مجموع نظرات: ۰
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۶
۰ نفر

اصغر اصغری: نمادهای تاریخی و اصیل آن حتی از دور هم در میان دیگر خانه‌های امروزی به خوبی نمایان است.

خانـه‌ای  به حرمت نان‌ونمک

اين خانه همچنان اصالت خود را حفظ كرده و حالا به يكي از مراكز فرهنگي و گردشگري تهران تبديل شده است. خانه فخرالملوك در ميدان محمديه، يك اثر تاريخي است كه مي‌توانست ديگر وجود نداشته باشد و به جاي آن پاساژي تجاري يا يك ساختمان چندطبقه مسكوني سبز شود. اما مالك و مدير اين خانه با تصميم درستشان، بخشي از فرهنگ اين شهر را براي آيندگان حفظ كرده‌اند. پاي صحبت‌هاي داريوش مصوري، مدير خانه نان و نمك فخرالملوك نشستيم تا دقايقي درباره اهميت معماري اصيل ايراني و نمود آن در اين مكان زيباي تاريخي صحبت كنيم.

  • درباره تاريخچه خانه نان و نمك چه اطلاعاتي وجود دارد و چه كساني در آن ساكن بوده‌اند؟

اگر بخواهيم نگاهي جامع به تاريخچه اين خانه داشته باشيم، بايد به گذشته ۲۰۰ ساله اين منطقه سرك بكشيم. كل اين منطقه جزئي از عودلاجان شرقي بوده كه به يكي از وزراي دوره قاجاري به نام ميرزامحمود وزير تعلق داشته است. خانه فخرالملوك هم به‌صورت يك كوشك در اين باغ بزرگ وجود داشته. هم‌اكنون چند خانه ديگر هم در همين محله وجود دارد كه از قرائن پيداست معماري همه آنها يكي است. بعد‌ها بخش‌هاي زيادي از اين خانه تفكيك شده و به شكل امروزي در‌‌آمده. اين موضوع را مي‌توانيم از روي اصالت معماري ايراني متوجه شويم. مثلا وقتي ما مي‌گوييم، اتاق آيينه، يعني اينكه بايد حداقل ۳ اتاق در پشت آن وجود داشته باشد، درحالي‌كه الان پشت اتاق كنوني كوچه است. به‌نظر مي‌رسد، فخرالملوك، مالك اصلي اين خانه، پس از اين تغييرات وارد اين خانه مي‌شود و همراه خواهرش نيرالملوك در دوران نوجواني در اينجا سكنا مي‌گزيند. البته بانو فخرالملوك پس از ازدواج با يكي از چهره‌هاي سر‌شناس آن دوران در همين خانه تا پايان عمر باقي مي‌ماند.

  • اما نام اين خانه به نام خانم بهره‌مند به ثبت ملي رسيده است.

بله، بانو فخرالملوك در سال ۱۳۶۰ فوت كرده و اين خانه چند سالي به‌صورت متروكه باقي ماند‌. خانم بهره‌مند خيلي اتفاقي در سال ۱۳۷۴ از مقابل اين خانه رد مي‌شده كه زيبايي‌ها و اصالت آن توجهش را جلب مي‌كند. ظاهرا بخشي از ديوار خانه نيز فرو ريخته بود و داخل آن و بخش‌هايي همچون تاج يا تالار آيينه از بيرون مشخص بوده است. او اين خانه را از فرزندان فخرالملوك مي‌خرد و آن را مجددا احيا مي‌كند. ظاهرا وكيل خانواده فخرالملوك از خانم بهره‌مند خواسته كه ترجيحا شكل و شمايل خانه پس از تغيير مالك به همين صورت باقي بماند و در آن دخل و تصرفي صورت نگيرد. هنگامي كه خانم بهره‌مند اينجا را مي‌خرند، خانه فخرالملوك تقريبا به يك زباله‌داني تبديل شده بود!

  • خانه فخرالملوك چه امتيازهايي به لحاظ معماري داشته و چطور مورد توجه خانم بهره‌مند قرار گرفته است؟

ما با علم به اينكه خانه در زمان پيش از مالكيت فخرالملوك بزرگ‌تر از اين بوده، متوجه شده‌ايم كه معماري آن براساس يك ديدگاه خانوادگي و حتي فرا‌تر از آن، يك ديدگاه زنانه ساخته شده است. اين به واسطه فرهنگ والايي بوده كه در جامعه آن زمان رواج داشته. الان كمتر خانه‌اي در تهران داريم كه كنگره بالاي مهتابي داشته باشد. اين كنگره‌ها براي آن است كه از فاصله دور به خانه ديد نداشته باشد و از داخل هم به بيرون مشرف نباشد؛ يعني آن زمان درباره بحث ارزشي حجاب فكر مي‌شده و‌‌ همان تفكر در معماري به وضوح وجود داشته و ديده مي‌شده است. از سوي ديگر، همه بخش‌هاي خانه از طريق راه‌هاي مختلف به هم وصل بوده و امكان جابه‌جايي را براي بانوان به راحتي فراهم مي‌كرده است. نكته جالب ديگر اينكه تمام خانه به‌صورت نورگير ساخته شده است؛ يعني الان اشعه آفتاب تا انتهايي‌ترين بخش‌هاي اتاق آيينه هم نفوذ مي‌كند. اين مهندسي منحصر به فرد، سراپا جذابيت بوده و خانم بهره‌مند هم پس از خريد اين خانه، تلاش كرده دوباره زيبايي‌هاي معماري آن دوران را همانگونه كه بوده حفظ كند.

  • پس از آنكه شما به‌عنوان طراحان و معماران اين پروژه، خانه را تحويل گرفتيد چه تغييراتي در آن به‌وجود آورديد؟

ما هم پيرو خواست مالك اين خانه و تعهدي كه نسبت به فرهنگ، هنر و معماري اصيل اسلامي و ايراني داشتيم همه توانمان را به‌كار بستيم تا ارزش‌هاي برجسته اين خانه را به‌‌ همان صورت احيا كنيم، به همين دليل تمام نماد‌ها و نقوش اين خانه دست نخورده باقي مانده و ما از خودمان هيچ‌چيزي را تغيير نداديم، چرا كه در خانه‌هاي قديمي، جاي جاي آن براساس اصول كاربردي ساخته مي‌شده و هركدام از بخش‌ها كاركرد خاص خودش را داشته است.

  • نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه خيلي‌ها پس از مالكيت يك خانه تاريخي و قديمي كه ارزش‌هاي خاص خودش را دارد، آن را تخريب مي‌كنند تا بناي جديدي بسازند، به‌نظر شما چرا اين اتفاق مي‌افتد و چرا ديگر كسي براي معماري قديمي ارزش زيادي قائل نيست؟

ما به‌دليل جو اقتصادي‌اي كه بر جامعه حاكم است، تا ملكي را به ارث مي‌بريم، فارغ از توان‌ها و ارزش‌هاي فرهنگي كهن آن، شروع به تخريبش مي‌كنيم بدون اينكه بدانيم چه هويتي در آن نهفته است. ما امروز مي‌بينيم كه متأسفانه وراث دارند هويت فرهنگي را تخريب مي‌كنند و خيلي كم پيش مي‌آيد كه اين خانه‌ها را حفظ كنند، دليلش هم اين است كه جوان ما دچار يك خلأ فرهنگي است و همين موضوع در معماري ما هم ديده مي‌شود. الان جو بلندمرتبه‌سازي‌ بر جامعه حكمفرما شده و به آن سو سوق پيدا كرده است. داخل خانه‌هايمان تزييناتي به‌كار مي‌رود كه به هيچ وجه كاربردي نيست؛ مثلا ما مي‌آييم و در خانه‌هاي جديد آرك مي‌زنيم، بدون اينكه بدانيم اصلا اين به چه دردمان مي‌خورد. دكور و معماري‌اي را استفاده مي‌كنيم كه با فرهنگ ما همخواني ندارد.

  • خب، اين كاربردي بودن در معماري قديمي چگونه لحاظ مي‌شد؟

مثلا اگر شما در معماري اصيل ايراني هشتي را مي‌بينيد يا قرينه‌سازي‌ را در ساختمان‌ها مشاهده مي‌كنيد يا ‌براي استحكام خانه است و يا جابه‌جايي و تهويه مناسب هوا. آنها به هيچ‌وجه جايي را بي‌دليل درست نمي‌كردند؛ يعني يك چهارديواري را درست نمي‌كردند كه به داخل آن بگويند خانه! بلكه اول خانه را درست مي‌كردند و بعد دورش ديوار مي‌كشيدند. اينها اثر تفكرات يك جامعه است كه روي معماري نيز اثرگذاشته است. قديم‌ها فرهنگ همسايگي براساس نوع معماري تبيين مي‌شد. اگر به گذشته نگاه كنيد مي‌بينيد كه همسايه‌ها كاملا از احوال هم خبردار بودند و اين نشان مي‌دهد كه نوع معماري به‌كار رفته در خانه‌ها باعث مي‌شده تا آنها ارتباط بيشتري با هم برقرار كنند. حتي خانه‌ها به همديگر راه داشته‌ و همسايه‌ها مي‌توانستند براي گرفتن چيزهاي كوچك و بزرگ و يا كمك، با هم در ارتباط باشند. اما معماري امروز چيزي جز غريبگي ميان مردم رواج نمي‌دهد و همسايه از حال همسايه‌اش خبردار نمي‌شود؛ يعني معماري مي‌تواند در شكل‌گيري ارتباط ميان انسان‌ها تأثيرگذار باشد؛ موضوعي كه به نوعي حلقه مفقوده نسل امروز و معماري كنوني ماست.

  • ظاهرا شما به گچ‌كاري‌ها و آيينه كاري‌هاي خانه هم توجه خاصي نشان داده‌ايد و آنها را دوباره احيا كرده‌ايد. زيبايي‌هاي بسيار منحصر به فردي در اتاق آيينه ديده مي‌شود كه حتي تا سقف نيز ادامه دارد. علت اين كار چه بوده است؟

اگر شما به سقف نگاه كنيد دقيقا نقش فرش كرمان را به‌صورت گچبري روي آن مي‌بينيد؛ يعني انگار يك فرش گچي روي سقف خانه انداخته‌اند. دليلش هم اين است كه در معماري اصيل ايراني سقف بايد هميشه زيبا باشد چرا كه مردمان ايراني به‌دليل نوع ارتباط و صميميتي كه با هم داشتند و همينطور اعتقاداتشان هميشه سرشان به سوي بالا بوده است. آسمان نمادي از سمت‌وسوي خداوند است و وقتي كسي سرش را براي شكرگذاري به سوي بالا مي‌گيرد بايد زيبايي ببيند. اينگونه است كه سقف‌ها در معماري ايراني طرحي مجزا و بسيار زيبا داشتند. اما مردم امروز يا سرشان پايين است و يا تنها روبه‌رو را مي‌نگرند، چرا كه بيشتر با هم غريبه‌اند و آن صميميت ديگر كمتر ديده مي‌شود.

  • پس در خانه‌هايي همانند نان ونمك مي‌توان جلوه‌‌هايي از معنويت را هم جست‌و‌جو كرد.

بله، اصولا مردم قديم خيلي به اسباب خانه‌شان توجه نشان نمي‌دادند و سادگي در همه‌‌چيز ديده مي‌شد. اما به خانه و نوع معماري آن توجه ويژه‌اي داشتند، به همين دليل مي‌گويند كه معماري مادر همه هنرهاست. در همين خانه نان‌ونمك ‌ المان‌هاي معماري اسلامي به وضوح ديده مي‌شود. ‌ هنر ايراني به ما مي‌گويد كه بايد شما حضور خداوند را در همه‌جا حس كنيد و آن را در زواياي پنهان و پيداي خانه بيابيد. مثلا در معماري ويژه خانه نان‌و‌نمك مقرنس را مي‌بينيد كه تعداد زيادي محراب از بيرون به عمق مي‌رود. اين يعني راه‌هاي مختلفي به سمت خداوند وجود دارد اما همه راه‌ها در ‌نهايت به يك منتهي و راه اصلي كه راه حق است مي‌رسد. با اين ديدگاه همه بخش‌هاي خانه، زيبايي خاص خودش را پيدا مي‌كند و ديگر خانه براي زيبا شدن به هيچ وسيله تزييني نياز نخواهد داشت.

  • آماده‌سازي‌ و احياي خانه نان‌و‌نمك چقدر زمان برد؟

حدود ۴ سال به طول انجاميد. البته به‌دليل پيوستگي كار‌ها، گروه‌هاي مختلف به‌ترتيب روي هركدام از بخش‌هاي خانه كار كردند و همين امر زمان بيشتري از ما گرفت.

  • چرا تصميم گرفتيد نام اينجا را خانه نان و نمك فخر الملوك بگذاريد؟

فخرالملوك بانويي بسيار متدين و خير بوده است. اين موضوع را من از خيلي‌ها شنيده‌ام‌ با علم به اينكه اين خانه به نام خانم بهره‌مند ثبت ملي شده است. اما نبايد فراموش كنيم كه در روزهاي قحطي تهران، همين بانو فخرالملوك با قابلمه و ديگ غذا درست مي‌كرده و روي چرخ مي‌گذاشته و دستور مي‌داده آن غذا‌ها در محله‌هاي فقيرنشين شهر توزيع شود. از سوي ديگر، نان‌ونمك يك اصطلاح حرمتي ميان ما ايراني‌هاست كه رابطه تعهدآميز ميان انسان‌ها را نشان مي‌دهد. از آنجا كه فخرالملوك چنين شخصيتي داشته تصميم گرفتيم نام اين خانه را نان‌و‌نمك فخرالملوك بگذاريم.

  • اين بنا به لحاظ اقتصادي ارزش زيادي دارد‌ چون اينجا به بازار تهران نزديك است. خانم بهره‌مند پس از مالكيت مي‌توانست اينجا را تبديل به يك پاساژ يا آپارتمان كند و عايدي اقتصادي بيشتري داشته باشد. چرا او تصميم گرفت به جاي اين كارهاي معمول، سراغ يك حركت فرهنگي برود؟

يك فرد مذهبي متعهد به جامعه، هميشه دوست دارد يك فضاي معنوي از خودش به يادگار بگذارد. يادمان نرود كه بانو فخرالملوك در همين خانه دارالقرآن برپا مي‌كرد و كار عام‌المنفعه انجام مي‌داد؛ يعني اينجا تنها يك خانه براي سكونت نبوده و امور خير زيادي در آن جريان داشته است. او و وارثانش تمايل داشتند كه خانه پس از فروش هم به همين صورت باقي بماند و باز، برنامه‌هاي فرهنگي و ارزشي در آن اجرا شود. خانم بهره‌مند هم مي‌توانستند پس از مالكيت اينجا، به‌اصطلاح آن را بكوبند و يك پاساژ يا ساختمان بلندمرتبه بسازند اما او هم معتقد به مباني ارزشي است و از همين رو صلاح دانست تا فرهنگ اصيل معماري تهران قديم همچنان پابرجا باقي بماند.

  • ظاهرا بخشي از خانه كنوني به رستوران اصيل ايراني تبديل شده و تفاوت‌هايي با رستوران‌هاي معمول شهرمان دارد.

بله، بخشي از ترويج فرهنگ اصيل ايراني به همين زنده كردن آداب و رسوم گذشته‌مان بازمي‌گردد و غذا هم از اين قاعده مستثنا نيست. ما كشوري هستيم كه ۴ هزار نوع غذاي محلي و منطقه‌اي داريم، غذاهاي اصيلي كه بيشترشان در حال نابودي و فراموشي هستند. در رستوران اين خانه تلاش كرده‌ايم تا بتوانيم غذاهايي‌ با طعم اصيل آن ارائه بدهيم و از مهمان‌هايمان به اين صورت پذيرايي كنيم. اصولا غذا در فرهنگ ايراني جايگاه بسيار ويژه‌اي دارد و گذشتگان ما هركدام از اين غذا‌ها را در فصل خاص و زمان مشخص مي‌پخته‌اند. شناخت اين غذا‌ها و آشنايي با طعم و شيوه پختشان به همراه متعلقات آن ازجمله برنامه‌هايي است كه در رستوران خانه نان ونمك دنبال مي‌شود.

  • طبيعتا چنين فضاي فرهنگي مي‌طلبد كه برنامه‌هاي ويژه‌اي هم در آن برگزار شود. درباره برنامه‌هاي فرهنگي اينجا هم كمي شرح بدهيد.

ايراني‌ها براي همه روزهاي سال، برنامه و مراسم و آيين ويژه‌اي داشته‌اند؛ چه آيين‌هايي كه ملي بوده، چه مذهبي و چه مراسمي كه به دلايل ديگري غير از اينها برگزار مي‌شده است. مثلا مراسم شب چله يكي از اينهاست چرا كه ايراني‌ها يك تفكر مثبت را در اين شب دنبال مي‌كنند كه‌‌ همان برتري روشنايي بر تاريكي است. قصد داريم درباره‌ آيين‌هاي ويژه هر روز يا بزرگداشت مشاهير ايران زمين ويژه برنامه‌هايي داشته باشيم و تاكنون نيز در اين امر توفيقاتي كسب كرده‌ايم. هم‌اكنون تالار آيينه ما ميزبان آثار يكي از نقاشان مطرح كشورمان است. خلاصه همه كساني كه به فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني علاقه‌مندند هيچ‌گاه از خانه نان‌و‌نمك فخرالملوك دست خالي بازنمي‌گردند و اينجا را با تحفه‌اي ترك خواهند كرد.

  • پرده نشين اينجاست

خانه‌هاي اصيل ايراني، معماري منحصر به فردي داشته‌ و هر كدام از بخش‌هاي آن، كاربردي ويژه را به‌خود اختصاص مي‌داد‌‌ه‌اند. آشنايي با بخش‌هاي مختلف خانه مي‌تواند در شناخت عمارت‌هاي قديمي و زيباي كشورمان راهگشا باشد. حال نگاهي به خانه نان‌ونمك مي‌اندازيم و با بخش‌هاي مختلف آن آشنا مي‌شويم.

اتاق آيينه: همانگونه كه از نام اين اتاق برمي‌آيد، تالاري بزرگ است كه با گچ‌كاري و آيينه‌كاري آراسته شده است. اين اتاق معمولا در خانه افراد متمول و سطح بالا به لحاظ اجتماعي ديده مي‌شود. در كنار اتاق آيينه، 2 اتاق كناري هم وجود دارد و فضاي فوقاني آن هم به وسيله راهرو به هم وصل مي‌شود. اين اتاق مخصوص پذيرايي از مهمان‌ها بوده و به همين دليل به آن شاه‌نشين هم گفته مي‌شود.

پرده نشين: در فضاي فوقاني اتاق آيينه و هنگام برگزاري مهماني‌هاي بزرگ خانوادگي، مكاني ويژه براي جلوس بانوان مهمان وجود داشته. زنان خاندان به‌ترتيب درجه اولويتشان از وسط و طرفين مي‌نشستند و با اين روش به خوبي موقعيت اجتماعي هر كدام از آنها براي ديگران مشخص مي‌شد؛ در واقع، اين نوع معماري حرمت‌گذاري افراد بزرگ‌تر را به افراد كوچك‌تر يادآوري مي‌كرده است.

بهارخواب: بخشي از خانه كه كارايي نشيمن فعلي را داشته است. بهارخواب معمولا مكاني مسقف بوده كه دورتادور آن ديواري وجود نداشته و براي رفت وآمد‌ها و استراحت‌هاي نيم روزي از آن استفاده مي‌شده‌. بهارخواب در خانه نان‌و‌نمك فخرالملوك به رستوران اصيل ايراني تبديل شده است.

مهتابي: به فضاي بالايي بهارخواب گفته مي‌شده؛جايي كه اعضاي خانه در شب‌هاي تابستان تختشان را آنجا مي‌گذاشتند و مي‌توانستند رو به آسمان بخوابند و مهتاب را تماشا كنند. كنگره‌هاي اطراف مهتابي باعث مي‌شده تا درون خانه از بخش بيروني جدا شود و به هيچ‌وجه از بيرون به خانه ديد وجود نداشته باشد.

سرداب: خيلي‌ها آن را با آب انبار اشتباه مي‌گيرند. اما سرداب جايي براي نشستن و زندگي در ماه‌هاي گرم سال بوده است. سرداب حوضچه‌اي داشته كه در آن آب جاري بوده و قديمي‌ها هندوانه را توي آن مي‌انداختند تا خنك شود و براي پذيرايي از مهمان آماده! نوع مهندسي آن خانه‌ها به‌گونه‌اي بوده كه هوا به‌صورت طبيعي در بخش‌هاي مختلف، به‌ويژه سرداب جريان داشته و دماي مطلوبي را به ساكنانش مي‌بخشيده است.

کد خبر 289659

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha