همشهری آنلاین: روزنامه‌های ۲۶ آذر علاوه بر موضوع داغ کارشکنی‎های صورت گرفته در توافقات ژنو و بحث بودجه نویسی، موضوعاتی همچون کالبد شکافی پدیده اهانت کاربران ایرانی فیسبوک به مسی را هم از قلم ننداختند.

روزنامه شرق در یادداشتی به قلم داریوش قنبری نماینده اصلاح‎طلب مجلس هشتم به دستاوردهای تحرکات دیپلماتیک دولت اشاره کرد و نوشت: بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم شاهد تغییراتی در نوع نگاه ایران به مسائل دیپلماتیک بوده‌ایم که این تغییر نگرش در حوزه سیاست خارجی و مسائل دیپلماتیک، تا حدود زیادی با استقبال کشورهای اروپایی و امریکا مواجه شده است. گرچه بعضی‌ها تحت تاثیر اعمال تحریم‌های جدید این‌گونه وانمود می‌کنند که تحرکات دیپلماتیک کشور نتیجه چندانی نداشته است اما این را هم نمی‌توان گفت که شکستی رخ داده است. فعالیت‌هایی که تاکنون صورت گرفته و مسائلی که به پیش می‌رود و تغییر در نوع نگاهی که نسبت به ایران شکل گرفته، کاملا مثبت است. بنابراین نباید توفیقاتی که حاصل شده است را با تفسیرهای نادرست نادیده بگیریم و فضا را برای تندروها و افراطیون باز کنیم تا آنها نتیجه مذاکرات را به شکست بکشانند و مذاکره‌کنندگان ما را ناکام بنامند.

قنبری در ادامه این یادداشت آورد: نباید فراموش کرد که مذاکره و گفت‌وگو برگ برنده‌ ما خواهد بود و مزیت نسبی ما در دیپلماسی همین گزینه است. نباید به مسیرهای غیردیپلماتیک رفته و روند فعلی را تغییر دهیم. روندی که اکنون شروع شده است به موفقیت خواهد انجامید و تهدیدات را از کشور دور خواهد کرد. از واکنش‌هایی که رقبا و دشمنان‌مان در منطقه نشان می‌دهند می‌توانیم این ارزیابی را داشته و حتی مطمئن باشیم که راهی که در پیش گرفته‌ایم به موفقیت ختم خواهد شد. تغییر در نوع نگرش کشورها به ایران و اعزام هیات‌هایی به کشور ما نشان‌دهنده این است که آنها قصد دارند مسائل را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کنند. از طرفی ایران نیز با هدف پیشبرد منافع ملی راه‌ گفت‌وگو و مذاکره را باز کرده است و نباید اجازه دهیم که اگر در عرصه دیپلماسی مشکلی پیش آمد بهانه‌یی به دست تندروها بیفتد. در چنین شرایطی باید از تندروها پرسید که ما چه گزینه‌یی را می‌توانیم جایگزین دیپلماسی کنیم؟ آیا توقف مذاکرات به نفع ما خواهد بود یا دست طرف مقابل را برای ایجاد فشار بیشتر بازخواهد کرد؟

این نماینده مجلس هشتم در بخشی از یادداشتش به سفر هیأت پارلمانی اروپا به ایران اشاره کرد و نوشت: سفر هیات پارلمانی اروپا و رفت و آمد این‌گونه هیات‌ها به کشور ما می‌تواند فعالیت‌های دیپلماتیک را تقویت و آینده روشنی را برای ما، در راستای دستیابی به منافع ملی‌مان ترسیم کند. ضمن اینکه این نوع از سفرها با هماهنگی‌های لازم با مراجع ذی‌ربط صورت می‌گیرد بنابراین هدف این سفر هیات پارلمانی اروپایی مطمئنا در ارتباط با مسائلی است که بین ایران و کشورهای اروپایی وجود دارد، مسائلی همچون برنامه هسته‌یی و حقوق بشر که می‌تواند محور گفت‌وگوها قرار گیرد. صرف این‌گونه سفرها بیانگر تحرکاتی است که کشور و سیاستمداران در مسیر دیپلماتیک نشان می‌دهند. اکنون به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران مشکلاتی که در گذشته دچار آن شده بود، فاصله گرفته و روابط دیپلماتیک بین ما و کشورهای اروپایی روز به روز بیشتر می‌شود که همه این موارد نشان از نوعی تحول در دستگاه دیپلماسی دارد که زمینه را برای انجام رفت و آمدها مهیا کرده است و مطمئنا این‌گونه تحرکات دیپلماتیک تاثیر خاص خود را در تغییر نگاه سایر کشورها به ایران هم خواهد گذاشت. به قطع و یقین این‌گونه سفرها موجب پیشبرد منافع ملی و ارتقای وضع دیپلماتیک ایران در منطقه خواهد شد و از تصمیماتی که در جهت تضعیف ایران گرفته می‌شود ممانعت خواهد کرد.

نقد حقوقی یک تصمیم

ستون حرف اول امروز- سه شنبه- روزنامه شرق نیز به یادداشت علی خرم نماینده پیشین در مقر اروپایی سازمان‌ملل اختصاص یافت.

خرم در یادداشتش تفاهم ژنو را نتیجه یک تلاش مستمر، پیگیر و حرفه‌ای از سوی تیم مذاکره‌کننده ایرانی و در راس آن وزیر خارجه با گروه«1+5» معرفی کرد و نوشت: اگر تغییر راهبرد ایران که در اثر انتخابات 24 خرداد پیش آمد نبود و اگر تغییر استراتژی ایالات‌متحده نسبت به خاورمیانه در پیش نبود، شاید این تفاهم نیز نمی‌توانست به این سرعت و در این سطح محتوا به نتیجه برسد. خوشبختانه همزمانی دو اتفاق فوق، کمک کرد تا ایران بتواند در تدوین این تفاهمنامه به فرم دلخواه برسد. گروه مقابل ایران از سال 1382 در تلاش بود تا پرونده هسته‌ای ایران به شکل مسالمت‌آمیز فیصله یابد. در آن ‌سال‌ها تروییکای اروپایی پیشقراول بودند و با وجود تلاش‌ها، از همکاری آمریکا بهره نبردند.

این‌بار برخلاف آن مقطع، ایالات‌متحده پیشقراول به نتیجه رسیدن این تفاهم جهت حل دیپلماتیک و مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای بود. از این جهت که منافع و امنیت ملی ایالات‌متحده نیز ایجاب می‌کرد این پرونده به شکل مسالمت‌آمیز حل شده و ادعاهایی در مورد گزینه نظامی که بیشتر مورد علاقه تندروها پیرو نظرات رژیم اسراییل بود مبنا قرار نگیرد. بنابراین آنچه به اسم تفاهم ژنو در اختیار داریم، حاصل‌جمع کار گروهی و یک نزدیکی تاریخی بین منافع و امنیت ملی و شاید آمریکا محسوب شود. در گروه «1+5» با ایران دو بازیگر اصلی وجود دارند؛ ایران و امریکا با وجود خصومت 35‌ساله، منافع دو کشور را در تغییر نگاه گذشته دیده و تمایلات منطقی آنان، پیشبرنده لوکوموتیو مذاکرات است.  در این تفاهم طرفین تلاش کردند روی مشترکات تکیه کرده و برخلاف هشت‌سال گذشته که دو کشور ایران و آمریکا در چارچوب گروه «1+5» نتوانستند به تفاهم عملی دست یابند اما این‌بار این تفاهم، تا حدی دربرگیرنده نظرات دو کشور بود. ایران در راهبرد جدید تصمیم گرفته است اعتماد‌سازی را در حدی که نقاط ابهام آژانس و اعضای دایم شورای امنیت زدوده شود، پیش ببرد. بنابراین ماحصل تفاهم ژنو، دوره اعتماد‌سازی است که امیدواریم بتواند با کمترین مشکل، سپری شود.

خرم با استناد به تفاهم نامه، در بخش پایانی یادداشتش یادآور شد که بر اساس این تفاهمنامه، طرف غربی باید بر تحریم‌های گذشته متوقف شود و ایران هم تا این تاریخ - 24 نوامبر - بر توسعه هسته‌ای متوقف شود. به عبارت دیگر طرفین با «فریز»، فرصتی برای ادامه کار فراهم آوردند. از این بابت هم اتحادیه اروپا و آمریکا، هیچ تحریم جدیدی را به کار نگیرند. پس از آن، اقداماتی از سوی اتحادیه اروپا دیدیم که برخی از بانک‌های ایرانی را از تحریم خارج کرده و برخی دیگر را قرار دادند. توضیح آنان این بود که این نتیجه اقدامات گذشته در چارچوب مصوبات بوده که اکنون به نتیجه رسیده است. چهارشنبه گذشته نیز ایالات‌متحده اسامی تعدادی از شرکت‌ها و افراد ایرانی را اعلام کرد که وزارت خزانه‌داری در ارتباط با نقض تحریم‌های قبلی شناسایی کرده بود. اگرچه اعلام این اسامی از نظر کلی می‌تواند برای ما به نوعی ناخوشایند و غیرقابل‌قبول باشد اما اگر قرار باشد ایران و 1+5 پشت میز مذاکره بنشینند و تحریم‌های اعلام‌شده را بررسی کنند، در نگاه حقوق بین‌الملل باید، استارت این اقدامات پیش از 24 نوامبر زده شده باشد که ناقض تفاهمنامه ژنو نباشد. این اتفاقا می‌تواند مبنایی باشد تا حسن‌نیت طرف آمریکایی یا اروپایی را بسنجیم. اگر ثابت شود استارت این اقدامات، پیش از این بوده نشان می‌دهد ایران و طرف مقابل، به تعهدات خود پایبند بوده و همین نتیجه‌گیری می‌تواند ضامن بقای این تفاهمنامه قرار گیرد و نشان دهد، طرف‌های مقابل قصد تخریب آن را ندارند.

کالبدشکافی پدیده اهانت به «مسی»

امیدعلی مسعودی استاد ارتباطات دانشگاه علامه در روزنامه شرق به کالبد شکافی اهانت‎هایی که پس از هم تیم شدن ایران با آرژانتین در رقابت‎های جام جهانی از سوی کابران ایرانی فیسبوک روانه صفحه مسی شد، پرداخت و نوشت: بحث‌های زیادی در صدسال اخیر پیرامون گروه‌های اجتماعی به‌وجود آمده است تا رفتارهای ناشناخته جمعی از انسان‌ها را بشناسند. از این میان مطالعات دو دانشمند حایز اهمیت است: نخست «گابریل تارد» که «همگان» را چونان جمع نامجاور که تنها همبستگی‌شان جنبه معنوی و فکری دارد، معرفی می‌کند و دیگری «گوستاو لوبون». لوبون معتقد است که «افراد چه وضع زندگی و کاروبار و خلق‌وخوی و هوش‌شان شبیه به هم باشد و چه نباشد، همین که به انبوهی [جماعت] مبدل شدند، نوعی روح جمعی در آنها پیدا می‌شود. این روح وادارشان می‌کند طوری احساس و فکر و عمل کنند که با احساس و فکر و عملشان هنگامی که تنها هستند، فرق دارد.» بر این اساس تنها تجمع فراوان افراد باعث شکل‌گیری انبوه خلق یا جماعت نمی‌شود بلکه در این شکل‌گیری «بعضی عوامل تحریک‌کننده» هم ضروری است. همین عوامل باعث می‌شود تا فرد شخصیت واقعی‌اش را در شخصیت هیجان‌زده جمع گم کند و خود را در اختیار حرکت ناشناخته جمعی می‌گذارد. به باور لوبون سه‌چیز باعث پدیده جماعت سرگشته می‌شود: اول احساس قدرت شکست‌ناپذیری که ترس از مجازات را در افراد از بین می‌برد. دوم پدیده سرایت روانی و تقلید است که باعث تسری یک حرکت با سرعت غیرقابل باور در میان جماعت می‌شود. سوم تلقین‌پذیری زیاده از حد است. سرایت نیز معلول همین تلقین‌پذیری به‌حساب می‌آید.

گوستاو لوبون چهار نوع انبوه خلق یا جماعت را از هم تفکیک می‌کند:

1- جماعت اتفاقی: بر اثر یک حادثه مانند جشن و آتش‌بازی یا تصادف اتومبیل افرادی دور هم جمع می‌شوند.

2- جماعت قراردادی: جماعتی که در استقبال از یک شخصیت سیاسی یا گروه‌های ورزشی و هنری در مسیر آنان تجمع می‌کنند تا بر اساس رسوم و عادات و قراردادهای اجتماعی از میهمان استقبال کنند.

3- جماعت نمایشی: مانند رقص و پایکوبی جوانان در پیروزی تیم فوتبال ایران و ورود به جام‌جهانی در کوی و برزن.

4- جماعت فعال: که آن را انبوه خلق روانگرا هم نامیده‌اند. حادثه‌ای اتفاق می‌افتد. توجه تعدادی به حادثه جلب می‌شود. احساس مشترک بین آنها پدید می‌آید و سپس یک هیجان عمومی باعث می‌شود تا افراد کنترل شخصی خود را از دست بدهند و تحت‌تاثیر دیگران به کنش و واکنش بپردازند و یک «واحد جمعی» را شکل دهند.

در هر حال برای پدیدارشدن جماعت برخلاف همگان، تجمع و مجاورت فیزیکی افراد بی‌نام‌ونشان ضروری شمرده می‌شود اما با رشد شگفت‌انگیز فناوری ارتباطات، اکنون برای شکل‌گیری جماعت حضور مجازی افراد، جایگزین حضور فیزیکی‌شان در دنیای واقعی شده است.

واقعیت این است که حضور جوانان و علاقه‌مندان به فوتبال تحت‌تاثیر عواملی چون افزایش قیمت بلیت، کمبود امکانات بهداشتی و رفاهی در استادیوم‌ها، بداخلاقی برخی تماشاگران، شایبه تبانی داوران با مربیان، ممنوعیت ورود بانوان وخانواده‌ها به استادیوم‌ها، دوری راه و وضعیت نامناسب حمل‌ونقل، سبب شده‌اند تا استادیوم‌ها که روزی محل تخلیه هیجان‌ها و احساسات اهالی فوتبال بود از جمعیت تهی شوند و جمع مجاور به‌سمت جمع نامجاور میل کند. نمونه‌اش برگزاری دومسابقه اخیر استقلال تهران بود که با تعداد اندکی تماشاگر برگزار شد.  تماشاگران با ترک استادیوم‌های واقعی به سرزمین مجازی وبلاگ‌ها، وب‌سایت‌ها وشبکه‌های اجتماعی وارد می‌شوند و برای رقیبان تیم ملی در جام‌جهانی کری می‌خوانند و جماعت احساسی به بازیکنی چون «لیونل مسی» هجوم می‌برند، بی‌آنکه بدانند این هجوم به نفی فرهنگ غنی آنها در نزد دیگران می‌انجامد. جماعت فعالی که صفحه فیس‌بوک این بازیکن سرشناس آرژانتینی را با بدترین کلمات آغشتند، تحت‌تاثیر روح جمعی و از دست دادن کنترل جمعی به چنین اقدامی دست یازیدند. پس در این‌باره سرزنش کردن افراد با توجه به شخصیت‌های فردی‌شان اساسا دلیلی ندارد بلکه باید به نقد ریشه‌های شکل‌گیری جماعت مجازی یا همان همگان گابریل تارد پرداخت و سپس به درمان درد اهانت جمعی همت گماشت.

متن و واقعیت یک سند

روزنامه کیهان به قلم سعداله زارعی به نقد اسنادی پرداخت که به نحوی انعکاس دهنده سیاست‎های آمریکا در قبال کشورهای منطقه از جمله ایران است.

زارعی در این یادداشت نوشته است: چند روز پیش، خبرگزاری‌ها متنی را منتشر کردند که مربوط به دیدار اخیر جان‌کری وزیر خارجه آمریکا با ملک‌عبدالله پادشاه عربستان بود. در این متن مفصل، وزیر خارجه آمریکا تحولات سوریه و مصر را موشکافی کرده و از پادشاه عربستان خواسته است که دیدگاهها و مواضع خود را در مورد روند تحولات این دو کشور اصلاح نمایند. از آنجا که همواره درباره اینکه موضع واقعی و عملیاتی آمریکایی‌ها درباره ایران، سوریه، مصر و عربستان چیست، اختلاف دیدگاههایی وجود دارد، بررسی این متن می‌تواند تا حدی به فهم دقیق‌تر مواضع آمریکایی‌ها کمک کند:

1- براساس آنچه در خبرگزاری‌ها آمده است، متن مورد اشاره، اولین بار توسط «بهجت سلیمان» سفیر سوریه در اردن منتشر شده است. این موضوع سؤالات و ابهاماتی را در مورد واقعی بودن یا نبودن متن پدید آورده است. در این بین بعضی از تحلیل‌گران با اشاره به «منبع نقل» گفته‌اند که متن به احتمال زیاد،‌ داستان‌سرایی کسانی است که متن به نفع آنان است. اما واقعیت این است که می‌توان بین منبع نقل و منبع نشر تفاوت قایل شد یعنی می‌توان احتمال داد که یکی از دو طرف می‌خواسته از طریق انتشار چنین متنی روی جمعبندی حریف اثر بگذارد به این معنا که انتشار این متن می‌تواند کشورها و دولت‌ها و مردمی که از سیاست واقعی و عملیاتی طرف افشا کننده متن ناراحتند را به اشتباه بیاندازد. با این وصف اینکه چنین سندی وجود خارجی دارد، می‌تواند واقعیت داشته باشد ولی اینکه چنین سندی واقعی باشد می‌تواند مورد بحث قرار گیرد.

2- در این سند جان‌کری می‌گوید ما تا آخر از بقاء رژیم حسنی مبارک در مصر حمایت کردیم و برای بقاء آن روی ریاست جمهوری «عمر سلیمان» رئیس دستگاه امنیتی مبارک تأکید داشتیم ولی خود مبارک با طرح آمریکا همراهی نکرد و در نهایت ارتش مصر نتوانست در مقابل مخالفین مبارک که یکپارچه و فراگیر به میدان آمده بودند، کاری انجام دهد و آمریکا هم قادر نبود از طریق اقدام نظامی مانع سقوط حسنی مبارک شود. این سند به نقل از کری می‌گوید، آمریکا نقشی در روی کارآمدن اخوان‌المسلمین نداشت و اصولاً با پیروزی آنان هم موافق نبود ولی نمی‌توانست در مقابل آنان کاری انجام دهد در عین اینکه آمریکا تماس سری با سران ارتش را در طول دوران حکومت کوتاه اخوان‌المسلمین حفظ کرد. اما واقعیت با آنچه در این سند آمده تفاوت اساسی دارد. این درست است که طرح آمریکا برای حفظ رژیم مبارک و نیز به قدرت رساندن عمر سلیمان به شکست انجامید ولی اینکه ارتش با یک جمعبندی درونی و با نگاه به مخالفت فراگیر مردم با مبارک، در مرحله پنجم تا بیست و دوم بهمن ماه 1389 وارد میدان نشد واقعیت ندارد چرا که همین ارتش در دوره ریاست جمهوری کوتاه و قانونی محمدالمرسی که به هر حال از حمایت نیمی از مردم برخوردار بود، مداخله کرد و مرسی را برکنار کرد و خود زمام امور را به دست گرفت و با مشت آهنین مخالفین را خاموش کرد. بنابراین، این عبارت منسوب به جان کری با واقعیت تطبیق نمی‌کند. اگر بپذیریم که متن مذاکرات یا گزینشی از متن مذاکرات یا متنی خیالی از مذاکرات توسط آمریکایی‌ها و از طریق واسطه به سفیر سوریه در اردن داده شده است، این بخش از متن برای متقاعد کردن مخالفان انقلاب مصر و بخصوص مخالفان اخوان‌المسلمین تنظیم شده و البته هدف اصلی هم متقاعد کردن سران دولت‌های عربی بوده است.

3- در این سند به تحولات سوریه و مواضع دولت آمریکا در این خصوص پرداخته شده است و این مهمترین بخش سند به حساب می‌آید. در این سند، جان کری خطاب به ملک‌عبدالله می‌گوید «ما از مخالفان نظام سوریه بخاطر همسویی با سیاست عربستان و دیگر متحدان عرب خود حمایت کردیم و حتی از رساندن سلاح به آنان هم خودداری نکردیم ولی از اول که پای سلاح به میان آمد، آن را نتیجه‌بخش نمی‌دانستیم و حالا هم اعتراف می‌کنیم که در تحقق میدانی و نظامی ناتوان بوده‌ایم.» اینکه سیاست نظامی و تروریسم در سوریه به بن‌بست رسیده، درست و دقیق بوده، محرمانه و کتمان‌پذیر هم نیست اما اینکه آمریکایی‌ها مخالف استفاده از سلاح و تروریزم بوده و صرفا با سیاست‌های عربی همراهی کرده‌اند، درست نیست. چرا که پرونده سوریه از همان آغاز و چند سال پیش از آغاز در دست آمریکایی‌ها بود و الان هم در دست آمریکایی‌هاست. اگر سعودی، قطر و ترکیه هم در سوریه نقشی ایفا می‌کنند خارج از چارچوب کلی نیست. اسناد زیادی وجود دارند که نشان می‌دهد تصمیم حمله به سوریه در سال 2007 و پس از پایان یافتن کمیته تحقیقات وینوگراد گرفته شد و آمریکایی‌ها با کمک رژیم صهیونیستی و دولت‌های انگلیس و فرانسه طرحی را که شامل اقدامات نظامی هوایی و اعزام مزدوران مسلح بود، تهیه و براساس آن تمرین‌های خود را شروع کردند. طرح مشترک غربی‌ها با رژیم صهیونیستی علیه سوریه از آغاز بر مبنای اقدامات امنیتی و نظامی استوار بود. از این رو اعتراف آمریکایی‌ها به شکست در سوریه در واقع نشانه استحکام سوریه و جبهه مقاومت و پیروزی آن بر طراحی پیچیده و هماهنگ غرب است. مگر نه این است که آمریکا در شهریور ماه گذشته عزم خود را به حمله مستقیم نظامی جزم کرده بود؟ اعتراف به شکست در سوریه در کنار تاکید بر راه حل سیاسی به جای راه‌های نظامی امنیتی و دعوت از آل‌سعود برای پیوستن به این راه حل نشانه آن است که آمریکا به راه‌حل سیاسی نیز اعتماد ندارد و از طریق وارد کردن سران عرب به این روند، تلاش می‌کند تا انسجام جبهه آمریکا پس از شکست در سوریه حفظ شود. در این سند، آمریکایی‌ها، رژیم عربستان را در وضعیت اعتراض به عدم همراهی آمریکا با عربستان و بی‌خبر گذاشتن آن معرفی می‌کنند و حال آنکه مسئله اصلی با خبر یا بی‌خبر بودن مقامات عربستان نیست بلکه مسئله اصلی ناتوانی عربستان است. واقعیت این است که عربستان نه تنها بی‌خبر و خارج از «معادله» نبوده بلکه بار اصلی مالی بحران سوریه و صورت‌حساب جنایات را سران عربستان پرداخت کرده‌اند. مشکل آمریکا این است که عربستان فقط پول دارد و قادر نیست در مقابل اعتبار و تحرک جبهه مقاومت کاری انجام دهد. عربستان شاید بتواند یک پروسه را متوقف کند ولی نمی‌تواند به یک پروسه شکل بدهد. بلی عربستان در مسیر پیروزی مردم بحرین مانع ایجاد کرده ولی نتوانسته به یک روند مردمی و منطقی شکل بدهد. در یمن نیز عربستان با طرح موسوم به «مبادره (تلاش) خلیجی»، تلاش کرد انقلاب را به انحراف بکشاند ولی آیا توانست یک قدرت را جایگزین انقلاب نماید کمااینکه عربستان در عراق از همه ظرفیت اطلاعاتی و عملیاتی خود برای توسعه تروریزم استفاده کرد ولی پس از حدود 10 سال به کجا رسید آیا توانست در عراق روندی را به وجود آورد؟ براساس آنچه در این سند آمده، جان کری عربستان را به نقش‌آفرینی در روندی (سیاسی بر اساس طرح ژنو 2 سوریه) دعوت کرده که هیچ ظرفیتی برای نقش‌آفرینی ندارد و در همه پروسه‌های سیاسی منطقه‌ای در مقابل جبهه مقاومت باخته است.

4- بر اساس آنچه در این سند آمده است، جان کری به ملک عبدالله گفته است که شما 2 الی 3 ماه برای «هر کاری که می‌خواهید در سوریه انجام دهید» فرصت دارید و «اگر دستاوردهایی را محقق کردید، خیلی خوب است.» اگر سند را واقعی تلقی کنیم و این بخش از آن را مبنای سیاست آمریکا در هفته‌های آینده تا برگزاری اجلاس ژنو 2 در بهمن‌ماه آینده بدانیم، باید در انتظار تشدید اقدامات تروریستی در سوریه باشیم. اما جدای از اینکه آمریکا و رژیم‌‌های عرب و غیرعرب وابسته به آن، ظرفیت زمین مانده‌ای ندارند و نمی‌توانند کار مهمی که صحنه سوریه را به نفع آنان تغییر دهد، انجام دهند در عین حال نوعی فرافکنی از سوی آمریکایی‌ها نیز به حساب می‌آید. در واقع دستگاه سیاست خارجی آمریکا می‌خواهد وانمود کند که اگر در سوریه اتفاق مهمی به نفع معارضان مسلح نمی‌افتد به دلیل کم‌کاری کشورهای عربی است در حالیکه آمریکا و اعراب سه شیفته کار کردند ولی حریف جبهه مقاومت نشدند. الان پس از نزدیک به سه سال از آغاز بحران سوریه، کسی تردید ندارد که دولت اسد بحران را پشت سر گذاشته و توان و مقاومت آن در برابر فشار فزونی گرفته است. همین دو روز پیش یک موسسه رژیم صهیونیستی نوشت دولت سوریه با قطع ارتباط معارضه با لبنان و تسلط بر شریان‌های ارتباطی در مرکز و شمال و فاصله انداختن میان مخالفان، توانسته است معارضان مسلح را به حاشیه براند.

5- در بخش دیگری از آنچه به عنوان سند مذاکرات منتشر شده، به موضوع ایران هم پرداخته شده است. در این ملاقات گویا ملک عبدالله از این که در جریان تحولات روابط ایران و آمریکا نیست گلایه کرده و جان کری هم در این مذاکره گفته است که: «ما آمریکایی‌ها در میان خود اتفاق نظر داریم که در حال حاضر سیاست آمریکا باید از مبارزه و جنگ در هر مکانی دوری کند و تا حد امکان، مسائل را از طریق دیپلماسی و گفت‌وگو حل و فصل کند» و سپس ادامه داده است: «از شما پنهان نمی‌کنم که توافق با ایران تقریبا حاصل شده و منافع عربستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در چارچوب توافق و گفتگوست» و اضافه کرده: «قطار تحولات به حرکت خود ادامه می‌دهد و هیچ قدرتی قادر به توقف آن نخواهد بود.» اگر بپذیریم که چنین گفتگویی صورت گرفته و یا اگر بپذیریم که این عبارات- چه در مذاکره میان عبدالله و کری مطرح شده و چه مطرح نشده- توسط وزارت خارجه آمریکا با واسطه به بیرون درز کرده بیانگر آن است که آمریکا با نفی جنگ و درگیری جدید می‌خواهد به آن دسته از کشورهای منطقه‌ای و بین‌المللی که نگران وقوع جنگ جدیدی از سوی آمریکا هستند، خبر دهد که جنگی در کار نیست و البته این نه به دلیل بد بودن طبع جنگ بلکه به دلیل ناتوانی آمریکایی‌ها از اداره جنگ جدید و به سرانجام رساندن آن است. وجه دیگر این بحث آن است که آمریکا می‌خواهد وانمود کند آنچه درباره به پایان رسیدن معارضه ایرانی- آمریکایی شنیده‌اید، واقعیت دارد و ماجرای نیویورک و ژنو داستان نیست. این در حالی است که اولا مذاکرات مورد اشاره به سرانجامی نرسیده و چشم‌انداز آن هم تاریک است ثانیا طرف ایرانی تصمیمی برای حل و فصل اختلافات خود با آمریکا نگرفته است و مگر می‌تواند درباره فلسطین، عراق، لبنان، سوریه، افغانستان، بحرین، یمن و... موضع حمایتگرانه خود را تغییر دهد. مگر اینها موضوعاتی سیاسی و قابل معامله‌ا‌ند؟ بله البته قطار تحولات در حال حرکت است و هیچ قدرتی قادر به توقف آن نخواهد بود ولی این قطار را آمریکایی‌ها هدایت و حتی سوزن‌بانی نمی‌کنند بلکه مشکل آمریکا این است که هرچه به سمت این قطار سنگ پرتاب می‌کند، قطار متوقف نمی‌شود.

در یک جمعبندی می‌توان گفت آنچه در این سند آمده است، جمعبندی واقعی آمریکایی‌ها از شرایط منطقه نیست بلکه تصویری است که آنان دوست دارند ملت‌ها با آن تصویر درباره سیاست‌های آمریکا قضاوت کنند متاسفانه بعضی از رسانه‌های داخلی ایران این سند را نشانه عقلانی شدن سیاست منطقه‌ای آمریکا ارزیابی کردند در حالی که حداکثر این است که این سند اعتراف به شکست سیاست‌های گذشته و هراس آمریکا از شرایط آینده است.

با اقتدار عمل کنیم ترسی باقی نمی‌ماند

حمیدرضا ترقی در روزنامه قانون همچون روال روزهای گذشته روزنامه‎ها به کارشکنی‎ها و مسائل اخیر مذاکرات هسته‎ای اشاره کرد و نوشت: این مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها از زوایای مختلفی قابل بررسی هستند. مسئله مخالفت با مذاکرات هسته‌ای، به طور کلی از طرف دو طیف مطرح می‌شود، طیف اول دشمنان خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران مانند اسرائیل و عربستان سعودی و همین‌طور جناح‌های تندروی سنا و کنگره در آمریکا، جمهوریخواهان و نئوکان‌هایی که عمدتا تحت تاثیر لابی‌های صهیونیستی در این طیف قرار می‌گیرند. طیف دوم مخالفان، درون کشور هستند که نسبت به روند مذاکرات نگرانی‌های مهمی دارند. البته نباید فراموش کنیم که این نگرانی‌ها از جنس و قماش مخالفت‌های خارجی نیستند و برخی از آن‌ها دلسوزان مردم و جمهوری اسلامی هستند که نگرانند در این مذاکرات امتیازاتی که رد و بدل می‌شود به نفع کشورمان نباشد و این امتیازدهی منجر به تضییع حقوق ملت ایران شود، حقوقی که ما با دادن شهدای بسیاری به دست آورده‌ایم. طیف دوم نگران هستند توافق ژنو از خطوط قرمز نظام که نتیجه مجاهدت‌های بسیاری از عزیزان از ابتدای انقلاب تاکنون بوده، رد نشود. همچنین عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران که در سطح جهانی و بر اثر مخالفت با استکبار و صهیونیسم بدست آمده است و نور امیدی را در دل مسلمانان تحت ستم این رژیم روشن کرده است، دچار خدشه‌ای شود.

از سوی دیگر در آن طرف میز مذاکرات نیز فشار زیادی روی دولت آمریکا وجود دارد. این فشار ناشی از خواسته‌های تندرو‌ها و لابی‌های رنگارنگ صهیونیستی است. خواسته اصلی دشمنان کوردل نظام جمهوری اسلامی ایران بر این محور استوار است که ملت ایران را از رسیدن به حقوق حقه خود بازدارند و بر این تلاشند که جلوی پیشرفت سیاست‌های اصلی ایران را که سال‌هاست بر آن پا فشاری می‌کند، بگیرند . از سوی دیگر در مقابل این فشار‌ها برخی دولتمردان آمریکایی واکنش‌هایی نشان می‌دهند که بیشتر کاربرد داخلی دارد و در مقابل گفتمان جمهوریخواهان می‌خواهند قد علم کنند. این مواضع به نوعی برای مردم ایران نیست اما در دنیای فعلی که دنیای فضای آزاد اطلاعات است و اخبار به شکل جهانی منتشر و پخش می‌شود، این مواضع به گوش ملت ایران هم می‌رسد و از این رو نمی‌توانند نسبت به این مسائل بی‌تفاوت بمانند.

با توجه به فرموده مقام معظم رهبری ما با بی‌اعتمادی کامل ولی با قدرت مذاکرات را پیش می‌بریم و انشا.. که چیزی را از دست نمی‌دهیم. باید توجه داشت که وقتی ما سخن حق را می‌گوییم، و حقوق ملت مان را طلب می‌کنیم نباید ترسی در دل باقی بماند.اما بحث مهم این است که ما چگونه به حقوق خود می‌رسیم؟ در دنیای کنونی، حق دادنی نیست بلکه گرفتنی است پس ما باید حق خود را از کسانی‌که قصد دارند ما را از این حقوق منع کنند، بگیریم.

واقع گرایی شرط اصلی بودجه‌نویسی

مهدی تقوی در روزنامه تهران امروز نوشت: دولت لایحه بودجه سال 93 را سر موقع تقدیم مجلس کرده است. این به موقع بودن باعث شده پس از سال‌ها شاهد در گرفتن بحث‌های جدی کارشناسی بین نمایندگان مجلس و نمایندگان دولت و کارشناسان اقتصادی در مورد ردیف‌ها و منابع و درآمدها و هزینه‌هایی که برای سال 93 در نظر گرفته شده باشیم. در این بین نکته‌ای که در یکی دو روز گذشته بیشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته حرف‌های برخی نمایندگان مجلس در مورد خوشبینانه بودن منابع درآمدی برای سال 93 است. به‌اعتقاد این دسته از نمایندگان در لایحه بودجه 93 پیوند بیش از حد خوش‌بینانه‌‌ای میان درآمدهای عمومی بودجه که بالغ بر 195هزار میلیارد تومان است، با تحولات خارجی ایجاد شده است. البته در ابتدا باید گفت اعداد و ارقامی که در لایحه بودجه ذکر می‌شود به نوعی پیش‌بینی از وضعیت آینده است و نمی‌توان هیچ‌کدام از آنها را قطعی در نظر گرفت.

در این مدت نمایندگان بسیاری از غیر واقعی یا واقعی بودن بودجه حرف به میان آورده‌اند. نمایندگان دولت و وکلای مجلس باید این موضوع را در نظر بگیرند که این اعداد و ارقام یک نوع پیش‌بینی است و شرایط مختلفی از جمله وضعیت سیاست‌های داخلی و خارجی و شرایط اقتصاد جهانی و... بر آن تاثیر‌گذار است. حالا که بودجه سر موقع به مجلس رفته امکان کار کارشناسی بیشتر روی این سند مالی مهم وجود دارد. قاعدتا دولت برای تنظیم این بودجه از کارشناسان زبر دست استفاده کرده است و آنها هم این قدر تجربه دارند که مدعی نیستند اعداد و ارقام ذکر شده در بودجه صد در صد تحقق می‌یابد. بنابراین در تعدیل کردن و تغییر و تحولاتی که در مجلس هم قرار است روی ردیف‌های بودجه انجام شود باید از نظرات کارشناسی کسانی که مسئول بودجه ریزی برای سال 93 بوده‌اند استفاده شود. در واقع هر کدام از طرفین برای نظرات شان در مورد بودجه استدلال‌هایی دارند و هر دو طرف هم باید این استدلال‌ها را بشنوند. یکی از موضوعاتی که ممکن است در این لایحه مورد مناقشه باشد درآمدهای نفتی و قیمت تعیین شده برای هر بشکه نفت است. در واقع این بخش از بودجه به دلیل وابسته بودن بخش عظیمی از منابع درآمدی به آن از اهمیت زیادی برخوردار است.

این استاد دانشگاه در پایان یادداشت خود به راهکار از بین بردن کسری بودجه اشاره کرد و نوشت:ما در این زمینه گزارش‌های مهمی از سازمان‌های بین‌المللی و منابع داخلی در اختیار داریم که بهتر است نمایندگان مجلس و دولت این گزارش‌ها را به دقت مورد توجه قرار دهند و هر چه ما پیش‌بینی‌مان از قیمت نفت و وضعیت بازار آن دقیق‌تر باشد. در مورد کسری بودجه کم‌تر به مشکل بر می‌خوریم و ضمن اینکه وضعیت وصول درآمدهای مالیاتی در سال‌های گذشته هم باید مورد توجه قرار گیرد. مجلس باید تلاش کند قانون بودجه را طوری تنظیم کند که اتکای دولت به درآمدهای نفتی کمتر و منابع درآمدی از محل مالیات‌ها افزایش یابد البته در این بین نباید تکالیفی هم بر دوش دولت گذاشته شود که امکان انجام ضعیف باشد.

کد خبر 242812

پر بیننده‌ترین اخبار ارتباطات و فناوری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز