یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۵:۴۳
۰ نفر

محمد وفایی: یک پسربچه ۸ساله را تصور کنید که در یک بعدازظهر گرم تابستانی برای فوتبال بازی کردن به کوچه می‌رود و حین بازی توپ به‌صورتش می‌خورد؛ اتفاقی که برای خیلی از ما افتاده و اصلا عجیب نیست اما همین اتفاق باعث می‌شود این پسربچه بینایی‌اش را از دست بدهد و یک عمر گوشه گیر شود.

سهیل معینی

 داستان سهيل معيني 48ساله هم همين قدر هولناك به پايان مي‌رسيد اگر تصميم نمي‌گرفت زندگي‌اش را تغيير دهد و سرنوشت‌اش را خودش به‌دست بگيرد. با آقاي سهيل معيني در دفتر كارش در «انجمن باور» صحبت كرديم؛ جايي ميان انبوهي از لوح‌تقديرها و جوايز رنگ به رنگ. تسلط آقاي معيني روي محل كارش واقعا مثال‌زدني است و جالب است كه سعي كرده پرسنل انجمن باور را از ميان خود معلولان انتخاب كند.او در اين گفت‌وگو از تجربه‌هاي متعدد زندگي‌اش مي‌گويد؛ از داستان‌هاي عجيبي كه شايد باورش براي خيلي از ما سخت باشد.

  • شما در مصاحبه‌هايي از علت معلوليت‌تان گفته‌ايد و ماجراي توپي كه به‌طور ناگهاني به‌صورت‌تان مي‌خورد و شما نابينا مي‌شويد، مي‌خواهيم گفت‌وگو را از همين جا شروع كنيم. لطفا بگوييد چقدر طول كشيد تا بعد از آن اتفاق (برخورد توپ به‌صورت) به پزشك مراجعه كنيد؟

چند روزي طول كشيد.چشم من بعد از آن حادثه ابتدا آب مرواريد آورد و سپس در اثر پارگي شبكيه و جراحي‌هاي ناموفقي كه روي چشم‌ام صورت گرفت ابتدا بينايي يك چشم و بعد هر دو را از دست دادم. اين اتفاق در خرم آباد افتاد و براي عمل جراحي به تهران آمدم. اما آن زمان امكانات كشور مناسب نبود. دكتري گفت بايد بروي آمريكا پيش استاد من. من رفتم ولي به من گفتند چشمت بد عمل شده. اگر مستقيم مي‌آمدي شايد مي‌شد كاري كرد.

  • وقتي از به‌دست آوردن بينايي نااميد شديد مدرسه را چكار كرديد؟

به تهران آمدم تا در مدرسه ويژه نابينايان كلاس دوم ابتدايي را ادامه بدهم؛ فكرش را بكنيد، يك بچه 8ساله كه از خانواده‌اش جدا شده و در خوابگاه مدرسه ويژه نابينايان زندگي تازه‌اي را شروع كرده. خو گرفتن به تنهايي، دلتنگي براي خانواده و يادگيري خط بريل مهم‌ترين مشكلات من در شروع اين زندگي تازه بود. اما بعد از 2سال شرايط بهتر شد.

  • در دبيرستان چه علايقي داشتيد؟

شايد باور نكنيد ولي من به اخترفيزيك (نجوم) خيلي علاقه‌مند بودم! كلا به رشته‌هاي فني بيشتر علاقه داشتم ولي به‌خاطر محدوديت‌هايي كه وجود داشت به من توصيه كردند رشته انساني را انتخاب كنم. محدوديت‌هايي مثل خواندن رياضي و هندسه و در ادامه مهندسي كه نياز به بينايي داشت. البته الان ديگر با وجود نرم‌افزارهايي كه طراحي شده چنين مشكلاتي وجود ندارد. رشته انساني و گرايش اقتصاد چيزي بود كه من انتخاب كردم و سال 64 در كنكور شركت كردم.

  • با افراد عادي كنكور داديد؟

بله. با افراد عادي رقابت كردم و رتبه 7 را به‌دست آوردم. رشته علوم سياسي دانشگاه تهران را انتخاب كردم. در ادامه هم كه كارشناسي ارشد روابط بين‌الملل خواندم.

  • بعد از پايان تحصيلات دانشگاهي دنبال چه كاري رفتيد؟

از سال68 نوشتن در نشريات را شروع كردم. از سال73 به‌عنوان كارشناس خبر به استخدام خبرگزاري جمهوري اسلامي درآمدم و سال 75براي كمك به انتشار روزنامه «ايران سپيد» دست به‌كار شدم. 2 سال معاون سردبير بودم و بعد هم به‌عنوان سردبير تا سال85 قلم زدم و از سال92 مديرمسئول آن هستم.

  • از خصوصيات اين روزنامه برايمان بگوييد.

اين روزنامه تنها روزنامه ويژه نابينايان است كه به خط بريل چاپ مي‌شود و وظيفه‌اش اطلاع‌رساني در حوزه نابينايان و پوشش اخبار و رويدادهاي مربوط به اين گروه است.

  • از چه زماني حس كرديد به‌كار در حوزه معلولان علاقه‌مند هستيد؟

در دوران ليسانس كانون نابينايان دانشگاه تهران را تشكيل دادم و اين فعاليت‌ها زمينه‌ساز شروع كارهايم در زمينه معلولان بود. وقتي وارد اين حوزه شدم حس كردم خلأ زيادي وجود دارد. مشكلاتي مثل پايين بودن نرخ اشتغال، فقدان سيستم رفاه اجتماعي براي اين افراد و نابرابري‌هاي مختلف وجود دارد و حس كردم كه ما خودمان بايد كاري بكنيم. من فكر مي‌كردم ما در گفت‌وگوهايي كه با مسئولين داريم در پيگيري نيازهايمان ادبيات كارشناسي و حقوقي نداريم. همين باعث شد كه شروع كنم يك مقدار كار كارشناسي كنم.

  • مهم‌ترين كارهايي كه انجام داده‌ايد چه بوده؟

من به 2 تا از كارهايم افتخار مي‌كنم؛ يكي اينكه سال78 در اجتماع تشكل‌هاي نابينايان كشور پيشنهاد تصويب قانون حقوق معلولان را دادم. اين پيشنهاد تصويب شد و نهايتا قانون جامع حقوق معلولان در سال83 به تصويب مجلس رسيد. مشابه چنين قانوني تا پيش از اين وجود نداشته؛ يك قانون 16ماده‌اي كه به بخش‌هاي مختلف حقوق معلولان توجه مي‌كند. كار دوم هم تدوين اصلاحيه اين قانون است كه در دست انجام است. اين اصلاحيه در واقع توسعه و بهينه‌سازي همان قانون با توجه به مسائل روز است. بهبود امكانات آموزشي، افزايش سهميه براي استخدام دولتي، كمك‌هايي به بخش خصوصي براي به‌كار گرفتن افراد معلول، معافيت‌هاي مالياتي و توجه ويژه به كودكان و نوجوانان معلول از مهم‌ترين بخش‌هاي اين اصلاحيه است.

  • از جانب مسئولان و دولت‌ها حمايت مي‌شويد؟

اين مسئله نسبي است. اگر بگويم حمايت مي‌كنند يعني همه‌‌چيز خوب است و هيچ مشكلي نيست. اگر هم بگويم حمايت نمي‌كنند باز به نوعي غيرواقع‌بينانه است. در يك‌سري زمينه‌ها حمايت مي‌شود و در زمينه‌هايي توقع ما بيشتر است اما مجموعا وقتي شرايط را با گذشته مقايسه كنيم اوضاع قابل‌قبول است.

  • از شكل‌گيري انجمن باور بگوييد.

عده‌اي از بچه‌هاي تحصيل‌كرده اينجا هستند كه از نگاه ترحمي و شهروند درجه دويي جامعه خوش‌شان نمي‌آيد و آمده‌اند فعاليت كنند. كارهاي انجمن 3 تا محور دارد؛ يكي برابرسازي فرصت‌ها در حقوق شهروندي كه در اين زمينه ما در بحث قانونگذاري با مجلس و دولت همكاري كرديم. محور دوم توانمندسازي گروه هدف است؛ يعني ما بايد خود معلولان را توانمند كنيم و به آنها آموزش بدهيم. محور ديگر فعاليت‌هاي انجمن، فرهنگسازي عمومي است؛ اينكه نگاه جامعه نسبت به معلولان بهبود پيدا كند و از تمركز روي محدوديت فرد معلول بيايد روي توانمندي‌اش. براي فرهنگسازي عمومي هم تبليغات تلويزيوني و توليد تيزر و انتشار مقاله در رسانه‌هاي گروهي در دستور كار انجمن قرار دارد.

  • مهم‌ترين مشكلاتي كه يك نابينا در شهر تهران با آن روبه‌رو است چه چيزهايي هستند؟ شما چه اقداماتي انجام داده‌ايد؟

بزرگ‌ترين مشكلي كه نابينايان در سطح شهر دارند عدم‌ايمني تردد است،يعني وقتي يك فرد نابينا از منزل خارج مي‌شود نمي‌داند همان كوچه‌اي كه ديروز از آن آمده را امروز كنده‌اند يا نه. اين مشكلات مشاركت اجتماعي فرد را محدود مي‌كند. تلاش انجمن باور بر اين است كه با استفاده از ابزارهاي حقوقي و قانوني اين حقوق را پيگيري كند. ستاد مناسب‌سازي شهرداري تهران براي اين منظور تشكيل شده و فعاليت‌هايي در اين زمينه دارد را از فعاليت‌هايي مثل رفع موانع تردد و ايمن‌سازي مترو و اتوبوس براي افراد معلول گرفته تا پروژه‌هاي خاص‌تري مثل ايجاد پارك ويژه نابينايان، دسترس پذيري اماكن عمومي مثل سينما و تئاتر، ايجاد فرهنگسراهاي مختلف براي ارائه خدمات به افراد معلول و طراحي جشنواره‌هاي فرهنگي ورزشي مختلف. به‌عنوان مثال امكاني ايجاد شده كه همه افراد نابينا بتوانند با يك همراه به همه ورزشگاه‌هاي شهرداري به‌طور رايگان مراجعه كنند.

  • شيرين‌ترين خاطره‌تان از كار براي معلولان چيست؟

لذتبخش‌ترين كارم ماجراي آزمون استخدامي وزارت آموزش و پرورش است. سال89 وزارت آموزش و پرورش آزمون استخدامي برگزار كرد. براساس قانون، آموزش و پرورش بايد 3درصد سهميه استخدامي‌اش را به افراد معلول اختصاص بدهد. آن سال 40هزار نيرو مي‌گرفت. افراد معلول هم زير 500نفر در اين آزمون شركت كردند و نزديك به 400نفرشان كه حداقل ليسانس داشتند در آزمون كتبي قبول شدند، ولي وقتي رفتند مصاحبه به‌خاطر معلوليت‌شان رد شدند. هر چه هم ما با وزير صحبت كرديم زير بار نرفت. ولي ما از طريق مجلس پيگيري كرديم و نهايتا بعد از 2 سال رأي محكوميت وزير را از ديوان عدالت اداري گرفتيم و بخش عمده‌اي از آن افراد به سر كار رفتند.

  • و تلخ‌ترين اتفاق اين چند سال؟

فردي بين بچه‌هاي نابينا داشتيم كه فوق‌ليسانس بود و مادر 2 فرزند و دبير آموزش و پرورش. ايشان در سال89 به‌دليل عدم‌مناسب‌سازي ايستگاه مترو سقوط كرد و جانش را از دست داد. ضايعه بزرگي براي جامعه نابينايان بود. من امسال در شوراي شهر پيشنهاد دادم بياييم يك نشاني درست كنيم به اسم نشان بدر و اين را به اماكني اعطا كنيم كه ضوابط مناسب‌سازي را براي افراد نابينا رعايت مي‌كنند. اين طرح خوشبختانه تصويب شده و كارهايش در حال پيگيري است.

  • چه توصيه‌اي براي موفقيت معلولان داريد؟

من اعتقاد دارم هر معلولي مي‌تواند موفق شود، به شرط اينكه توانايي‌هاي خود را باور داشته باشد. قبل از هر چيز بايد شرايط را پذيرفت. اينكه مشكلي مثل نابينايي محدوديت مي‌آورد انكارناپذير است اما اگر اين افراد ياد بگيرند كه با استفاده از ساير توانمندي‌هايشان بر اين محدوديت غلبه كنند مي‌توانند تا اندازه زيادي ميدان دهند كه توانمندي‌هاي ديگرشان شكوفا شود. كما اينكه اين اتفاق افتاده و مي‌توان گفت افراد معلول از موفق‌ترين افراد در جامعه هستند. ضمن اينكه با پيشرفت‌هايي كه امروز در زمينه رايانه صورت گرفته و منابع اطلاعاتي زيادي كه به‌وجود آمده امكان پيشرفت براي نابينايان و معلولان افزايش قابل توجهي يافته است.

  • نقش اطرافيان فرد مي‌تواند چقدر باشد؟

مثال بارز اين مسئله خود من هستم. من كوچك‌ترين فرد خانواده بودم و چون سابقه مشكل بينايي يا معلوليت در خانواده ما نبود وقتي يك حادثه ناباورانه موجب شد بينايي‌ام را از دست بدهم خانواده‌ام دچار شوك شدند. مادر من هم زن جواني بود كه سواد زيادي نداشت اما خواهر و برادران من كه بزرگ‌تر از من و در حال تحصيل بودند فشار جدي به پدر و مادرم آوردند كه با وجود عواطفي كه شما به سهيل داريد، او بايد از خانواده جدا شود و به مدرسه‌اي برود كه آينده‌اش را بسازد. خب اين رشد فرهنگي موجب شد كه من پيشرفت كنم وگر نه خانواده‌ام مي‌توانستند مرا محدود كنند. در نتيجه خانواده خيلي مي‌تواند مؤثر باشد. پدر و مادرها به‌ويژه اگر با چنين شرايطي روبه‌رو مي‌شوند بايد اين امكان را به فرزندشان بدهند كه خودش را پيدا و بتواند رشد كند. در غيراين صورت فرد معلول هميشه فردي وابسته و غيرفعال خواهد شد. به‌خصوص من روي دختران معلول تأكيد دارم. خانواده‌ها بايد به دخترانشان اجازه تجربه كردن و استقلال بدهند و بايد حمايت‌شان كنند.

کد خبر 291928

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha