جمعه ۱۹ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۱:۵۰
۰ نفر

«اومد، اومد، بچه‌ها گل‌ها رو بگیرید دستتون، تونل رو واکنید.» ساعت از یازده شب گذشته بود پروازایران ایر نیم ساعتی بود که از آمستردام در مهرآباد به زمین نشسته بود.

 لیدرهای پرسپولیسی که با گل و پرچم‌های قرمز به فرودگاه آمده بودند کم کم حوصله‌هایشان سررفته بود. آن‌ها هر لحظه با آمدن هر مردی به سمت در خروجی ترمینال شماره 2 فریاد می‌زدند. «بدوید، اومد، افشین قطبی اومد.» اما هنوز خبری از سرمربی جدید پرسپولیس نشده بود چون همان‌طور که در تابلوی اطلاعات پرواز می‌شد دید، مسافران پرواز آمستردام هنوز در مرحله کنترل پاسپورت بودند.
ساعت 7 عصر پنجشنبه است. سالن کنفرانس هتل المپیک میزبان مراسم توپ طلای فوتبال ایران است و بیشتر اهالی فوتبال هم به هتل آمده‌اند. همه خبرنگاران در سالن نشسته‌اند اما همه از اتفاقی مهم که تا ساعاتی دیگر می‌افتد حرف می‌زنند؛ «آقا پرواز افشین قطبی ساعت 10 شب می‌رسد تهران .»

البته هنوز هم بسیاری اینکه واقعا این خبر صحت داشته باشد را باور ندارند اما حبیب کاشانی مدیر عامل پرسپولیس که یکی از مهمانان ویژه جشن است هر بار با این سوال مواجه می‌شود که آیا واقعا قطبی به تهران می‌آید؛ برقی از غرور در چشمانش می‌درخشد، با قامت بلندش از بالا به سوال کننده نگاه می‌اندازد و با لبخندی ملیح پاسخ می‌دهد: « مگر شما برای مراسم استقبال به فرودگاه نمی‌آیید؟»

او البته این جمله را در حالی می‌گوید که ساعت ورود قطبی به تهران درست در زمانی است که مراسم توپ طلا به اوج هیجانش می‌رسد. کاشانی در طول مراسم عجله زیادی دارد، او می‌خواهد هر چه زودتر برود تا به فرودگاه برسد. به همین دلیل هم هست که برای اعطای همان جایزه اول نام کاشانی را به عنوان اولین اهدا کننده جایزه صدا می‌کنند. ساعت هنوز به 20:30 نرسیده که کاشانی هتل المپیک را ترک می‌کند تا به مهرآباد برود.

هنوز ساعت 21:30 شب است این ساعت از شب البته ساعت اوج پروازهای ورودی و خروجی خارجی است پس اینکه ترمینال شماره 2 پروازهای خارجی شلوغ باشد نباید اتفاقی عجیب باشد اما این شلوغی امشب تا حدی غیر طبیعی  است. 100 نفری درست جلوی ورودی ترمینال شماره 2 حلقه‌ زده‌اند. در میان آنها مردی بلند‌قد با کت و شلوار ایستاده و برای دیگران حرف می‌زند. او را که حاجی صدایش می‌کنند کسی نیست غیر از حبیب کاشانی مدیر عامل جدید پرسپولیس. آن‌ها هم که کاشانی برنامه‌ها را برایشان تشریح می‌کند لیدرهای پرسپولیس هستند.

تابلوی اطلاعات پرواز نشان می‌داد که پرواز هنوز در تهران به زمین ننشسته اما 50 نفری از لیدرهای تیم در سالن ترانزیت با گل و پرچم به انتظار افشین قطبی هستند. غیر از آنها 10 پسر بچه‌ هم با لباس پرسپولیس ایستاده بودند تا در لحظه ورود افشین به او خیر مقدم بگویند. در این جمع البته خانمی سالخورده هم بود که بیش از همه برای نشستن پرواز آمستردام به تهران لحظه‌شماری می‌کرد. او با دسته گلی که در دست داشت آنجا، تنها انتظار ورود افشین را به تهران می‌کشید تا پس از سال‌ها دوباره فرزندش را در تهران ببیند.

سرانجام لحظه موعود رسید. از انتهای سالن قطبی در حالی که توسط کاشانی و احمدی، مسوول روابط عمومی پرسپولیس، همراهی می‌شد به سمت خروجی آمد. جایی آنسوی شیشه‌های حائل میان سالن ترانزیت و قسمت خروجی، جایی که جمعیتی نزدیک به 50 نفر با گل در انتظار رسیدن افشین بودند، جایی که دوربین‌ها پشت سر هم عکس می‌گرفتند.
خبرنگاران گزارش تهیه می‌کردند و لیدرها فریاد می‌زدند. آنجا آن سوی شیشه حائل، جایی که بیش از هزار نفر به شیشه تکیه داده بودند و می‌خواستند آنکه می‌آید را ببینند، داشت سرود ملی نواخته می‌شد. پرچم ایران به دوش آقای مربی انداخته شده بود و بانگ «قطبی با تعصب» فریاد می‌شد. پسرکی از جمع آنها که لباس پرسپولیس بر تن داشت، متنی را در استقبال از قطبی خواند، متنی که البته بهترین قسمتش، آنجا بود که پسرک دعایی را به این مضمون برای او خواند : «انشاءالله که به سلامت بیایی و با سلامت بروی» افشین که شادی از این استقبال باشکوه را می‌شد در چهره‌اش دید، شادمان مادر را در آغوش گرفت و بعد به سمت خبرنگاران آمد: «از اینکه آمده‌ام خوشحالم...» او شاید در همین لحظه ورود دوست داشت بیشتر حرف بزند اما کاشانی مدیر تیم با این جمله «افشین حالا خسته است. مصاحبه باشد برای کنفرانس مطبوعاتی سه شنبه» او را از حلقه خبرنگاران دور کرد.

«قطبی پرسپولیسی» تونلی از جلوی خروجی ترمینال شماره 2 تا ورودی پارکینگ برای عبور قطبی توسط هواداران پرسپولیس باز شده بود. آنها که از دیدن مربی جدیدشان شوق زده بودند اما نتوانستند خیلی تحمل کنند. افشین هنوز به نیمه راه نرسیده بود که تونل انسانی از هم پاشید و جمعیت او را دوره کردند.
افشین شوکه شده بود از این استقبال - جمعیت شادمان نامش را صدا می‌کردند.... او را روی دوش بلند کرده بودند. پنج دقیقه‌ای بیشتر طول نکشید تا لحظه‌ای که افشین از روی دوش تماشاگران سوار پرشیای مشکی شد و رفت. او در لحظه ورود یک اسطوره بود اما آیا دو ماه بعد هم همین شور در میان تماشاگران برایش هست؟ شاید باری دیگر دعایی را که پسرک در لحظه ورود به کشور برایش خواند باید دوباره تکرار کرد؛ «الهی که به سلامت بیایی و به سلامت بروی».

کد خبر 28624

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز