تبعيت و تسليم نسبت به امام و تحمل مقام ولايت معصوم نرسد و به سطحي از رفتار با يكديگر كه در روايات به آن امر شده، دست نيابد، خود را منتظر دانستن،بي‌معناست؛ چراكه انتظار، عمل است و بهترين عمل‌ها.

آيا اصولا زمينه‌سازي براي ظهور و تسريع در آن و جلو انداختن فرج امام عصر (عج) امكان دارد، يا اينكه فرج حضرت همچون پديده قيامت، امري است كه تلاش انسان‌ها و اراده و اختيار آنان در تسريع و تاخير آن تاثير ندارد؟
مباني كلامي و بسياري از آيات و روايات (كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد) به وضوح بر تاثير انسان‌ها در تحول وضعيت خود و تغيير جوامع دلالت دارند. از اين‌رو، مي‌توان ادعا كرد ظهور امري است تحصيلي و نه حصولي؛ به عبارت روشن‌تر، تلاش انسان‌ها و اراده و اختيار آنها در تحقق ظهور، مسئله‌اي تاثيرگذار است و هرچه تلاش بيشتر و آمادگي زودتري به دست آيد، ظهور نيز زودتر رخ مي‌دهد. نه آنكه تلاش و عدم تلاش انسان‌ها در ظهور هرگز تأثيرگذار نباشد و ظهور، مثل قيامت باشد كه در زماني معين و بدون دخالت و تلاش انسان‌ها اتفاق خواهد افتاد. از اين رو، نه تنها زمينه‌سازي ظهور امكان دارد بلكه شيعيان در تعجيل و تحقق آن تاثيري اساسي و بي‌بديل دارند و به آن مكلفند:
1- ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.
همانا خداوند سرنوشت هيچ قومي (و ملتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.
2- ولو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض.
و اگر اهل شهرها و آبادي‌ها ايمان مي‌آوردند و تقوا پيشه مي‌كردند، بركات آسمان و زمين را برآنها مي‌گشوديم.
3- يا ايهاالذين امنوا ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم.
اي كساني كه ايمان آورديد، اگر خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي‌كند و گام‌هاي شما را استوار مي‌گرداند.
4- امام صادق (ع) مي‌فرمايد: هنگامي كه شكنجه‌ها و فشارها بر بني‌اسرائيل طول كشيد، 40صباح به درگاه خداوند ضجه و گريه كردند. خداوند به موسي و هارون وحي فرمود كه آنها را از دست فرعون خلاص كنند. پس 170 سال (از 400سال رنج و زحمت مقدر) را از آنها برداشت. سپس حضرت فرمودند:«هكذا انتم لو فعلتم لفرج‌الله عنا فاما اذلم تكونوا فان الامر ينتهي الي منتهاه.»
همچنين شما اگر اينگونه عمل مي‌كرديد، هر آينه خداوند بر ما گشايش مي‌داد ولي اگر چنين نباشيد، همانا اين امر تا آخرين مرحله را طي خواهد كرد.
5- رسول خدا (ص) مي‌فرمايد: يخرج ناس من‌المشرق فيوطئون للمهدي سلطانه.
گروهي از مشرق زمين (ايران) بپاخاسته و زمينه‌ساز حكومت امام مهدي مي‌شوند.

کد خبر 297034

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha